مسعود روشنپژوه جزو آدمهای شادی است که میداند این حس را چگونه به دیگران هم منتقل کند.
درباره زندگی خانوادگیاش میگوید: 21 یا 22 ساله بودم که ازدواج کردم، آن سالها جوانها زود ازدواج میکردند. یک دختر دارم که دانشجوی رشته مهندسی است و یک پسر که کلاس هشتم است. پدرم از فرماندهان نیروی هوایی بود و ما در خانههای پایگاه یکم شکاری زندگی میکردیم، مادرم معلم بود.
پس بنا به شغل پدر شما هم به هواپیما و تعمیر آن علاقهمند شدید؟
شغل پدرم بیتاثیر نبود اما آن زمان شغلها محدود بود و ما زیاد دستمان در انتخاب شغل باز نبود.
میگویند نظامیها خیلی منضبط و سختگیر هستند، پدر شما هم این مرام را داشت؟
بله ! اما من جاهایی از انضباط در رفتم! پدرم هر روز صبح ساعت شش بیدار میشد و به محل خدمت میرفت و بعد به خانه میآمد. همه چیز روال درست و منطقی خود را طی میکرد.
این انضباط را به شما هم تحمیل میکرد؟
نه تحمیلی نبود. اما به نحوه شایستهای به ما توصیه میکرد!
یعنی چطوری؟
(با خنده) پَر کمر هر پدری کمربندی هست که در مواقع لزوم میتواند به نحوه شایسته به بچهها توصیههای لازم را بکند (البته این شوخی بود). جدیاش این است که یکسری خصلتها در خون هر کسی وجود دارد و به اصطلاح ذاتی است و یک سری هم اکتسابی است و بر اثر تجربه بهدست میآید که همه اینها رفتار و اخلاق یک فرد را شکل میدهد. اما اینکه چون پدرم ارتشی بود من حتما منضبط باشم، نه اینجوری نبود. این روزها هم که بچهها به دلیل تنوع مرجع و فضاهای متفاوتی که در آن رشد کرده و بزرگ میشوند، کاملا فرق کردهاند و زیاد مقید چگونگی تربیت در خانه نیستند .
میگویند مجریان برنامههای کودک پیر نمیشوند! از عموقناد بگیر تا شما و عموپورنگ و...
این را درست میگویند! البته سن بالا میرود اما ما چون با کودکان سروکار داریم و آنها دنیای شادی دارند، معمولا فارغ از دغدغههایی هستیم که بقیه آدمها با آن روبهرو میشوند و این باعث میشود که حس جوانی داشته باشیم و آن را به بقیه هم منتقل کنیم .
اما ما هم باید روحیه و اعصاب قوی و خلاقی داشته باشیم تا بتوانیم با بچهها همراه شویم و برایشان برنامه بسازیم آن هم بچههای این دوره زمانه که با کودکان نسلهای قبل کاملا متفاوت هستند و راضی نگهداشتنشان سخت است.
چقدر برای بچههای خودتان وقت میگذارید؟
خیلی وقت گذاشته و میگذارم. سهمشان از شادی و تجربیات زندگی مناسب است، برایشان کم نگذاشتهام.
به کار اجرا علاقهمند هستند؟ دوست دارند حرفه شما را ادامه بدهند؟
نه! تا حالا نگفتهاند که دوست دارند مجری شوند.
شما که از نظر مالی مشکلی ندارید؟ چون برخی بازیگران میگویند گاهی به بیکاری میخورند و بیپولی را تجربه میکنند؟
بیکاری صرف را تجربه نکردهام! اینکه مجبور باشم مدتی خانهنشین شوم.
پس امنیت مالی دارید؟
به نحوی زندگی را اداره کردهایم که در شرایط خاص مثل اکنون که وضعیت مالی و زندگی سخت شده، بتوانیم عادی زندگی کنیم.
به بچههایتان چه توصیههایی میکنید که بتوانند به آدم موفقی تبدیل شوند؟
هر کسی را که میخواستم به بچههایم توصیه کنم او را الگو قرار دهند، طرف با مشکلی روبهرو شد. گفتیم درس بخوان مثل فلانی مهندس بشوی، بعد از مدتی آن مهندس خانهنشین شد! گفتیم درس بخوان مثل فلان دکتر بشوی، برای دکتر مسالهای پیش آمد که پشیمانمان کرد. راستش الگوی خوبی برای توصیه کردن پیدا نکردیم اما همیشه به آنها میگویم جوری زندگی کنید که کسی از دست شما آزرده نشود و شما بدهکار اخلاقی نباشید.
زندگی در سایه شهرت چه طعمی دارد؟
الان که خیلی وحشتناک شده است. دروغهایی که در فضای مجازی دستبهدست میچرخد زندگی افراد معروف را بهشدت تهدید میکند، الزاما افراد معروف محدود به بازیگران و مجریان نمیشوند در حوزههای اجتماعی، سیاسی و... امنیت روانی و حریم شخصی کاملا از بین رفته است. باید مراقب رفتار و گفتار خود باشی چون مدام در معرض دوربینها هستی و هر کسی به خودش اجازه میدهد وارد حریم شخصی و خصوصی دیگران شود. قبلترها این فناوری وجود نداشت و مردم بهتر و بیشتر با هم تعامل داشتند و کمتر به هم آسیب میزدند.
به هرحال جلوی ورود و پیشرفت فناوری را نمیتوان گرفت، باید فرهنگ درست استفاده کردن از این فناوری را به مردم آموزش داد.
من فکر میکنم ریشه اینجور کارها بیشتر به بیکاری ربط دارد. طرف بیکار است، در خانه نشسته و با یک گوشی موبایل به زندگی دیگران سرک میکشد و برای آنها دردسر درست میکند. وقتی مردم سرکار باشند، وقت اینجور کارها را پیدا نمیکنند.
شما معمولا بچهها را نصیحت نمیکنید، به نظر شما چگونه میشود هم به بچهها آموزش داد و هم رفتار و گفتار نصیحتگونه نداشت؟
دوره نصیحت تمام شده است.در زمان قدیم تجربه سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد اما در دنیای امروزی بچهها خودشان به منابعی دسترسی دارند که ما نداریم. من فقط تلاش میکنم الگوی رفتاری خوبی برای بچههای خودم و کودکانی باشم که برنامههای مرا میبینند.در همه عمر تلاش کردهام، کاری نکنم که دچار عذاب وجدان شوم.در بیرون از خانه هم بهشدت مراقب رفتار و گفتارم هستم چون کوچکترین خطایی که انجام بدهم، پدر و مادرها به من گوشزد میکنند که شما الگوی بچه ما هستی و با این کارت الگوی آنها مخدوش شده است!
مرزهای اجرا را رد کردهاید؛ مدتی است، بهجز اجرای برنامههای کودک اجرای دیگر برنامهها را هم بهعهده میگیرید. این خواست خود شماست یا تهیهکنندهها و مدیران تلویزیون به شما پیشنهاد میدهند؟
اجرای برخی از برنامهها را خودم دوست دارم و به عهده میگیرم. اما بعضی اجراها را مدیران پیشنهاد میدهند آن هم به دلیل حس نوستالژیکی که نسل گذشته به من دارد. مثلا اجرای برنامه گلخانه. اکنون برنامهسازی و اجرا خیلی سخت شده است. باید خیلی تلاش کنی و برنامه باید خیلی خوب باشد که مردم آن را تماشا کنند. زمانی من هفتهای یک بار برنامه اجرا میکردم، همه مردم آن را میدیدند و مرا میشناختند حالا چند برنامه در شبکههای مختلف دارم، اما مردم میگویند، نیستی! تعجب میکنم پس مردم چی میبینند که مرا نمیبینند!
سالها بهعنوان یک آدم معروف زندگی کردهاید، اگر به حاشیه بروید برای خودتان هم سخت است؟
نه! من دیگر به حاشیه نمیروم! در دنیای اجرا و رسانه میخام را کوبیدهام اما برای آنهایی که میخواهند در این دوره معروف شوند، کار خیلی سخت شده است، یا باید خیلی پول داشته باشند یا خیلی پررو باشند!
یا توانمند باشند؟
نه، توانایی هم قدیمی شده است! اگر پول یا رابطه قوی نداشته باشی، دیگر نمیتوانی به شهرت برسی و ستاره شوی. در این دوره و زمانه اتفاق رسانهای باید خیلی بزرگ باشد که فرد به شهرت برسد.
شما آدم شادی هستید، به نظرتان چگونه میشود، شاد زندگی کرد؟
پول و فراغت مالی یکی از عوامل مهم شاد زیستن است و نکته دیگر اینکه بتوان شادی را بین دیگران تقسیم کرد، کاری که اکنون بهندرت میتوان انجام داد.اما با همه اینها اگر سالم باشیم و قدر لحظات شادمان را بدانیم راحتتر زندگی خواهیم کرد.
طاهره آشیانی - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد