وی که زاده شهر کرمانشاه است، از سال ۵۸ که مصادف است با روزهای نوجوانیش، فعالیت را در عرصه تئاتر آغاز کرد. سپهری در سریال نون خ، با نقش ادریس در قاب رسانهٔ ملی درخشید. عمده فعالیتهای هنری وی حول محور کودک و نوجوان است و جوایزی نیز در این عرصه برده است که از آن جمله میتوان به کسب مقام اول در نویسندگی تئاتر در جشنواره بینالمللی تئاتر همدان اشاره کرد. سریال کیمیا و نون خ، معروفترین کارهایی هستند که این بازیگر مطرح در آنها ایفای نقش کرده است. مصاحبهٔ این هنرمند را با قاب کوچک میخوانید.
آقای سپهری کار اجرا را چگونه شروع کردید؟ورود ما از تئاتر بود. انتخاب سختی هم داشتیم، در حالی که نوجوان و دانش آموز بودیم نمایشنامه «چوب به دستهای ورزیل» نوشته غلامحسین ساعدی را روی صحنه بردیم. به قول معروف لقمه درشتی برداشتیم. آن زمانها فضای هنری به گونه دیگری بود. یک جو همگرایی و صداقت و یکدلی و همیاری وجود داشت. همین بازی و اجرا موجب شد تا نگاه ویژهای به گروه ما شود. یک نفر مشاور و راهنما به نام استاد حسین شیخی را در کنار گروهها قرار دادند که از ایشان چیزهایی یاد گرفتیم. همان زمانها که کشور درگیر جنگ بود، استان ما منطقه عملیاتی و جنگی محسوب میشد، برای سربازها و بسیجیان حاضر در منطقه اجرای نمایش طنز داشتیم که خیلی به تجربیات ما افزود. خاطرات زیادی هم از آن اجراها داریم.
کی وارد تلویزیون شدید؟
سالهای ۶۹ و ۷۰ بود که جذب تلویزیون کرمانشاه شدیم. اولین کار تصویری حرفهای من تلهفیلم آسو به تهیهکنندگی جواد افشار بود. البته کنار کار تصویر ،تئاتر را هم ادامه دادم.
کرمانشاه ماندید یا تهران آمدید؟
سال ۸۳ تهران آمدم. البته کار در تهران خیلی سختتر است. باید شناخته شوی؛ یادم هست آقای شهرام کرمی، مدیرکل هنرهای نمایشی سازمان فرهنگی و هنری به صورت اتفاقی من را در محل تئاترشهر ملاقات کرد و پیشنهاد کار کودک داد. با اینکه در این زمینه تجربه نداشتم ولی به او گفتم تا حدودی با این بخش آشنا هستم. همین موضوع باعث شد تا وارد حوزه کودک و نوجوان شوم البته کار کودک و نوجوان آن زمان به لحاظ اقتصادی چرخش مالی خوبی هم داشت و مدارس مخاطب ما بودند. کمکم با این تجربه خودم دست بهکار شدم و نوشتم و کارگردانی کردم و در نتیجه دوازده نمایشنامه در حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان نوشتم که در جشنوارههای مختلف حائز مقام شد. این روند تا فراگیری کرونا ادامه داشت تا اینکه متاسفانه شیوع کرونا حوزه تئاتر را تعطیل کرد!
کار کردن هنری بهویژه حوزه فیلم و سریال برای یک هنرمند شهرستانی سختتر است؟
بله. سختتر است یا باید فردی شناخته شده باشی یا باید روابطی از قبل ایجاد کرده باشی یا آنکه باید همای سعادت بر دوشت بنشیند و فرد سرشناسی، هنر تو را ببیند. کارهای متفاوتی در سالهای زندگی خود انجام دادم که هیچکدام به خوبی دیده نشد حتی به اجرای دوربین مخفی به اسم شوخی با ستارگان پرداختیم، کاری طنز و درواقع سخت بود چرا که در آن مجموعه بازیگری را برای بازی دادن به مکانی دعوت میکردیم و اگر وی به ماجرا پی میبرد زحمت همه عوامل به هدر میرفت.
ماجرای حضورتان در سریال نون خ و نقش ادریس چه بود؟
راستش را بخواهید وقتی شنیدم آقای مصطفی تنابنده برای انتخاب بازیگر به غرب کشور آمدند، نزد ایشان رفتم و پس از انجام تست بسیار مورد استقبال وی و آقای آقاخانی قرار گرفتم و به این شکل جذب بازی در سری نخست شدیم و هرچه میگذشت از نظر کارگردان، هرفرد که بازخورد مناسبی برای مخاطب داشت در مجموعههای بعدی شخصیت پررنگتری به خود میگرفت و اجازه هنرنمایی بیشتر مییافت.
این حضور بازخوردی هم داشت؟
حضور من در فصل سوم سریال نون خ پررنگتر شد. در این سالها در سریال «دادسر» و چند فیلم کوتاه برای جشنواره خارجی شرکت کردم و هماکنون در پروژه سنگینی که مجموعهای تاریخی است در حال ایفای نقش هستم و شخصیتی که به عهده گرفتهام را دوست دارم. این را هم بگویم قابلیتی که در بازیگران شهرستانی وجود دارد از بازیگران توانمند مرکز کمتر نیست. مشخص است مردم از دیدن چهرههای تکراری و همیشگی بازیگران خسته میشوند و تهیهکنندگان به این آگاهی رسیدهاند و درصدد هستند دنبال بازیگران جدیدی باشند. بر این تصورم در پنج تا شش سال آینده اتفاق خوبی در سطح شهرستانها رخ دهد.
از اقبال تهیهکنندگان به هنرمندان شهرستانی گفتید، دلیلی برای این موضوع دارید؟
بله. مردم ایران نشان دادهاند ارتباط بسیار خوبی با فرهنگ مناطق مختلف ایران دارند که مجموعه تلویزیونی پایتخت، نون خ و... نمونهای از آن است. باید اذعان کرد بودجهای به مراکز استانها برای ساخت یک فیلم فاخر اعطا نمیشود تا فیلم قابلیت پخش در شبکههای متعدد را داشته باشد. اگر صدا و سیما برنامهریزی دقیقی در تقسیم بودجه در مراکز استانها داشته باشد، بازیگران میتوانند به خوبی در فیلمها کارکنند و در سطح ملی دیده شوند. تصور میکنم در چند سال آینده اتفاقات خوبی برای بازیگرانی همانند من که فرصت دیده شدن نداشتهاند، رقم خورد و لوکیشنها به سمت شهرستانها میرود، فرهنگ و آیین مناطق کشور شناسایی میشود و فیلمها از حالت آپارتمانی تهران و افراد مرفه که قرابتی با اکثریت مردم ندارند، دور میشود.
از تعطیلی تئاتر گفتید، الان وضع تئاتر چطور است؟
بچههای تئاتر عاشق شناخته شدن یا تشنه دیده شدن نیستند وفقط به کار و هنر عشق میورزند و این دو سالی که تئاتر خوابیده بسیاری از همکاران من تغییر شغل دادهاند و کارهای غیر مرتبط با تئاتر انجام میدهند. عملا کار ۹۹درصد بچههای ما خوابیده است. ماهانه در حال پرداخت بیمه هستیم و باید پرسید چطور این هزینه پرداخت میشود ولی در صورت نیاز حقوق بیکاری به ما تعلق نمیگیرد در حالی که این حقوق به کارگر ساختمانی تعلق میگیرد. با چند نفر از نمایندگان مجلس و مسؤولان این مورد را مطرح کردیم که در پاسخ گفته شد علت عدم پرداخت این حق، مشخص نبودن وضعیت کار شماست که حتی در مقایسه با وضعیت کارگران فصلی هم جوابی غیرمنطقی بود.
فضای حرفهای تئاتر هم تغییر کرده درست است؟
بله. یک زمان در جشنواره فجر نزدیک به ۱۷ گروه تئاتر از سراسر کشور حضور داشتند که ۱۲ روز به طول میانجامید. یک کلاس تمام عیار بود. بازخوردهای بالایی داشت و در فضایی کاملا آکادمیک و تخصصی کارها نقد و بررسی میشد و همین موضوع کمک زیادی به ارتقای سطح کیفی تئاتر میکرد اما الان با آن زمان فاصله داریم. در سالهای اخیر نزدیک به ۵۰ گروه در جشنواره فجر حاضر میشوند و گروههای شهرستانی فقط از روز قبل به محل جشنواره میآیند و پس از اجرا به شهرستان خود برمیگردند.
از اکران مجموعهچهارم سریال نون خ چه خبر؟
به گوشم رسید تعدادی از نمایندگان مجلس برای ریاستسازمان نامه نوشتند و خواهان تداوم سریال شدند. حفظ حریم و حرمت، فضای خنده و کمدی، توجه به محیطزیست، کمک به همنوع در فضای سریال حکمفرما بود. نماینده رئیس صدا و سیما در صحنه حاضر شدند و گفتند این کار ظرفیت تداوم بیشتر را دارد. همه شرایط برای فصل ۴ فراهم است و اگر حمایت مالی و منسجم صدا و سیما تداوم یابد، این کار ادامه مییابد. به هرحال از نتیجه نهایی بی اطلاع هستم.
چرا سالها خبری از تله تئاتر در تلویزیون نبود؟ از ظرفیتهای بزرگ این فرصت بگویید.
علت را نمی دانم ولی سالیان سال بود که خبری از تله تئاتر در برنامههای تلویزیونی نبود. گمان میکنم سرمایهای که برای یک تله تئاتر گذاشته میشود یکصدم کار تلویزیونی نیست اما تاثیرگذاری آن دو چندان است اگر خوب کار شود. اگر صدا و سیما به خصوص در شرایط کرونا، با بچههایی که کار تئاتر آماده دارند هماهنگ باشد و از آنان دعوت به همکاری کند، بیشک به اندازه بالایی در حوزه تئاتر کار و پخش میشود. از سوی دیگر میتوان استودیویی در پردیسهای تئاتر پیشبینی کرد و اگر تلویزیون به بچهها فرصت داده و دوربین را در اختیار آنان قرار دهد بی شک مخاطبان بسیاری جذب میشود. این کار دو بازخورد خوب خواهدداشت یکی اینکه مخاطبان تلویزیون بیشتر میشوند و با محدودن کردن موضوع، دست و بال تئاتریها بسته نمیشود چرا که مردم تشنه شادی و خندیدن هستند و میشود تئاترهای کمدی و نمایشنامه طنز را به عنوان مثال از شبکه چهار پخش کرد.
از گرفتارشدن مردم روستا در معدن بر اثر آبگرفتگی خاطرهای دارید؟
بله اما نه خاطره خوب؛ در صحنه معدن سریال نونخ با سختیهای بسیاری مواجه بودیم، همه ما تا پنج متر زیرزمین رفتهبودیم و آب تا نیمه بدن ما را گرفتهبود و از بالا بر سرمن آب میچکید برای قدرت مانور دوربین، هیچ عواملی به جز فیلمبردار، دستیار و صدابردار وجود نداشت بنابراین خودمان نیز کارگری میکردیم در هر پلان اگر حضور داشتم باید مخزن مملو از گل و خاک را جابهجا میکردم که برای من نزدیک به ۱۰۰ بار جابه جایی رسید این در حالی بود که جراحی دیسک کمر انجام داده بودم و پلاتین در بدن داشتم. از همان زمان که تئاتر و بازیگری را شروع کردهایم یاد گرفتهایم که کم فروشی نکنیم، من، یدا… شادمانی و کاظم نوربخش متحمل فشارهای جسمی شدیم ولی هیچکدام کمکاری نکردیم و از صمیم قلب کار کردیم. در شرایطی که اوج کرونا بود، در داخل معدن با کمبود اکسیژن کار میکردیم ولی خدا را شکر که به خوبی تمام شد و از لبخندها و دلخوشیها دور نبود.
یک خاطره خوب و بامزه هم بگویید.
در سریال نون.خ اسم واقعی و فیلمنامهای چند نفر از ما سیروس بود. من و بازیگرانی چون میمنت و حسینیفر سیروس نام داریم و این اسم در فیلم به آقای علی صادقی هم داده شده بود، هنگامی که کارگردان سیروس را صدا میزد همه ما جواب میدادیم و به سمت او نگاه میکردیم و دچار سردرگمی میشدیم، تصمیم گرفتیم هرکس به نام و لقبی که دارد خطاب شود، مثلا علی صادقی همان علی و سیروس میمنت آلن لقب گرفت و من هم همان سیروسجون باقی ماندم.
از حال و هوای کارکردن با بازیگران مرکز بگویید؟
در روزهای اول شناخت کم و فاصله زیاد بود، حداقل ارتباط به سلام و خداحافظی ختم میشد اما به مرور زمان بازیگران مرکز با اخلاق ما آشنا شدند به گونهای که موقع خداحافظی اشک همه درآمده بود و یک وابستگی و دلبستگی ایجاد شده بود.
زهره کریم زاده-جام جم کرمانشاه / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم