این روزها نیوشا ضیغمی را در حوزه بازیگری با فیلم «ایرانبرگر» روی پرده سینما میتوان دید اما عمده فعالیتش را به کلینیک زیبایی خود اختصاص داده است. او امسال چهارمین سالگرد ازدواجش را جشن گرفت و از تجربه مادر شدن و شغلی که دوست دارد بچهاش داشته باشد میگوید. او همچنین در اینستاگرام صفحهای دارد که از این شبکه به عنوان یک مرکز جامعهشناسی یاد میکند و یادآور میشود همین شبکه دلخوریهایی هم برایش به وجود آورده است. ضیغمی در صحبتهایش از فعالیتی که برایش دلچسب و مهم است (کلینیک زیباییاش) نیز سخن گفته است. با نیوشا ضیغمی و دغدغههایش بیشتر آشنا شوید:
خانواده برایم مهمتر است
روزی که ازدواج کردم همه میگفتند در این سن و با این موقعیت چرا میخواهی ازدواج کنی؟! نمیترسی موقعیتت را از دست بدهی؟ در حالی که من معتقد بودم این دو بحث هیچ ربطی به هم ندارند. در ضمن چرا بازیگر باید بخش مهمی از زندگیاش که خانواده و مادر شدن است را از خودش بگیرد؛ از ترس اینکه شهرتش از دست برود؟
من ازدواج کردم؛ الان هم چهار سال گذشته؛ نمیخواهم بگویم لحظه لحظه زندگیام پر از خوشحالی و شادی بود. زندگی من هم در عین اینکه پر از عشق و خوبی بوده، سختیهای خودش را هم داشته است اما نمیتوان از خوشیها به دلیل وجود برخی سختیها گذشت چون اگر بخواهم طبیعتیترین چیزهای زندگی را از خودم سلب کنم، وقتی به 50 سالگی برسم، میبینم که نه شهرت دارم، نه شوهر و نه بچه. هیچ چیز ندارم. آن وقت من ماندهام و خودم و تنهاییام وچروکهای صورتم! حالا چه کار کنم؟! برای همین اگر به خودمان به عنوان انسان نگاه کنیم، زندگیمان را جوری تعریف میکنیم که بتوانیم با چنین شرایطی چگونه کنار بیایم.
از مادر شدن نمیترسم
هیچوقت از مادر شدن نمیترسم. نمیدانم ما از چه چیز پیروی میکنیم. در سینمای هالیوود که اندام و فیزیک زنان نقش مهمی در مسیر بازیگریشان دارد، هیچوقت مادر شدن را فراموش نمیکنند. حتی هر کدام بیش از 2 یا 3 فرزند دارند. اینکه کسی نعمت مادر شدن را از خودش بگیرد به خودش ظلم کرده است. این جزو طبیعت زندگی هر انسانی است. من هم چنین تجربهای را دوست دارم و هیچوقت از آن فراری نیستم.
دوست دارم بچهام بازیگر شود
من این روزها مشغول اداره مرکز زیباییام هستم، مرکزی که دوستش دارم و علاقهمندم فعالیتهایم را در این زمینه گسترش دهم. فکر میکنم در خوشبینانهترین حالت، نیوشا ضیغمی 60 ساله، 10 تا کلینیک زیبایی دارد (میخندد). احتمالاً آن موقع دیگر بازی نمیکنم و بیشتر در زمینه تولید فیلم فعالیت دارم. البته نه در زمینه کارگردانی چون فکر نمیکنم هیچوقت کارگردان شوم ولی تهیه و تولید فیلم را دوست دارم و قطعاً در آن سن پیشرفت زیادی در این زمینه کردهام و حتی بازیگر جدید وارد سینما خواهم کرد. در زمینه خانوادگی هم قطعاً بچهام بزرگ شده است. شاید او هم بازیگر شده باشد، چون خیلی دوست دارم بازیگر شود.
با هر کسی که پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم
اینستاگرام شبکه اجتماعی جالبی است چراکه ما بدون هیچ واسطه و فیلتری با مخاطبانمان در ارتباطیم. حتی میتوان گفت مکانی برای جامعهشناسی است چون از هر قشری و هر شهری مخاطب داریم و حرفهایشان را میشنویم ولی آنچه در صفحه خودم و همکارانم میبینم، این است که جامعه ما کمکم به سمتی پیش میرود که یک مقدار با همدیگر نامهربان شدهایم. هر کسی موفق است را میخواهیم سرکوب کنیم. هر کسی چیزی دارد، میگوییم چرا ما نداریم و بنوعی عقدهگشایی میکنیم. هر کسی هر چیزی هست و هر جایگاهی دارد مطمئناً برای رسیدن به آن تلاش کرده است.
سال گذشته که طوفان عجیبی در تهران آمد، 3 نفر فوت کردند و من در صفحهام به خانوادههای این عزیزان تسلیت گفتم ولی برخی کامنتها شوکهام کرد. یکی نوشته بود: «بهتر است همه شماها که در تهران هستید بمیرید»! چه بلایی به سرمان آمده که چنین احساسی به همنوع خود داریم؟! |
الان که به گذشته برمیگردم و به سالهایی که وارد سینما شدم نگاه میکنم و آن را با نسل جدید مقایسه میکنم، میبینم نصف سختیای که ما کشیدیم را نسل امروز نمیکشد. قطعاً سختیهای ما نسبت به نسل قبل از ما هم خیلی کمتر بود ولی در حال حاضر برخی هستند که میخواهند در خانه بنشینند و جایگاههای بالا را دودستی تقدیمشان کنند. اینگونه نمیشود و متاسفانه این معضل نسل جوان جامعه ماست. میخواهند بدون هیچ تلاشی به همه چیز برسند و این امری محال است. ما با هر کسی که پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم. چرا؟!
چه بلایی بر سرمان آمده است؟!
شبکههای اجتماعی هم معضل خودش را دارد. درباره هر عکس نظرهایی میدهند که نمیدانیم چه پاسخی به آن بدهیم. چاق باشی میگویند چرا چاقی؟ لاغر میشوی میگویند چرا اینقدر لاغر شدهای؟ با همسرت عکس میاندازی میگویند چقدر با همسرت عکس میگذاری، عکس تکی میگذاری، سریع برایت حاشیه درست میکنند که حتماً اختلاف دارید. در صورتی که میتوانند به جای بحث درباره حریم شخصی آدمها، انتقادهایی سازنده داشته باشند. امروز در صفحه یکی از روانشناسان خواندم که چقدر خوب است بیاموزیم حریم خصوصی چیست؟ لزومی ندارد بدون اینکه نظری از ما بخواهند اظهار نظر کنیم. مدتی است در حال تمرین دادن خودم هستم. به خودم میگویم حتی از خواهر خودم هم نباید خیلی از سوالها را بپرسم چون قطعاً خودش صلاح میداند به من چیزی نگوید.
من آدم صبوری هستم ولی در برههای از زمان کم آوردم و صفحهام را بستم در حالی که درس اول بازیگری را این میدانم که موظف هستم به مخاطبم جواب بدهم با هر سلیقه، نژاد، مذهب و هر کشوری اما گاهی به جایی میرسید که از حد و توانتان خارج است. یک لحظه احساس کردم برای چه کسی این کار را انجام میدهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم دیگر نشنوم و نبینم اطرافم چه اتفاقی میافتد و در دنیای نادانستههایم خوشحال باشم بنابراین از دنیای مجزای خداحافظی کردم؛ ولی بعد از آن دوستان و مخاطبان کم سن و سالم از من درخواست کردند به این فضا بازگردم و واقعاً دلم برایشان لرزید و احساس کردم شاید کارم خودخواهانه بوده است.
الان هم که صفحهام را بروز میکنم، اذیت میشوم ولی سعی میکنم بگذرم. بالاخره ما هم انسانیم و دلمان از این همه نامهربانی میگیرد. بهطور مثال خاطرم است سال گذشته که طوفان عجیبی در تهران آمد، 3 نفر فوت کردند و من هم در صفحهام به خانوادههای این عزیزان تسلیت گفتم ولی برخی کامنتها را که میدیدم شوکهام کرد. مثلاً یکی نوشته بود: «بهتر است همه شماها که در تهران هستید بمیرید!» چه بلایی به سرمان آمده که چنین احساسی به همنوع خود داریم؟!
حق گرفتنی است؛ نه دادنی!
متاسفانه جامعه ما به جایی رسیده که همیشه در انتظار یک اتفاق است که همه چیز برایش خوب شود. در صورتی که این خودمان هستیم که اتفاق خوب را رقم میزنیم. در تمام جوامع بشری آدمها خودشان حقشان را میگیرند. تا زمانی که بنشینیم که حقمان را بدهند، هیچ کس برایمان چنین کاری نمیکند. نمیگویم در جامعه ما مشکلات وجود ندارد ولی یقیناً دلیل حدود 50 درصد از مشکلات ما به خودمان و رفتارمان برمیگردد. برخی خیلی راحت میتوانند حقشان را بگیرند ولی نمیگیرند چون غیر از پدر و مادر تمام اتفاقات زندگیمان اختیاری است و میتوانیم آیندهای خوب برای خودمان بسازیم ولی ما همیشه دیگران را مقصر میدانیم.
بحران بزرگی به نام کودکان کار
حدود 8-7 ماهی است که در انجمن حامیان کودک کار و خیابان به صورت مستمر فعالیت دارم. بچههای کار مسالهای پیچیده در جامعه کنونی ماست و بحران بزرگ اجتماعی محسوب میشوند. این بچهها در سن کودکی و نوجوانی، با آسیبهای زیادی روبرو هستند. آنها در نهایت نسل آینده جامعه ما هستند که با تعداد بیشماری از بحرانهای خانوادگی و اجتماعی بزرگ میشوند و وارد جامعه میشوند. به همین دلیل فکر میکنم، مردم باید با این مجموعه آشنا شوند و بدانند کودک کار چیست و چرا وجود دارد.
همکاری من هم بیشتر برای شناساندن این معضل مستمر شد. تمام تلاشم این است که این انجمن را به مردم بشناسانم و هر کمکی از دستم بربیاید چه در راستای فرهنگسازی و چه مالی دریغ نکنم ولی فکر میکنم این معضل بیشتر از اینکه به کمک مالی نیاز داشته باشد، به حمایت فرهنگی نیاز دارد تا جامعه از این موضوع آگاه شود. اگر بچه سرخوردهای که قرار است در آینده به یک بزهکار تبدیل شود از دوران کودکی حداقل آموزشهایی را ببیند، میتواند مهارتهایی را فرابگیرد و حداقل شغلی داشته باشد.
متاسفانه این کودکان نه خانواده باسوادی دارند و نه خودشان سواد دارند، به همین دلیل تشخیص خوب و بد برایشان سخت است. فقط به شکل ناخواسته، به بزهکاری کشیده میشوند.
چرا کلینیک؟
ایده راهاندازی موسسه زیبایی به 6 سال پیش برمیگردد. شاید دلیل علاقهمندیام به تأسیس این موسسه، این بود که شخصاً یکی از مراجعان مراکز پوست و زیبایی بودم چون معتقدم ابزار بازیگران و افرادی که کار تصویر میکنند، بدن و بیان و در نهایت سلامت جسم و روان است. به نظرم پوست هر آدمی نشاندهنده، درون آدم است. اولین بار که به این مراکز مراجعه کردم 23 ساله بودم. آن زمان سر فیلمبرداری فیلم شوریده بودم و از آنجایی که گریم آن کار خیلی سنگین بود، گریمور فیلم مرا به این مراکز معرفی کرد و واقعاً ممنون ایشان هستم که مرا در این زمینه راهنمایی کردند چون از آن زمان آموختم باید به پوست اهمیت داد. (سمیرا جعفری/ زندگی مثبت)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد
البته اینا همه دلیل نمیشه آدم به مرگ هموطن خودش راضی بشه