حاشیه‌نشینی و بزه‌کاری

راه‌هایی برای جلوگیری از ناهنجاری‌ رفتاری‌

مطالعات جامعه‌شناختی در دنیا نشان می‌دهد که حدود 51 درصد جمعیت جهان در حومه شهرها زندگی می‌کنند. هرچند این حومه‌نشینی همیشه به این معنا نیست که افراد ساکن در این حاشیه‌ها از امکانات زندگی برخوردار نیستند، اما در جوامع توسعه‌نیافته و یا در حال توسعه این طور معنا می‌شود. علی‌اصغر توشه، آسیب‌شناس امور اجتماعی که پژوهش‌هایی درباره این موضوع دارد، می‌گوید: حومه شهر در جوامع پیشرفته و غربی محل مناسبی برای زندگی است، اما در محیط جهان سوم این‌طور نیست. در واقع اینجا، جایی است که هیچ امکانات زندگی نمی‌رسد. گفتگوی ما با او درباره بزه و ناهنجاری‌هایی است که از حاشیه شهر به متن آن می‌رسد.
کد خبر: ۲۱۴۷۴۴

آقای توشه! حاشیه‌نشینی چه تعریفی دارد؟

حاشیه‌نشینی در کل زندگی خارج از متن شهر معنا می‌دهد. این خارج بودن از متن شهر در جامعه پیشرفته، به معنای بودن در آرامش است. آنجا وقتی فردی از شهر خارج می‌شود، می‌خواهد از شلوغی شهر دور شود و اتفاقا اکثریت حومه‌نشین‌ها از قشر مرفه جامعه هستند.

در جامعه در حال توسعه و یا توسعه‌نیافته وضع چطور است؟

در این نوع کشورها حاشیه‌نشینی دور بودن از امکانات زندگی است؛ امکاناتی که حتی در نگاه کلی ضروری است، اما موجود نیست.

حاشیه‌نشینی در ایران چگونه است؟

حاشیه‌نشینی یعنی بودن در شرایط نامناسب. طبق تحقیقات وزارت مسکن یک‌هشتم جمعیت شهری در حاشیه شهر زندگی می‌کنند. این گروه بنیه اقتصادی کافی برای بودن در شهر ندارند، در نتیجه به شهرک‌های اطراف می‌روند. البته شهرک‌ها باز هم زیرساخت شهری دارند و در نتیجه امکانات به آنها می‌رسد، هرچند این امکانات نسبت به شهر کمتر است. اما موضوع اصلی گروهی است که دورتر از این شهرک‌ها میآیند و به هر طریق ممکن خانه‌ای می‌سازند. اینها حاشیه‌نشین‌های واقعی هستند.

کارشناسان می‌گویند آمار بزه در حاشیه بالاتر است، چرا؟

شرایط محیطی مناسبی برای رشد بزه اجتماعی وجود دارد. در این موقعیت‌ها معمولا وضع اقتصادی افراد مناسب نیست. از سطح سواد بالایی هم برخوردار نیستند. افراد بزرگسال تحت الگوی رفتاری مناسبی بزرگ نشده‌اند، در نتیجه خودشان هم الگوی رفتاری مناسبی برای فرزندان‌شان نیستند، گاهی حتی آنها را به بزه ترغیب می‌کنند. از سوی دیگر هیچ محیط فرهنگی و آموزشی هدفمندی در حاشیه شهرها قرار ندارد که فرهنگ‌سازی کند.

شما در گفته‌هایتان به ترغیب بچه‌ها توسط والدین‌شان به بزه اشاره کردید...

البته. خب این موضوع کاملا دیده شده است. مثلا بچه‌هایی که به دریوزگی مجبور می‌شوند. این‌ها سن کمی دارند. وارد محیط اجتماع می‌شوند. راه‌های حفاظت از خودشان را بلد نیستند. در نتیجه از گروه دیگری آسیب می‌بینند.

این آسیب‌ها باعث می‌شود که رفتار نابهنجارتری پیدا کنند. گاهی حتی تشویق به دزدی و آسیب‌رسانی و خشونت با فرد کم‌سن‌تر از خودشان می‌شوند.

  همان محیط زندگی چطور بچه‌ها را به‌‌سمت بزه می‌برد؟

محیط وضعیتی دارد که در آن بچه‌ها ناچار به جنگی دائمی با هر نوع عامل اطراف هستند تا بقا پیدا کنند، سیر باشند، کتک نخورند و ... همین آنها را خشونت‌طلب می‌کند، به آنها یاد می‌دهد که با زور و تهدید به خواسته‌هاشان برسند. همین یادگیری عاملی می‌شود تا هرچه بزرگ‌تر می‌شوند ناهنجاری رفتاری‌شان هم بزرگ‌تر و عیان‌تر شود.

می‌شود مثال بزنید؟

بله، بیجه قاتل بچه‌های پاکدشتی نمونه‌ای از این گروه است. فردی که به دلیل فقراقتصادی با انواعی از مشکلات روبه‌رو بود. همچنین در اطرافش محیط فرهنگی مناسب هم برای آموزش و تاثیرگیری وجود نداشت، در نتیجه او به قتل بچه‌ها روی ‌آورد. از آزار آنها لذت می‌برد. روحیه‌ خشن و انتقامجو پیدا ‌کرد؛ روحیه‌ای که باعث قتل‌های زیادی شد.

آقای توشه! رفتار حاشیه‌نشین‌ها به نحوی است که گویا از رفتار شهری دورند.

بله آنها جذب نظام شهری نشده‌اند. همیشه هم آنها مقصر نیستند. گاهی معضل از نظام شهری است. مثلا در حومه شهر خرید و فروش مواد مخدر خیلی زیاد است، به طوری که یکی از تهدیدکننده‌های شهر در ارتباط با پخش مواد مخدر و شیوع مصرف، حاشیه‌های شهر و حاشیه‌نشین‌هاست.

تا این جاها دائما از معضلات حاشیه گفتیم که باعث بزه می‌شود. حالا به شکل دیگری به قضیه نگاه کنیم. یک خانواده در حاشیه شهر و با امکانات کم زندگی می‌کنند. اینها چطور می‌توانند از معضلات در امان باشند؟

در این شرایط باید به الگوهای رفتاری مناسب امیدوار بود. این موضوع بیشتر در وقتی اتفاق می‌افتد که یک خانواده از سطح متوسط جامعه به علت یک‌سری مشکلات مالی که برایش اتفاق می‌افتد ناچار می‌شود به حاشیه شهر بیاید. یا آن که یک خانواده روستایی که تمام مشخصه‌های یک خانواده خوب را دارد، ناچار می‌شود به دلایل مختلف که می‌تواند نبود زمین زراعی، خشک‌شدن محصول و... باشد به حاشیه شهر بزرگ کوچ کند.

خب، این خانواده در وضعیت ناچاری باید چه کند؟

باید سعی کند کنترل نسبتا بیشتری روی اعضایش داشته باشد. امکان رفت و آمدهای خارج از دید خانواده را نداشته باشد.

در عین حال که استقلال نوجوان و جوان حفظ می‌شود کاملا زیر نظر باشد. دوست‌هایش شناخته‌شده باشند. جمع‌های دوستی‌اش بیشتر در خانه و در زمان بودن والدین انجام شود.

موضوعات دیگر چه هستند؟

موضوعات دیگر محبت به فرزند است و آگاهی دادن. ما به فرزندمان محبت می‌کنیم و با او رابطه دوستی برقرار می‌کنیم تا جذب جامعه دیگری نشود، جذب گروهی نشود که مناسب نیست و در عین حال اعتماد به نفس و عزت نفس پیدا کند. این عزت و اعتماد به نفس یک دلیل یعنی در واقع یک مانع می‌شود برای این‌که نوجوان و جوان ما به سوی هر کس و گروهی نرود، هر کاری هم نکند.

و آگاهی؟

آگاهی عاملی است که نوجوان و جوان از عواقب خلاف و بزه باخبر باشد. مثلا بداند عاقبت خشونت چیست. وقتی مواد مصرف کرد چه می‌شود. اگر حتی آدم کشت چه سرنوشتی دارد و... این آدم قطعا کمتر از آدم ناآگاه به سمت بزه می‌رود.

مذهب و اعتقادات مذهبی هم مانع هست؟

صددرصد. اصلا اعتقادات مذهبی باعث می‌شود خیلی رفتارها شکل عینی و اجرایی به خود نگیرد. خیلی وسوسه‌ها در فرد تاثیر نکند. خانواده‌ها قطعا باید روی این بعد کار کنند. از سوی دیگر خوب است ساعت‌هایی که والدین با فرزند می‌گذرانند بیشتر باشد تا او بیشتر کنار خانواده باشد تا کس دیگر، همچنین سعی شود امکانات فرهنگی مثل کتاب، رفتن به کتابخانه و مسائلی از این قبیل فراهم شود.

و نکته آخر؟

باید دقت کنیم و توجه داشته باشیم که همیشه هر اتفاق بزرگی از یک جرقه کوچک شروع می‌شود و بهترین راه پیشگیری از زدن همان جرقه اول کوچک است.

حدیث ضابطی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها