در برابر مطالعات تمدنی معاصر برای نخستینبار این برداشت و دریافت توحیدی و اسلامی طرح میشود. زیرا پژوهشگران و باستانشناسان عموما زندگی انسان را آغازشده از نادانی و ناخودآگاهی و شرک میشمارند که با روندی تکاملی به پیچیدگی و تولید فرهنگ و دین رسیده که رنسانس اروپایی از این منظر، بزنگاه (یا نقطه عطف) تاریخیاش شمرده میشود.
نبرد باستانی
نهتنها دعای ندبه، بلکه دادههای روایی و قرآنی با روشنی، روند حرکتی و سیری تاریخی را دنبال میکند. خط پیامبران و جریان شقاوت از آغاز آفرینش در یک رویارویی بزرگ (نبرد دیرپای خیر و شر) به روند تاریخ بشر، شکل و ساختار و هویت داده است.
از خون اول، یعنی شهادت هابیل تا نقطه عطف بزرگ تاریخ، یعنی عاشورا؛ سپس نقطه اوج تاریخ، یعنی ظهور مهدوی برای کینگشایی آخرالزمانی و انتقام خون سیدالشهدا در این دادههای وحیانی (ندبه، وارث، زیارت عاشورا و...) بهعنوان خط حرکت تاریخی، مطرح و برجسته شده است.
به عبارتی، از این منظر، عاشورا همچنان جاری است و در اکنون آخرالزمانی، فقط یک واقعه تاریخگذشته نیست، بلکه زنده و مستمر است و انگیزه خیزشی جهانی خواهد بود.
انتقام از ستمگران معاصر گرفته میشود که ادامهدهندگان روند ستم بر خاندان وحی هستند و روایات و دادههای وحیانی نیز تاییدکننده این مهم است؛ مثلا سفیانی یا دجال که دشمن اصلی مهدویت است از «شجره خبیثه» ابوسفیان است.
برای شناخت جبهه حق و باطل، ذکر دو نکته لازم است؛ نگاهی به اربعین با آن جهانگیری و روشنگریاش میتواند شناخت جبهه حق را در آخرالزمان آسان سازد؛ و آنتیکراست یا ضدمسیح دقیقا برابرنهاد «سفیانی» است، اما به «دجال» ترجمه شده که این اشتباه از رهگذر ترجمه متنهای مسیحی ایجاد شده است.
جرم و جنایت شجره خبیث در طول تاریخ عیان است. همکاری شجره ملعون (=بنیامیه) با یهود «سامریزاده» از دیرباز تاکنون بهصورت پنهان و آشکار ادامه داشته و از آنجا که صهیونیستها و یهودیان همگرا با آنها وارثان سامری هستند، نقش مؤثر و محوری این یهودیان در رویاروییهای آخرالزمانی از مهمترین نکات این بررسی و تحقیق خواهد بود.
مهم اینکه برخلاف تفسیرهای صهیونیستمسیحیان، فضای حوادث پس از ظهور اصلا جنگی و جهانگیر نیست، بلکه درگیری موعود با مستکبرانی اندکی خواهد بود.
بنیامیه (=شجره خبیثه) و یهود چونان دو روی یک سکه هستند و سفیانی، نماینده آخرالزمانی اینها (=بنیامیه و صهیونیستها) است.
همکاری ایندو با ترور امام علی (ع) تا راهاندازی واقعه عاشورا به اوجی دیگر رسید و همچنان با ترور جانشینان بلافصل پیامبر ادامه یافت و این جبهه استکباری در طول تاریخ کوشید تا روند رخدادها را به گونهای طراحی و مدیریت کند که جریان تاریخ و فرجام آن به نفع خودش باشد.
اما قرآن در سوره اسرا فرموده: بنیاسرائیل [در آخرالزمان]دوبار در زمین به تباهی میپردازند و هربار از سوی مردمی سلحشور، مومن و برگزیده خدا در خانهها و سرزمین خود سرکوب میشوند.
در روایتهای ما، برتریجویی بیشاز اندازه یهود همانا ترور امام علی و راهاندازی واقعه کربلا دانسته شده که البته این تاویل برای نشاندادن راست از ناراست و کافر از مومن بیانشده، اگرنه تباهی بزرگی که قرآن فرموده به دوران آخرالزمان اشاره دارد.
بیهیچ گمانی ایرانیان بنا به دادههای اسلامی، توراتی و انجیلی، قیامکنندگانیاند که خیزششان به حوادث متصل با ظهور موعود نهایی میانجامد و ایرانیان از زمینهسازان ظهور و کمککاران موعود آسمانی هستند. انقلاب اسلامی اگر با پشتکار به آرمانهایش جامه عمل بپوشاند، بیشک همان خیزش آخرالزمانی مردمان فارس است.
فراموش نکنیم که تاریخ بشر را عامدانه، مورخان و باستانشناسان (که عمدتا یهودیاند) درهمبرهم و بیهدف و اتفاقی شمردهاند.
تاریخ، اما در نگاه اهل توحید (قرآن و ثقلش: خاندان پیامبر) آغاز و اوج پایانی دارد که در چارچوب «سنت»های الهی رخ میدهد و دارای طرحی کلی و اندیشیدهشده است. بحثی مفصل که در ادامه خواهدآمد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی جامجم با دکتر موسی حقانی بررسی شد:
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم