گفتگو با داریوش فرضیایی که همه او را به اسم عمو پورنگ می‌شناسیم

دوره کارهای زنده گذشته و نوبت اثر نمایشی است

کمتر ایرانی زیر ۳۵ ساله‌ای را می‌توان یافت که در بخشی از دوره کودکی یا نوجوانی، پای برنامه‌های عمو پورنگ (داریوش فرضیایی) ننشسته باشد.
کمتر ایرانی زیر ۳۵ ساله‌ای را می‌توان یافت که در بخشی از دوره کودکی یا نوجوانی، پای برنامه‌های عمو پورنگ (داریوش فرضیایی) ننشسته باشد.
کد خبر: ۱۳۴۴۶۶۴

فرضیایی از اواخر دهه ۷۰، همواره یکی از محبوب‌ترین برنامه‌های کودک وقت تلویزیون را روی آنتن داشته؛ از مسابقه تلفنی گرفته تا برنامه زنده با حضور کودکان و حالا سریال کودک.

چندی پیش در آخرین نظرسنجی منتشرشده از سوی مرکز تحقیقات رسانه ملی درباره برنامه‌های کودک تلویزیون، «کلبه عمو پورنگ» با ۷۰ درصد پربیننده‌ترین برنامه کودک و با ۴۵ درصد بیننده با اختلاف کمی نسبت به مدرسه تلویزیونی ایران، پربیننده‌ترین برنامه رده سنی نوجوان شد.

به بهانه شروع سری جدید کلبه عمو پورنگ با این مجری-بازیگر ۴۸ ساله که از شناسنامه‌های برنامه کودک در رسانه ملی به شمار می‌رود، گپ‌وگفتی مفصل داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

چگونه وارد رسانه ملی شدید؟

من سال ۷۲ به عنوان گزارشگر وارد رادیو شدم و از سال ۷۴ در رادیو شروع به بازیگری کردم. سال ۷۳ یک کار تلویزیونی کودک به نام «ما و ما» داشتم که در آن از بچه‌ها درباره کارتون‌های درخواستی‌شان می‌پرسیدم و در قالب گزارش پخش می‌کردیم. از سال ۷۷ وارد تلویزیون شدم و با خانم الهه رضایی کاری به نام «یکی و تکی» انجام دادم. در همان سال مجری برنامه‌ای به نام «تورنگ و پورنگ» شدم.

اینجا برای اولین بار اسم «پورنگ» را برای خود برگزیدید؟

بله، «تورنگ» عروسک بود و من با نام «پورنگ» مجری بودم. بعد از آن برنامه‌های مختلف تلویزیونی مثل «با طراوت» در شبکه پنج، مسابقه بزرگسال «حباب» و...

چه جالب. مسابقه بزرگسال هم اجرا کرده‌اید؟

بله، سال ۷۸ این مسابقه را اجرا کردم که تهیه‌کننده مسابقه بزرگ آقای احمدزاده هم بودند. بعدا «تورنگ» رفت و از سال ۸۰ که به مسابقه تلفنی رفتم، دیگر با همان نام «پورنگ» اجرا کردم. در همان مسابقه‌های تلفنی بود که بچه‌ها لقب «عمو» را به من دادند و من با کمال افتخار می‌گویم اولین کسی بودم که عموی بچه‌ها شدم. آن را هم خودم نخواسته بودم، بلکه خود بچه‌ها به من گفتند عمو.

چند نسل از بچه‌ها شامل بچه‌های متولد آخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰، ۸۰ و ۹۰ با برنامه‌های شما خاطره دارند. در این سال‌ها، تفاوت نسل بچه‌ها را چطور دیدید؟

خیلی فاصله‌ها عمیق و زیاد است. به نظرم دهه‌هفتادی‌ها به جای ۱۰ سال، ۲۰ سال با دهه‌هشتادی‌ها فاصله دارند و هشتادی‌ها هم با نودی‌ها همین‌طور. خدا به داد هزار و چهارصدی‌ها برسد. (با خنده) گاهی خودم تعجب می‌کنم که چقدر زود همه‌چیز متحول شد. من دهه ۷۰ اصلا تصور نمی‌کردم در دهه‌های ۸۰ یا ۹۰، با بچه‌هایی برخورد کنم که احساس کنم ۵۰ سال از آنها عقب‌ترم! بچه‌های ما زود بزرگ می‌شوند و فضای مجازی فاصله نسل‌ها را خیلی زیاد کرده است. اخیرا از یک بچه هفت ساله، نام اینستاگرام را شنیدم که خیلی جا خوردم. پرسیدم اینستاگرام چیست؟ گفت همان‌جا که در آن عکس می‌گذارند! این بچه دهه نودی که تا اینجا رفته، چند سال دیگر چه می‌خواهد؟ چه خوراک فکری باید به او بدهیم؟

تفاوت کار برای این نسل‌ها چطور است؟

قدیم کار خیلی آسان‌تر و روان‌تر بود، ولی الان بسیار سخت شده است. دنیایی از اطلاعات در اختیار بچه‌هاست که اگر کمی به‌روز نباشیم، پس‌مان می‌زنند. بچه امروز دیگر نمی‌پسندد که بگویم وقتی می‌خواهی شب بخوابی، مسواک بزن. او با داده‌هایی مواجه است که در ذهنش نقش می‌بندد و ملکه می‌شود. از فیلم و کارتون و بازی‌هایی اسم می‌برد که شاید نام ۹۰ درصد آن را هم نشنیده باشم و با خودم می‌گویم که چقدر عقب هستم! اصلا اینها کجا هست؟ نه فقط این بازی‌ها، بلکه از مشتقات آنها هم می‌گویند، مثل کفش و لباس آن! شاید در نگاه اول بگویید چقدر خوب است که بچه باهوش است، اما این‌طور نیست. بچه خیلی زود به این چیزها دسترسی پیدا کرده و باید نگران باشیم که در آینده، چه خوراکی‌ای به او بدهیم. نه‌تنها یک جنبه فرهنگی و تربیتی دارد، بلکه جنبه علمی هم دارد. زمانی ما برنامه می‌ساختیم که سادگی زیبایی در آن بود، ولی بچه امروزی، آن برنامه‌ها را ابتدایی می‌داند. برای همین می‌گویم که الان ساخت برنامه برای بچه‌ها هنر است. در این عصر ارتباطات و با وجود این همه امکانات، اگر کسی بتواند یک ساعت بچه‌ها را پای گیرنده بنشاند، حضور او در تلویزیون یک فرصت است و باید از این پتانسیل استفاده کرد. باید تمهیداتی اندیشیده شود که این پتانسیل هدر نرود.

خودتان دنبال آن بازی‌هایی که بچه‌ها می‌کنند، می‌روید؟ بازی می‌کنید تا با دنیای آنها بیشتر آشنا شوید؟

خودم نه، بازی نمی‌کنم، ولی امیرمحمد با توجه به شرایط سنی‌اش، از بازی‌ها مطلع است. از او می‌پرسم و او توضیح می‌دهد. از نزدیکان خودم هم که بچه دارند، می‌پرسم.

در سال‌های کار تلویزیونی، از نظر مخاطبان گاهی فراز و نشیب داشته‌اید. در این باره توضیح می‌دهید؟

اگر کار فراز و نشیب نداشته باشد، کار نیست. کسی هم مطلقا خوب نیست. باید منطقی نگاه کنیم. ما همه در حال تکامل و تجربه هستیم که در این بین برخی تلخ است و برخی شیرین. بعضی پایین است و بعضی بالا. من از یک جنبه دیگر به سوال شما پاسخ می‌دهم. فراز و نشیب با ریسک فرق دارد. عموپورنگ و تیم سازنده در این سال‌ها جرات ریسک‌شان بالا بوده و تن به یک برنامه تکراری یا یک مسابقه تلفنی نداده‌اند. ما در طول این سال‌ها از یک مسابقه تلویزیونی فاصله گرفتیم و به یک سریال پربیننده کودک تبدیل شدیم. من برای این جسارت و ریسک خیلی احترام قائلم. بعضی‌ها وقتی کارشان می‌گیرد و موفق می‌شود، همان را ادامه می‌دهند، تا جایی که لوث شود، ولی ما همه‌چیز را در اوج تمام کردیم. از مسابقه تلفنی ساده و عروسکی که دست من بود، شروع شد و حالا به اینجا رسید که من افتخار همکاری با نزدیک به ۳۰ بازیگر حرفه‌ای را دارم؛ کسانی که هرکدام دنیایی از تجربه بازیگری‌اند. امروز ما به اینجا رسیدیم، ولی من می‌توانستم مجری برنامه پخش زنده بمانم و بسنده کنم به این که بچه‌ها را دور خودم جمع کنم و شعر بخوانم.

در حالی که ممکن است بعضی همین کار را هنوز هم انجام بدهند.

من فکر می‌کنم برای عموپورنگ با توجه به سال‌هایی که برنامه اجرا می‌کند، آن اجرا دیگر کفایت نمی‌کند و باید از آنها فاصله بگیرد. ضمن این که من آدم اکتیوی هستم و با افتخار و نه تکبر، می‌گویم که مجری برنامه زنده هستم و خودم را در برنامه زنده، خوب امتحان کرده‌ام و می‌دانم کارایی آن را دارم، ولی این که برنامه تولیدی باشد، یک فرصت است؛ فرصت نگارش خوب، دیدن خوب، دکور خوب، عوامل خوب. در برنامه زنده هر کاری کنید، همان لحظه تمام می‌شود. درست است که برنامه زنده شیرین و قشنگ است، چون در همان لحظه اتفاق می‌افتد، اما اگر بخواهیم حرفه‌ای حساب کنیم، برنامه عموپورنگ باید به سمت تولیدی یا سریال برود و حرفه‌ای شود. ممکن است کسی بگوید فراز و نشیب زیادی داشتیم و بعضی برنامه‌ها بهتر بوده است، اما وقتی پای برنامه می‌نشینید، می‌بینید که تغییرات اساسی در آن اتفاق افتاده است. عموپورنگ از یک محله، وارد یک مزرعه یا جنگل می‌شود. به علاوه این گریم حرفه‌ای که اتفاق می‌افتد را پیشتر در تلویزیون نداشتیم.

با طراحی شهرام خلج که از باسابقه‌های گریم است.

بله، ایشان یکی از حرفه‌ای‌ترین گریمورهای سینما و تلویزیون است. چنین آدم‌هایی پشت این اتفاق هستند و این کار کاملا حرفه‌ای است؛ از لباس گرفته تا گریم. می‌دانید در این گریم‌ها، به نوعی وسیله‌هایی روی صورت بازیگر نصب می‌شود و اینطور نیست که فکر کنید فقط نقاشی است! اینها خیلی سخت است، ولی ما این کار را در یک برنامه کودک انجام می‌دهیم. متاسفانه برنامه‌های کودک جزو مظلوم‌ترین و مهجورترین برنامه‌های سینما و تلویزیون است. در صورتی که باید بیشترین حمایت را از کار کودک انجام داد، چون این کودکان آینده‌سازان مملکت هستند. این را بگویم که حداقل ما کودک را جدی گرفتیم و در این سال‌ها واقعا کودک برای ما دغدغه بوده. شخصی می‌گفت هرکس کار کودک می‌کند، یا عاشق است یا دیوانه! و من می‌گویم ما هر جفت آن هستیم! خصوصا در این شرایط کرونا که بعضی همکاران مثل آقای سپند امیرسلیمانی درگیر شدند.

با این حال از تولید و ظاهر کلبه عموپورنگ به نظر می‌رسد این برنامه از بودجه و امکانات خوبی برخوردار است. آیا برای شما که سه دهه کار موفق در حوزه کودک کرده‌اید، با این سابقه، شرایط طوری هست که امکانات بهتری داشته باشید؟

بله، تولید بزرگ‌تر است و بودجه‌ای هم که به ما اختصاص داده‌اند، بودجه‌ای در حد یک برنامه تلویزیونی با این همه ساختار و عوامل است، اما صادقانه بگویم، خروجی این بودجه و امکانات هم خوب است، بیننده‌های ما روزبه‌روز بیشتر می‌شوند و این برنامه امتحان خود را در طول سال‌ها پس داده است. ما هر بار که از آنتن می‌رویم، با یک ساختار جدید برمی‌گردیم. این ساختار جدید، بالطبع حمایت‌های جداگانه‌ای لازم دارد که انجام هم شده است، ولی جدی‌گرفتن کار کودک، فقط حمایت از برنامه عموپورنگ نیست. باید مثل قبل درها باز باشد تا خلاقیت و ایده‌های تازه برای کار کودک وارد شود. ما تا جایی که رمق داشته باشیم کار می‌کنیم، اما فقط عموپورنگ نیست که باید این مسوولیت را به دوش بکشد. باید قدرت ریسک داشته باشیم و به افرادی که کار کودک می‌کنند، بها بدهیم. این یک اتفاق خیلی خوب برای تلویزیون است، چون می‌دانم مخاطبان بیشتری جذب خواهد کرد. خیلی از خانواده‌ها نمی‌توانند اشتراک پلتفرم‌ها را بخرند تا فیلم و کارتون تماشا کنند و بضاعت‌شان در حد یک تلویزیون است. باید برای بچه‌های این عزیزان هم برنامه‌هایی ساخته شود تا هم سرگرم شوند و هم اطلاعات‌شان بالا برود. بنابراین تلویزیون باید حرفی برای گفتن داشته باشد و این هم فقط عموپورنگ نیست.

کار کودک در این سال‌ها جدی گرفته شده است؟

عموپورنگ را نه در حد نام عموپورنگ، بلکه در حد برنامه کودک جدی گرفته‌اند، اما مشکل من نگاه است. به نظر من به برنامه کودک باید مثل برنامه بزرگسال نگاه کنند.

الان کودک را پایین‌تر می‌بینند؟

صد درصد. گاهی برنامه عمو پورنگ را با برنامه دهه ۶۰ کودک تلویزیون مقایسه می‌کنند، در حالی که اصلا مقایسه خوبی نیست. خود من «خونه مادربزرگه» را دوست داشتم، ولی مگر الان بچه‌ها کارتون‌های قدیمی را دوست دارند؟ بچه امروز کارتون‌های ساده قدیم را که به نظر خود من هم بهتر بود، نگاه می‌کند؟ بچه‌های الان به ما می‌خندند که اینها را نگاه می‌کردیم! الان کارتون‌های خشن با هیجانات کاذب دوست دارند. ما همواره جایگاه‌مان را داشتیم و تلاش کردیم با زحمت و چنگ و دندان این جایگاه را نگه داشتیم، چون ما خود را به بچه‌ها، خانواده‌ها و تلویزیون متعهد می‌دانیم. خانه اول من رادیو و بعد تلویزیون بوده است. من در همین مجموعه بالا آمدم و بالطبع از همین مجموعه هم توقع دارم کودک را جدی قلمداد کند، چون مهم است. دغدغه من فقط خودم نیست، به آینده و بچه‌هایی فکر می‌کنم که قرار است با برنامه‌های کودک آینده بزرگ شوند. الان در همایش‌ها و جلسات فقط برنامه‌ها و سریال‌های بزرگسال دیده می‌شود و برنامه‌های بچه‌ها محلی از اعراب ندارد. این ظرفیت‌ها حیف است که از بین برود. به عنوان یک خدمتگزار بچه‌ها از رئیس جدید صداوسیما جناب آقای جبلی می‌خواهم به حوزه برنامه‌های کودک، نگاهی ویژه داشته باشند.

شما وجود و عملکرد شبکه کودک را به نفع مخاطب و تلویزیون می‌دانید؟ تا به حال از شما دعوت شده تا در این شبکه برنامه داشته باشید؟

شبکه کودک صد درصد اتفاق خوبی است، به شرطی که برنامه‌های آن به درد مخاطب بخورد. من در شبکه دو کار می‌کنم، بیشتر دنبال کار خودم هستم و از شبکه کودک اطلاع زیادی ندارم، اما به طور کلی این اتفاق خوبی است که یک شبکه کودک وجود داشته باشد و فقط برای مخاطب کودک باشد.

انتقادی که به برنامه «کلبه عمو پورنگ» می‌شود، این است که جنس شوخی‌های برنامه طوری است که مخاطب بزرگسال متوجه می‌شود. نظر شما چیست؟

برنامه ما فقط متعلق به کودک نیست، بلکه برای کودک و خانواده است. در برنامه «کلاه قرمزی» آقای طهماسب هم همین‌طور بود. مگر دیالوگ‌های آن کودکانه است؟ «کلاه قرمزی» هم یک برنامه پرمخاطب بوده و واژه‌ها و دیالوگ‌های آن برای بزرگسالان است. پدر و مادری که نسبت به برنامه‌های تلویزیون بی‌تفاوت نیستند، وقتی همراه با کودک «کلبه عموپورنگ» را نگاه می‌کنند، قطعا برای او توضیح می‌دهند که منظور دیالوگ‌ها چیست. برای من خیلی کم پیش آمده که کسی از والدین بگوید بچه ما یک واژه یا دیالوگ را متوجه نشد. بعضی پدرها و مادرها می‌گویند بچه ما از فلان شخصیت می‌ترسد. می‌پرسم چند ساله است؟ می‌گویند ۴ ساله. به آنها می‌گویم خب بچه شما کودک نیست، خردسال است. جالب این که همان بچه‌ها در سن پنج‌شش سالگی، کارتون‌های خشن یا هری پاتر می‌بینند، ولی نمی‌ترسند!

عمو پورنگ کی بازنسشته می‌شود؟

در حال حاضر قصد بازنشستگی ندارم و کارمند نیز نیستم. به نظرم اگر ذهن کسی پویا و خلاق است و هنوز می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد، اجازه بدهیم کار کند. خیلی از پیشکسوت‌های ما حرفی برای گفتن داشتند و دارند، اما الان کاری ندارند. حتی ما باید از قِبل آن آدم‌ها، چهره‌های تازه ایجاد کنیم. آدم‌های جدید زمانی کشف می‌شوند که از تجربیات پیشکسوت‌ها استفاده شود. پیشکسوت‌ها گنجینه هستند. به نظر من بازنشستگی برای کسی است که حرفی برای گفتن نداشته باشد.

آدم کارهای تکراری نیستم

من زمان‌های قدیم و دوره اجراهای زنده خیلی راحت‌تر بودم. اجرای زنده خیلی شیرین‌تر بود، اما ترجیح می‌دهم که آن سبک برای همان دوره بماند و آن را ادامه ندهم. آن برنامه برای آن دهه خوب بود و هرچه جلوتر رفتیم، می‌توانست برای مخاطب تکرار مکررات باشد و برای خود ما هم تکراری بود. الان هم که می‌بینید اجرا می‌کنم، در واقع مجری-بازیگر هستم. سعی کردم اینجا از داریوش فاصله نگیرم، ولی قرار نیست کارهای قدیم را انجام بدهم. برنامه زنده را دوست دارم، اما برنامه زنده برای زمانی است که حال دل آدم هم خوب باشد. دغدغه‌ها و گرفتاری‌ها نسبت به قبل بیشتر شده و الان هم شرایط کرونا به وجود آمده است. من هم عروسک نیستم که کوک بشوم و بروم جلوی دوربین. آدمی هستم با احساسات خاص خودم. از کاری که الان انجام می‌دهم، راضی هستم.

ماجرای همبازی‌های متنوع عمو پورنگ

اول که کار را شروع کردم، تنها بودم. وقتی مسابقات تلفنی اجرا می‌کردم، سعی کردم از بچه‌هایی که خوب صحبت می‌کنند، اعتماد به نفس خوبی دارند و می‌توانند برای مخاطب شیرین باشند، استفاده کنم. یادم است خانم فاطیما بهارمست کلاس سوم ابتدایی بود که برای هماهنگی شرکت در مسابقه تلفنی با او تماس گرفتند. نوع صحبت‌کردنش مخصوصا با لهجه شمالی، خیلی بانمک بود. به درخواست من به تهران آمد، تست داد و مدتی کار کرد. بازیگران زیاد دیگری هم داشتیم که بعضی به سینما رفتند، مثل سهند جاهدی که در «بچه مهندس» هم بازی کرد. امیرمحمد که ماند، خودش این بستر را انتخاب کرد و خواست در کار کودک بماند. در آن سال‌ها با تک‌تک این عزیزان خودم صحبت کردم و گفتم خودتان تصمیم بگیرید، اگر مایل هستید و فکر می‌کنید شکوفا می‌شوید، بروید. کسانی به برنامه عموپورنگ به عنوان پارتنر آمدند که شاخص بودند و الان موفق هم هستند. از سال ۹۴ از سبک اجرای زنده داخل استودیو فاصله گرفتیم و برنامه تولیدی، آن هم به شکل سریال، از حالت اجرای تک‌نفره درآمد و به پارتنر نیازی نداشت.

مصطفی قاسمیان - روزنامه‌نگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها