عروسی‌های فاجعه‌بار

اما چیزی که در این بخش مدنظر ماست این که منظور از خاطره به یادماندنی در جشن عروسی همیشه خاطره‌ای شیرین و خوش نیست، بلکه گاهی دیده شده که عروس و داماد بدشانسی آورده و طی یک اتفاق کاملا پیش بینی نشده و ناگهانی جشن ازدواجشان به یک حادثه ناگوار به‌یادماندنی تبدیل می‌شود. در این هفته سراغ برخی از حوادث ناخوشایند جشن‌های عروسی می‌رویم.

انصراف عاقد عصبانی

«زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد»، مثل معروفی است که در اینجا درباره عروس خانمی که هنگام ایراد خطبه عقد مزه پرانی می‌کند، مصداق دارد.

این ماجرا زمانی شروع شد که تینا آلبرشت 27 ساله، در جواب درخواست عاقد برای تکرار کردن جملات او به شوخی گفت: «نمی‌خواهم!» اما این شوخی عاقبت خوشی نداشت چرا که عاقد از طرز برخورد عروس عصبانی شده و آن را توهین قلمداد کرد.

از این‌رو از ادامه ایراد خطبه سرباز زده و از آنجا خارج شد! و در نهایت به‌دلیل نبودن عاقد، عروسی بهم خورد و مهمانان به خانه برگشتند.

هرچند تینا پس از دیدن چهره دگرگون‌شده عاقد پس از این شوخی بی‌موقع، سریع حرف خود را پس گرفت و اعلام کرد که این حرف فقط یک مزاح ساده بوده است، اما دیگر کار از کار گذشته بود و عاقد بدون هیچ بخششی مجلس را ترک کرد.

البته شاید الان با خود بگویید که عجب عاقد بی‌ظرفیتی! اما زود قضاوت نکنید، طبق یکی از قوانین کشور اتریش به‌منظور جلوگیری از ازدواج‌های اجباری اگر یکی از طرفین حتی به یکی از سوال‌های عاقد جواب منفی بدهد مراسم کنسل شده و حداقل تا ده هفته دیگر امکان برگزاری مجدد آن وجود ندارد.

از آنجایی که عروس و داماد هردو اتریشی بودند عاقد عصبانی این زوج را مشمول این قانون دانست و عروس بذله‌گو مجبور به بدرقه مهمانان و انتظار یک مراسم دوباره در ماه‌های آینده شد.

اجرای رسم کشنده

همان‌طور که می‌دانید در هر خطه از جهان آداب و رسوم متفاوتی برای جشن عروسی وجود دارد و هراندازه که از شهرهای بزرگ و مهم به سمت دیگر شهرستان‌ها پیش می‌رویم این رسوم رفته رفته عجیب و غریب‌تر می‌شوند.

برای مثال یکی از رسوم عجیب و البته خطرناکی که در شهرستان‌های کشور خودمان وجود دارد آیین تیراندازی در شب عروسی است.

متاسفانه باید گفت، با وجود ممنوعیتی که برای تیراندازی در عروسی‌ها وجود دارد ولی بازهم برخی مردم به دلیل داشتن تعصب غلط، در مجالس شادی و عروسی آیین تیراندازی را اجرا می‌کنند.

گرچه اجرای این رسم دیرینه برای برخی از مردم شهرستان‌ها بسیار مهم است اما در حقیقت به راه انداختن رگبارپی درپی گلوله آن هم به دست نوجوانان و جوانان پرشور و ناشی چیزی جز خطر و سلب آسایش برای مردم در پی ندارد.

متاسفانه فروردین امسال در یک جشن عروسی در یکی از مناطق شهرستان لامردومهر به علت عدم کنترل فرد شلیک‌کننده، یک جوان 25 ساله کشته و عروسی این زوج به عزایی عمومی در لامردومهر تبدیل شد.

حالا با گذشت چند ماه از این حادثه، زندگی این زوج به تلخی می‌گذرد چرا که گهگاه از گوشه و کنار می‌شنوند که نحسی ازدواج آنها باعث کشته شدن آن جوان بی‌گناه شده است.

اتفاقی که این زوج جوان در آن دستی نداشته و فقط می‌توان اجرای آیین پرخطر تیراندازی را مسبب آن دانست.

شاید اگر دستگاه قضایی و پلیس با جدیت بیشتری با افرادی که در جشن‌های عروسی اقدام به تیراندازی می‌کنند، برخورد می‌کرد، مردم لامردومهر در آن روز هیچ‌گاه شاهد این اتفاق ناگواردر شهرشان نمی‌شدند.

داماد مردد

این ماجرای عجیب مربوط به دامادی ژاپنی است که برای فرار از ازدواج بدترین راه ممکن را انتخاب کرد.

طبق اظهارات این داماد 39 ساله که تاتسوهیکو کاواتا نام دارد وی که تا لحظه آخر درباره این ازدواج مردد بود تصمیم گرفت با آتش زدن هتلی که قرار بود مراسم در آن برگزار شود جلوی ازدواج را گرفته یا حداقل مدتی آن را به تاخیر بیندازد.

خوشبختانه مسئولان هتل سریع متوجه حریق شده و اقدام به اطفای حریق کردند. اما با بررسی دوربین‌های مدار بسته هتل، دست آتش‌بیار معرکه رو شد.

احتمالا با خواندن این ماجرا این سوال برایتان پیش می‌آید که دلیل مردد بودن داماد چه بود؟

دلیل این بود که داماد داستان ما به غیر از زنی که قرار بود با او ازدواج کند یک زن دیگر نیز داشت!و همه این دردسرها بخاطر ترس از لو رفتن ماجرا و بی‌آبرویی بود.

گرچه کاواتا به جای این روش عجیب برای عقب انداختن ازدواج هزار و یک راه دیگر از جمله گفته یک «نه» ساده را می‌توانست انتخاب کند اما با این حال به دلیل نداشتن جرات کافی با به خطر انداختن جان 80 نفر و خسارت زدن به هتل، هم تمام دنیا داستان او را فهمیدند و هم این‌که هر دو زنش را از دست داد.

دسته گل دردسرساز

یکی از جذاب‌ترین قسمت‌های جشن عروسی رسم پرتاب کردن دست گل عروس به طرف دخترها برای مشخص شدن خوش شانس‌ترین دختر حاضر در مراسم است، اما اگر آن روز، روز شانس شما نباشد همین رسم زیبا و دلنشین هم می‌تواند به بدترین فاجعه‌ای که حتی فکرش را هم نمی‌کنید، تبدیل شود.

عروس و داماد این ماجرا تصمیم گرفته بودند با اندکی تغییر و تحول، هیجان اجرای این مراسم را بالا ببرند از این‌رو با نصب دسته گل روی یک هلیکوپتر کوچک، آن را در آسمان به پرواز در آوردند تا کم‌کم آن را به طرف دختر‌ها هدایت کنند.

اما در همان حال که دسته گل در آسمان در حال رقصیدن بود ناگهان یک هواپیما که در ارتفاع کم در حال پرواز بود با آن برخورد و دسته گل در موتورش گیر کرد. گیر کردن گل‌ها در موتور همانا و آتش گرفتن آن در آسمان همان! طی این اتفاق هواپیما با ساختمان یک خوابگاه در آن حوالی برخورد و سرنشینان آن به شدت آسیب دیدند.‌

گرچه خوشبختانه 50 سکنه خوابگاه آسیب ندیده و سلامت از ساختمان خارج شدند اما تا ساعت‌ها در بهت این اتفاق ناگهانی بودند.‌

و این‌گونه بود که به دلیل بدشانسی بهترین روز عمر این عروس و داماد به کابوس زندگی آنها و سرنشینان از همه جا بی‌خبر هواپیمای آتش گرفته شد.

ازدواج لجن آلود

واقعا چه قدر انسان می‌تواند بد شانس باشد که در مهم‌ترین روز زندگی‌اش، پس از صرف ساعت‌ها آرایش وپیراستگی، درست زمانی که خیال می‌کند همه چیز به بهترین شکل ممکن پیش می‌رود، به هنگام قرائت عهد و پیمان ازدواج یکباره از سرتا پا غرق لجن شود؟

این دو آدم بدشانس کسانی نیستند جز هافمن و مارلی که قرار بود قرائت پیمان ازدواجشان روی عرشه چوبی دریاچه صورت بگیرد اما از بخت بد، عرشه ناگهان فروپاشید و عروس و داماد همراه 80 نفر از خویشاوندان نزدیکشان که در کنار آنها روی عرشه ایستاده بودند داخل آب کثیف و لجن آلود دریاچه پرتاب شدند!د

در ادامه ماجرا مهمانان دیگر که از دیدن این صحنه شوکه شده بودند برای نجات آنها سریعا به داخل دریاچه پریدند تا اقوام و بزرگان فامیل از جمله مادر بزرگ 88 ساله و مادر ویلچرنشین عروس را از آب بیرون بکشند.

به این ترتیب تقریبا تمام مهمانان حاضر در عروسی به اتفاق یکدیگر به لجن کشیده شدند.اما جالب اینجاست که باوجود رخ دادن این حادثه ناگوار و وحشتناک شدن ظاهر مهمانان، عروس و داماد همچنان اصرار داشتند مراسم عروسی طبق برنامه ادامه یابد.

از این‌رو پس از گذشت مدت زمانی از خشک شدن مهمانان، مراسم از سر گرفته شد و فیلمبرداران به ادامه ثبت لحظات ازدواج آنها پرداختند. در پایان نیز پس از صرف شام و اتمام مراسم، زوج خوشبخت از تک تک مهمانان بابت این اتفاق غیرمنتظره عذرخواهی کردند.

دینا فراهانی - تپش