یکی از حوزههایی که سینما میتواند در آن بسیار تاثیرگذار باشد، مسائل جامعه معلولین است. در جامعه ما، افراد نابینا و دارای معلولیتهای جسمی گاهی با نگاهی متفاوت دیده میشوند؛ افرادی که اغلب با ترحم یا فاصلهگیری مواجهند تا احترام و برابری. «روز جهانی نابینایان»، معروف به «روز عصای سفید»، یادآور این است که این افراد بخشی از جامعه هستند و مانند دیگران حق دارند دیده شوند و از فرصتهای برابر برای زندگی برخوردار باشند. سینما میتواند یکی از مؤثرترین ابزارها برای پرورش این نگاه برابر باشد.
نابینایی در آینه فیلمهای ایرانی
در تاریخ سینمای ایران، چند فیلم شاخص وجود دارد که توانستهاند نابینایی را با نگاهی انسانی و دقیق به تصویر بکشند. فیلم «گلهای داوودی» از اولین آثار بود. این فیلم با روایت ساده و صمیمی خود نشان داد نابینایی به معنای پایان زندگی نیست، بلکه میتواند شکلی دیگر از زیستن باشد.
بعدها «رنگ خدا» ساخته مجید مجیدی به نقطه عطفی در این مسیر بدل شد. این فیلم قصه کودکی نابینا را روایت میکرد که پیوند عمیقی با طبیعت و خدا داشت. نگاه شاعرانه و معنوی این فیلم باعث شد تماشاگر نابینایی را نه بهعنوان ضعف بلکه بهعنوان نوعی بینش تازه ببیند. بسیاری از مخاطبان بعد از دیدن این فیلم گفتند که برای اولینبار توانستهاند دنیا را با «چشمدل» تجربه کنند.
فیلم «بید مجنون» هم نمونه دیگری بود که از زاویهای عاشقانه به نابینایی پرداخت. این فیلم نشان داد که امید و زندگی در قلب یک فرد نابینا هم جاری است و محدودیتهای جسمی مانع احساسات انسانی نمیشود.
«از کرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمیکیا هم زاویه دیدی اجتماعی و تاریخی داشت. چون نابینایی در این فیلم نتیجه مستقیم جنگ و سلاحهای شیمیایی بود. تماشاگر با دیدن این فیلم، نهتنها درد جانبازان نابینا را لمس میکرد، بلکه به عمق رنج و ایثار آنها پی میبرد و در نهایت «شیدا»، با نگاهی شاعرانه و لطیف، نابینایی را در دل یک داستان عاشقانه روایت کرد. شخصیت نابینای فیلم، انسانی کامل بود که با تمام احساسات و امیدهایش زندگی میکرد و همین نگاه، کلیشههای قدیمی درباره نابینایی را میشکست.
مسیر پیشرو برای جامعهای برابر
آثاری که از آنها نام برده شد، نشان میدهند سینما توانسته در مقاطع مختلف، چهرهای انسانی از نابینایان ارائه کند اما همچنان باید پرسید: آیا کافی بوده است؟ حقیقت این است که هنوز نابینایی و معلولیت با کلیشههایی همراه میشود. یعنی یا برای خنده و طنز به کار میرود یا برای برانگیختن ترحم و چنین نگاهی نهتنها به واقعیت نزدیک نیست، بلکه باعث تبعیض هم میشود.
سینما میتواند و باید نقشی جدیتر در فرهنگسازی ایفا کند. وقتی روی پرده شخصیت نابینایی را میبینیم که با اراده، عشق و تواناییهایش زندگی میکند، نگاه ما هم نسبت به واقعیت تغییر میکند. در چنین شرایطی جامعه یاد میگیرد که نابینایان نه افراد «کمتوان» بلکه شهروندانی کامل هستند.
روز جهانی نابینایان فرصتی است برای مرور این مسئولیت بزرگ. این روز به ما یادآوری میکند که هیچ انسانی نباید به خاطر شرایط جسمیاش از دایره اجتماع کنار گذاشته شود. سینما اگر با روایتهای درست، صادقانه و انسانی سراغ این موضوع برود، میتواند پلی میان دنیای نابینایان و سایر افراد جامعه بسازد.
فیلمهایی مثل رنگ خدا، بید مجنون و... به ما نشان دادند که نابینایی پایان راه نیست، بلکه راهی تازه برای دیدن جهان است؛ دیدنی با چشم دل. اگر سینمای ایران بیش از گذشته به این موضوع توجه کند و حتی خود نابینایان در جایگاه نویسنده، بازیگر یا کارگردان قرار بگیرند، حتما میتوانیم شاهد آیندهای روشنتر باشیم. آیندهای که در آن، تصویر نابینایان بر پرده نقرهای بازتابی واقعی و بیتبعیض از زندگی آنان باشد؛ نه تصویری پر از کلیشه و فاصله.