خاطرات کاغذی

چرخ‌وفلک جادویی

هر داستان با شب بخیر گفتن مادر جیمی به پسرک و بستن دراتاق خواب شروع می‌شد، به محض اینکه مادر پایش را از اتاق بیرون می‌گذاشت جیمی از تختش بیرون می‌آمد و همزمان می‌دیدیم سگ جیمی از زیر تخت بیرون می‌آمد در حالی که چراغ قوه‌ای را به دهان گرفته بود.
کد خبر: ۱۴۵۲۰۹۱
نویسنده مریم فلاح
تعداد بازدید : 7

جیمی نورچراغ قوه جادویی خود را به کف اتاق می‌تاباند و در یک لحظه حفره جادویی رنگینی مقابل آن‌ها باز می‌شد. جیمی و سگش وارد آن می‌شدند و با گذر از مسیری مارپیچ که به دورستونی رنگین تعبیه شده بود در دنیایی دیگر به یکباره از حفره‌ای در درون تنه یک درخت بیرون می‌آمدند! در دنیای جدید سگ جیمی حرف می‌زد و هر دو دوستان جدیدی داشتند.

مثلا آقای بو که با دستگاهی به این طرف و آن طرف پرواز می‌کرد و در شمردن وسواس داشت یا افسر گوچا که تمایل زیادی به خوردن چماقش داشت، همین طورعروسک پارچه‌ای جوز هندی که یک جیب جادویی داشت ومی توانست هر چیزی را که نیاز دارد تولید کند.

یک گربه اسکاتلندی خشن و زرد رنگ که هر کاری را معکوس انجام می‌داد، پرنده‌ای که دائماً افسر گوچا را فریب می‌داد، استرامپرز پلانکت که ملودی‌ها را روی بینی‌اش می‌نواخت، یک خرگوش با پا‌های فوق العاده بزرگ، یک مرد بی دست و پا که هرگز زمانی برای کمک نداشت، یک ابر غمگین و ... در دنیای تازه جیمی آماده بود تا به دوستان عجیب و غریب شبانه‌اش کمک کند، پایان هر قسمت هم با برگشت جیمی به اتاقش رقم می‌خورد. 

جیمی و چراغ قوه جادویی، (با نام اصلی: Jamie and the Magic Torch) محصول سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ انگلستان است. این مجموعه کارتونی تخیلی بر اساس داستان‌های "برایان ترومِن" نویسنده مجموعه "قلعه هزار اردک" تولید شده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها