خداداد همه چیز را برای من تغییر داد

فوتبال ایران وقتی او را دید که در بازی با استقلال در جام حذفی ، یک تیم دسته دومی را تا مرز پیروزی بر آبی های تهران پیش برد ، ولی او آنقدر قدرت نداشت که یک تنه یکی از دو تیم پرطرفدار تهرانی را تسلیم کند.
کد خبر: ۱۳۹۵۲۴

او فاصله دنی اولروم پاسارگاد تا عرفان اولروم ابومسلم را خیلی سریع پیمود و سرانجام به آرزوی خود در این فوتبال رسید: کسب عنوان آقای گلی بالاترین سطح فوتبال باشگاهی.
با آن که خیلی ها تلاش کردند به دلیل جمله عجیب خدادداد عزیزی درباره اولروم ، رابطه او و سرمربی ابومسلم را به هم بزنند؛ اما اولروم خوب می دانست خداداد چه حق بزرگی به گردن او دارد. حرفهای او در این مصاحبه نشان می دهد او چرا آن حرف خداداد را اصلا نشنید. بخوانید:

بعد از یک سال ناامیدکننده در فولاد همه اولروم را فراموش کرده بودند. چه شد که دوباره برگشتی؛
همه بجز خودم! من در فولاد هم همین اولروم آقای گل بودم ، اما آنها نمی خواستند این را باور کنند.
فرانچیچ مرا یک بازیکن تحمیلی می دانست و فرصت چندانی در اختیارم نمی گذاشت. من که نمی توانستم روی نیمکت گلزنی کنم.

ولی می توانستی آنقدر در تمرینات خوب باشی که نظرش را تغییر دهی.
او مرا نمی خواست. در نگاه او، من «اضافی» بودم ، حتی گاهی اجازه تمرین با دیگر بازیکنان را به من نمی داد. مهاجمان فرانچیچ عمادرضا، میثم سلیمانی و رامشگر بودند. البته من تسلیم نشدم. در تمام آن 30 بازی به شکلی تمرین می کردم که انگار قرار است به میدان بروم. ولی اعتراف می کنم بدترین دوران فوتبالم در اهواز رقم خورد.

ناامید شده بودی؛
نه. به هیچ عنوان! البته آنجا به غیر از نیمکت نشینی ، مشکلات دیگری هم داشتم. برخی برای توجیه و اثبات ناتوانی ام ، تهمت هایی به من زدند. در حالی که من حرفه ای هستم و آن روزها به خودم می گفتم: «دنی! صبور باش».

و این بردباری و تحمل بیش از یک سال طول کشید. چگونه از این شرایط فرار کردی؛
بازی نکردن باعث افت و دوری از آمادگی شده بود. اما «خداداد» فرشته نجات من بود. فصل که تمام شد با او تماس گرفتم. او هم زمینه حضورم در ابومسلم را فراهم کرد. خداداد از من شناخت داشت. پیش از آن ، با پیراهن پاسارگاد مقابل پاس ، بازی کرده بودم.

پس به واسطه خداداد به ابومسلم پیوستی؛
نه به همین راحتی! میثاقیان ، سرمربی ابومسلم با حضور من مخالف بود. در همان دیداراول گفت این بازیکن چاق است و اضافه وزن دارد. گفت راه رفتن این بازیکن مثل فوتبالیست ها نیست و خلاصه مخالفت خود را آشکار و صریح اعلام کرد.

تو یک بار این اشتباه را مرتکب شدی. نترسیدی میثاقیان یک فرانچیج دیگر باشد و تو باز هم نیمکت نشین شوی؛
یعنی باید با فوتبال خداحافظی می کردم؛ به هر حال یک بازیکن ذخیره پیشنهادهای چندانی دریافت نمی کند. خداداد به من اعتقاد داشت و همین حمایت برای من کافی بود. البته اقای شفق هم از من پشتیبانی کرد.

با حمایت آنها توانستی میثاقیان را مجاب کنی؛
خداداد پس از مخالفت میثاقیان ، از او برایم مهلت گرفت. قرار شد بنا به خواسته سرمربی ، پس از بازگشت تیم از اردوی اتریش ، من 8 کیلو وزن کم کرده باشم آن هم در طول یک هفته من تصمیمم را گرفته بودم و با انجام تمرینات ویژه 6 روزه 8 کیلو سبک شدم ولی میثاقیان در بازگشت از اتریش ، باز هم عیب و ایراد تازه ای از من گرفت.

برتی فوگتس باور ندارد آقای گل شدم


خبرهایی درباره حضورت در تیم ملی نیجریه مطرح شده. واقعا صحت دارد؛
بله. با من تماس گرفتند و برای حضور در اردوی تیم ملی دعوت کردند. می خواهند شرایطم را از نزدیک ببینند. آنها هنوز باور نکرده اند که من آقای گل شده ام. البته با توجه به این که در آسیا بازی می کنم ، حدس می زنم شانس زیادی نداشته باشم.

چرا؛
مربی تیم ملی اروپایی است و فوتبال ایران را قبول ندارد. اما باید برتی فوگتس را به ایران بیاورم تا ببیند اینجا چه فوتبالی بازی می کنند. او فکر می کند لیگ ایران مثل لیگ امارات است که پیرمردها هم می توانند آقای گل شوند. البته کمک او به برادرم گفته دنی چه زمانی می آید. او آنجا چکار می کند که این همه از او حرف می زنند او گفته مارتینز و رافی مصدوم هستند و تیم ملی گلزن ندارد. به هر حال اطمینان دارم اگر مثل اتوئو هم بازی می کردم و در ایران آقای گل نمی شدم ، اصلا نمی خواستند مرا ببینند

وقتی به باشگاه رفتم ، شفق گفت به تو اعتقاد دارم اما نمی توانم زیاد هزینه کنم. من هم پذیرفتم و با مبلغی کمتر از قرارداد یک بازیکن لیگ دسته دوم ، با ابومسلم قرارداد بستم. میثاقیان همچنان مخالف بود اما در نخستین بازی فصل ، مرا باور کرد.

چطور؛
در 20 دقیقه پایانی بازی با پرسپولیس ، مرا به میدان فرستاد و اولروم گل پیروزی ابومسلم را به ثمر رساند. بله همان اولروم چاق و بی استعدادی که بدجوری راه می رفت!

یعنی برای تو آن ضربه نهایی یک گل نبود، یک انتقام بود؛
ببینید می دانید برای چه همواره گفته ام علی دایی الگوی من است. چون او به انتقادها و دشمنی ها توجه نمی کرد. او گل می زد و جواب همه را می داد. با فوتبال و با تلاشش. من هم به حاشیه ها توجهی نمی کنم. می گویند اولروم ضعیف است ، گلزن نیست ، من 90 دقیقه فرصت دارم تاجواب آنها را بدهم.

یعنی واقعا هیچ وقت تسلیم نشدی؛
شما چه فکر می کنید؛ من با 17 گل ، جواب شما را داده ام. از روز اولی که با فوتبال آشنا شدم ، می دانستم موفق می شوم. می دانستم نتیجه سختگوشی ، تلاش و تمرین تنها و تنها پیروزی است. حتی وقتی فرانچیچ به من بی اعتنایی می کرد، با خودم می گفتم او به اشتباه خود پی خواهد برد، حتی زمانی که دیگر در فولاد نباشم. هنوز یادم هست که در اردویی که همراه فولاد در هامبورگ بودیم ، در بازی با تیم امید این باشگاه ، 20 دقیقه به میدان رفتم و 3 گل زدم. مربی حریف می گفت این بازیکن کیست؛ او را می خواهم. ولی فولاد به ایران بازگشت و من باز هم در ترکیب نبودم ولی همه آن برخوردها باعث نشد بگویم «دنی تو نمی توانی» به خودم می گفتم «چطور در سال اول با پیراهن پاسارگاد 26 گل زدی. یعنی همه مدافعان تیمهای حریف پسرخاله تو بودند؛» یقین داشتم که می توانم! اطمینان داشتم روزی فرا می رسد که همه چیز را ثابت کنم. درباره فرانچیچ هم همین اعتقاد را داشتم. او در بازی فولاد و ابومسلم ، اولروم را شناخت. دقیقه 84 بازی بود و فولاد با یک گل عقب بود. من به بازی رفتم و اولین توپی را که گرفتم از 3 مدافع حریف عبور کردم و به عمادرضا پاس گل دادم. شفق همانجا مرا پسندید. او یک سال بعد این موضوع را به من گفت همان 6 دقیقه باعث شد رئیس باشگاه ابومسلم با من قرارداد ببندد و بعد هم با استعفای میثاقیان موافقت کند. البته باز هم می گویم خداداد فرشته نجات من بود.

او چگونه به تو کمک کرد؛
خداداد همه چیز را برای من تغییر داد. بشدت از من کار کشید و هیچ بخشش و گذشتی هم در کار نبود. از آن روزی که خداداد، سرمربی ابومسلم شد، من حتی یک روز هم استراحت نکردم. فقط تمرین و تمرین و باز هم تمرین! وقتی چند بار مریض شدم ، خداداد در چشمان من نگاه کرد و گفت: دنی! معلوم است که کم تمرین می کنی و به همین دلیل مریض شده ای. زمانی که همه بازیکنان لباس هایشان را پوشیده اند و در راه خانه هستند، من همچنان می دوم و می دوم.
شوت می زنم ، می پرم و ضربه سر می زنم. خداداد همان روزهای اول از من پرسید: «دنی می خواهی به فوتبال برگردی ، فقط با من همکاری کن».

موافقی که در بازی برگشت مقابل پرسپولیس اولروم به فوتبال ایران بازگشت؛
چه بازی جالبی بود! بله ، بعد از آن بازی هم با حرف اولروم بود. همه می پرسیدند دنی تا حالا کجا بودی؛ اما من بودم.

از آن بازی بگو.
باید بگویم بازی کردن مقابل پرسپولیس آسان تر از برق شیراز و ملوان است ؛ چراکه بازیکنان پرسپولیس اعتماد به نفس زیادی دارند و همیشه اطمینان دارند که پیروز می شوند. آنها حتی وقتی می بازند، فکر می کنند پیروز شده اند. روز بازی معدنچی در هتل المپیک انگشتانش را به من نشان داد و گفت: دنی امروز 3 تا می خوری ، مطمئن باش! من هم خندیدم و گفتم: چشم! او راست گفت. ما 3 گل خوردیم و 4 گل زدیم! برای من همیشه بازی با پرسپولیس و استقلال راحت است.
بازیکنان ما می گویند: وای فکری! وای باقری! اما من می گویم از چه می ترسید؛ آنها باید از خودشان دفاع کنند، از اسم و جایگاهشان. پس با ترس به میدان می آیند. اما بازیکنان ملوان حرف سرمربی را گوش می دهند. به هر حال فکر نمی کردم 3 گل در آن بازی بزنم ؛ اما زدم.

بین 2 نیمه چه اتفاقی افتاد که ابومسلم نیمه دوم 4 گل زد؛
بین 2 نیمه خداداد خیلی عصبانی بود. با مشت و لگد به در و دیوار رختکن می زد و داد می کشید. گفت: بچه ها ساعت 5 بعدازظهر است ، شما هنوز خوابید؛ اصلا برای چه به تهران آمده اید. از چه می ترسید؛ شانس آوردیم که تماشاگران پرسپولیس محروم هستند وگرنه الان 6 تایی شده بودید. پس از چند دقیقه آرام شد و پیش من آمد: دنی یادت رفته تو چه کسی هستی؛ فراموش کردی که 2 سال قبل در همین ورزشگاه چه بلایی سر استقلال آوردی؛ از باقری می ترسی؛ می روی داخل زمین و نشان می دهی اولروم چه کسی است! سپس غبیشاوی گلر تیم آمد و به من گفت: دنی! اگر گل نزنی خانواده همسرت دیگر روی تو حساب باز نمی کنند. من آن روزها تازه ازدواج کرده بودم. به یاد همسرم افتادم و خجالت کشیدم. به میدان رفتم و هت تریک کردم.

حالا واقعا از کریم باقری ترسیده بودی؛
اعتراف می کنم بله. او بازیکن بسیار بزرگی است ؛ اما بعد از حرفهای خداداد یادم افتاد که باقری با آن سن و سال نمی تواند مرا بگیرد.

به نظر خودت ، تو آقای گل شدی یا مهدی رجب زاده؛
هر دو 17 گل زدیم ، اما همه می گویند اولروم بدون پنالتی و ضربه آزاد این تعداد گل زده است. ولی من می گویم «گل ، گل است حتی اگر با دست به ثمر برسد! چند شب پیش مهدی را در هتل دیدم و به او گفتم: «تبریک می گویم چون آقای گل شدیم!» او خندید و جواب داد: «اما تو بیشتر گل زدی.» به هر حال در این فصل شریک داشتم ، اما فصل آینده به تنهایی آقای گل می شوم مطمئن باشید.

از وضعیت تیم ملی کشورت خبر داری؛
بله ، آنجا سیاست اجازه نمی دهد فوتبال به اوج برسد. اگر پسرخاله سرمربی نباشی و یا کسی سفارش نکند، نمی توانی بازی کنی. همین شده که نیجریه به اوگاندا هم می بازد. همین فوگتس هفته ای 50 هزار دلار می گیرد، اما حاضر نمی شود در کشور ما زندگی کند.

همواره گفته ام علی دایی الگوی من است چون او به انتقادها توجه نمی کرد. او گل می زد و جواب همه را می داد. من هم به حاشیه ها توجهی نمی کنم

او فقط زمان بازیها به نیجریه می آید و بعد فرار می کند. به هر حال به نیجریه می روم و با مسوولان فدراسیون صحبت می کنم اگر مرا نخواستند تابعیت ایرانی می گیرم تا برای تیم ملی بازی کنم.

واقعا چنین تصمیمی داری؛
بله ، من ایران را خیلی دوست دارم. همسرم نیز ایرانی است. اکثر بازیکنان ایران اکنون در دنیای فوتبال اسم و رسم دارند. تمامی آنها از دوستان صمیمی من هم هستند. با این حال باید دید نظر قلعه نویی چیست. شما هم مثل من منتظر باشید. من فقط 25 سال دارم و می توانم همچنان گل بزنم.

فصل آینده هم در ابومسلم بازی می کنی؛
2 سال دیگر با ابومسلم قرارداد دارم. در این خصوص آقای شفق تصمیم می گیرد. من از آلمان ، اسپانیا، لیگ یک انگلیس ، یونان ، بلغارستان و حوزه خلیج فارس پیشنهاد دارم.

اما رجب زاده یک سوم این تعداد پیشنهاد را هم دریافت نکرده.
جدی گفتم. می توانید از شفق بپرسید.

ولی گفته می شد به تیمهای اماراتی می روی؛
نه ، اگر تصمیم با خودم باشد، راضی نمی شوم. حیف است که با این سن و سال به تیمهای عربی بروم. قصد دارم در 33 سالگی به حوزه خلیج فارس بروم. چند بار هت تریک کنم و فوتبال را کنار بگذارم.

یعنی لیگهای عربی اینقدر سطح پایین است.
به بازیهای این کشورها توجه کنید. آنجا محل استراحت و گلزنی پا به سن گذاشته هاست. این نظر من است و تردیدی هم ندارم.

به استقلال یا پرسپولیس نمی روی؛
این دو تیم را دوست دارم ، اما باید بگویم که ذهنیت بازیکنان این دو تیم خراب است. آنها بسیار سرشناس هستند، با وجود این فوتبال تفریح آنها محسوب می شود نه حرفه آنها!

اگر به یکی از این 2 تیم بروی ، دو ماهه معروف می شوی. اسمت زود ساخته می شود و حتی اگر بازی نکنی ، پس از 2 ماه همه از تو امضا و عکس می گیرند.
اما من دوست دارم به گونه ای بازی کنم که خودم اسمم را سر زبان ها بیندازم نه اینکه برایم نام و شهرت بسازند. اگر در این 2 تیم بازی کنم ، در طول فصل 25 گل می زنم اما ارزش همین 17گل بیشتر است ، چون در ابومسلم همه تیم برای من بازی نمی کرد. خودم تلاش می کردم و صاحب فرصت می شدم. من برای حضور در ترکیب ابومسلم 110 درصد آماده بودم ، ولی یقین دارم برخی بازیکنان استقلال و پرسپولیس حتی اگر 40 درصد آماده باشند، چون «اسم» دارند به میدان می روند. به هر حال اگر قرار باشد به یکی از این 2 تیم بروم ، شهرت باشگاه را کنار می گذارم و همان راهی را ادامه می دهم که تاکنون رفته ام. من تنها به کیفیت بازی خود اتکا می کنم. همین!

بهترین مهاجم لیگ ایران از نظر تو؛
عماد رضا. او خیلی پرتحرک است. البته در سپاهان همه توپها به او می رسید، در حالی که من در ابومسلم فقط پاسهای نورمحمدی و برگی زر را داشتم. اگر اولروم در سپاهان بود، 25 گل می زد. من در ابومسلم حتی اگر پنالتی می گرفتم ، کس دیگری پشت ضربه می ایستاد.

یعنی با تو دشمنی می کردند؛ اما این جزو مسائل حرفه ای فوتبال و از مصالح تیم است.
دقیقا. هاشمی نسب بهترین دوست من در ابومسلم است و هیچ دشمنی ای با من ندارد. من فقط شرایطم را تشریح کردم. این را بگویم که حتی وقتی در فولاد نیمکت نشین بودم ، با تمام بازیکنان ارتباط صمیمانه ای داشتم. کلاه کج ، کاملی مفرد، سلیمانی و... که با من شوخی و مرا مسخره می کردند بعدا به من زنگ زدند و عنوان آقای گلی را تبریک گفتند. وقتی از ترکیب بیرون می ماندم ، آنها سربه سرم می گذاشتند. من هم با لبخند به آنها می گفتم. روزی یک فرصت را به دست می آورم و دیگر آن را از دست نمی دهم دروغ که نگفتم؛

از ضعفهای خودت هم بگو.
شب قبل از مسابقات همیشه نگران و مضطرب هستم. تا صبح راه می روم و بازی را مرور می کنم. از نظر فنی هم پای راستم خیلی ضعیف بود، اما با بلایی که خداداد به سرم آورد، در این فصل با همان پای راست 10 گل زدم. او در تمرینات پای چپ مرا حذف کرده بود و من فقط با یک پا بازی می کردم. این هم یکی از دلایلی است که می گویم مدیون خداداد هستم. اگر او نبود، من هرگز آقای گل نمی شدم اعتراف می کنم که در این عنوان بجز رجب زاده او هم شریک من است!


رضا عباسی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها