در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اول مهرماه، یکی از خاطرههای ازلی ماست؛ خاطره مشترکی که حتی کمرنگ هم بشود اما بالاخره هست و از یادها نمیرود. به گاه تنهایی و دلتنگی و در ازدحام روزمرگیها، یکهو میآید و دست روی شانه ما میگذارد.
روز اول مهر، آسمان به زمین نزدیک میشود. بچهها نیت میکنند آسمانی بشوند. عطر عاطفه در راهرو مدرسهها میپیچد. گوش زمان گیج با هم خندیدنهای بچهها میگردد. شوق و ذوق مهر را یک کودک کلاس اولی درک میکند و آن آموزگاری که دلبسته و وابسته همنشینی با بچههاست.
اول مهرماه که میرسد، موقع عهد کردن و قول و قرار گذاشتن آدم با خودش هم فرامیرسد. زمین و زمان تو را در این راه کمک میکند. حیاط و کلاسهای تر و تمیز مدرسه. معلمهای نونوار. بچههای پرانرژی و سرحال و حرفهای پرشور و شوق معلمان از سال جدید و درسهای تازه؛ همگی به اندازه کافی تو را سر ذوق میآورند که با خود پیمان ببندی تا این سال شاگرد اول شوی.
اول مهرماه بهانهای برای بازگشت به باغ بیانتهای کودکی است؛ روزهایی که همهچیز برایت تازگی و طراوت داشت. شاید به همین خاطر است که همواره اول مهرماه برای بچهها فصل مسرت و برای معلمان زمان حسرت است. شادی آغاز یک سال نو و افسوس برای یک زمان طیشده. اگرچه هستند معلمانی که هنوز و تا همیشه اجازه میدهند کودکی درونشان پی بازی برود و از سر گلها بپرد. برای همین است که همانها هم موفقترین معلمان هستند. اول مهر راحت میشود دنیا را تازه دید و تازه کرد.
خاطره اول مهر را با خودت نگه دار. به مدرسه که میروی فقط یک قلم و دفتر ساده در کیفت با خود نمیبری. تو همه دنیا را در کیف خودت حمل میکنی. فراموش نکن که تو در همین چند روز دانشآموزی سرزنده و با حرارت هستی. اما پسفردا آدم بزرگی میشوی که هیچ رابطهای با کودکی و کوچکیاش ندارد. دیگر دنیا برایت کهنه میشود. زندگیات گردوغبار زمان میگیرد. بعد فکر میکنی که تازگی و زیبایی و لذت را تنها در پول و ماشین و مقام میتوان به دست آورد. حتی اگر هنرمند هم بشوی، جزو هنرمندهای منفعتطلبی میشوی که خیال میکنند همه هنر و ادبیات، ارث جد و آبایشان است. سیاستمدار هم که بشوی، به جای آزادهمرد شدن، یک قدرتطلب خطرناکی میشوی که خیال میکنی همه مردم رعیت تو هستند و باید تحت فرمان تو باشند.
مهرماه که میرسد ما خودمان را به مدرسه میرسانیم تا آنجا زندگی کنیم و بدینوسیله قیمت پیدا کنیم نه اینکه برخلاف اکثر بزرگترها، به هر قیمتی زندگی کنیم. فقط حیف که اول مهرهای این سالها، رنگ و روی طبیعیشان را از دست دادهاند. پیشترها بیآنکه حتی روی جلد کتابها بنویسند، واقعا هر که داناتر بود، تواناتر هم بود اما الان کامپیوتر و ماشین، خلیفه انسان روی زمین شدهاند. حال تلویزیون و اینترنت خلوت خیال همه را پر کردهاند و به جای همه میاندیشند و درس میدهند. وقتی کنترل تلویزیونها برای یک لحظه از دست مردم نمیافتد. در زمانهای که دیگر آموزشوپرورش مرسوم قادر به رقابت با این همه فناوریها نیست معلوم است که دیگر هر که داراتر است، تواناتر هم هست. بچهها که قاعدتا باید بیستهای نقاشی و دیکتهشان را به هم پز بدهند، حالا از مبلهای تازه خانهشان و ماشین جدیدشان حرف میزنند. دیگر زنگهای تفریح به جای خندیدن و دنبال هم دویدن، از هم میپرسند: راستی شوی 90 را دیدهای؟ کوچه خاکی خانه تا مدرسه الان دیگر بوی خاک بارانخورده را نمیدهد از بس زیر فشار آسفالت خفه شده است.
بچههای امروز اصلا کلاغها و گنجشکهای روی در و دیوار خانه را جدی نمیگیرند. اکنون دیری است که حسنک رفته است و حالا حالا هم نیت برگشتن و کمک کردن ندارد. کبری تصمیم گرفته است که هرچه را هم فراموش کند اما مواظب تلفن همراهش باشد تا اگر دوستش زنگ زد، در دسترس باشد. چوپان دروغگو که آن روزها مجبور شد از این آبادی برود، دوباره با بروبچههای خویش برگشت. کوکب خانم هم فقط در خرید انواع ماست و شیرهای بستهبندیشده و از بهترین سوپرمارکتها باسلیقه است. جان کلام اینکه همه برای جلو زدن از هم در یک دوی ماراتن و چشم و همچشمی، به همدیگر تنه و طعنه میزنند. این وسط انگار فقط من و ابرهای آسمان برای باریدن به هم تعارف میکنیم.
حالیا نوبهار معرفت است. پس در آن کوش که خوشدل باشی. اسباب خوشدلیات هم، غنیمت دانستن فرصت و بهره کافی بردن از آن است. یادت باشد این صدای زنگ مدرسه تنها یکبار در سال شنیده میشود. به گونهای که گویی محشر برپا شده باشد. رستاخیز رستن از بند نادانی و ناتوانی. زمان به زنجیر کشیدن غول جهل. فصل همصحبتی و با هم خندیدنهای بسیار. همراه شدن برای برطرف ساختن یک درد مشترک. یکدل شدن برای ساختن فردایی روشنتر. هنگامه سردادن سرود سبز امید. از ته دل و با تمام وجود که:
این «من» و «تو» حاصل تفریق ماست
پس «تو» هم با «من» بیا تا «ما» شویم
حاصل جمع تمام قطرهها
میشود دریا، بیا دریا شویم
>> روزنامه بهار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد