آیا واقعا دچار وسواس کمک به دیگران شده‌اید

غلبه بر وسواس کمک به دیگران

امروزه در سراسر جهان، وجود مشاوران، روان‌شناسان و مربیان در زندگی، محل کار و تحصیل تبدیل به امری عادی شده است. این تغییرات جدید در زندگی شخصی و کاری، فواید زیادی دارند
کد خبر: ۱۲۹۲۶۹۱

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از چطور ، امروزه در سراسر جهان، وجود مشاوران، روان‌شناسان و مربیان در زندگی، محل کار و تحصیل تبدیل به امری عادی شده است. این تغییرات جدید در زندگی شخصی و کاری، فواید زیادی دارند. یکی از مهم‌ترین این فایده‌ها این است که افراد می‌توانند بدون ترس به نقاط‌ضعف‌شان اعتراف کنند؛ اما آیا داشتن این‌ همه کمک و پشتوانه روحی اثر منفی هم دارد؟ آیا می‌دانستید کمک به دیگران می‌تواند تبدیل به وسواس فکری شود؟ در این مقاله می‌خواهیم مشاوره و هدایت در زندگی شخصی یا کاری را از دید دیگری بررسی کنیم؛ همچنین راهکارهایی برای غلبه بر وسواس کمک به دیگران ارائه می‌دهیم. با ما همراه باشید.

به‌تازگی، در جایی خواندم که فردی گفته بود: «من معتاد مشاوره شده‌ام و عاشق این هستم که پیشرفت دیگران را ببینم.» این نقل‌قول که به نظر می‌رسد پدیده‌ای همه‌گیر در میان مشاوران باشد، نشان می‌دهد که برخلاف اینکه بیشتر اهداف و نیات آنها خیر است، اما گاهی ممکن است در این دام بیفتند که بخواهند بیش ‌از‌ اندازه مشاوره و توصیه ارائه بدهند.

نویسنده کتاب «تله نصیحت»، مایکل بونگای استانیر، وسواس درونی ما در نصیحت‌کردن را بررسی می‌کند. او می‌گوید: «به‌محض اینکه فردی شروع به صحبت می‌کند، هیولای نصیحت درون ما از ناخودآگاهمان سر بیرون می‌آورد، دستانش را به هم می‌مالد و می‌گوید که حالا باید چند نکته‌ طلایی به این مکالمه اضافه کنم! باور خطرناک و پنهان در پس هیولای نصیحت ما این است که تصور می‌کنیم بهتر از دیگران هستیم.»

غلبه بر وسواس کمک به دیگران

کارشناسان رفتاری اعتقاد دارند که «کمک‌‌کردن» این قابلیت را دارد تا تبدیل به اعتیاد شود. وقتی به دیگران کمک می‌کنیم، مغزمان سه ماده شیمیایی آزاد می‌کند که معمولا به آنها سه‌گانه شادی می‌گوییم:

  • سروتونین (احساس شدید خوشبختی تولید می‌کند)؛
  • دوپامین (انگیزه را افزایش می‌دهد)؛
  • اوکسی‌توسین (حس اتصال با دیگران را افزایش می‌دهد).

احساس خوبی که از ترکیب این سه به دست می‌آید، باعث می‌شود که بخواهیم آن را تکرار کنیم؛ اما وقتی نیازمان به کمک به دیگران به‌حدی سیری‌ناپذیر شود که در کمک به آنها دچار وسواس شویم، دیگر نه به آن افراد بلکه به خودمان کمک می‌کنیم.

روان‌شناسان به این مشکل، اعتیاد یاوری یا سندروم شوالیه سفید می‌گویند. سندروم شوالیه سفید به نیاز به نجات دیگران از طریق کمک با نصیحت، کوچینگ یا نظردادن به هدف تحکیم حس خودبزرگ‌بینی گفته می‌شود. درحالی‌که آن دسته از افرادی که از حس سالمی برای کمک به دیگران برخوردار هستند، از دیدن موفقیت افرادی که به آنها کمک کرده‌اند، شاد می‌شوند. برای آنها فرقی نمی‌کند که آن افراد به‌خاطر کمک آنها موفق شده‌اند یا به‌تنهایی. افرادی که از سندروم شوالیه سفید رنج می‌برند، بدون کمک به دیگران احساس اضطراب و افسردگی می‌کنند؛ درواقع نمی‌توانند ارزش واقعی و درونی خودشان را ببینند.

اگر شما هم حس می‌کنید که حس خودبزرگ‌بینی‌تان بر حس ذاتی لذت‌بردن از کمک به دیگران غلبه می‌کند، می‌توانید روش‌های زیر را برای غلبه بر وسواس کمک به دیگران امتحان کنید.

آیا واقعا دچار وسواس کمک به دیگران شده‌اید؟

برای اینکه بفهمید که آیا واقعا دچار وسواس کمک به دیگران شده‌اید یا نه، بهترین راه این است که به درونتان مراجعه کنید و بادقت به ذهن‌تان توجه کنید. این پرسش‌ها را از خودتان بپرسید و با صداقت به آنها پاسخ دهید:

  • آیا وقتی به دیگران کمک نمی‌کنم، احساس اضطراب یا بی‌هدفی می‌کنم؟
  • آیا به بهانه اینکه فقط می‌خواهم کمکی کرده باشم، به دیگران مشاوره می‌دهم، بدون اینکه از من درخواست کرده باشند؟
  • آیا وقتی می‌فهمم افرادی که به آنها مشاوره داده‌ام، از توصیه فرد دیگری بیشتر راضی‌ بوده‌اند یا درمورد مشکل‌شان با من مشورت نکرده‌اند، ناراحت می‌شوم؟
  • آیا تصور می‌کنم که توصیه‌های من زندگی دیگران را تغییر می‌دهد و برای موفقیت آنها حیاتی است؟
  • آیا بعد از توصیه و مشورت‌دادن، احساس می‌کنم باید تحسین بشوم یا اینکه نیاز دارم فردی که به او کمک کرده‌ام، به مفید بودن توصیه‌های من اعتراف کند؟
  • آیا بعد از دوره سختی که از کمک به دیگران داشتم، احساس می‌کنم فداکاری بزرگی کرده‌ام و از من سوء‌استفاده شده است؟
 

پاسخ مثبت به چند سؤال بالا الزاما به‌معنای وسواس کمک به دیگران نیست، اما می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که باید مراقب باشید. اگر به همه سؤالات بالا پاسخ مثبت داده‌اید، باید برای غلبه بر وسواس کمک به دیگران فکری جدی بکنید.

تلاش کنید دوست و همراه باشید نه ناجی

بهترین یاری‌دهنده‌ها افرادی هستند که از همان ابتدا انتظارات‌شان را مشخص می‌کنند. یکی از اولین محدودیت‌ها می‌تواند این باشد که «هرگز بیش از خودت دلواپس موفقیت تو نخواهم بود.» یکی از نشانه‌های بارز کمک بیش‌ از‌ اندازه به دیگران زمانی است که شما به آنها بیشتر از خودشان کمک می‌کنید.

اگر راهنما یا مشاور به‌طور دائم به مراجعش کارهایی را یادآوری کند که برایش انجام داده است و حتی گاهی انجام بعضی از کارها را خودش به عهده بگیرد، این دیگر همراهی نیست. درصورتی شوالیه سفید درون راهنما و مشاور بیدار شده است که او انتظار داشته باشد جمله‌هایی از این دست بشنود: «هرقدر ازت تشکر کنم، کم است» یا «تو واقعا نجاتم دادی».

گاهی افرادی که به آنها کمک کرده‌اید، اشتباه می‌کنند. برای اینکه کمک‌کننده بهتری باشید، باید اجازه دهید که با عواقب تصمیم و اعمال خود روبه‌رو شوند. پذیرفتن مسئولیت‌های شفاف و مشترک، موفقیت را به نتیجه‌ای اشتراکی تبدیل می‌کند.

با اندازه‌گیری پیشرفت از وابستگی اجتناب کنید

مشاغل مربوط به مشاوره و کوچینگ به این دلیل مورد انتقاد قرار گرفته‌اند که از الگوهای اقتصادی پیروی می‌کنند و حتی زمانی که مشتریان، دیگر نیازی به مشاور ندارند، به‌دنبال راه‌هایی برای کسب درآمد اضافه هستند؛ اما دلیل اصلی در پس هر رابطۀ مشاور و مشتری این است که به فرد کمک کنیم متوجه پیشرفتش بشود.

ازطرفی، بهترین مشاور کسی است که به فرد کمک کند تا به نقطه‌ای برسد که دیگر نیازی به مشاوره نداشته باشد. ایجاد وابستگی حتی اگر به‌شکل موقت باعث شود شما احساس قدرت کنید، درنهایت فقط منجر به ضعیف‌تر شدن فرد کمک‌گیرنده خواهد شد.

برای اجتناب از این وابستگی، کمک‌کننده‌ها و مشاوران باید با استفاده از اهداف مشخص‌شده‌ پیشرفت را اندازه‌گیری کنند؛ برای نمونه، اگر مشاوری به این هدف با رهبر سازمانی کار می‌کند تا قابلیت‌های او در سپردن کارها به دیگران را بهبود ببخشد، باید پیشرفت‌ او را باتوجه‌به موقعیت‌ها و فرصت‌هایی اندازه‌گیری کند که کارها به دیگران سپرده می‌شوند. این‌گونه مطمئن می‌شود که پیشرفتی وجود دارد.

البته منطقی است که نیازها و فرصت‌های جدیدی برای کمک‌گرفتن پدیدار شوند، اما نیازمند کمک بودن درمورد یک موضوع خاص برای مدت طولانی، نشان‌دهنده نبود پیشرفت است. این مسئله ثابت می‌کند هم مشاوره‌دهنده و هم مشاوره‌گیرنده به فرایند مشاوره وابسته شده‌اند (گاهی نیازمند و وابسته‌بودن به فرد دیگری برای نجات، آسان‌ترین راه است).

فشار مناسب اعمال کنید

یکی از شکایت‌های رایجی که از مراجعان می‌شنویم، این است که می‌گویند: «مشاور من به اندازه کافی به من فشار نیاورد. ما فقط در طول جلسه مشاوره حرف می‌زدیم ولی من چالشی احساس نمی‌کردم.»

خیلی از افرادی که در مشاغل مربوط به مشاوره فعالیت می‌کنند، نگران این موضوع‌اند که اگر بیش ‌از‌ حد صادق باشند، رابطه‌شان با مراجع به خطر بیفتد. اغلب مشاوران بهانه می‌آورند و می‌گویند که مطمئن نیستم آنها هنوز برای شنیدن این موضوع آماده باشند.

با وجود اینکه باید در دادن خبرهای بد به افراد محتاط باشیم، به‌ همان اندازه باید به اهمیت صادق‌بودن با افرادی که برایشان کار می‌کنیم، واقف باشیم. ارزش مشاور خوب به این است که بتواند حقیقت پنهان افراد را ببیند و هرقدر هم گفتن و شنیدن آن سخت باشد، این حقیقت را به آنها خاطرنشان کند. از طرف دیگر، برخی مشاوران هم معتقدند که رک‌بودنِ بیش ‌از‌ اندازه باعث ازبین‌رفتن اعتماد مراجع می‌شود.

هر دو دسته از این مشاوران، یعنی آن دسته از افرادی که از گفتن حقیقت تلخ سر باز می‌زنند و آن دسته که با بی‌رحمی این حقایق را به طرف مقابل می‌گویند، به یک نتیجه می‌رسند. برای اینکه مشاور خوبی باشید، باید بدانید که چطور فشار مناسب را وارد کنید، تا جایی که اعتماد طرف مقابلتان از دست نرود.

چرا غلبه بر وسواس کمک به دیگران مهم است؟

مشارکت در موفقیت دیگران هدفی عالی است. این کار هیچ آسیبی به ما نمی‌رساند و اینکه بدانیم دیگران به کمک ما تکیه می‌کنند، حس خوبی به ما می‌دهد؛ اما وقتی تمایلمان به کمک به دیگران با این نیاز تداخل پیدا می‌کند که می‌خواهیم عامل اصلی موفقیت آنها باشیم، به نقطه‌ای سقوط می‌کنیم که از آن وحشت داریم؛ یعنی رسیدن به وسواس فکری کمک به دیگران.

وقتی افرادی که به آنها کمک می‌کنیم، متوجه می‌شوند که برای سیراب‌کردن نفس‌مان از آنها استفاده کرده‌ایم، از ما دور خواهند شد. در دنیایی که خودمان و کارهایی که انجام می‌دهیم به‌شدت به دیگران بستگی دارد، داشتن رابطه‌ سالم بین مشاور و فردی که از او کمک می‌خواهد، بسیار مهم است.ررررررر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها