عدهای نیز میگویند که آرزو بر جوانان عیب نیست. اما این که گول میخوری و مدام آرزو میکنی، پیامدهای خاص خودش را دارد. تو آرزو میکنی اما زمانی که برآورده نمیشود ایراد را در آرزوهای خود نمییابی و شدیدا مایوس میشوی.
غافل از این امر که آرزو کردن فن و فنون خاص خودش را دارد و مانند هرچه در این جهان هست، حساب و کتاب دارد. اما یک سوال پیش میآید و آن این است که این آرزو کردن چیست که آدمهای روزگار بر سر آن سر و دست میشکنند. این آرزوها چه ربطی دارد به مژه چشم تا برآورده شود یعنی واقعا میتوان آرزوهای به این سنگینی را با مژهای به این کوچکی برآورده شدنش را تضمین کرد. از اینها که بگذریم، راستی شما چطور آرزو میکنید.
آیا شما نیز آرزو میکنید و تا زمانی که برآورده نشود، میایستید و فقط به آرزویتان با نگاه مظلومانهای مینگرید تا برآورده شود؟ آیا شما نیز هنوز ندانستهاید که چه آرزویی بکنید تا زودتر برآورده شود؟ آیا شما هم هنوز در پیچ و خم آرزوهایتان متوجه نشدهاید که سقف آرزوهایتان را چه حد تعیین کنید؟ آیا آنقدر آرزوهایتان بزرگ است که حتی جرات بر زبان آوردن آن را نیز ندارید؟ یک سوال کلی نیز این است که آرزو چیست و چه آرزویی بکنیم که برآورده شود؟
از دوستی شنیدم که میگفت: هر روز آرزو میکردم. آرزوهایم را میگفتم و مینوشتم. فکر میکردم فقط باید آرزو کنم. آرزو میکردم یکی پس از دیگری؛ جوری که آرزوهایم روی هم انباشته شده بود. آرزوهای اولم شاکی شده بودند و میگفتند از خیر ما بگذر. ما که برآورده نمیشویم پس آرزوهایت را پس بگیر تا ما رها شویم. اول فکر میکردم آرزوهایم خسیس هستند و خودشان نمیخواهند تا برآوره شوند تا از قید و بند من رها شوند، اما نه گویی اشتباه میکردم. آرزوهایم از زیر کار در برو نبودند.
این من بودم که آرزوهای بزرگی میکردم اما تلاشهای کوچکی. میتوانم بگویم اصلا تلاش نمیکردم. در واقع من تلاشی نکرده بودم تا به آرزوهایم برسم. بیتردید اگر تلاش کرده بودم اکنون به خاطر رسیدن به قسمتی از آرزوهایم بیشتر از خودم رغبت نشان میدادم. حال آن که آرزوهایم هر روز مرتفعتر میشد، اما تلاشهایم روی زمین مانده بود. فکر کنم دچار خواب غفلت شده بودم؛ چرا که آرزوهایم هر روز بزرگتر میشد و من در غفلت خویش غرق بودم. فکر میکردم اگر مدام آرزوهایم را تکرار کنم و دست به هیچ تلاشی نزنم، حتما آرزوهایم برآورده خواهد شد، اما اشتباه میکردم. من سقف آرزوهایم را تعیین نکرده بودم تا بتوانم چراغی به آن آویزان کنم و فراموش کرده بودم. آرزوی هر شخصی هدایت او را به عهده دارد (جورج هربرت).
من به خاطر این که به آرزوهایم نمیرسیدم از پروردگارم دلگیر بودم و فراموش کرده بودم خداوند وقتی می خواهد کسی را فاسد سازد، او را به همه آرزوهایش میرساند.
جام جم / چاردیواری
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد