در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در بررسیها مشخص شد اعضای این باند نهتنها در گلستان، بلکه در چند استان دیگر نیز نقشههای خود را اجرا و میلیونها تومان سرقت کردهاند. با توجه به حساسیت موضوع، اکیپی ویژه از ماموران وارد عمل شدند و اعضای باند برمودا را پس از چند روز تعقیب و جستجو، زمانی که قصد ورود به استان گلستان را داشتند، به دام انداختند. سرهنگ اکبری، رئیس پلیس آگاهی استان گلستان در این باره میگوید: «عاملان این سرقتها با تحقیقات صورت گرفته در کمتر از دو ماه پس از اعلام نخستین شکایت، به دام افتادند. با انتشار تصویر متهمان در جراید، شاکیان جدیدی به اداره آگاهی مراجعه و از آنان شکایت کردند. تاکنون 30 مالباخته آنها را شناسایی کردهاند.» در ادامه بررسیهایی که از سوی کارآگاهان پلیس چند استان محل ارتکاب سرقتهای متهمان صورت گرفت، مشخص شد اعضای این باند علاوه بر سرقت، هفت زن جوان را نیز مورد آزار و اذیت قرار دادهاند.
حمید، سی ساله، سردسته و مغز متفکر باند برمودا است. او چند سابقه کیفری دارد و هر بار بعد از آزادی، جرایم خود را از سر گرفته است. این مرد جوان تاکنون به سرقت از 20 زن تحت عنوان مسافرکش با همدستی دو مرد و یک زن اعتراف کرده است. او علاوه بر این، در شهرستانهای مختلف نیز سه زن را مورد آزار و اذیت قرار داده است. گفتوگوی تپش را با حمید پیش رو دارید.
نقشه سرقتهایتان به چه صورت بود؟
نقشه ما به دو شکل بود؛ اوایل با خورودی پراید در سطح شهر تردد و سوژه مناسب را سوار میکردیم و بعد از طی مسافتی تغییر مسیر میدادیم. سپس سر مالباخته را با تهدید به زیر صندلی میبردیم و طلا و پولهای او را سرقت میکردیم.
با مالباختگان چکار میکردید؟
آنها را بعد از سرقت، از خودروی در حال حرکت به بیرون پرت میکردیم.
شگرد دومتان به چه صورت بود؟
بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم با دو ماشین کار کنیم؛ یکی برای شناسایی و خودروی دیگر مختص سرقتها بود.
درباره این شگرد توضیح بده.
یکی از اعضای باند با یک خودرو به عنوان مسافرکش وارد عمل میشد و مسافر را سوار میکرد. در طول مسیر راننده سوژه را زیر نظر میگرفت و اگر وضع ظاهری او مناسب بود و طلا با خود همراه داشت، به راننده ماشین دوم اطلاع میداد. بعد از طی مسافتی مسافر که به عنوان سوژه انتخاب شده بود، از خودرو پیاده میشد و خودروی دوم که در کمین او بود، بلافاصه سوژه را سوار میکرد. خودروی دوم سه سرنشین داشت، راننده و سرنشین جلو همراه همدست زن.
در شگرد اول، سرقتها را چند نفری انجام میدادید؟
سه نفری. معمولا من رانندگی را به عهده داشتم و برادر یا برادر همسرم کنار دستم و زنی که همدست ما بود، روی صندلی عقب مینشست.
چرا همدست زن را برای سرقتهایتان انتخاب کردید؟
اینطوری خیلی راحتتر میتوانستیم جلب اعتماد کنیم. معمولا کمتر زنی سوار خودروی شخصی آن هم با چند سرنشین مرد میشود، اما مالباختگان به محض دیدن یک مسافر زن، اعتماد میکردند و سوار میشدند. البته ما در بیشتر سرقتهایمان از آرم جعلی آژانس استفاده میکردیم.
شما که در شگرد اول موفق بودید، چرا از شیوه دو خودرو استفاده کردید؟
شگرد اولمان خیلی زود لو رفت. میدانستیم پلیس در تعقیب ماست و رد ما را زده است. به همین دلیل شگردمان را تغییر دادیم.
خودروهایی که از آنها برای سرقتهایتان استفاده میکردید، دزدی بود؟
در سرقتهای اول ما فقط با پراید سرقت میکردیم. چون احتمال میدادیم لو برویم، تصمیم گرفتیم با دو ماشین دزدی کنیم. برای همین با پولهای سرقتی پژو 405 را خریدیم. بعد از مدتی به دلیل ترس از دستگیرشدن، نقشه جدیدی را طراحی کردیم. پراید و پژو را فروختیم و یک پژو پارس و پراید 132 خریدیم. با این خیال که پلیس در جستجوی ماشینهای سابق ماست و به این زودی بازداشت نمیشویم، به سرقتهایمان ادامه دادیم.
اگر سوژهتان را پیدا میکردید، چطور به همدیگر خبر میدادید؟
ما همیشه از پیامک استفاده میکردیم؛ هم برای اعلام این که سوژه مناسب است و هم اطلاعرسانی درباره این که شرایط برای سرقت آماده است.
زمانی که از مسیر اصلی خارج میشدید، مسافران هیچ مقاومتی نمیکردند و خودروهای دیگر متوجه شما نمیشدند تا به کمک مالباختگان بیایند؟
ما فکر اینجا را هم کرده بودیم. زمانی که مسافر را سوار میکردیم، شیشههای ماشین پایین بود و همین موضوع کمی اعتماد آنها را جلب میکرد و مسافر اگر اتفاقی میافتاد،میتوانست با فریاد از دیگران کمک بخواهد، اما در طول مسیر به این بهانه که هوا گرم است، شیشههای ماشین را بالا میدادم و کولر را روشن میکردم. شیشهها هم دودی بود و کسی داخل آن را نمیدید و ما براحتی میتوانستیم نقشههایمان را اجرا کنیم.
شما یک مورد سرقت با تاکسی هم داشتید. تاکسی را چطور تهیه کردید؟
تاکسی را دزدیدیم. در شهرستان بندر ترکمن افراد بندرت سوار ماشینهای شخصی میشوند. مانده بودیم چکار کنیم. از طرفی کارمان روی زمین مانده بود و نمیتوانستیم بیخیال شویم. به همین دلیل نقشه جدیدی کشیدیم. برای رسیدن به هدفمان تصمیم گرفتیم یک تاکسی سرقت کنیم. این طوری کسی به ما شک نمیکرد و براحتی میتوانستیم سوژه مورد نظر را سوار و نقشهمان را اجرا کنیم.
تاکسی را چطور سرقت کردید؟
به عنوان مسافر سوار تاکسی شدیم و راننده آن را با آبمیوه مسموم، بیهوش کردیم. بعد چند ضربه به گیجگاهش زدیم تا کاملا بیهوش شود و ما بتوانیم براحتی نقشهمان را اجرا و تاکسی را سرقت کنیم.
با خودروی سرقتی چکار کردید؟
راننده تاکسی بعد از آن که به هوش آمد، خیلی زود ماجرا را به پلیس گزارش داد و تاکسی با ردزنیهای پلیسی، شناسایی شد و ما مجبور شدیم ماشین را رها و فرار کنیم.
معمولا چه افرادی را برای سرقت انتخاب میکردید؟
زنها. حدود 90 درصد سوژههای ما زن بودند. زنها هم زورشان کمتر است و هم این که با خودشان طلا دارند.
فقط سرقت میکردید یا جرم دیگری هم مرتکب میشدید؟
در چند مورد علاوه بر سرقت طلاها، مسافران را مورد آزار و اذیت قرار دادیم. البته این کار را در استان گلستان انجام ندادیم.
چرا در استان گلستان مرتکب تعرض نشدید؟
وقتی برای سرقت به گلستان آمدیم، میدانستیم پلیس در تعقیب ماست و برای ارتکاب جرایم دیگر فرصت نداشتیم.
معمولا سرقتها را چه ساعتهایی انجام میدادید؟
سرقتهای ما ساعت خاصی نداشت. گاهی اوقات صبحها یک سرقت انجام میدادیم و بعد راهی شهرستانهای دیگر میشدیم و سرقت بعدی را انجام میدادیم.
چند وقت یک بار مرتکب جرم میشدید؟
آن هم مشخص نبود. گاهی اوقات در یک روز دو تا سه سوژه را به دام میانداختیم و گاهی اوقات چند روز سراغ دزدی نمیرفتیم.
از کی این کار را انجام میدهی؟
از اوایل امسال بود که تصمیم به سرقت گرفتیم.
نقش تو در سرقتها چه بود؟
من بیشتر راننده بودم.
تو سردسته گروه هم بودی؟
سردسته که نمیشود گفت، اما هماهنگکننده بودم. طلاهای سرقتی را هم من به مالخرها میدادم. در حقیقت واسط بین مالخرها و همدستانم بودم و پولهای به دست آمده را بین همدستانم تقسیم میکردم.
از سلاح سرد هم در سرقتها استفاده میکردید؟
برای ترساندن مسافران گاهی اوقات از چاقو و گاهی از شوکر و اسپری استفاده میکردیم.
در میان مالباختگان موردی بود که به او آسیب برسانید و مجروح شود؟
نه. فقط یک مورد بود که آن هم به دلیل ترمز شدید، سر مالباخته به صندلی جلوی ماشین خورد و مجروح شد، اما ما به کسی صدمه نمیزدیم. معمولا مسافران تسلیم خواستههای ما میشدند؛ ما سه نفر بودیم و او یک زن تنها.
در کدام شهرها مرتکب سرقت شدید؟
مشهد، تهران و شهرهای استان گلستان.
چطور دستگیر شدید؟
پلیس رد ما را زده بود. اما ما از ماجرا بیخبر بودیم و به محض این که وارد استان گلستان شدیم، در پلیس راه به دام افتادیم. هر چهار عضو باند سوار بر دو ماشین بودیم که به دام کارآگاهان پلیس استان گلستان افتادیم.
اسم باندتان را برمودا گذاشتهاید، چرا این اسم را برای باندتان انتخاب کردید؟
سرقتهای ما سه نفری انجام میشد و همیشه هم این تعداد افراد ثابت بود، خب مثلث برمودا هم سه ضلع دارد.
با افراد باندت چطور آشنا شدی؟
آشنایی قبلی لازم نبود. یکی از آنها برادرم و نفر دیگر برادرزنم بود. فقط زنی که عضو باند بود، مدتی قبل با او آشنا شدم.
سابقه کیفری داری؟
تاکنون ده بار به زندان افتادهام.
بابت چه جرایمی؟
سرقت، حمل مواد مخدر و ندادن مهریه.
چه مدت زندانی بودی؟
تقریبا پنج سالی میشود. کاملا به خاطر ندارم، اما تصور میکنم حدود پنج سال باشد.
مرجان رضایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران در گفتوگو با «جامجم» تاکید کرد
یک تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد