![تصمیمات اشتباه ترامپ تحت تاثیر لابی صهیونیست](/files/fa/news/1403/11/23/1404861_992.jpg)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
میتوان گفت محمود بهرامی در کارش خیلی سختگیر نیست و بازی در هر نقشی را به آسانی ضمیمه کارنامه هنریاش میکند؟
معمولا هنگامی که راجع به نقشی با من صحبت میشود، فکر میکنم ببینم میتوانم جای کار و مانور داشته باشم یا خیر. خودم نویسنده هستم و همواره شخصیتهای ساخته و پرداخته زیادی در ذهن دارم، از این رو ابتدا نقش پیشنهادی را در ذهنم حلاجی و پردازش میکنم و اگر متوجه شوم که توانایی ایفای درست و صحیح آن را دارم و مورد توجه و پذیرش مردم قرار میگیرم، میپذیرم.
با این متر و معیار، بیشتر در فراز بودید یا فرود؟
الان بیش از50 سال است که مشغول کار هستم و طبیعتا فرود و نزولهایی داشتهام، ولی در سطحی متعادل و مستقیم و کم نگذاشتم. بحمدالله بسیاری از کارهایی که انجام دادهام، برجسته بوده است. مثلا فیلمهای «صمدوسیامک» و نقش سیامک، «ایتالیا ایتالیا» و نقش ابی، «مرداول» و نقش حاجی روغنی، «تعطیلات نوروزی» و نقش قنبرک؛ همه از آثاری هستند که در ذهن بسیاری به یادگار ماندهاند.
به هرحال، بازیگری توانست آرزوهای دور و دراز محمود بهرامی دهه 50 را تحقق بخشد؟
بله. آن زمان که شوق بازیگری داشتم، نهایت آرزویم این بود که در این حرفه ایفاگر نقشهایی باشم که مورد توجه قرار گیرند. خوشبختانه در تمام این سالها همین طور بود و این برایم رضایت بخش است.
واقعا همین برایتان کافی بود؟
بله. بازیگری، انسان بودن و دوست داشتن مردم را به من آموخت و این چیز کمی نیست.
نمیترسید عرصه بیرحم بازیگری که کمین لحظههایش هر روز هنرپیشهای را به دست فراموشی میسپارد، شما را هم به چنین سرانجامی دچار کند؟
نه. کما اینکه اوایل انقلاب تا سال 1365 به من کار نمیدادند و چند سال بیکار بودم.
چه کسی این طلسم را شکست؟
مهدی فخیمزاده که برای بازی در فیلم «مسافران مهتاب» از من دعوت کرد. در آنجا ایفاگر نقش رئیس مجموعهای بودم که گداها را رهبری میکرد.
نگران خالی ماندن جیبتان نیستید؟
زیاد به پول اهمیت نمیدهم به همین دلیل نیز در این سن و سال، هنوز در کرج مستاجرم. هرگاه پولی دستم آمده، تنها نخوردهام.
پس اوضاع چندان هم وفق مراد نیست. اجازه میدهید سرکی بکشیم به دردهایی که کنج حیاطخلوت دلتان تپیدهاند؟
درددل که زیاد است. حوصله شنیدن دارید؟ (توام باخندهای تلخ)
حتما میشنویم...
چند سال قبل، شورای ارزشیابی وزارت ارشاد اعلام کرد تمام هنرمندان بالای 60 سال که جزو پیشکسوتان هستند، سوابق فعالیتهای هنریشان را ارسال کنند تا براین اساس یکی از مدارک تحصیلی دیپلم تا دکتری به آنها تعلق گیرد. من نیز مدارک خواسته شده را فرستادم. 2 سال گذشت و کسانی که حتی سابقه کاری کمتری نسبت به من داشتند نیز دکترایشان را گرفتند اما درباره من خبری نشد. مدارکم را دوباره ارسال و از طریق خانه سینما اقدام کردم. بعد از 3 سال با من تماس گرفتند که مدارک شما نزد خانم فلانی در شورای ارزشیابی است. این هم شمارهاش. خودت پیگیری کن. من نیز نامهای نوشتم و گفتم: «شاید چون من قبل از انقلاب هم فعالیت میکردم کارم را راه نمیاندازید! اینجا جمهوری اسلامی است و عدالت در این نظام حکمفرماست. چرا تبعیض قائل میشوید؟ چه فرقی بین بنده و آقایان عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، عنایتالله بخشی و... است؟ من هم 50 سال برای فرهنگ و هنر این کشور زحمت کشیدهام. باید حق مرا بدهید...» خلاصه آنقدر به این در آن در زدم و دوندگی کردم تا یک مدرک لیسانس کف دستم گذاشتند، در حالی که حقم بیش از اینها بود. متاسفانه به ما نمیرسند و قدر موی سپیدکردههای این عرصه را تا هستند نمیدانند و بعد هم که دیگر فایدهای ندارد.
باور کنیم احقاق این حق برای حقوق و مزایایش نبود؟
باور کنید نبود. گفتم که مادیات برای من مهم نیست. اعطای این مدرک، نوعی احترام و ارزش قائل شدن به زحمات ماست. من اولین بازنشسته خانه سینما هستم و در ماه120هزار تومان حقوق میگیرم،80 هزار تومان هم بابت تکریم هنرمندان پرداخت میشود. شما هزینه کرایه خانه، ایاب و ذهاب، آب و برق و... را از این مبلغ کم کنید ببینید چقدر برای3 نفر باقی میماند. از این که بگذریم هر بار هم نقشی در سریالها پیشنهاد میشود، تنمان میلرزد زیرا برخی مدیران تولید، کلاهی برسرمان میگذارند که نگو و نپرس. به قول سیروس گرجستانی، هنگام بستن قرارداد تمام راههایی که قبلا کلاه سرمان رفته را با دقت چک میکنیم تا مثلا از یک سوراخ 2 بار گزیده نشویم، اما باز هم رو دست میخوریم و در کمال حیرت میبینم از یک راه دیگر سرمان کلاه رفت.
این خلف وعدهها و نابرابری ها، تردید و پشیمانی را رفیق راهتان نمیکند؟
هیچگاه از هیچ چیز زندگیام پشیمان نیستم. هر چه پیش آید خوش آید. کار، کار اوست لذا بر آن گردن مینهم و میپذیرم چون اعتقاد دارم صلاحم در این بوده است.
بالاخره روزی باید بازیگری را کنار بگذارید؛ انتخابی برای آن روز داشتهاید؟
زمان مرگ!
و تا آن زمان، ممکن است از بازیگری بدتان بیاید؟
نه، امکان ندارد. مگر عاشق از معشوق بدش میآید؟
خب برویم سراغ یک سکانس سخت در طول این سالها.
به نظر من، هیچ سکانسی نمیتواند سخت باشد مگر آنهایی که صحنههای اکشن دارند بنابراین تا الان سکانسی برایم دشوار نبوده است، البته سکانس سنگین به لحاظ عاطفی و احساسی داشتهام.
برایمان میگویید؟
در سریال (متهم گریخت) سکانس احساسی و در عین حال دلپذیری داشتیم که حیاط خانه شازده را بعد از رفتن خانواده هاشم نشان میداد در حالی که شازده تنها نشسته و به حیاط نگاه میکند، صدای قطرههای آب که در حوض میچکد و بغضی که گلوگیرش شده و تنهایی این آدم را نشان میدهد، خیلی برایم سنگین بود. در آن لحظه واقعا برای شازده و شازدهها گریه کردم.
برگردیم به همان سکانس سخت اما این بار در بازی زندگی واقعیتان؟
فیلمنامه زندگیام پرفراز و نشیب است. من حدود 8 سال بیماری بسیار سختی داشتم و با مرگ دست و پنجه نرم کردم حتی چند بار شایعه مردنم هم پخش شد اما شاید سختتر آن لحظهای باشد که همسرت خرجی بخواهد و تو با شرمندگی بگویی ندارم.
و دلخوشی آن روزهای سخت؟
در آن لحظات، خدا را از یاد نبردم و امیدم تنها به او بود بعد هم همسرم و دخترم. همسرم بزرگترین نعمت زندگیام است که حکم دوست، برادر، مادر و خلاصه همهکس و همه چیز را برایم داشته و در تمام ناملایمات زندگی به همراه تنها فرزندم در کنارم بوده است.
به تاثیر بازیگر نقش مقابل در بهتر دیده شدن یک اثر تصویری اعتقاد دارید؟
صددرصد. مطمئنا مکمل یکدیگرند. بازی قوی بازیگر نقش مقابل و بده بستانها و رفت و برگشتها به شکلگیری و بهتر دیده شدن آن کاراکتر کمک قابل توجهی میکند.
اگر یک نابازیگر تازه کار، سکاندار این نقش مکمل باشد چه؟
فرقی نمیکند. همواره در تئاتر، تلویزیون و سینما تازه واردهایی حضور دارند که غالبا نیز در پیشبرد کارها موثرند. حضور آنها تاثیری درکار ما ندارد، مگر اینکه خودمان ضعیف باشیم و بخواهیم با بهانه تراشی، کمبودهایمان را جبران و توجیه کنیم، وگرنه یک بازیگر تازه کار نمیتواند و نباید برکار و بازی یک بازیگر قدیمی تاثیرمنفی بگذارد.
دست و دلتان به ساخت فیلم و نمایش هم رفته است؟
بله. دخترم در کودکی علاقه زیادی به بازیگری داشت، از این رو یک فیلم کوتاه 16 میلیمتری40 دقیقهای به نام «باچشم من به فردا نگاه کن» ساختم و نقشی را هم به او سپردم اما وقتی فیلم تمام شد، گفت من نمیخواهم. دوست دارم دکتر شوم که البته چون از آمپول زدن میترسید، دنبال پزشکی هم نرفت. (باخنده)
تا امروز چند نفر را با پارتی و رابطه، بازیگر کردهاید؟
عده بسیار زیادی را (میخندد) البته پارتی بازیهای من در حد راهنمایی درست بوده و بس. هرگز به کارگردان یا تهیهکنندهای نگفتهام که مثلا به این جوان یک نقش بدهید بلکه آنهایی که چنین درخواستی داشتهاند را ابتدا نزد افرادی فرستادهام تا دوره ببینند و یاد بگیرند و سپس در صورت توانایی وارد این عرصه شوند.
خاک صحنه؟
هر هنرمندی بخورد، پاگیر میشود.
و محمود بهرامی؟
سرشار از محبتها و مهربانیهای مردم عزیز میهنش و آرزومند سلامت و پایداری آنها.
برشی کوتاه از زندگی
محمود بهرامی 14 خرداد 1316 در تویسرکان (استان همدان) به زندگی لبخند زد و از سال 1335 همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد. وی از سال1350 با فیلم (صمد و قالیچه حضرت سلیمان) به جمع بازیگران سینما پیوست و طی حدود 4 دهه فعالیت هنری در بیش از 450 تئاتر، مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی نظیر مرغ تخم طلا، خواستگار، خانه قمرخانم، صمد به مدرسه میرود، بدکاران، مسلخ، صمد آرتیست میشود، اسرار گنج دره جنی، زنبورک، زلزله دوم، پیک جنگل، مداربسته، مسافران مهتاب، خارج از محدوده، سالهای خاکستری، دستمزد، بازی تمام شد، اسپاگتی در 8 دقیقه، قلقلک، چند میگیری گریه کنی، راننده تاکسی، اگه میتونی منو بگیر، آقای هفت رنگ، ازدواج در وقت اضافه و... به ایفای نقش پرداخت.
کتابهای «انگیزهای به نام عشق»، «دوکلام حرف حساب» و «آبنبات چوبی نیم خورده» (آماده انتشار) نیز از آثار او در حوزه نویسندگی است. این هنرمند محبوب و نجیب در 73 سالگی به دلیل ابتلا به عفونت ریوی، عرصه یکتای هنرمندی را بدرود گفت و چهره در نقاب خاک کشید.
شیما و میلاد کریمی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دبیر شورایعالی امنیت ملی مطرح شد
در گفتوگوی جامجم با دکتر موسی حقانی بررسی شد:
گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم