فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» مثالی برای سینمای دغدغه‌مند

ذکر مصیبتی برای من و تو

نقدی بر فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»

ایده خوب، پرداخت بد

سینما بیان یک ایده پرداخت شده است. هنر فیلمنامه‌نویس پرداخت ایده و تسلط کارگردان؛ بیان تصویری آن است. جز این هر چه به دست بیاید یک فیلم متوسط حداقلی خواهد بود.
کد خبر: ۸۵۳۵۸۲
ایده خوب، پرداخت بد

«چهارشنبه 19 اردیبهشت» گرفتار همین مشکل است. ضمن این‌که ایده فیلم نیز بسیار کوچک بوده و در ادامه حرفی برای گفتن ندارد. در واقع فیلم وحید جلیلوند ظرفیت نمایشی ارائه نمی‌کند.

عده زیادی از مردم دردمند در روز مشخصی بنا بر اعلام یک آگهی که در روزنامه چاپ شده در محل مشخصی گرد می‌آیند...

چهارشنبه 19 اردیبهشت داستان ندارد، ولی ایده بکر و هرچند کوچکش شاید باعث شده چند نام بزرگ برای یک کارگردان فیلم اولی، حاضر به بازی شوند.

متاسفانه ایده، فیلم جلیلوند را به پیش نمی‌برد و داستانک‌ها فاقد جذابیت نمایشی هستند.

شعار در سینما و پرداخت آن می‌تواند به یک نتیجه و پیام اجتماعی منجر شود. از سوی دیگر شعار‌دهی آن هم در مقوله خیر؛ عدالت و ستیزه‌جویی و به صورت پراکنده راه به جایی نمی‌برد.

داستان فیلم یک تصمیم‌گیری عجیب درباره مردی است که قصد خیر دارد. از یک سو انتخاب اول او کمک به مرد بدبختی است که توان پرداخت دیه نداشته و در زندان است

و دیگری کمک به زنی که شوهر علیل دارد و برای مخارج درمانش دست به آسمان برداشته و مهم‌ترین و جذاب‌ترین انگاره میان این دو انتخاب این است؛ که آن زن نامزد سابق همین مرد خیر است. زنی که روزگاری همه فکر و ذکر و زندگی وی بوده است.

روایت در چهارشنبه 19 اردیبهشت بسیار یکنواخت است. زندگی جلال، لیلا و ستاره هرکدام با سادگی هرچه تمام‌تر روایت می‌شود و هیچ عنصر جذاب دراماتیکی در داستانک‌ها شاهد نیستیم.

مشکل اینجاست که همذات‌پنداری با این قهرمان‌ها سخت است. قضاوت نیز درباره آنها مشکل است. جلال و لیلا و ستاره هرکدام دارای ویژگی‌هایی هستند.

هرکدام در زندگی شخصی خود دست به انتخاب‌هایی زدند که نتیجه‌اش حال و روز کنونی نه‌چندان خوش آنان است.

با این همه تماشاگر نمی‌تواند با آنان همراهی کند. چون هیچ روایت منسجمی از داستانک‌های آنها را شاهد نیستیم. گویی هر نما یک داستانک دارد و هر سکانس یک قصه دیگر.

از منظر دیگر در سینمای اپیزودیک ایران هنوز استاندارد‌ها و قواعد ژانر جا نیفتاده است. چهارشنبه 19 اردیبهشت یک فیلم اپیزودیک با سه داستانک است.

هر سه این داستانک‌ها دارای عناصری در داستان هستند که به جای تثبیت با یکدیگر باهم تفریق و جدایی نشان می‌دهند.

در سینمای اپیزودیک جان کلام نقطه مشترک قصه‌ها و آدم‌هاست، اما این روند در فیلم جلیلوند رخ نمی‌دهد و این مشکل از همان روایت اول که مربوط به زنی است که دو فرزند دارد و سابقه‌ای نیز با جلال کاراکتر اصلی ماجرا داشته آغاز می‌شود.

این دو زمانی عشق همدیگر بوده‌اند؛ در ادامه به دلیل انتخاب‌هایشان از هم جدا افتاده‌اند. اپیزود دوم و سوم فیلم جلیلوند می‌خواهد به نوعی پیوندهای مشترک با اپیزود اول را روایت کند که او به‌شدت در این امر ناکارآمد عمل کرده است.

چهارشنبه 19 اردیبهشت، کمی تا قسمتی بیشتر به زنان پرداخته است. از دیگر سو جلیلوند قصد داشته مابه‌ازای اجتماعی داستانک‌هایش را نیز بیان کند، اما بازهم در ارائه آن روایت‌اش ناقص است.

کاراکترها در روابطشان بسیار دور ظاهر می‌شوند، از هم فاصله می‌گیرند و هیچ حادثه جذابی رخ نمی‌دهد.

این فیلم کاراکتری را نشان می‌دهد که با وجود مشکلات مالی و دغدغه‌های زندگی خودش می‌خواهد در قامت یک ایثارگر خیر ظاهر شود.

این ایده درخشانی است، اما در ادامه خیر و محتاج هر دو چنان سرد پرداخت شده‌اند که هیچ جذابیتی را برای تماشاگر به‌وجود نمی‌آورند.

گفتن از معضلات اجتماعی بویژه در مواردی مانند عدالتخواهی، تبعیض، سیاهی و... اگر در داستانک‌های فیلم و در روایت تصویری مابه‌ازای اجتماعی پیدا کنند یعنی تماشاگر باور کند که معضل فیلم و چیزی که دارد می‌بیند

در زندگی واقعی او و بیخ گوشش مدام در حال تکرار است ـ چه عمل خوب چه رفتار ناشایست ـ تضمین موفقیت یک فیلم درام اجتماعی است. چهارشنبه 19 اردیبهشت متاسفانه چنین ویژگی‌هایی را ندارد.

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها