درباره فیلم‌های اکران شده در 5 ماهه اول 94

قیمت لبخند روی پرده نقره‌ای

نگاهی به آخرین ساخته سامان مقدم

فیلم «نهنگ عنبر»؛ مکس یا عشق پوسیده

کارگردان آثاری مانند کافه ستاره، مکس و یک عاشقانه ساده حالا با فیلمی به نام نهنگ عنبر به سینما برگشته که مهم‌ترین امتیازش همان حواشی توقیفش بود. روندی که برای مکس هم پیش آمد. فیلمی که شش سال در توقیف بود. نهنگ عنبر نیز پس از کش‌و‌قوس فراوان سرانجام پس از چند اصلاح مجوز اکران گرفت. آخرین فیلم سامان مقدم یک اثر کمی تا قسمتی نوستالژیک و کمدی سیاه است که می‌خواهد به زور دهه‌های متفاوت زندگی یک مرد را نشان دهد...
کد خبر: ۸۰۵۳۴۶
فیلم «نهنگ عنبر»؛ مکس یا عشق پوسیده

مونا زاهد و مانی باغبانی فیلمنامه بشدت ضعیف و نخ‌نمایی برای سامان مقدم سر و شکل داده‌اند. یک مرد در آستانه 50سالگی روایتش از عاشقی را می‌گوید. رضا عطاران در نقش ارژنگ صنوبر یک عاشق‌پیشه تمام‌عیار است. او از آغاز جوانی عاشق دختری به اسم رویا با بازی مهناز افشار بوده است. عشقی که گرچه حقیقی بوده، اما همواره او در پی ابرازش به وی با مشکلات خاصی مواجه بوده است...

یک رضا عطاران و یک مهناز افشار به اضافه یک ویشکا آسایش به همراه یک فیلمنامه نیم‌بند که می‌خواهد تاریخ سه دهه از زندگی یک مرد را به صورت طنز تلخ و سیاه روایت کند که قطعا موفقیتی به‌دست نخواهد آورد. اصلا در سینمای ما رسم شده که کارگردان فقط جای دوربین را مشخص کند و تمام بار فیلم بر دوش بازیگر باشد. برای همین «ایران‌برگر» را داریم که همه بازی‌ها در آن عالی است ولی روایت پراکنده و بی‌خود آن؛ تمام داستان روایی را از بین برده و یا «رخ دیوانه» که باز هم بازی‌ها در آن نقطه قوت است، اما داستان جز فحاشی و متلک‌گویی نیست یا همین «نهنگ عنبر» که اصلا معلوم نیست چرا می‌خواهد خود را یک هتاک جلوه‌گر کند.

فیلمنامه نهنگ عنبر مانند یک ماشین اسقاطی با یک لیتر بنزین است و چرا چنین مقایسه‌ای می‌کنم؟ تماشاگر قرار است با یک مرد تقریبا 50 ساله روبه‌رو شود و شرح ماجراهای زندگی و بویژه دلدادگی‌هایش را ببیند. ارژنگ دلباخته رویاست. عشقی که از جوانی شکل گرفته. شروع داستان از دهه 50 آغاز می‌شود. سکانس‌های معرفی خانواده ارژنگ بویژه رفتن مادرش به آمریکا و تنها ماندن او و در حقیقت خیانت مادر به پدر ارژنگ؛ کمی تا قسمتی غافلگیرکننده و با چاشنی طنز سیاه همراه است. روندی که برای تماشاگر قابل قبول است، اما در ادامه فیلمنامه از تب و تاب می‌افتد و به‌تدریج ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود. چنان‌که در دهه‌های بعدی اصلا حرفی برای گفتن وجود ندارد. اگر هم حرفی بوده با تکیه بر گذشتن از خط‌قرمزها بوده است. خط قرمز خوب یا بد مقوله پذیرفته شده از سوی هر فیلمسازی است. حالا اگر فیلمسازی بخواهد خود را قربانی خط قرمز سازد و جنجال راه بیندازد حرف دیگری است. نهنگ عنبر با رد کردن خط قرمز‌ها که منجر به حذف برخی سکانس‌ها شده بشدت به داستانش ضربه زده است. درحالی که می‌شد وقایع مربوط به زندگی ارژنگ و رویا در دهه 60 را با داستانک‌های دیگری همراه کرد تا فیلم مجبور به ممیزی نگردد.

آنچه از ارژنگ در دهه‌های 70 و 80 می‌بینیم بسیار دم‌دستی است و جذابیتی ندارد. ارژنگ در میانسالی دیگر چیزی برای گفتن ندارد. حتی او در جایی رو به دوربین به تماشاگر می‌گوید: به شما می‌گویم چرا از این پدر رویا بیزارم! اما همین هم روی نمی‌دهد. یعنی دیالوگ‌ها می‌آیند و می‌روند و دهه‌ها شکل می‌گیرند.

عمده امتیاز فیلم همان شروع فیلم است. دهه 50 و 60 برای تماشاگر عام قابل توجه است. اصولا سامان مقدم یک فیلمساز برای ساخت آثار فیلمفارسی مدرن و به‌روز است. او یک فیلمفارسی‌ساز محض متعلق به این دوران است. فیلم مکس را به یاد بیاورید. نهنگ عنبر هم همین روال مکس را طی می‌کند. داستان بر روال اشتباهات فردی و اجتماعی دم‌دستی دور می‌زند. حالا خط قرمز‌ها را نیز اضافه کنید. مثل پسری که سیگار بکشد و احساس بزرگی کند؛ عوامل نهنگ عنبر تصور کرده‌اند که با عبور از خط قرمز یا بزرگ می‌شوند یا پرفروش.

اگر نهنگ عنبر، جلوی جاه‌طلبی‌هایش را می‌گرفت و فقط به همان دهه‌های 50 و 60 می‌پرداخت، می‌توانست به پرفروش‌ترین فیلم امسال تبدیل شود. اگر داستانک‌هایش واقعی‌تر می‌بود.

مهدی تهرانی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها