ادای دینی به پدربزرگ

ظهر اگر ناهار به صرف آبگوشتی، چیزی، راه گم می‌کردیم خانه‌شان، می‌نشستیم دور سفره و منتظر می‌ماندیم نماز مسجد بازار که تمام شد با اتوبوس‌های خط فیاض‌بخش، جوادیه خود را به خانه برساند و قبل از این‌که در را باز کند یک تک زنگ بزند و کلید را توی قفل بچرخاند و با یک لبخند عمیق بنشیند کنارمان و جمله معروفش را بگوید:حال بچه‌های من چطوره؟
کد خبر: ۱۴۴۳۵۳۳
نویسنده زهرا قربانی - دبیر نوجوانه
 
روحانی بود و مدیر یکی از مدرسه‌های علمیه تهران.از زنجان که کوچ کرده بود راهش افتاده بود به محله جوادیه و دلش گیرکرده بود به مردم ساده و کم برخوردار محل و شده بود  ریش سفید.سال۹۴ که عمامه اش را روی تابوتش گذاشتند و توی محل چرخاندند و پیچید حاجی فوت شده، دیدیم لات‌های معروف محل هم زیرزیرکی اشک توی چشم‌شان جمع می‌شود و می‌گویند حق دارد خوش‌خلقی‌اش به گردن‌مان.عصر، بعد از آبگوشت کم گوشت و چرت کوتاه، دو استکان چای می‌خورد و اگر کار داشت عطر گل محمدی را می‌زدبه قبایش وشال‌ می‌انداخت دور گردنش و می‌رفت تاکار‌هایش را به اذان عصر گره بزند و برود مسجد محل و اگر هم کار واجب نداشت پول بدهد پفک و بستنی آدمکی بخریم و بنشینیم به حرف زدن.بعد‌ها یکی توی گوشم گفت اگر‌ دلت می‌گیرد برای آدم‌ها، اگر فکر می‌کنی آمده‌ای یک کاری انجام بدهی مدیونی فکر نکنی بخاطر حضورش توی زندگی‌ات است و یادم آمد روزهایی که مریضی امانش را گرفته بود لابه لای حرف‌هایش گفت مساله این است بدانیم از کجا آمده‌ایم و آمدن‌مان بهرچه بود و بغض گلوم را بچسبد. کم نشده بود توی اوج نوجوانی به خاطر چشم‌های محل نتوانیم توی خیابان اصلی بستنی قیفی لیس بزنیم و باانگشت. نگویند نوه‌های حاج‌آقا و حرف‌ به گوش‌مان نرسیده باشد که حاجی برای دخترش تریلی تریلی جهاز داده‌است.من اما، حتی یادم نمی‌آید بیشتر از حد معمول غذا خورده باشد و زیر پوستش چربی جمع شود. من، لاجرم ذهنیتم از عبا و عمامه یک مرد بزرگ و یک پدربزرگ مهربان است که صدای بلندش را نشنیده‌ام اما حق می‌دهم به ذهنیت آلوده‌ خیلی‌ها.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

سید علی بطحایی معتقد است ضرورت تدوین منشور اخلاقی برای هیات‌ها ضروری است تا فرهنگ «نقد عالمانه» جایگزین رفتار‌های تنش‌زا شود

ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

نیازمندی ها