به بهانه توزیع فیلم «گینس» در شبکه نمایش خانگی

گینس؛ شتر یا مرغ؟

درباره فیلم‌های اکران شده در 5 ماهه اول 94

قیمت لبخند روی پرده نقره‌ای

مانند دیگر سال‌ها و براساس جبر و ناچاری یا اختیار و سهل‌انگاری‌؛ ژانر غالب در ساخت و سازهای سینمایی در سال 94 و در پنج ماهه اول آن بازهم گونه کمدی بوده است. در این میان چند فیلم کمدی نیز جزو پرفروش‌ترین تولیدات سینمای امسال قرار گرفتند.
کد خبر: ۸۲۸۵۰۹
قیمت لبخند روی پرده نقره‌ای

این مهم نشان می‌دهد فارغ از نوع داستان، دیگر تماشاگر سینما به سهل خندیدن عادت کرده است. کمدی‌های سهل و ممتنع یک دهه است که سینمای شریف این ژانر را قبضه کرده‌اند و اصل و هویت و ذات آن را ویران.

در پنج ماهه سال 94 فیلم‌هایی مانند ایران برگر، اسب سفید پادشاه، من دیه‌گو مارادونا هستم، نهنگ عنبر، از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید، اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان و گینس از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های کمدی محسوب شدند.

جدای از اکران برخی فیلم‌های ژانر درام اجتماعی که طنز و هتاکی را نیز چاشنی کار کرده بودند باقی آثار محدود دیگر فیلم‌هایی مانند استراحت مطلق، دوران عاشقی و پنج تا پنج بودند ـ که موضوع این مبحث نیستند ـ که رگه‌هایی از طنز در خود داشتند.

همچنان‌که پیش از این نیز در نقد فیلم‌های بالا ذکر کردم در ژانرکمدی و در بیان داستان کمدی و روایت طنز و مطایبه، هدف غایی فیلمساز خنداندن تماشاگر است. این روند یک تعریف علمی دارد، در واقع براین اساس تضاد موجود در روند شکل‌گیری فیلم و میان انگاره‌های مرتبط با کنش و واکنش‌ها سیالیتی را جمع می‌کند که تماشاگر را به خنده وا‌می‌دارد.

یک:‌ بررسی فیلم‌های کمدی اکران شده در این پنج ماه نشان می‌دهد که هیچ‌کدام از قواعد ژانر پیروی نکرده‌اند، اما به‌هیچ‌وجه نمی‌توان ژانر دیگری برای آنها برگزید.

شاید سینمای قصه گوی درجه چندم اصطلاح مناسبی باشد. با این حال، این فیلم‌ها شباهت‌های غیرقابل انکاری با‌هم داشتند. شباهت‌هایی که در مضمون و محتوا قابل دریافت هستند؛

ـ یکی از شباهت‌های اعجاب‌برانگیز بین کمدی‌های اکران شده در بازه زمانی مورد بحث، نبود یک فیلمنامه ششدانگ و قابل است. ایران برگر، ساخته مسعود جعفری‌جوزانی یکی از معدود فیلم‌هایی بود که دارای فیلمنامه متوسطی بود، اما پرداخت کاراکترها در حد یک کار تله‌تئاتر باقی مانده بود.

من دیه‌گو مارادونا هستم، ساخته بهرام توکلی نیز سناریوی شلوغ و مغشوشی داشت با یک لشگر کاراکتر که عمدتا نقشی در پیشبرد یک قصه استاندارد نداشتند.

گینس اما فقیرترین فیلم کمدی این ماه‌ها به لحاظ فیلمنامه استاندارد بود. اولین ساخته محسن تنابنده چنان ساختار شکننده‌ای داشت که عمده دوستدارانش را ناامید کرد، گرچه فیلم در گیشه موفق بود.

در سینمای کمدی قواعد ژانر واضح است. برخی، روایت‌های سخیف و خنده‌دار و تعریف قصه‌های سرخوشانه را مهم‌ترین انگاره در ساخت کمدی می‌دانند، در حالی که اینها جزو دستمایه‌های اولیه تولید فیلم کمدی است. فیلمنامه کمدی کاراکتر را پرداخت می‌کند تا تماشاگر به او علاقه‌مند شود.

در بین آثار اکران شده شاید بتوانیم از فیلمنامه اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر یاد کنیم که چنین کاراکترهایی را براساس مقتضیات قصه روایت کرده است.

ـ در فیلم‌های کمدی این ماه‌ها مصالح فیلمسازان عمدتا کمدی کلامی یا لفظی بوده است. با این‌همه به جز ایران برگر که مضمونی خاص را روایت می‌کرد، بقیه داستان‌های نیم‌بند اجتماعی یا خانوادگی را روایت می‌کردند. اسب سفید پادشاه، داستانی اجتماعی با رگه‌های طنز کمدی داشت.

نهنگ عنبر به مدد توفیق چندین ساله، مضمون داستانش عشق و شانس بود و من دیه‌گو مارادونا هستم بازتاب پارانویای بیگانه یک نویسنده بود. در اکثر این فیلم‌ها کاراکتر با دیالوگ می‌خواهد یک‌تنه فیلم را پیش ببرد. در ایران برگر، دعوای دو طیف سنتی بین طرفداران امرالله‌خان و فتح‌الله‌خان در روستا فقط با حرف و کلام پیش می‌رود.

در واقع فضای روستایی هیچ به کار نمی‌آید و سهمی در پروراندن عناصر داستان ندارد. داستان‌ها همگی در کلام و پرحرفی خلاصه شده‌اند. در گینس نیز همین‌گونه است. سه برادر فیلم هرکدام با تعریف داستان از زمین و زمان می‌خواهند کوه بسازند و داستان جلو برود، ولی این مهم اتفاق نمی‌افتد.

ـ بازی‌ها در فیلم‌های کمدی فوق جزو معمولی‌ترین بازی‌ها و بیشتر جزو ضعیف‌ترین بازی‌ها قرار می‌گیرند. در گینس اسکندری، تنابنده و عطاران به مثابه یک گوینده رادیویی و در جُنگ رادیویی حرف می‌زنند و می‌روند و می‌آیند و هیچ تاثیرگذاری خاصی بر تماشاگر ندارند.

در ایران برگر به مدد حضور علی نصیریان و برکت وی به هرحال قوام بازیگری مناسب است. اما بازیگران مقابل وی حرفی برای گفتن ندارند. در من دیه گو مارادونا هستم نیز بازی متوسط سعید آقاخانی و بازی بد صابر ابر مکمل یکدیگرند.

مهناز افشار، رضا عطاران و ویشکا آسایش نهنگ عنبر نیز آنقدر سطحی و آبکی و به مدد گریم پرداخت شده‌اند که عملا فضایی برای جولان ندارند؛ وقتی چنین اتفاقی در سینمای کمدی ایران روی می‌دهد تمام مصایب به بازیگر برنمی‌گردد.

در واقع همان معضل نبودن فیلمنامه خوب گریبان بازیگر را می‌گیرد و هرچقدر هم که او توانا باشد نمی‌توان از وی انتظار درخشش در یک فیلم کمدی با سناریوی نیم‌بند را داشت.

ـ فروش مناسب و بعضا خیره‌کننده یکی دیگر از شباهت‌های مهم این فیلم‌هاست. در واقع سینماگران کمدی‌ساز و در واقع آنها که به کمدی‌ساز مشهور شده‌اند یا کمدین‌هایی که به کمدی‌سازی رو می‌آورند کسانی هستند که ذائقه مخاطب را بخوبی دریافته‌اند.

این جو به قدری فریبنده است که حتی فیلمسازان پیشکسوت نیز وسوسه می‌شوند به این ژانر شریف سرکی بکشند. با این حال آمار سال‌های اخیر نشان می‌دهد که سینمای کمدی می‌تواند فروش فوق‌العاده‌ای داشته باشد اگر بازیگر تلویزیونی و کمدین تلویزیونی روی بورس داشته باشد یا این‌که حتی بتواند یک نوستالژی را یادآوری کند.

آمار سال گذشته و مقایسه آن با پنج ماه اخیر سال 94 گویای همه چیز است. در سال 93 نیز آتش‌بس 2 با چهار میلیارد و 350 میلیون و 544 هزار تومان؛ طبقه حساس با سه میلیارد و 984 میلیون و 387 هزار تومان و معراجی‌ها با سه میلیارد و 881 میلیون و 769 هزار تومان فروش در مکان دوم تا چهارم پرفروش‌ترین فیم‌های سینمای ایران در آن سال قرار گرفتند.

این روند در سال 94 و در پنج ماه اخیر به این صورت بوده است؛ نهنگ عنبر ساخته سامان مقدم با پنج میلیارد و 784 میلیون و 387 هزار تومان، ایران برگر ساخته مسعود جعفری‌جوزانی با چهار میلیارد و 634 میلیون و 440 هزار تومان، گینس ساخته محسن تنابنده با دو میلیارد و 836 میلیون و 456 هزار تومان فروش در جدول پرفروش‌ها در رده اول تا سوم قرار گرفته‌اند.

2 تفاوت عمده فیلم‌های کمدی اکران شده در پنج ماهه سال 94

ـ مهم‌ترین تفاوت، پیشینه و کسوت فیلمسازان است. مسعود جعفری‌جوزانی، کمال تبریزی و سامان مقدم با وجود اختلاف سن، جزو پرکارها و قدیمی‌ها به حساب می‌آمدند و در کنارشان محسن تنابنده، شهرام مکری و گودرزی، فیلمسازان جوان شناخته می‌شوند.

جذابیت این ژانر آنقدر هست که کمال تبریزی ـ که پیش از این در این ژانر به موفقیت رسیده بود ـ بازهم به سمت و سوی این ژانر برگردد حتی اگر اثرش توقیف شود. یا این‌که پیشکسوتی مانند مسعود جعفری جوزانی با داشتن آثار شاخص اجتماعی و حتی تاریخی، وسوسه ساخت فیلمی در ژانر کمدی به او غالب شود.

ـ یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های فیلم‌های کمدی ماه‌های اخیر وجود یا نبود دیالوگ‌های سخیف و هتاکی بوده است. در واقع به جز ایران برگر که جز در صحنه‌های رقابت انتخاباتی از این الفاظ آن هم در پرده استفاده کرد یا فیلم متفاوت اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر که اصولا نیازی به این دیالوگ‌ها نداشت بقیه فیلم‌ها در این زمینه سرشار از نقاط منفی بودند.

پیشبرد قصه و روایت به مدد استفاده از گفتارهای زشت و بعضا جنسی آن هم بدون هیچ دلیلی و تنها برای جلب توجه مخاطب عام اصولا از امتیازات منفی یک فیلم به حساب می‌آید. گینس و نهنگ عنبر در این زمینه پیشتاز دیگر فیلم‌های کمدی بودند.

سینمای کمدی ایران می‌تواند بازوی فرهنگی و اجتماعی نیرومندی برای اقشار مختلف باشد. سینمای کمدی می‌تواند با ظرافت‌هایش زخم‌ها را نشان دهد و در کنارش مهربانی‌ها را. در هیچ ژانری مانند گونه کمدی قصه ظرافت پرداخت ندارد. ای‌کاش سینماگران شریف ایرانی از کمدی ایرانی فیلمفارسی کمی دست بردارند و با اتکا بر قواعد این ژانر شریف فیلم بسازند.

قاب کوچک (ضمیمه شنبه - روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها