اهمیت ساخت فیلم «بادیگارد» از چند جهت قابل بررسی است؛ ابتدا حضور یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمسازان پس از انقلاب که اتفاقا با تعهد و دغدغهمندی همیشگی خود، گامهای محکم و ارزنده ای در جهت اعتلای هنر انقلابی و اسلامی برداشته است. ساخت فیلمهایی مثل دیده بان، مهاجر، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف و چ، مصداقهای خوبی برای این مدعا هستند، ضمن اینکه او اعتقاد و ایمان راسخش به آرمانهای امام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را علاوه بر فیلمها، در سخنان و رفتار خارج از عالم هنر هم بارها نشان داده است و به قول خودش پرچم مشخصی دارد. پرچمیکه در طول همه این سالها همواره در اهتزاز بوده است، حتی اگر فیلمهایی شهری و از جنس دیگر بسازد و شاید از همین روست که او را دیدهبان هنر انقلاب نامیدهاند.
اهمیت دیگر «بادیگارد» به قصه و موضوع آن برمیگردد؛ ترور دانشمندان هستهای که در این چند سال اخیر چند فرزند برومند این سرزمین را ناجوانمردانه از ملت گرفت. نمونه بارز اقدامات کورکورانه و دون مآبانه دشمنان این میهن که همواره تلاش دارند تا با پستترین و سخیفترین رفتارها، جلوی رشد و پیشرفت مردم ایران را بگیرند.
اینکه سینمای ما بتازگی روی خوشی به این موضوع تلخ نشان داده و قصد ساخت فیلمهایی در این زمینه را دارد، گام مثبت و امیدوارکنندهای است. نخستین قدم جدی را بهروز افخمی با ساخت فیلم «روباه» برداشت که اکران آن هنوز در برخی از سینماهای کشور ادامه دارد. فیلم افخمیگرچه واجد امتیازاتی در قصه و روایت بود که از سینماگر توانایی چون افخمی هم جز این انتظار نمیرفت، اما آن انتظار مطلوبی که از تولیدش میرفت را فراهم نکرد و نتوانست همپا و همشان موضوعش پیش برود.
حذف دانشمندان هسته ای ما، موضوع پیش پاافتادهای نیست که بتوان سبک و آسان و بیدغدغه و از روی رفع تکلیف با آن مواجه شد، بلکه نیاز به تلاشی بشدت دقیق و هنرمندانه و البته جذاب دارد تا هم بتوان انبوه مخاطبان داخلی و خارجی را به تماشای آن نشاند و هم پیامها و مفاهیم موردنظر در تقبیح و محکوم کردن این رفتار شوم را از طریق هنر ـ صنعت سینما به بهترین شکل به گوش جهانیان رساند.
امیدواریم در این زمینه حاتمیکیا با درس گرفتن از فیلم افخمی، اثری بسازد که شیر باشد نه روباه. «بادیگارد» که این روزها در مرحله پیش تولید و انتخاب بازیگران است، قصه بادیگاردی را روایت میکند که مامور محافظت از یک دانشمند هسته ای میشود.
ششمین همکاری پرستویی و حاتمیکیا
نقش اصلی فیلم «بادیگارد» را پرویز پرستویی بازی میکند که سابقه همکاریهای درخشانی را با ابراهیم حاتمیکیا دارد. آغاز همکاری این دو شاید بهترین آنها هم باشد؛ حاتمیکیا «آژانس شیشهای» را در سال 76 میسازد و پرستویی در آن نقش یک رزمنده دوران جنگ به نام حاج کاظم را بازی میکند که مشغول مسافرکشی است و با دیدن همرزم جانبازش، عباس به فکر راهی برای مداوای او میگردد.
پرستویی با این فیلم، جلوه دیده نشده ای از تواناییهایش را نشان داد و پس از آن در برخی دیگر از آثار هم با شکل و شمایلی نزدیک به حاج کاظم ظاهر شد؛ فیلمهایی که اتفاقا نام حاتمیکیا را به عنوان سازنده اثر یدک میکشند.
«روبان قرمز» دومین همکاری پرستویی و حاتمیکیا هم در سال 77 ساخته شد که پرستویی در آن نقش داوود، یک خنثیکننده خشن مین را بازی میکرد. پرستویی در «موج مرده» ساخته بعدی حاتمیکیا هم نقش اصلی را بازی کرد و به شخصیت سردار مرتضی راشد که یک فرمانده نیروی دریایی است، جان بخشید.
حاتمیکیا در همان زمان سریالی دفاع مقدسی به نام «خاک سرخ» هم برای تلویزیون ساخت که پرستویی در آن نقش ایرج محجوب، پدر خانواده را بازی میکرد.
«به نام پدر» که در سال 84 ساخته شد، تا اینجا آخرین همکاری حاتمیکیا و پرستویی است. فیلمیکه قصه یک پدر بسیجی را روایت میکند که پای دخترش روی مین رفته؛ همان مینی که او در زمان جنگ ایران و عراق در زمین کاشته است.
با این سابقه همکاری پرثمر، باید امیدوار بود که «بادیگارد» ادامه خوبی برای این کارنامه مشترک باشد. گرچه تیپ شخصیت اصلی قصه میتواند تداعیکننده همان تیپ تقریبا ثابت حاج کاظمی باشد، اما باتوجه به جنس و فضای خاص داستان میشود انتظار بازی متفاوتی از پرستویی داشت.
چهارمین همکاری مریلا زارعی و حاتمیکیا
«بادیــگارد»، همچنیـن چهارمین همکاری حاتمیکیا و زارعی هم است. زارعی پیشتر در سه فیلم «دعوت»، «گزارش یک جشن» و «چ» ایفاگر سه نقش متفاوت بود. بخصوص بازی زیبای او به نقش زنی کرد به نام هانا در «چ» در کنار بازیاش در «شیار143» ساخته نرگس آبیار بخوبی دیده شد و خیلیها را به تحسین واداشت. قرار است زارعی در «بادیگارد» نقش همسر پرستویی را بازی کند.
منتظر سایت فیلم باشید
در گفتوگوی کوتاهی که با پژمان لشگری پور، تهیهکننده فیلم برای کسب اخبار مرتبط داشتیم، او همه چیز را به سایت فیلم ارجاع داد که در روزهای آینده رونمایی میشود و آغاز به کار میکند.
با این حال باید به انتظار نشست و دید که حاصل کار حاتمیکیا، پرستویی و زارعی که برای اولین بار است بصورت سه نفره در یک اثر کنار هم همکاری میکنند، چه خواهد شد و آیا میتواند نقش موثری در خلق یک اثر ماندگار و جذاب با موضوع ترور دانشمندان هستهای داشته باشد یا نه؟
نامهای تکراری و تداعیکننده
اگرچه حاتمیکیا در فیلمسازی صاحب دیدگاه و هویت منحصربهفرد خود است که شبیه هیچ فیلمساز دیگری در دنیا نیست، اما او در کارنامه اش آثاری دارد که نامشان تداعی کننده برخی از فیلمهای مشهور سینمای جهان است. هرچند ساختههای حاتمیکیا در موضوع و قصه ربطی به آثار همنام خارجی ندارند، اما آن تماشاگرانی که سینمای جهان را بخوبی دنبال میکنند، در ابتدا یاد فیلمهایی با نام مشابه میافتند.
«به نام پدر» پیش از اینکه فیلمیساخته حاتمیکیا باشد، نام فیلمیمشهور ساخته جیم شریدان و بازی دانیل دی لوئیس بود و «خاک سرخ» هم سالها قبل تر (1932) از اینکه اسم سریالی از حاتمیکیا باشد، نام فیلمی بود ساخته ویکتور فلمینگ و بازی کلارک گیبل.
آخرین ساخته حاتمیکیا هم فیلم «چ» بود که هم در نامگذاری و هم در پوستر، تداعیکننده فیلم «چه» ساخته استیون سادربرگ و بازی بنیسیو دل تورو است. ضمن اینکه چریک و مبارز بودن دو شخصیت اصلی این فیلمها هم این تشابه و معادلسازی را تشدید میکرد و حتی در برخی اظهارنظرها تعمدی دانسته میشد.
جالب اینجاست که این رویه در فیلم در دست تولید «بادیگارد» هم ادامه دارد و جدیدترین ساخته حاتمیکیا، با اسم خارجیاش، یادآور فیلم معروفی به همین نام ساخته میک جکسون و بازی کوین کاستنر و ویتنی هیوستون است. بنابراین بد نیست که سازندگان فیلم، همین ابتدای کار عنوان فارسی و بهتری برای اثرشان انتخاب کرده و هرگونه حرف و حدیثی را در این زمینه خنثی کنند.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد