به بهانه پخش فیلم «یادآوری کامل» از شبکه سه

مرز باریک میان رویا و حقیقت

گفت‌وگو با کالین فارل

تحت تاثیر هالیوود نیستم

کالین فارل، بازیگر سی و نه ساله سینما (متولد سال 1976)‌، اصلیتی ایرلندی دارد. او که در دوبلین به دنیا آمده،‌ در سال 2000 با درام ضد جنگ «تایگر لند» ساخته جوئل شوماکر سر از هالیوود درآورد و خیلی زود به صورت یک بازیگر مطرح در آمد.
کد خبر: ۶۷۴۶۳۷
تحت تاثیر هالیوود نیستم

او برای بازی در این فیلم، جایزه بهترین بازیگر مرد انجمن منتقدان فیلم بوستون را دریافت کرد. با «باجه تلفن» در سال 2001 به شهرت بیشتری رسید و لقب یک بازیگر درجه یک را گرفت. یک سال بعد در کنار بروس ویلیس در «جنگ هارت» بازی کرد و استیون اسپیلبرگ او را برای یکی از نقش‌های مهم و اصلی «گزارش اقلیت» در کنار تام کروز انتخاب کرد. رفتار تند او با رسانه‌های گروهی، برای مدتی او را به صورت یک بازیگر خبر ساز و جنجالی در آورد. از دیگر کارهای مطرح کالین می‌توان به «دیردیول» (در نقش شخصیت منفی قصه)‌، «سوات»، «پلیس میامی»، کمدی سیاه و تحسین شده «در بروژ»، «دل‌دیوانه» و «نجات دادن آقای بنکس» اشاره کرد. وی هم اکنون درام دلهره‌آور و پررمز و راز «تسکین» را‌ آماده نمایش دارد. شبکه نمایش چندی پیش برنامه مرور بر آثار کالین فارل را ترتیب داد و شش فیلم سینمایی وی را به نمایش گذاشت. فارل در گفت‌وگوی اینترنتی زیر درباره جنبه‌های مختلف کاری و فیلم‌های مطرح خود صحبت می‌کند.

در گفت‌وگوهای مختلف بر ایرلندی بودن خود تاکید می‌کنید.

ایرلندی بودن افتخارم است. این بخش مهمی از هویت من به حساب می‌آید. هر جا که می‌روم، آن را همراه خودم می‌برم و لحظه‌ای از من جدا نیست.

برای فیلم‌هایتان چقدر تمرینات فیزیکی می‌کنید تا آماده بازی شوید؟

تمرینات آنچنانی نمی‌کنم. به نظر من، یک بازیگر باید همیشه و در همه حال از آمادگی بدنی و جسمانی برخوردار باشد. گذاشتن وقت اضافی برای این کار، مثل تلف کردن وقت است. آماده بودن چیزی است که همیشه باید با بازیگر باشد. به همین دلیل، تعجب می‌کنم که بعضی‌ وقت‌ها از برخی همکارانم می‌شنوم که از نظر جسمانی در حال آماده کردن خودشان برای بازی در فیلم هستند. برای همین است که همیشه وقتی قرار است جلوی دوربین بروم، در آرامش کامل به صحبت و گپ با دوستان و همکارانم می‌پردازم و نگران قرار گرفتن جلوی دوربین نیستم.

زیاد به سفر می‌روید؟

سفر کردن را دوست دارم، ولی هیچ وقت عجله‌ای برای این کار ندارم. در حقیقت، هیچ طرح و برنامه‌ای در این رابطه ندارم. در منزل هیچ نقشه‌ای پیدا نخواهید کرد، اما همیشه دوستانم خودشان برنامه سفر را می‌ریزند و مرا برای آن خبر می‌کنند. برای یک بازیگر سفر کردن چیز بسیار خوبی است. با آدم‌ها، محیط‌ها و فرهنگ‌های تازه آشنا می‌شوی و این مساله کمک می‌کند نقش‌های محوله را بهتر درک کرده و بازی کنی. ولی با این حال، من بسختی خودم را آماده سفر می‌کنم!

نظرتان درباره هالیوود چیست؟

اغوای آن نشده‌ام و تحت تاثیرش قرار نگرفته‌ام. به خدا قسم که راست می‌گویم! البته مهربانی خیلی زیادی به من کرده و مرا پذیرفته است. یک وقت اشتباه فکر نکنید، نمی‌خواهم آدم ناسپاس قلمداد شوم، اما از حضور در هالیوود هیجان‌زده نیستم و سعی کرده‌ام خونسردی‌ام را حفظ کنم. هر بار که به هالیوود می‌روم، خیلی زود دلم برای خانه تنگ می‌شود و می‌خواهم به آنجا برگردم. جالب است که وقتی به خانه برمی‌گردم، خیلی‌ها از من می‌‌خواهند داستان‌هایی درباره هالیوود برایشان تعریف کنم.

به فوتبال علاقه خاصی دارید. چرا آن را ادامه ندادید؟

آدم‌ها نمی‌توانند به همه آرزوهایشان جامه‌عمل بپوشانند. در نوجوانی عاشق فوتبال بودم و می‌خواستم فوتبالیست شوم، اما شرایط مرا به سمت بازیگری کشاند. وقتی بازیگر شدم به خودم گفتم با بهره‌گیری از این حرفه، وارد آن می‌شوم. ولی حرفه بازیگری تمام وقتم را گرفت و دیگر مجالی برای رفتن به سمت فوتبال پیدا نکردم. در حال حاضر، فقط در ایام تعطیل و استراحت با دوستانم فوتبال بازی می‌کنم و بس. فوتبالیست شدن رویا و آرزویی بود که هیچ وقت محقق نشد.

ولی روحیه کنجکاوی و پرسشگری خود را از دست نداده و آن را حفظ کرده‌اید.

دوست دارم جنبه‌های مختلف کار و زندگی را مورد بررسی و مکاشفه قرار دهم. نمی‌دانم چرا بعضی‌ها فکر می‌کنند کسانی مثل من نباید چنین روحیه‌ای داشته باشند. این روحیه در کارم به کمکم می‌آید و باعث پیشرفتم می‌شود. بازیگری کمک می‌کند (و اجازه می‌دهد) تا چیزهای مختلف را حس کنم. با این کار، تجربه‌های مختلف انسانی را کسب می‌کنم. اگر حس و حال بهتری دارم و یکسری چیزها را بهتر درک می‌کنم، به دلیل بازیگر بودنم است.

جالب است که از شما به عنوان یک بازیگر منظم اسم می‌برند.

بشدت به نظم اعتقاد دارم. هیچ وقت دیر سر صحنه فیلمبرداری نمی‌رسم. می‌توانید از هر کسی که می‌خواهید این موضوع را بپرسید. سن زیادی نداشتم که وارد حرفه بازیگری شدم. ولی همیشه باورم این بود که باید کارهایم را درست انجام دهم. احساس ستاره بودن نمی‌کنم و خودم را یک ستاره بزرگ نمی‌دانم. موقعیتی را که دارم بخوبی می‌شناسم و درباره‌اش اغراق نمی‌کنم. هنوز هم تلاش دارم قدم‌های درست بردارم و یک بازیگر خوب باقی بمانم. بازیگری مثل جراحی مغز نیست، ولی مشکلات زیاد و خاص خودش را دارد.

مشوق اصلی‌تان در زندگی و کار حرفه‌ای چه کسی بوده است؟

هر چه هستم و هر چه امیدوارم بتوانم بشوم، ناشی از حمایت‌های مادرم است و باید از او تشکر کنم. در هشت نه سالگی بود که سینما و بازیگران آن را کشف کردم. از همان زمان، مادرم مرا به سینما می‌برد. او خیلی خوب از اشتیاق و علاقه‌ام به فیلم‌های سینمایی خبر داشت و به این علاقه احترام می‌گذاشت.

زمانی بود که رسانه‌های گروهی از برخی عادت‌های خلاف معمول‌تان گله و شکایت می‌کردند.

من یک مشکل داشتم و آن هم الکل بود. خوشحالم که توانستم آن را ترک کرده و به این ضعف غلبه کنم، اما رسانه‌های گروهی در این رابطه کمکی به من نکردند. من عصبی و پرخاشگر بودم و آنها هم، این موضوع را تیتر می‌کردند. متوجه شدم من هم سوژه خوبی برای آنها بودم.

من ‌توانستم بر مشکلاتم غلبه کنم و از این بابت خیلی خوشحالم و حالا براحتی درباره همه مسائل گذشته صحبت می‌کنم و به جوان‌ها می‌گویم سراغ چیزهای بدی که اعتیادآور هستند نروند.

شهرت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چیزی غریب برایم بود و بسیار دور از دسترس، وقتی به آن دست پیدا کردم، حس می‌کردم چیز بسیار خوبی است، اما با گذشت زمان متوجه می‌شوی باید خیلی دقیق و مراقب باشی. یاد می‌گیری نسبت به آرزوها و خواسته‌هایت دقت بیشتری کنی.

بازی در چه نوع فیلم‌هایی را بیشتر دوست دارید؟

بازی در هر دو نوع فیلم‌های بزرگ و پرخرج و فیلم‌های مستقل و کوچک را دوست دارم. شاید یکی از دلایلش این باشد که از کودکی عاشق فیلم و سینما بودم و همه‌جور فیلم را تماشا می‌کردم. حتی دوست دارم در فیلمی مثل «ایندیانا جونز» یا «سرآغاز» لئوناردو دی‌کاپریو بازی کنم. ولی یک اصل مهم این است که فیلم‌ها باید تماشاچی خود را سرگرم کنند و توانایی انجام این کار مهم را داشته باشند، در عین حال، فیلم‌ها توانایی دارند که توجه بیشتری به شرایط انسانی نشان دهند.

چرا بازی در «باجه تلفن» را قبول کردید؟

فقط به خاطر جوئل شوماکر کارگردان آن. اگر او پشت دوربین این فیلم نبود، بازی در آن را قبول نمی‌کردم. برایم کارگردان فیلم‌هایم اهمیت بسیار زیادی دارد. یک کارگردان خوب و توانا می‌تواند از یک فیلمنامه متوسط، یک کار درخشان ارائه دهد. او در سال 2001 مرا برای بازی در «شورش‌های آمریکایی» انتخاب کرد و سرسختانه بر سر انتخاب خود ایستاد. وی عقیده داشت یک ایرلندی هم توانایی بازی در نقش یک تگزاسی را دارد.

سرسختی و مقاومت او برایم بسیار جالب بود. وقتی فیلمنامه باجه تلفن را خواندم، از بازی در آن ترسیدم، کل قصه در یک فضای کوچک و محدود اتفاق می‌افتاد و کاراکتر من هم در بخش اعظم قصه، در داخل باجه تلفن بود. نگران بودم حاصل کار، تبدیل به یک چیز هجو و بی‌معنی شود. ولی وقتی شوماکر، کارگردانی فیلم را قبول کرد، مطمئن شدم نتیجه کار خوب و قابل دفاع خواهد شد.

بازی در «توتال ریکال» سخت بود؟

از نظر فیزیکی، شخصیت مرا درگیر می‌کرد و صحنه‌های خیلی زیادی بود که در آنها تحرک زیادی داشتم. به خودم گفتم ظاهر این نقش اهمیت خیلی زیادی دارد و نیازی به یک بازی زیر پوستی نیست. تجربه خوبی بود و از آن راضی هستم. بد نیست یک بازیگر هرچند وقت یکبار در چنین نقش‌ها و فیلم‌هایی بازی کند.

درام تاریخی «اسکندر» را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ساخت فیلم با مشکلاتی روبه‌رو شد و هزینه تولید آن از حد متعارف هم بالاتر رفت. نقدهای منفی زیادی هم روی آن نوشته شد. همین مساله باعث شد من هم سوالاتی را برای خودم مطرح کنم، سوالاتی مثل این‌که من چه کرده‌ام، چه کارهایی می‌خواستم (یا می‌توانستم)‌ انجام دهم. واقعیت این است که همه ما درگیر ساخت این فیلم شده بودیم و نسبت به آن احساس مسئولیت می‌کردیم.

شخصیت آنتونی هاپکینز جمله‌ای در این فیلم دارد که می‌گوید: «ما می‌رسیم، ما سقوط می‌کنیم» این جمله نوعی پیشگویی درباره خود فیلم و سرنوشت آن هم بود. الیور استون کارگردان فیلم در گفت‌وگویی اعلام کرد اسکندر فیلمی بود که می‌خواست آن را بسازد. هر فیلمی سرنوشتی متفاوت از فیلم‌های دیگر دارد./ ضمیمه قاب کوچک

آسوشیتدپرس / مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها