جام جم سرا: پسری ۲۰ ساله‌ام، چند وقت است دارم به مرگ فکر می‌کنم و این فکر که چند روز دیگر می‌میرم عذابم می‌دهد. نمی‌دانم چطور از فکر آن راحت شوم.
کد خبر: ۷۸۰۴۵۱
یکی کمکم کند... ترس از مرگ تمام فکرم را پر کرده

پاسخ مشاور: باید بدانید که ترس از مرگ و نگرانی درباره فانی بودن همه چیز، یک حس اصیل، ریشه دار و سالم در وجود انسان است؛ در واقع اگر کسی اصلاً به موضوع مرگ نیندیشد، به بخشی از واقعیت زندگی‌اش توجه نکرده است.
علت نگرانی از مرگ، این است که انسان همواره برای بقا تلاش می‌کند اما در گوشه ذهن، به این فکر می‌کند که راهی جز پذیرفتن پایان این دنیا ندارد. پس مرگ حقیقتی است که مانند تولد وجود دارد و هیچ کدام از این دو حادثه مهم در کنترل و اختیار بشر نیست. با این حال در فاصله بین تولد و مرگ بسیاری از امور در کنترل ما است که بهتر است برآن‌ها تمرکز داشته باشیم و آن چیزی نیست جز تصمیم‌هایی که می‌گیریم.


یاد مرگ؛ فکر یا دغدغه

لازم است درخصوص این موضوع که شما درباره مرگ «فکر» می‌کنید یا «دغدغه» دارید هم صحبت کنیم. به قول معروف «فکر، آن باشد که بگشاید دری»؛ بنابراین انتظار داریم که «فکر» مرگ، با چند گشایش همراه باشد:

۱ - نظارت بیشتر بررفتار و تلاش برای اصلاح آن و افزایش رشد اخلاقی.
۲ - تلاش بیشتر برای رسیدن به اهداف، در زمان محدود بین تولد تا مرگ.
۳ - ثبات هیجان بیش از حد. انسان با یاد مرگ به پایداری هیجانی می‌رسد و می‌فهمد که به دلیل فناپذیری نه برای چیزهایی که به دست می‌آورد لازم است خیلی خوشحال شود و نه برای چیزهایی که از دست می‌دهد؛ باید خیلی ناراحت شود با این حال وظیفه انسان رسیدن به سر حد رشد و بالندگی است و نباید لحظه‌ای را از دست بدهد.
اگر فکر مرگ و نگرانی حاصل از آن به شکل تکراری، همیشگی، چسبنده و خارج از کنترل ذهنتان را درگیر می‌کند و نمی‌توانید این افکار را مدیریت کنید، به طوری که در انجام کارهای روزمره مثل خواب، خوراک، تمرکز در مطالعه و... خلل ایجاد کرده است، شما با «دغدغه» مرگ روبه رو هستید و توصیه می‌کنم از روان درمان گران متخصص در حوزه «وسواس فکری» کمک بگیرید.


راه‌های کنترل دغدغه فکر

اگر افکار مرگ به شکل گذرا و خصوصاً پس از یک تغییر در زندگی شما ایجاد شده است، مثلاً از دست دادن یک عزیز، پیوستن به یک گروه جدید، مطالعه کتاب و یا دیدن یک فیلم و... می‌توانید با شیوه‌هایی که در ادامه خواهد آمد کنترل بیشتری برآن‌ها پیدا کنید:

۱. ذهن انسان با تداعی کار می‌کند:
یک موضوع می‌تواند موضوعی دیگر را به ذهن متبادر کند. مثلاً ممکن است شما در خیابانی در حال قدم زدن هستید و یادتان می‌آید سال گذشته در آن مکان شاهد تصادف بودید؛ تا اینجا شما کنترل چندانی برذهنتان نداشتید، اما از این لحظه به بعد شما هستید که به افکارتان پروبال می‌دهید. در واقع این شما هستید که می‌توانید تصمیم بگیرید که به چیز دیگری فکر کنید.

۲. ذهن انسان خاصیت جذب موضوع دارد نه طرد:
به عنوان مثال شما نمی‌توانید به خودتان بگویید «به عدد ۳۵ فکر نکن» چرا که هر چه بیشتر تلاش کنید که به موضوعی نیندیشید، بیشتر به آن موضوع فکر خواهید کرد. بهتر است تصمیم بگیرید مدیریت ذهن را به دست بگیرید و به شکل ارادی به موضوع دیگری فکر کنید. ضمناً «در ذهن انسان گزینه پاک کردن یا Delete هم وجود ندارد» و چیزی از ذهن انسان حذف نمی‌شود؛ پس تلاش نکنید که به مرگ فکر نکنید یا آن را فراموش کنید. برای رسیدن به چنین مدیریتی لازم است این کار به شکل ارادی، تکرار شود؛ یعنی ذهنتان را به شکل اختیاری از موضوعی به موضوع دیگر حرکت دهید.

۳. مدیریت محتوای افکار با کارت:
برای این کار می‌توانید از کارت‌هایی استفاده کنید که به ذهن شما محتوای جدیدی ارائه می‌کند. پنج کارت تهیه کنید و در هر کدام از آن‌ها یک جمله یا شعر انگیزه بخش و آرام کننده یادداشت کنید و هر روز قبل از ورود این افکار به ذهنتان و در حین مواقعی که با این افکار درگیر می‌شوید، آن‌ها را عمداً مطالعه کنید. با این کار شما هم افکارتان و هم محتوای افکارتان را مدیریت کرده‌اید. امیدوارم استفاده از این روش‌ها برای شما مفید واقع شود. (مریم اسودی، کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۲۰ انتشار یافته: ۳۰
نوشین
Germany
۱۸:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۱
۴
۷
من هم دقیقا این مشكل رو پیدا كردم دغدغه مرگ و این تبدیل شده به یه افسردگی شدید 35 سال سن دارم و مدام به فنا پذیر بودن همه چیز فكر میكنم مخصوصا مرگ خانواده و اطرافیان الان نزدیك به دو هفته است اینجوری شدم جوری كه از هیچ چیزی لذت نمیبرم افكارم رو هم كه تغییر میدم باز هم احساسم خیلی وحشتناكه جوری كه امروز اصلا نمیتونستم جلوی این حال رو بگیرم طوری كه از این حال خودم به شدت منقلب شدم و از نمیتونم جلو گریه خودمو بگیرم اصلا دلیلشو نمیدونم
hossein
-
۱۷:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۳۱
خانم نوشین.. من هم تا قبل از اینكه این پیج رو بخونم فكر میكردم كه فقط خودم اینطوری هستم ولی وقتی یكم تحقیق كردم دیدم آدم های زیادی هستن كه مشكل من و شما رو دارن..... مشكلات زندگی.. استرس و اضطرب زیادی كه تو زندگیم تحمل كردم منو به اینجا رسونده كه خیلی روحیه حساس و شكننده ای داشته باشم... راستش منم دنبال یه راهی برای رهایی از این وضعیت میگردم..... ورزش.... استخر.. تفریح... دوری از مشكلات زندگی.. قطع رابطه با كسانی كه بهتون استرس وارد میكنن و بازم ورزش های هوازی . خواب كافی.... كمك گرفتن از یه مشاور خوب هم میتونه كمكتون كنه.. در ضمن گریه كردن خیلی خوبه هر چقدر دوست داری گریه كن تخلیه میشی.... من مشكلم اونجاست كه نمیتونم گریه كنم یا گریه ام نمیاد..... همش بغض دارم..... واین بیشتر آزارم میده.... بازم همین كه فهمیدم آدم های دیگه ایی هم هستن كه مشكل منو دارن یكم آرومترم كرد...انشالا كه هر چه زودتر بهبود پیدا كنین..اگه ... شما هم تجربیاتی دارین كه به من كمك كنه بهم بگین... متشركم
رها
-
۱۸:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
۲
۷
شما اصلا با این متنی كه نوشتید و جوابی كه به این بنده خدا دادید نه تنها كمكش نكردید بلكه بیشتر اضطرابشو زیاد كردید.جوابتون اصلا درست و قانع كننده و امید وار كننده نبود.این فرد دچار افسردگی و فوبیای مرگه كه بایستی تحت نظر روانپزشك دارو مصرف كنه.همین.
farzaneh
-
۰۱:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
۳
۱۲
سلام خواهش میكنم به من كمك كنید دختر 23ساله ایی هستم كه فكرم فقط مرگ شده این فكر به چندین ماه میرسه مرگ خودم مرگ اطرافیانم همش آزارم میده گریه میكنم هدفای زندگیم واسم بی معنی شدن نگاه دیگران میكنم كه دارن تلاش میكنن تو ذهنم میگم خب كه چی!یه رورز میمیری.خواهشمندم كمكم كنید كه راحت شم و مثل بقیه زندگی كنم
علی
-
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
اتفاقا من فكر میكنم ،این حس شما خیلی خوبه ، اگه بتونید این افكارتون رو مدیریت كنید و به اون جهت بدید ، به نتیجه خوبی میرسید
با گذشت زمان ترسناك بودن این حستون از بین میره و با عث میشه نگاه واقع بینانه ای به زندگی داشته باشید
اتفاقا افرادی كه به مرگ فكر میكنن میتونن لذت بیشتری از زندگی ببرن

http://bazmiliya.blogfa.com/
ناشناس
-
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۸
ببخشید چون توضیحش طولانی هستش به شما میگم برید پیش روانشناس بالینی ...اینها نشانه افسرده بودن است
ارش
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۳
من از تنهایی خیلی میترسم بنظرتون باید چكار كنم
fate
-
۱۵:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۲
۰
۶
سلام من هجده سالمه و بعد از خوندن كتاب معاد ایت الله دستغیب به طرز وحشتناكی از مرگ و اتفاقات غریبش و حتی از خدا هم میترسم طوری كه تمام زندگی و افكارم مختل شده و شبها نمیتونم بخوابم . حتی اگر به شدت خسته باشم تورو خدا بگید چیكار كنم
نیما
-
۲۳:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۶
خدا عشق است و بس . از خدا نترسید چون خودت از خدایی
رهاا
-
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۷
سلام.من قبلا تو فكر مرگ بودم نه به این شدت الان شدیدامخصوصا ازوقتی یكی ازاقوام نزدیك فوت كردند باورش كردم به هیچی جز مررگ فكر نمیكنم راهنمایی كنید.گاهی ادما اطرافمو میبینم كه چجور باهدف زندگی میكنن ك انگار نه انگار اینام یه روزی میمیرن.انقدر توفكرشم بعضی وقتا حالا چه شب یاروز میخوابم توخواب و بیداری انگار دارم میمیرم نمیدونم بختكه چیه.لطفا راهنمایی كنید
علیرضا
-
۲۲:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۵
۶
۲
سلام من پسری ۱۳ ساله هستم و از مرگ عزیزان و خودم میترسم و این مشكل رو از ۹ سالگی داشتم لطفا كمكم كنید و هرشب كابوس مرگ رو میبینم
narges
-
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۸
۱
۹
سلام خسته نباشید.
خواهر من 15 سالشه حدود یك هفته است كه فكر مرگ و مردن به ذهنش میاد و همش ذهنشو درگیر كرده . من خیلی نگرانشم و باهاش حرف زدم كه سعی كنه ذهنشو فكرشو به یه موضوع دیگه مشغول كنه ولی میگه ناخودآگاه همش به ذهنم میاد و نمیتونم بیرون كنم از ذهنم . خیلی این مدت اعصابش ریخته بهم و خیلی زودرنج شده و گریه اش در میاد . بنظرتون باید چیكار كنیم؟
نظری
Iran (Islamic Republic of)
۰۳:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۶
۳
۱۲
با سلام.
دایی من حدودا یك هفته پیش فوت شد. بعد از اون اتفاق دیگه شبها نمیتونم راحت بخوابم. فكرم همش درگیره. از مرگ از آخرتم میترسم خیلی هم میترسم.. همش فكر میكنم كه وای الانه كه من هم بمیرم. از همه ی گناهام توبه كردم تصمیم گرفتم به كمك خدا یه انسان و بنده ی واقعی بشم اما باز هم میترسم. الان كه این پیام رو براتون میفرستم ساعت سه نصف شب میگذره بدجوری هم خوابم میاد اما نمیتونم بخوابم. شما رو به خدا راه حلی بفرمایید.
كاش خونه مون مشهد بود هرشب میرفتم زیارت امام رضا (ع) دلم هواشو كرده خیلی زیاد.
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۷
۵
۱۰
سلام
حدود دو ماه پیش یكی از دوست های صمیمی ام ك هم كلاسی هم بود را به علت سوختگی از دست دادم موقع فهمیدن خبر مرگ او،من و چند نفر از همكلاسی هایم برای تشییع جنازه رفتیم غسال خانه و در انجا من جسد دوستم را دیدم كه با سوختگی ۹۵درصد داشت از ان پس دیگر شب ها دیگر خوابم نمیبرد از نظر درسی خیلی به سطح پایینی امدم در اخر پدرم مرا پیش دكتر مغز و اعصاب برد او هم چندتا قرص اعصاب به من داد از بعد از مصرف داروها بهتر شدم ولی هنوز كه هنوزه یاد مرگ از یادم نمیره لطفا پیشنهادی به من دهید
سجاد
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۵
۳
۱۰
سلام من از وقتی كه عموم به رحمت خدا رفته حالا میفهمم كه مردن چیه و از همون موقع شبا به فكر مرگ هستم میگم العانه كه بمیرم وبعضی وقت ها هم تپش قلب به سراغم میاد باید چیكار كنم
پرستو
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۷
۱
۱۴
سلام و خسته نباشید.
من ٦ماه پیش داییم رو خیلی ناگهانی از دست دادم،بعد از اون اتفاق خیلی مریض شدم و بیشتر این مریضی ها ریشه ی عصبی داشت،در طول این مدت همش احساس مرگ دارم و فكر میكنم قرار بمیرم،شب میخوام بخوابم فكر میكنم توو خواب میمیرم،روز رو با استرس شدید و ترس غیر قابل كنترل شروع میكنم.من واقعاً ٥،٦ ماه دارم عذاب میكشم و دائماً حس میكنم الاناست كه بمیرم.خیلی حالم بهم ریختست و این ترس زندگیمو مختل كرده و با كوچكترین درد یا استرسی این احساس شدیدتر میشه.
آیا واقعاً هر كس قرار بمیره بهش از قبل الهام میشه یا این حس زاده ی فكر خود آدم هست؟
چون من فكر میكنم اگه قرار بشه این آگاهی رو انسانها داشته باشن زندگیشون مختل میشه.
خواهش میكنم من رو راهنمایی كنید آیا من نیاز به مشاوره دارم؟
پرستو
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۱
مجدداً سلام.
بله من ٢٢ سالمه
ممنون از راهنماییتون،مشاوره میتونه به من كمك كنه؟من روز و شبم داره با این فكر كه الان میمیرم میگذره.همش مراسم فوتم رو تصور میكنم و كوچكترین درد و استرسی حالمو بیشتر بهم میریزه
امیر
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸
۸
۱۲
میترسم
امیر
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۲۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸
۵
۵
امیر 28سالمه در سن ۲۳سالگی روحم اومد بالا خیلی ترسیدم چند ماهی از ترس بیهوش میشدم از فكر زیادی یه سالی دیوونه شدم بیمارستان بستری شدم الان كه چند سال میگذره فقط شبا ترس میگیرتم بدنم چند لحظه ای قفل میشه و باعث شده كار نكنم خونه نشین بشم و ازدواج نكنم همش به فكر مرگم زندگیم خراب شده
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۷
۲
۳
این ترس معمولا برای كسانی پیش میاید كه قوه خیال انها بسیار كار میكند. یعنی تا بیكار میشوند تخیلات میكنند. ولذا قوه خیال انها بسیار قوی میشود وبرای انها صورت سازی میكند. بهترین درمان این است كه در امورخود تخیلات نكنند. وسعی كنند بیشتر با بیرون ارتباط بگیرند ومشغول امور زندگی خود وامور خارجی شوند. چون اگه قوه خیال در چیزی محرز بشود به ان چیز واقعیت میدهد ولذا حتی فكر كردن به چیزی شخص را به انچیز نزدیك میكند. كه حكما همه این حرف را زده اند. ولذا نباید به قوه خیال میدان داد. وسعی كرد به خیال كردن ننشست. چون بیشتر این مشكلات برای افراد خیالی پیش می اید. هروقت خیال كردن دارد شما را مشغول میكن مشغول به كاری شوید كه خیال شما را مشغول نكند
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۹
۰
۱۵
با سلام.دوست من 15 سالشه.همش درمورد مرگ فكرمیكنه وخودش را عذاب میدهد.فكر میكند با هر مریضی میمیرد یا هر آن ممكن است یك بیماری لاعلاج یگیرد و بمیرد.
افسردگی گرفته است.نگرانش هستم.
همش میگه:من مییمرم.
میشه به من مشاوره راهنمایی دهید.با سپاس
بهمن
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۰
۲
۴
كسی از ابوذر پرسید: چرا از مرگ متنفریم؟ جواب داد: برای این كه دنیا را آباد كرده‌‏اید، و آخرت تان را ویران. طبیعی است كه دوست ندارید از نقطه آباد به نقطه ویران منتقل شوید. بنابراین راه وحشت نداشتن از مرگ این است كه انسان معتقد باشد كه مرگ پا نهادن به یك جهان وسیع است و به هیچ وجه پایان زندگی نیست. از سوی دیگر به وظایف شرعی خود عمل كند و به رحمت واسعه امیدوار باشد. خدا را نسبت به بنده خود مهربان تر از مادر به فرزندش بداند. متوجه این مسئله باشد كه همه از او بیم و بازگشت مان به سوی او است و او مطمئناً آفریده خود را دوست دارد.

در این صورت نه تنها از مرگ نمی‌‏ترسد، بلكه آن را دوست خواهد داشت و به آن عشق ورزید.
مرادی
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۸ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
۱
۶
با سلام منم 18ساله امه یك دو ماهی میشه دختر خاله مو از دست دادم از اون روز همه اش به فكر مرگ هستم فكر میكنم قراره ما بمیریم پس چرا به دكتر بریم همه ی ما میمیریم هركاری كه انجام میدم همه اش به فكر مرگ خودم وعزیزانم هستم
دوست
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۳۱ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۳
۲
۸
سلام بر دوستان عزیزم... منم همین فكر كردن به مرگ، خیلی عذابم میداد. ولی راستش یه جوارایی و با یه دلایلی خودمو قانع كردم و الان آرامش دارم... ببینید دوستان، دوست دارم با یه مثال ساده همه چیز رو بهتون توضیح بدم. یه گوشی موبایل ساده قابلیت پخش فیلم رو نداره، پس هر چقدر ما بخوایم با اون گوشی فیلم ببینیم، تلاشمون بی فایده هست. ما انسان ها توی این دنیا مثل همون گوشی موبایل ساده هستیم كه قدرت تفكر درباره خیلی چیزها و بخصوص مرگ و اون دنیا رو نداریم، پس به یاد آخرت باشیم ولی زیاد به عمق موضوع فكر نكنیم، چون راه به جایی نخواهیم برد. از طرفی با ورود گوشی های موبایل پیشرفته، خیلی از قابلیت ها و بخصوص پخش فیلم به گوشی ها اضافه شد، پس مطمئن باشید كه خداوند بزرگ و بخشنده هم با مرگ، ما رو به درجه ای میرسونه كه در اون دنیا همه چیز رو راحت تر درك كنیم و به عبارتی فكرمون و جایگاهمون در حدی میشه كه خیلی راحت تر با موضوع مرگ و زندگی دوباره كنار میاییم... البته دوستانی كه فكر میكنند بعد از مرگ همه فانی هستیم، به این فكر كنند كه این دنیا خود به خود درست نمیشه و یه خالقی داره و مسلما خالق دنیایی به این بزرگی، اونقد بزرگه و بنده هاشو دوست داره كه نمیذاره هیچ موضوعی آزارشون بده... پس ترس از فنا بیخودی هست و این یعنی اینكه به بخشنده و بزرگ بودن خداوند شك داریم... نماز بخونین كه نماز آرامش عجیبی میده و آدم حضور خداوند رو در كنارش حس میكنه و از ترس دور میشه... برای همتون آرزوی آرامش و خوشبختی در هر دو دنیا رو دارم... یا خدا... التماس دعا...
ss
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۳
۴
۲
به حرفه هیچكس گوش نكن بیهوشیرو تجربه كردی ? چند ساعت گذشته ولی بهوش میای انگار یه لحظه بوده.. ا اگه دنیایه دیگه ای باشه همینجوریه پلك بزنی یه جای دیگه ای زنده شدی
مینا
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۳
۲
۳
سلام ببخشید من حس میکنم دارم میگیرم ولی میترسم یعنی واقعا میگیرم
رویا
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
۰
۴
سلام دقیقن من همش احساس مرگ دارم انگارهمش دارم میمیرم این یک افکارمنفی اتفاق نمیفته فقط فکرمنفی
مهدی فضلی
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۵
۳
۵
منم همینطورم خیلی میترسم ولی فکر میکردم فقط من تو کل دنیا این حسو دارم پیامای بعضی هارو خوندم اروم شدم به امید خدا خوب میشم ایشاله
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها