یکی از تجربههای موفق و به یاد ماندنی او که این روزها از شبکه «آی فیلم» بازپخش میشود؛ سریال «پایتخت» است. «پایتخت» یک چهارگانه است که برای نخستین بار در نوروز سال 1390 روی آنتن شبکه اول سیما رفت. مقدم به عنوان کارگردان در هدایت این گروه، کمنقص عمل کرده است. اهمیت کار او خصوصا در سری اول و دوم که سکانسهای جادهای زیادی دارد بیشتر به چشم میخورد. آنچه با بازبینی دوباره سریال بدست میآید تفاوت محسوس فصل اول و دوم با دو فصل دیگر در ریزه کاریهای درآوردن لهجه و شخصیتهاست. دو سری نخست به لحاظ فیلمنامه و قصه از دو سری بعدی سر و شکل بهتری دارد. گویی گروه زمان بیشتری برای نوشتن دو فصل اول صرف کرده و با قصهای آماده کار را شروع کردهاند. در پایتخت 3 و 4 کمدی به ظاهر پررنگتر می شود و در نتیجه شخصیتها بیش از پیش شمایلی کاریکاتوری و گاه کودکانه به خود میگیرند و همین مساله توالی باورپذیر قصه از سری یک تا 4 را خدشهدار میکند.
عامل موفقیت پایتخت
آنچه مسلم است موفقیت «پایتخت» خصوصا در سریهای اول و دوم بیش از هر چیز مدیون پرداخت خوب فیلمنامه است. آنجایی که تعادلی هوشمندانه در درام برقرار میشود و خنده و گریه دوام چندانی ندارد. «پایتخت» متنی یکدست و محکم دارد و قصه ساده خود را از نقطه آغاز تا پایان بخوبی و شیرین روایت میکند. فیلمنامه نویسان با خلق شخصیتهای ملموس و آشنا برای مخاطب ایرانی، زندگی پرماجرای خانواده معمولی را با رگههایی از طنز تعریف میکنند. «پایتخت» مسائل پر اهمیتی نظیر «روابط خانوادگی» را ظریف و در دل قصه بیان میکند تا از لحن شعاری دوری گزیند. در این میان اضافه کردن لهجه به کار به خوبی با متن پیوند میخورد و برعکس بسیاری از آثار، لهجه، آداب و رسوم و موسیقی محلی هویت بخشد نه زینتبخش. بازی یکدست و باورپذیر بازیگران خصوصا محسن تنابنده نیز از برگهای برنده سریال است، بازیگری که بیشترین بار عاطفی سکانسها به عهده اوست و به عنوان یک بازیگر غیربومی در درآوردن لهجه یک قدم جلوتر از سایر شخصیتها گام برمیدارد. هر چند «پایتخت» در میان برخی هموطنان مازندرانی حساسیتهایی را برانگیخت و اعتراضهایی را درپی داشت، اما توانست روی این مرز باریک با لغزش کمتری حرکت کند و مخاطبان زیادی را با خود همراه سازد. باید این نکته را هم افزود زمانی که قصه بیشتر آثار نمایشی در تهران میگذرد یا تصویر غیرواقعی از سایر شهرها ارائه میدهد؛ ساخت اثری با محوریت شهری غیر از پایتخت که بتواند نظر منتقدان و مخاطبان تلویزیون را جلب کند کار آسانی نیست.
شهرستانیهای پرمخاطب
تصور نویسندگان اغلب از ساکنان دیگر شهرها کهنه و قالبی است. نقش آدمهایی که در سریالها به اصطلاح «شهرستانی» خوانده میشوند در قد و قواره آذین بخشی به قصه است یا حکم یک اثر تاریخی دارد و همین مساله سبب سوءتفاهمها و برانگیختن حساسیتهای مردم میشود و فیلمسازان را تشویق میکند که حاشیه امن را برگزینند و به همان راه پیشین فیلمسازی در تهران ادامه دهند و در طول کار برای شخصیتهایی با لهجه خاص، صرفا به ذکر واژه تکراری «شهرستانی» بسنده کنند. گویی آدمهای قصه بیهویت هستند. معلوم نیست از کجا آمدهاند؟ این شهرستان دقیقا کجاست؟ چرا به اشتباه همه شهرها غیر از تهران شهرستان خوانده میشود؟ توالی این بیاعتنایی به دیگر شهرها و از سوی دیگر سوءبرداشتهای مردمان ساکن سایر شهرهای ایران موجب شده است آثار خوبی که قصد دارند این کلیشهها را بشکنند نیز مورد هجمه قرار بگیرند. در این میان همانگونه که گفته شد تعداد آثار نمایشی پربینندهای که در سالهای اخیر توانسته باشد این مرز باریک را با سلامت نسبی رد کند کم است. یقینا یکی از این آثار که با وجود انتقادات توانست نظر تعداد کثیری از منتقدان و بینندگان را همزمان جلب کند سریال «پایتخت» است که تلاشش برای هویت بخشیدن به کاراکترهای نمایشی قابل تحسین است.
نوشین مجلسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد