برچسب ها - جیمی و چراغ قوه جادویی
خاطرات کاغذی
هر داستان با شب بخیر گفتن مادر جیمی به پسرک و بستن دراتاق خواب شروع می‌شد، به محض اینکه مادر پایش را از اتاق بیرون می‌گذاشت جیمی از تختش بیرون می‌آمد و همزمان می‌دیدیم سگ جیمی از زیر تخت بیرون می‌آمد در حالی که چراغ قوه‌ای را به دهان گرفته بود.
کد خبر: ۱۴۵۲۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۶

نیازمندی ها