خانواده، واحدی اقتصادی است که اعضای آن برای تأمین نیازهای معیشتی خود با یکدیگر همکاری میکنند. عملکرد خانواده در حوزه تولید، مصرف بهینه سرمایهها و همچنین استفاده درست از امکانات اقتصادی که جامعه در اختیار آن قرار میدهد، کارکرد اقتصادی خانواده را تشکیل میدهد. انجام بسیاری از کارهای خانگی به تولید مشترک نیاز دارد و در صورتی که فرد به سایر کمککنندهها اهمیت بدهد، پیوند عاطفی درون خانواده بهصورت ابزار نظارتی مؤثری برای سایر فعالیتهای مشترک عمل میکند. مسائل اقتصادی از مهمترین دغدغههای خانوادههاست و آشنایی آنها با اصول علمی اقتصاد خانواده میتواند آنها را به اتخاذ بهترین تصمیمها به منظور دستیابی به اهداف بهتر و زندگی مرفهتر یاری کند. یعنی میتوانیم بگوییم «نیازمندیهای خانواده نیاز جامعه است، موفقیت آن موفقیت جامعه، مشکلات آن مشکلات جامعه و حل مشکلات آن حل مشکلات جامعه.» کاملا تصادفی در مطب دندانپزشکی با مهندس فتحعلیان همکلام شدم. وقتی از اوضاع و احوالش پرسیدم، گفت مدیریت باغ انار و پستهاش با خانمش است. از او برای انجام مصاحبه اجازه گرفتم و به روستایشان رفتم. خانواده آقای فتحعلیان علاوه بر باغ انار و پسته، مزرعه پرورش زنبورعسل، دام سبک و سنگین داشتند. آنها۱۰کارگر دائمی و کارگر فصلی زیادی هم هنگام جمعآوری محصولات داشتند. مصاحبه زیر حاصل دو ساعت مصاحبه در مزارع آقای فتحعلیان است. گفتوگویی که ابتدا با ایشان و سپس با همسرش صورت گرفته است.
حسن فتحعلیان هستم. از ۱۳سالگی عازم جبهه شدم و سه،چهار سال پایان جنگ را تقریبا پیوسته در جبهه بودم. دو سه بار تیر و ترکش نصیبم شد و شیمیایی هم شدم. برایم نوشتهاند جانباز ۳۵درصد.
دیپلم فنی ماشین افزار را از هنرستان صنعتی دریافت کردم و سال ۱۳۶۸ در دانشگاه صنعت نفت پذیرفته شدم. در این دانشگاه درس خواندن جدی بود و خیلی از متون درسی ما به زبان انگلیسی بود و برای همین در بدو ورودمان یک دوره شش هفت ماهه فراگیری زبان انگلیسی را پشت سر گذاشتیم که بعدها در مسافرتهای خارج از کشور و مأموریتهای شغلی کارساز بود.
سال ۱۳۷۳ به استخدام شرکت نفت درآمدم و در شهرهای دامغان، شاهرود، ماکو، تهران و چابهار بهعنوان مدیرپخش فرآوردههای نفتی خدمت کردم و سپس با عنوان مدیرعامل سازمان تعاون نفت ادامه دادم که در داخل و خارج از کشور خدمات فنی ارائه میداد. برای نمونه در زمان مسئولیتم پالایشگاههایی را در سوریه، مالزی، هندوستان و ویتنام سر و سامان دادیم. پس از این مراحل بود که وضعیت ریویام حاد شد و ناچار به حالت اشتغال درآمدم.
چند سال است ازدواج کردهام و حاصل آن یک فرزند است که الان سال آخر پزشکی است. فرزند دیگرم در رشته حسابداری ادامه تحصیل میدهد و سومین و چهارمین فرزندم هم دبستانی هستند.
بعد از حالت اشتغال در تهران زندگی میکردیم و نمیشد دست روی دست بگذاریم و منتظر آخر برج باشیم تا حقوق دریافت کنیم برای همین ابتدا با کمک همسرم شروع به پخت، بستهبندی و توزیع آجیل مخصوصا پسته کردیم. همسرم خوش سلیقه، تیزهوش و دارای مغز اقتصادی است و این عوامل سبب شد تا اجناس تولیدی ما با برند «حاج حسن» خریداران پر و پا قرصی پیدا کند. در ایام عید نوروز و شب یلدا، بستههایی از پسته شورشده و انار درجه یک تهیه میکردیم که چند سازمان برای کارکنانشان بهصورت عمده مشتری اجناس ما شده بودند. ما هم دستمان باز شد و دستگاههای مجهزتری تهیه کردیم ولی هوای تهران با من سازگار نبود و باید به شهر و روستایم برمیگشتم. مخصوصا رهبر معظم انقلاب هم توصیه کرده بودند افرادی که توانایی دارند، وارد عرصه تولید شوند.
ابتدا سراغ باغ پسته رفتم. مقداری زمین و باغ موروثی به من رسیده بود و چند هکتار هم خودم کشت کردم. مشکل باغ پسته این بود که نیاز به سمپاشی داشت و این موضوع با ریه شیمیایی شدهام سازگار نبود. منطقه ما کویری است و باید سراغ محصول دیگری میرفتم. انار، گزینه مطلوبی بود، زیرا سه ساله به بار مینشیند، برخلاف پسته که چند سال طول میکشد تا درختش اقتصادیشود.
ما بعد از بررسی و تحقیق به این نتیجه رسیدیم که برای در امان ماندن از تگرگ و سرمای اول فصل و گرمای تابستان باید انارستان مسقف ایجاد کنیم تا از آفتاب سوختگی انارها و تبخیر زیاد آب جلوگیری شود. برای استفاده از تجارب ایجاد سقف گلخانه به هلند و پاکستان سفر کردم و با مشاهده انواع و اقسام سقفها به طرح مورد نظرم رسیدم. از کارایی این سقف بگویم که امسال در تابستان هوای بیرون از گلخانه ۵۰ درجه بود و در گلخانه حدود ۳۵درجه. داربست بلند همچنین امکان استفاده از سیستم مهپاش را ایجاد کرده که بهراحتی در مواقع ضروری از آن استفاده میکنیم. پس از بازگشت از سفر با توجه به میزان سهم آبم از قنات روستایمان، پنج هکتار زمین را زیر کشت انار بردم که با استفاده از داربستهای آهنی و پارچههای ضد آفتاب آن را مسقف کردم. درختها بهسرعت رشد کردند و اکنون از هر هکتار آن حدود ۱۵ تا ۲۵تن انار در سال برداشت میشود.
زندگی بیاختلاف نظر که نیست ولی ما روزهایی که بینمان مشکلی ایجاد شود، آنقدر سرمان شلوغ است که فرصت پرداختن به آن را نداریم، میگوییم شب در این رابطه با هم صحبت خواهیم کرد. شب هم آنقدر خستهایم که سرمان به بالش نرسیده در خواب هفتم هستیم ولی باید بگویم همیشه گذشت با حاج خانم است و با بزرگواری رفتارهایم را تحمل میکند و ندیده میگیرد. برای همین هرگز کارمان به جدل نکشیده است.
دو سه سال به اروپا صادر میکردم که برایم دردسرهایی داشت و این سالها در دو سه میدان ترهبار شهرداری تهران غرفه دارم و با برند «انار حاج حسن» آنها را عرضه میکنیم که مشتریهای خاص خودش را دارد.
بله. برخی انارها را که از جهت اندازه و فرم با دیگر انارها همخوانی ندارد همسرم بهصورت رب انار تحویل بازار میدهد. مثلا امسال سه تن رب انار پختیم. این ربها که از انار شیرین و ملس تهیه شده برای غذاهایی مثل اکبرجوجه، خیلی کاربرد دارد.
در امور کشاورزی باید دقیق و منظم بود. درست است که زحمت باغها روی دوش ۱۰کارگر دائمی باغ است ولی اگر حضور و نظارت مستمر من و همسرم نباشد، ممکن است با مشکلاتی مواجه شویم. در این قضیه هم همسرم است که مرا وادار به کار میکند. دیگر بدون تذکر عادت کردهام سحرخیز باشم و قبل از کارگران در باغ حاضر.
اگر خواسته باشم به وی نمره بدهم، نمرهاش ۲۰ است. از مادر سالخوردهام که نیاز به مراقبت دارد، بهخوبی مراقبت میکند و رفتارش با بستگانم مثل بستگان خودش است. از خداوند میخواهم دخترم رفتارش مثل مادرش شود.
ما ۹ برادر بودیم که غلامحسین ما که سرگل خانواده بود در اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید و داغش همچنان بر دل ماست. با دیگر برادرانم که هریک در حیطهای کار میکنند، مشارکت دارم. برای همین در ساخت و ساز مسکن، دامداری، کشاورزی، واردات ماشین آلات سنگین و امور بیمه با آنها همکاری دارم. باید بگویم خانه پدریمان را در روستا در چهارطبقه به گونهای بازسازی کردهایم که همگی بتوانیم از آن استفاده کنیم.
تا به حال نشده بین صبحانه ما و آنها تفاوتی باشد و از نظر مزد هم میزان دریافتشان به حدی است که همیشه احساس رضایت میکنند. از جهت رفتاری هم که خودم اهل بگو و بخندم و از نظر کاری هم پابه پای ما میایستند. ما هم تا بتوانیم برایشان کم نمیگذاریم.
با مطالعاتی که کردهام و اطلاعاتی که به دست آوردهام، علاج علفهای باغ انار یک گله تیهو است که در حال فراهم کردن مقدمات ایجاد پرورش تیهو هستم، زیرا باغم محصور است و این نوع پرنده به درخت انار آسیب نمیزند.
با تشکر از صحبتهای جالب جناب مهندس، حاج خانم خودتان را معرفی کنید.
نوریه قربانی هستم و همسر مهندس فتحعلیان.
ابتدای ورودمان به امور کشاورزی و دامداری، دستمان خالی بود و من مثل یک کارگر تمام عیار به گاو و گوسفندها و باغ پسته میرسیدم. در ایام جمعآوری پسته علاوه بر آنکه آمد و شد کارگران از شهر با من بود، مدیریت و نظارت بر کارگران با من بود و همینطور صبحانه و پذیرایی از آنها که اکنون نیز کم و بیش همینطور است.
بله. الان راننده تراکتور من هستم. چه برای شخم باغها و حتی امسال چند روستای اطراف را با موتور توربو بر ضد پشه سالک چند بار سمپاشی کردم که به لطف خداوند حتی یک بیمار سالک در این منطقه مشاهده نشد.
هر سال هنگام هرس، تعدادی خانم را بهعنوان کارگر به باغ میآوریم. ابتدا دو سه درخت را بهعنوان الگو برایشان هرس میکنم و سپس با دادن دستکش، کلاه، قیچی و اره هر یک شروع به هرس یک ردیف از درختان باغ میکنند. خودم هم یک ردیف را شروع میکنم. به فاصلههایی سراغ آنها میروم و اگر لازم بود، موارد ضروری را برایشان تذکر میدهم.
برایم اصل، امور خانه است. خانه باید همیشه تمیز و مرتب باشد و غذا هم به موقع آماده شود و آن وقت است که سراغ کار باغ میروم. هنگامی هم که به منزل برمیگردم ابتدا به تمیزی و سر و وضع خودم میرسم، زیرا در مرتبه اول خانم خانه و همسر آقایم هستم و در مرتبه دوم همیار وی در امور اقتصادی خانواده.
به شهر میرویم و باز به روستایمان باز میگردیم البته عیدها هم به تهران، کیش و چابهار میرویم. مشهد هم از برنامههای ثابتمان است. قصد زیارت کربلا را هم داریم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: