تناسب تکاملی
بهگفته این پژوهشگران، زندگی در محیطهایی که با طبیعت زیستی ما همخوانی ندارند (از جمله شهرهای شلوغ، آلوده و پراسترس) درکنار فاصلهگیری ما از طبیعت، درحال ایجاد اختلالهایی در مجموعهای از کارکردهای حیاتی بدن است. این کارکردها بخش اصلی چیزی را تشکیل میدهند که در زیستشناسی تکاملی به آن «تناسب تکاملی» گفته میشود.
آنها میگویند نشانههای این ناسازگاری در ابعاد گوناگونی از زندگی انسان بروز کرده است: از جمله مشکلات تولیدمثل مانند ناباروری و کاهش کیفیت اسپرم، اختلالات سیستم ایمنی مانند افزایش آلرژی و بیماریهای خودایمنی و نیز پیامدهای شناختی نظیر کندی رشد ذهنی، افت توان تمرکز و سرعتگرفتن روند زوال شناختی.حتی تواناییهای جسمانی ما نیز تحت تأثیر قرار گرفته و کاهش قدرت، استقامت و عملکرد فیزیکی در محیطهای مدرن مشاهده شده است.
آمار نگرانکننده آینده
با درنظر گرفتن کاهش نرخ باروری درسطح جهان، افزایش بیماریهای مزمن وهمچنین پیشبینی سکونت حدود ۶۸درصد از جمعیت جهان در شهرها تا سال ۲۰۵۰، این یافتهها از اهمیتی گسترده و تا حدی نگرانکننده برخوردار است. دنی لانگمن، مدرس ارشد فیزیولوژی تکاملی انسان در دانشگاه لاگبورو، میگوید: «در بیشتر طول تاریخ، زیستشناسی انسان در محیطهای طبیعی شکل گرفته و با آنها سازگار شده اما صنعتیشدن در چند سده اخیر با چنان سرعتی جهان پیرامون ما را تغییر داده که بدن ما توان هماهنگشدن با آن را از دست داده است.»
او باور دارد که: «شواهد جدید از کاهش عملکردهای زیستی در محیطهای امروزی، ما را به طرح «فرضیه ناسازگاری محیطی» سوق داده است. بر پایه این فرضیه، زیستشناسی انسان که برای زندگی در طبیعت تکامل یافته، با محیطهای شهری مدرن امروزی ناسازگار است.»
زخم شهر به بدن
این پژوهش بر پایه تحلیل و ترکیب دادهها و مطالعات پیشین صورت گرفته و داده جدیدی در آن جمعآوری نشده است. پژوهشگران با تلفیق شواهدی از حوزههای گوناگون، از انسانشناسی و بومشناسی تا فیزیولوژی و سلامت عمومی، در پی آن بودهاند که دریابند زندگی در محیطهای صنعتی امروزی چه تغییرات یا فشارهایی را به بدن انسان وارد میکند. در این تحلیل، مطالعات آزمایشگاهی کوتاهمدت، پژوهشهای میدانی و دادههای جمعیتی مورد بررسی قرار گرفته که آثار مواجهه با محیطهای طبیعی و صنعتی را مقایسه کردهاند.
نتایج این تحلیلها نشان میدهد که محیطهای مدرن هم اثرات کوتاهمدت و هم اثرات بلندمدت بر بدن انسان دارند. لانگمن توضیح میدهد: «وقتی فرد یک روز را در طبیعت میگذراند (مثلا در یک پارک یا در جنگل قدم میزند) معمولا کاهش استرس، افت فشار خون، بهبود تمرکز و حس آرامش را تجربه میکند اما قرارگیری حتی کوتاهمدت در محیطهای صنعتی، مثل خیابانهای شلوغ یا فضاهای بسته پرسروصدا، موجب افزایش هورمونهای استرس مانند کورتیزول، اختلال در توجه و تحریکپذیری روانی میشود.»
او با اشاره به فشارهای دائمی زندگی شهری میافزاید: «در زندگی روزمره ما، سروصدای مزمن، جمعیت متراکم، ترافیک سنگین، تحریک دیجیتالی بیش از حد و دسترسی اندک به طبیعت، سیستم پاسخ استرس بدن را در وضعیت فعال نگه میدارند. این امر باعث افزایش اضطراب، اختلال خواب، کاهش تمرکز و خستگی ذهنی میشود. اگر این وضعیت برای سالها ادامه پیدا کند، میتواند به بیماریهای روانی، فشار قلبی و عروقی، ناهماهنگی در سیستم ایمنی، افت عملکرد شناختی و اختلال در سلامت تولیدمثلی منجر شود.»
از شهر گریزی نیست
لانگمن همچنین به اثراتی اشاره میکند که کمتر درباره آنها صحبت شده است: «شواهدی داریم که نشان میدهد محیطهای آلوده، با سروصدای زیاد و جمعیت بالا میتوانند عملکرد فیزیکی بدن را کاهش دهند؛ بهخصوص در فعالیتهایی که نیاز به استقامت دارند. یعنی عبور روزانه از خیابانهای شلوغ و آلوده فقط تجربهای ناخوشایند نیست، بلکه فشارهای روزانهای ایجاد میکند که در بدن انباشته میشود و پیامدهای زیستی واقعی دارد.»
با این حال، او تأکید میکند که نمیتوان به محیطهای طبیعی گذشته بازگشت. رشد جمعیت و گسترش مداوم شهرها این موضوع را ناممکن کرده است. او میگوید: «زندگی شهری آینده گریزناپذیر ماست. چالش اصلی این است که شهرهایی طراحی کنیم که با نیازهای زیستی انسان هماهنگ باشند، نه اینکه در تضاد با آن قرار گیرند.»