جادوی ‌سینما

بیش از 70سال از عمر سینمای ایران گذشته و اولین فیلم ناطق ایرانی را عبدالحسین سپنتا در هند ساخت. این فیلم در میان مردم آن روزگار با نام جعفر و گلنار شناخته شد، اما نامی که سپنتا برای آن انتخاب کرد «دختر لر» بود. فیلمی که اولین بازیگر زن را به سینمای تازه تولد یافته ایران معرفی کرد.
کد خبر: ۳۸۶۱۹۶

چند سال قبل از آن فیلم صامت «آبی و رابی» ساخته شده بود. اولین فیلم‌های ایرانی و همزمان با آن اولین ستارگان سینما طلیعه‌دار اتفاقی بزرگ در ایران بودند. اتفاقی که سال‌ها بعد با فراز و نشیب‌های زیاد تا امروز راه پیمود و اهمیتی مضاعف یافت. سینمای ایران پستی‌های ابتذال تا بلندی‌های شکوه و هنرمندی را طی کرد و توانست دارای هویتی مستقل شود. اگر چه این سینما به لحاظ تکنولوژی از همتایان غربی‌اش عقب ماند، اما توانست با نوعی نگاه شاعرانه و هنرمندانه برای خودش وجهه‌ای کسب کند. اما چه اتفاقی سینما را اینگونه جذاب و پرمخاطب و تاثیرگذار کرد؟ بیش از همه انگار پرده سینما مثل آینه‌ای بزرگ توانست انعکاس‌دهنده تصویر تماشاچیان خود باشد. تصویری از دردها و رنج‌ها و خوشی‌ها و شادی‌ها. سینما با ترکیب حرکت و صدا و بعد‌ها رنگ، بیش از پیش توانست به تصویر آینه، جان ببخشد و آن را به تماشاچی نزدیک کند. آنچه بر پرده اتفاق می‌افتد تنها حضور واقعیت نیست. بلکه گاهی پا را فراتر می‌گذارد و میل به خیالپردازی و ممکن ساختن ناممکن‌ها را ارضا می‌کند. به این ترتیب در فراموشخانه سالن‌های سینما تماشاگر گاهی خود را در نقش قهرمان تجسم می‌کند و از این فراموشی و همذات‌پنداری آنی لذت می‌برد. او در پی کشف معما و رازها تا پایان همراه داستان فیلم می‌ماند. نه تنها خود سینما بلکه حاشیه‌های پر زرق و برق آن بیش از پیش تماشاچی را شیفته این جادو کرده است. امتداد قهرمان‌سازی‌ها تا بیرون پرده کشیده می‌شود. مراسم و جشنواره‌ها، جایزه‌ها و نشریات این جذابیت را دامن می‌زنند. مردم می‌خواهند از ستاره‌ها بیشتر بدانند. تماشاگران ستاره‌ها را تبدیل به ابر انسان می‌کنند و گاه از آنها انتظاری در حد همان چیزی دارند که روی پرده نمایش داده می‌شود. از آنها تقلید می‌کنند و خود را شبیه آنها می‌سازند و به این ترتیب روح جعفر و گلنار بر پرده امتداد می‌یابد و بزرگ می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها