دکتر جبلی از همان روزی که به عنوان رئیس سازمان صدا و سیما منصوب شد، درصدد بوده است مشکلات و موانع راه را برای اهالی هنر برطرف کند.

برقراری ارتباط در فضای مجازی، امروزه مشکلات فراوانی را برای فرزندان به وجود آورده به‌طوری که خانواده‌ها با مراجعه به مشاوران، راهکارهایی را در برخورد کودک و نوجوانشان با صحنه‌ها و عکس‌های غیرمناسب

سیاهی مطلق بود. ابوالفضل جز صدای نفس‌های خودش و دایی حسین، صدای دیگری نمی‌شنید. انگشتان دستش را تکان داد، جز خلأیی عمیق و ترسناک، چیزی حس نکرد. انگار که انگشت نداشت. انگار تبدیل به دو روح شناور شده بودند. تک و تنها در میان دل کوه و نیم‌متر حفره‌ای‌که درون آن به دام افتاده بودند و مرگی که هر لحظه آغوشش را برایشان تنگ‌تر می‌کرد، فقط به یک چیز فکر می‌کردند؛ معجزه برای نجات.

عروسک‌ها از دیرباز یکی از وسایل سرگرمی و تفریح بچه‌های کوچولو بوده‌اند. از همین رو، نگاه عموم مردم به این نوع اسباب‌بازی همیشه مثبت بوده است. اما اگر همین عروسک‌ها را در اختیار صنعت سینما و هالیوود قرار دهید، ورق برمی‌گردد و اتفاق کاملا متفاوتی رخ می‌دهد! عروسک‌هایی که قرار است مایه آرامش صاحبان خود باشند، ناگهان خلق و خوی وحشی پیدا کرده و تبدیل به موجوداتی هراس‌انگیز و مخوف می‌شوند. شاید در جایی مثل شرکت والت‌دیزنی و با تولید محصولاتی چون «داستان اسباب‌بازی»، تماشاچی با یک سری عروسک خوش آب رنگ و زیبا و دوست‌داشتنی روبه‌رو شود. اما دیگر تهیه‌کنندگان سینما، بدشان نمی‌آید از عروسک‌های زیبا قاتلانی بی‌رحم خلق کنند. حتی برخی از این عروسک‌ها برای خودشان یک پا قاتل زنجیره‌ای هستند. دنیای سینما در کنار چهره‌های مخوف زنده، شخصیت‌های عروسکی خطرناکی را هم دارد که در فهرست موجودات وحشت‌آفرین و ترسناک تاریخ سینما قرار می‌گیرند.

هاشم و سهراب دو پسر‌بچه‌ای هستند که در پرورشگاه زندگی می‌کنند. آنها از سن کم در اینجا زندگی می‌کنند تا به مرحله نوجوانی و جوانی می‌رسند. این خلاصه‌ای از سریال تلویزیونی «از سرنوشت» است که برای گروه فیلم و سریال شبکه‌دو تولید می‌شود. ممکن است ناخودآگاه با خواندن این خلاصه داستان از سریال به یاد مجموعه تلویزیونی بچه‌مهندس بیفتید که داستانش شباهت بسیاری با این سریال داشت، اما تهیه‌کننده و کارگردانان سریال تاکید کرده‌اند که به هیچ وجه سریال از سرنوشت به لحاظ قصه، داستانک‌ها، ساختار و... شباهت به سریال بچه مهندس ندارد. تهیه‌کنندگی سریال تلویزیونی از سرنوشت که در سه فصل تولید می‌شود، به عهده اکبر تحویلیان است که برای ماه رمضان شبکه یک مجموعه تلویزیونی از یادها رفته را آماده کرده بود و روانه آنتن شد. بیشترین شهرت تحویلیان در کسوت تهیه‌کننده به عنوان تولید‌کننده مجموعه اپیزودیک شاید برای شما هم اتفاق بیفتد است. این مجموعه بلندترین سریال اپیزودیک تلویزیون است که مخاطبان خودش را داشت. او در کارنامه‌اش ساخت آثار دیگری به نام‌های چند قدم نزدیک‌تر، بیم موج و... را داشته است. حالا این تهیه‌کننده در تازه‌ترین اثرش سراغ مجموعه سه فصلی رفته است. کارگردانی فصل اول را محمدرضا خردمندان و فصل دوم را علیرضا بذرافشان به عهده دارند. البته هنوز کارگردان فصل سوم این سریال مشخص نشده است. همچنین پوریا پورسرخ به تازگی به جمع بازیگران سریال از سرنوشت اضافه شده است. راستین عزیزپور و امیررضا فرامرزی دو بازیگر نقش کودک در فصل اول هستند که دارا حیایی و کیسان دیباج ادامه نقش آنها را در سنین جوانی بازی می‌کنند. البته گروه سازنده برای انتخاب نقش ها، تست‌های زیادی از کودکان و جوانان گرفتند و در نهایت این افراد نهایی شدند.

دهه 60 یک تلویزیون بود با دو تا شبکه و سهم بچه‌‌ها یک ساعت برنامه کودکی بود که از شبکه یک پخش می‌شد. همان یک ‌ساعت اما آنقدر خوب و دلنشین بود که دهه‌های بعد از آن به عنوان نوستالژی یاد شد و بچه‌های دهه شصتی موسیقی کارتون‌های آن سال‌‌ها را برای زنگ موبایلشان انتخاب می‌کردند و حالا هم که آن بچه‌ها بزرگ شده‌ و تعداد زیادی از آنها خودشان بابا و مامان شده‌اند، اما هنوز آن شخصیت‌ها را دوست دارند و گاهی حتی برای آنها توییت می‌کنند یا در اینستاگرام با انتشار عکسی درباره آنها می‌نویسند؛ شخصیت‌هایی مانند پسرشجاع و دوستش خانم‌کوچولو، بچه‌‌های مدرسه والت، بچه‌های کوه آلپ، مهاجران و ... بچه‌های دهه 60، دوبلور این کارتون‌‌ها را هم می‌شناسند، دوبلورهایی که با صدایشان کلی برای آنها خاطرات خوب ساخته‌اند و شخصیت‌هایی که بیشترشان ژاپنی بودند را با صدای خود آنقدر ایرانی می‌کردند که در تصور بچه‌ها، آنها ایرانی و هم‌ولایتی‌شان بودند. همین‌قدر دور همین‌قدر نزدیک.

شماری از چهره‌های سینما و تئاتر بریتانیا بمباران مرکز فرهنگی غزه توسط رژیم صهیونیستی را محکوم کردند.

خندوانه هفته گذشته یکی از پرحاشیه‌ترین هفته‌های خود را پشت سر گذاشت و پای جنجال‌هایش به فضای مجازی هم کشیده شد. اجرای نصفه‌نیمه وحید رحیمیان، استندآپ بی‌نقص آیت بی‌غم و فرصت دوباره‌ای که داوران به شرکت‌کننده گروه فرهاد آییش یعنی رحیمیان دادند خلاصه ماجرای خنداننده شو در هفته پیش بود. این ماجراها با پایان یافتن آن قسمت از برنامه تمام نشد و برای رامبد جوان و برنامه‌اش در فضای مجازی حواشی زیادی درست کرد. برخی برخوردهای رامبد جوان را مسبب به‌هم‌ریختگی روحی وحید می‌دانستند که در مقابل این ادعا با پست‌های اینستاگرامی حمایت‌گرایانه شرکت‌کنندگان و داوران برنامه از جوان مواجه شدند؛ عده‌ای هم اعطای فرصت دوباره به رحیمیان را خلاف مقررات برنامه و ناحقی عنوان می‌کردند و تعدادی دیگر از این تصمیم، تفسیرهای دیگری چون انسانیت داشتند. هر چه که بود این ماجرا تا جمعه اخیر ختم به خیر شد و سر و صداهای کاربران مجازی و بینندگان برنامه می‌رفت که به سکوت بدل شود اما باز این هفته برنامه با شگفتانه دیگری همراه بود،‌ وحید ماند و آیت رفت!

هم بازیگر تئاتر است هم سینما و هم تلویزیون و البته که در هر سه، بسیار فعال است و کاردرست. سال گذشته او در هر سه این مدیوم‌ها خوش درخشید و به همه اینها اضافه کنید دلبری روزهای نوروزی‌اش را با صداپیشگی شخصیت محبوب دیبی در مجموعه کلاه‌قرمزی.

سهیل با دست چنگ می زند توی سنگ ریزه ها، یک مشت پر سنگ برمی دارد ، مشتش را می گیرد بالای دهانه بطری خالی آب معدنی. همان بطری خالی هایی که جا به جا روی زمین پخش شده اند، سنگ ها یکی یکی قل می خورند، می روند توی بطری. می پرسم : چرا بطری ها را پر از سنگ می کنی؟ می خندد: « می خواهیم با مهدی فوتبال بزنیم، این ها می شود تیر دروازه.»