به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رسانه KHAMENEI.IR، در گفتگو با حجّتالاسلام و المسلمین علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی به بحث و بررسی پیرامون تعریف و ویژگیهای عقل در اندیشه رهبر انقلاب اسلامی و کارکردهای عقل در فهم و مواجهه حقایق عالم پرداخته است.
* عقل در منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی دارای چه مشخصهها، وجوه و ابعادی است و بروز و ظهورش چگونه است؟ این عقل و عقلانیت چه آثاری و پیامدهایی دارد؟
* دیدگاه حضرت آیتالله خامنهای، همان دیدگاه حکما و متفکران مسلمان در باب عقل است، یعنی جایگاه عقل و ارزش عقل در اسلام مبتنی بر آموزههای وحیانی، قرآن کریم و روایات است و به همین جهت میبینیم هیچ کدام از متفکران مسلمان اگرچه در محدودهی تأثیرگذاری و اعتبار عقل مباحثی داشتند، ولی در اصل اصالت و ارزش عقل هیچ تردیدی نداشتند. این نوع نگاه از متن و بطن اسلام برمیخیزد. حضرت امیر (علیهالسلام) روایتی دارند که «الانسان بعقله» اصلاً ارزش انسان، رشد انسان، پیشرفت انسان، تمایز انسان با سایر موجودات به عقل انسان است؛ بنابراین جایگاه و منزلت عقل یک بحث جدی است که دانشمندان ما پیوسته مطرح کردهاند، اما آن چیزی که حضرت آیتالله خامنهای روی آن توجه بیشتری داده اند، امتداد عقلانیت به صحنهی جامعه و انقلاب بوده است؛ تعبیری که ایشان چندین سال قبل مطرح کردند که انقلاب ما یک انقلاب عقلانی است، این خیلی تعبیر مهمی است. یعنی انقلاب یک مقولهی احساسی و هیجانی و زودگذر و بیریشه نیست. انقلاب ما انقلاب عقلانی است. در قانون اساسی، این عقلانیت کاملاً مشهود هست. در خود روش رهبری و سلوک رهبری نظام چه در زمان امام خمینی (ره)، چه در زمان حضرت آقا این کاملاً مشهود است.
در توصیهی جامعه و توجه دادن جامعه به عقلانیت هم این مسئله مشهود است، چون متأسفانه در فرهنگ عمومی این عقلانیت، متناسب آنچه که در منابع دینی هست، خیلی خوب ارزش پیدا نکرده است، پس تأکید رهبر معظّم انقلاب به بحث عقلانیت برای این است که عقلانیت به یک گفتمان و یک چارچوب فراگیر تبدیل شود و واقعاً مردم، مسئولین، گروههای مختلف در مراودهی با هم این عقلانیت را مبنا قرار دهند.
تعبیری که ایشان چندین سال قبل مطرح کردند، این بود که انقلاب ما یک انقلاب عقلانی است. این تعبیر بسیار مهم است، زیرا نشان میدهد که انقلاب، یک مقولهی احساسی، هیجانی، زودگذر و بیریشه نیست، بلکه انقلابی مبتنی بر عقلانیت است. این عقلانیت در قانون اساسی کاملاً مشهود است. همچنین در روش و سلوک رهبری نظام، چه در زمان امام خمینی (ره) و چه در دوران حضرت آقا، این عقلانیت بهوضوح دیده میشود.
در ادبیات فلسفی، حکمت و فلسفه گاهی مترادف تلقی شده است و عقلانیت و حکمت هم گاهی مترادف تلقی شده است؛ از همین روزنه میشود گفت که خاستگاه این عقلانیت، فطرت انسان است. یعنی وقتی از عقل سخن میگوییم آن عقل فطری است که در نهاد همهی انسانها به عنوان یک ودیعهی الهی وجود دارد. این عقل هم منبع سنجش و داوری است، هم منشأ انگیزهها و رفتارهاست؛ بنابراین هم عقل نظری و هم عقل عملی هر دو در اینجا نهفته است و بروز و ظهورش رفتارهای معقول و حکمیانه و محکم است. به بیان روشنتر، شاخصهایی هست که میشود با آن عقلانیت را سنجید. مثلاً اگر کسی کاری انجام داد و شما از او سؤال کردید چرا این کار را انجام میدهی اگر در پاسخ این چرا، استدلال کرد، حالا یا استدلال به عقل یا نقل، معلوم است که سعی کرده که کارش عقلانی باشد، اما اگر پاسخ داد که دلم میخواهد یا خدای ناکرده گفت اصلاً به شما چه ربطی دارد، این معلوم است که برای خودش هم عقلانی نیست. در سطح کلان جهانیاش همین کارهایی که ترامپ دارد انجام میدهد، اگر عقلانی بود حاضر بود استدلال بیاورد، مثلا آیا این حرف ترامپ در الحاق کانادا عقلی است؟ نه، چون هر کسی برایش یک امری نافع است و صرف منفعت عقلانی بودن را توجیه نمیکند.
باید در رفتارها محاسبهگری داشته باشیم، رهبر انقلاب مطرح کردهاند ما باید محاسبه کنیم که با کمترین هزینه، بیشترین منافع ملی یا مصالح را تأمین کنیم. باید محاسبه کنیم که اگر ما یک کاری انجام دادیم بعد طرف مقابل چه کاری انجام میدهد. یا محاسبه کنیم که اگر توصیه میکنم به یک کاری که انجام بدهیم بعد چه خواهد شد؟
رهبر معظّم انقلاب، عقلانیت را در جایگاه آرمان انقلاب در بیانیهی گام دوم، مطرح میکنند که البته ارزش دینی هم هست یعنی ارزش دینی بودن عقلانیت بسیار قابل توجه است. اساساً وقتی سخن از اسلام واقعی و اسلام ناب سخن میگوییم، عقل نقطهی آغاز است. دستور قرآن کریم که توصیه دارد در آیات تدبّر کنید به این معناست که اندیشهمان را به کار بیندازیم که بتوانیم آن اعماق قرآن را دریافت کنیم.
* آن گونه که بیان کردید نه تنها آن تضاد بین عقل و دین که در برخی از آئینها و فرق دینی گفته میشود در اسلام وجود ندارد بلکه عقل و وحی در کنار هم هستند و عقل کمک میکند که فطرت بارور شود؟
* بله اصلاً نقطهی آغاز عقل، فطری است به شرط اینکه موانعی مثل شهوات و تعصبات برطرف بشود که پیامبران میآمدند که این موانع را برطرف کنند و بعد اینها با هم ارتباط متقابل پیدا میکنند. یعنی هر مقدار ایمان قویتر بشود موانع عقل را بیشتر برطرف میکند و هر مقدار عقل تقویت بشود ایمان تقویت میشود و در یک مدار تصاعدی به سوی عقل وحیانی، این عقل سوق پیدا میکند. عقل وحیانی آن عقل بسیار برتری است که در قلّه قرار دارد و با تکیهی بر معرفت وحیانی به این عقل رسیده. یعنی عقلی که به خالق عقل، به منبع عقل به خدای متعال متصل است، آن حکمت الهی. آن حکمت الهی در جهان بشری در پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهآلهوسلم بیشترین تبلور را داشته است. بعثت نبی برای این بوده که انسان را از این عقل فطری که ضعیف است، نحیف است و نیاز به تقویت دارد حرکت بدهد به آن عقل وحیانی که یک عقل مستحکم ریشهدار در انسان شکل گیرد و این میشود همان «العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان» نگاهش فقط دنیا نیست بلکه افقی فراتر را باز میکند به آیندهی بشر بعد از این جهان.
خود معاد هم متکی بر عقلانیت است، البته جزئیاتش را همان منبع وحی میتواند بیان کند، چون عقل بشر به هر حال یک عقل ناقصی است. عقلی است که میتواند نقاط اساسی را تشخیص بدهد. ولی در جزئیات و در اینکه چه روشی میتواند ما را به آن هدف برساند دیگر عقل حکمی ندارد و خود عقل هم حکم میکند که من حکم ندارم. یعنی خود عقل نیاز ما به معرفت وحیانی را اثبات میکند. دلیل بحث نبوت هم عمدتاً همین هست. ما برای حرکت متعالی نیاز داریم به راه شناسی، و اینکه مسیر را بشناسیم. این مسیر را عقل ما نمیتواند به دقت برای ما روشن کند، کلیات را میتواند بیان کند و آن مصداقها و موارد بسیار کاربردی را باید حتماً دین به ما ارائه بدهد که از طریق دانش وحیانی است.
* شاهد هستیم که در رسانهها و مطبوعات خارجی و از برخی تریبونها از واژه عقل استفاده میشود و به منافع اقتصادی یا سودهای مقطعی اشاره میشود و یا اینکه برخی رسانههای غربی، جمهوری اسلامی را به رفتار عقلانی در مراودات منطقهای دعوت میکنند. این گونه سخنها را چگونه میتوان تفسیر و تحلیل کرد؟
* ببینید غربیها این تعابیر را به استعمار خودشان درآوردهاند یعنی استعمار اینها شامل الفاظ هم شده است و سعی کردند که این الفاظ را صرفاً به عنوان یک ابزار فشار روانی و رسانهای به کار ببرند. اگر رفتار عقلانی رفتاری بر اساس قوانین بینالملل است، خب ما باید روی آن بحث کنیم. اگر رفتار عقلانی به معنای وفای به عهد و اینهاست، تعامل انسانی است که میبینیم خود اینها رفتارشان غیرعقلانی است. یعنی اگر مثلاً فرض کنید کشوری بگوید که من میتوانم فناوری هستهای داشته باشم تو نمیتوانی، به نظر شما این حرف عقلانی است؟ نه کاملاً غیرعقلانی است. چون برابری یک انسان را زیر سؤال برده است. کرامت انسان را زیر سؤال برده و تبعیض آمیز است. از اول رفتار غرب با غیر غرب عقلانی بوده است؟ مثلاً رفتار انگلیس با هند عقلانی بوده است؟ رفتار فرانسه با الجزایر عقلانی بوده؟ همین الان، رفتار فرانسه با این چندکشوری که در آفریقا هستند عقلانی است؟ آیا خود فلاسفهی غرب قبول دارند که اینها رفتارشان عقلانی است. میدانید چقدر انتقاد میشود به همین روش احزاب و به همین کاری که در عرصه سیاسی و حکمرانی که دارند انجام میدهند؛ بنابراین این نوع موارد یک سوءاستفادهی از لفظ است و اصلاً نمیشود وارد بحثهای گفتوگویی بشویم. آنها اساساً واژههایی مثل لیبرالیسم و حقوق بشر و دموکراسی را به استخدام اهداف استکباری خودشان درآورده اند. یعنی میخواهد مخاطب خودش را قانع کند که حرف من درست است، یک لفظ عقلانی هم میآورد.
* رهبر انقلاب اسلامی در روز مبعث بیان داشتند: «شما نگاه کنید به غزّه! غزّهی منطقهی محدودِ کوچک، رژیم صهیونیستیِ تا دندان مسلّح و دارای پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد؛ غزّه رژیم صهیونیستی را به زانو درآورد! این شوخی است؟ این همان رشحهای از بعثت است؛ این همان ایمان و عقل است؛ این همان تلاوت آیات قرآن است؛ این دل بستن به خدا است؛ این همان اعتقاد به «اِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» است.»
لطفا این فراز از بیانات رهبر انقلاب را از منظر توجه دادن ایشان به عقل و اینکه دفاع مردم غزه از نشانههای عقلانیت است را تشریح کنید.
* عقل فطری که در همهی انسانها وجود دارد این تشخیص میدهد که ظلم بد است و عدل خوب است. تجاوز بد است، استکبار بد است، اینها را عقل تشخیص میدهد و عقل مستقلاً در این باب نظر دارد و میتواند حرفی بزند و اگر در منابع نقلی هم در این باب مطلبی هست، این ارشاد به حکم عقل است. عقل وقتی عمیق میشود خود به خود افقهای فراتر از ماده را هم میبیند. یعنی اینکه من نباید فقط امروز را ببینم. نباید فقط این واقعه را ببینم، باید کلان را ببینم، باید مسیر را ببینم. این عقل از تجربهی تاریخی هم استفاده کرده که در تاریخ گذشته هم هیچ ظالمی نتوانسته است به اهداف خودش برسد؛ و اگر کسی هم مظلوم واقع شده این مظلوم ضرر نکرده است، نهایتاً درواقع یا به نتیجه دنیوی رسیده یا به پاداش شهادت نائل شده است. اگر این مبارزات حق علیه باطل نبود هیچ رد پایی از حق الان در جهان دیده نمیشد. همینها بوده که به عنوان سرعتگیر و به عنوان از اینکه بتواند استعمار و استکبار تمام هدف خودش را تحمیل کند، جلوگیری کرده است. اینها هم حکم عقل است. دین این عقلانیت دفاع از حق و عقل ایستادگی در مقابل باطل را در انسان مؤمن تقویت کرده است، این فلسطینی مبارز مسلمان اهل غزه تشخیص داده است که در مقابل این باطل اگر نایستد همه چیز خودش را از دست خواهد داد، ضرر خواهد کرد. پس ایستاد و با این ایستادگی هم درواقع توانست شکست را هم بر دشمن تحمیل کند.
دین اساساً مُمد عقل انسان است و به عقل کمک میکند. یعنی طبق آیه ۵ سوره علق، «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ» میشود. آنچه که خود انسان نمیتواند با تجربه کشف کند این عقل الهی به انسان میدهد. وقتی ایمان آورد به آن سنت الهی، ترکیب این عقل و ایمان، آن پیروزی را رقم میزند. در طول تاریخ هیمنهی ظاهری باطل خیلی فراتر از توانمندی اهل حق بوده. اهل حق با همین ایمان و عقل ایستادگی کردند که راه حق پیش رفته است بعد ممکن است در یک چرخهای یک شکست ظاهری هم بخورند. این شکست ظاهری موجب میشود که آن پیروزی باطنی حاصل بشود و راه را برای یک عدهی دیگری باز کند. قصهی غزه یک تجربهی تاریخی برای کشورهای جهان شد یعنی شما خواهید دید که در دهههای آینده، ملتهایی خواهند بود که در مقابل استکبار بیشتر ایستادگی خواهند کرد به خاطر این درسی که از غزه گرفتند و عبرتی که در عمل حاصل شد.
* مسئولین سیاسی چگونه میتوانند با استفاده از قوای عقلانی حقایق را به خصوص در مواجهه با دشمن، تشخیص دهند؟ در مواجهه با وعده، وعیدهای دشمن چگونه باید یک رفتار درست و منطقی از فرد صادر شود؟
* مسئله ایمان بسیار مهم است. به دست آوردن طهارت درونی که خود به خود عقل پاک و عقل سلیم را در اختیار ما قرار میدهد، مهم است. عقل سلیم یعنی عقلی که تحت تأثیر شهوت و غضب قرار نگرفته باشد. یعنی ما اگر یک جایی دیدیم که میخواهیم یک مطلبی را به جمع بندی برسیم به خاطر اینکه فلان منفعت مادی زودگذر برای ما دارد، بعد هم در مرحلهی بعد ممکن است برای ما خطر داشته باشد، خب اینجا معلوم است که عقل میگوید این کار را انجام نده. یعنی کوتهبین نباش، زمان حال را نبین. حرکات بعدی را هم ببین. برای همین محاسبهگری عقل سلیم، یعنی ما بررسی کنیم ببینیم که مثلاً اگر که دشمن الان دارد میگوید آقا بیا مذاکره کن، اولاً این مذاکره از یک موضع برابر است واقعاً؟ واقعاً مذاکرهای است که ما بتوانیم با هم یک تعاملی کنیم. یا اینکه نه این مذاکره بهانهای است برای اینکه درواقع ما را تسخیر کند ما را دنبالهرو خودش قرار بدهد؛ و اگر در گذشته مذاکرهای کردیم و به یک جمع بندی رسیدیم بعد از مدتها درواقع به یک پیمانی رسیدیم آیا وفای به عهد به آن پیمان داشته است یا نه؟
در مواجههی با عقلانیت نباید نفاق ورزید. باید صادقانه به عقلانیت توجه کرد. ملاکش هم به اعتقاد بنده همین برهان و استدلال و گفتگو است، اینکه رهبر معظّم انقلاب سالهاست دارند بحث گفتگو، مناظره را مطرح میکنند برای همین است. چون در یک گفتوگوی روبروست که میشود، مخاطب تشخیص بدهد کدامیک حرفش عقلانیتر است و منطقش منطق محکمتری است. این گفتگوها در محافل علمی و در محافل کارشناسی، در مراکز سیاستگذاری و برنامهریزی باید به صورت جدی پا بگیرد. کرسیهای آزاداندیشی راه بیفتد. در محافل سیاستگذاری هم باید برای نخبگان این فضا فراهم بشود که واقعاً گفتگوهای دوسویه و با استدلال، منطق و بدون تظاهر برود جلو تا اینکه ما بتوانیم انشاءالله این فرآیند عقلانی بودن تصمیمهایمان را قویتر کنیم. البته وقتی به گذشتهمان نگاه میکنیم میبینیم واقعاً نظام ما بعد از ۴۶ سال دائماً در این مسیر عقلانیت و عمیقتر شدن این عقلانیت پیش رفته و ما امروز میزان عقلانیتمان در مجموعهی نظام حکمرانیمان خیلی از دهههای قبل تقویت شده است و البته این به کمک همین حرکت موفق فکری انقلاب اسلامی بوده است که در جامعهی ما امیدواریم استمرار داشته باشد.