خاطرات کاغذی

مادربزرگ و خرس سفید

در سرزمین اسکیمو‌ها پیرزنی زندگی می‌کرد که از پوست حیوانات لباس می‌دوخت و قالی می‌بافت. یک روز مرد جوانی موفق به شکار یک ماده خرس قطبی شد.
کد خبر: ۱۴۶۱۳۷۷
نویسنده مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر

او خرس را به ایگلو (نام خانه یخی اسکیموها) پیرزن آورد و از او خواست برایش گلیم ببافد. شب هنگام توله‌ی خرس سفید به کلبه آمد و پیرزن به او پناه داد و تصمیم گرفت بزرگش کند. سال‌ها گذشت و خرس سفید به حیوان عظیم جثه‌ای تبدیل شد که از زندگی در کنار آدمیان آن قدر اهلی بود که همبازی بچه‌ها شده بود. یک روز شکارچیان نزد پیرزن آمده و از او خواستند اجازه دهد خرس سفید را برای شکار حیوانات دریایی با خود همراه کنند که در این صورت وضعیت معیشتی اسکیمو‌ها عالی خواهد شد. با اجازه پیرزن آن‌ها خرس را به سورتمه بسته و راهی آب‌های سرد شدند، آن روز و روز‌های بعد ماهیگیران به کمک خرس سفید صید بسیارخوبی عایدشان شد تا اینکه یک روز موقع برگشت، طوفانی آن‌ها را دربرگرفت و خرس از آدم‌ها جدا افتاد. دقایقی نگذشت که خرس انسانی را میان برف و کولاک دید، چون به آدم‌ها عادت داشت به او نزدیک شد، اما مرد خرس سفید را نشناخت و به او شلیک کرد. خرس زخمی از شدت درد ناگاه وحشی شد و برق آسا به مرد حمله کرد و... بافروکش کردن طوفان اهالی خرس را کنار جسد مرد دیدند و با این ذهنیت که حیوان به ذات درنده خویی اش برگشته، تصمیم گرفتند او را بکشند، اما پیرزن مهربان خرس را فراری داد و...

"مادربزرگ و خرس سفید"، از مجموعه "بهترین داستان‌های دنیا"، (با عنوان انگلیسی: Manga world folk tales) به معنی "داستان‌های عامیانه جهان مانگا" محصول ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ ژاپن است که در شرکت "دَکس پروداکشنز" ساخته شد.

جهت مشاهده فیلم اینجا کلیک کنید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها