کمدی «نهنگ عنبر» زندگی یک سرباز فراری را به تصویر کشیده است

ماجرای پاسپورت جعلی «رضا عطاران»

در 12 سال اخیر هیچ یک از فیلم‌هایم در جشنواره نبوده است

ماهایا پطروسیان: رضا عطاران سوپراستار نیست

ماهایا پطروسیان دو سه سالی بود که در فیلمی دیده نمیشد تا اینکه با «مجرد چهل ساله» دوباره به سینما بازگشت.
کد خبر: ۷۶۲۴۵۰
ماهایا پطروسیان: رضا عطاران سوپراستار نیست

او دغدغه ‏ای همه گیر و زنانه را با یک بازی طنز بازمی نمایاند و معتقد است برای رفتن به سمت چنین موضوعاتی باید از زبان نرم کمدی استفاده کرد تا بدون رنجاندن کسی، اثرگذار واقع شد. به همین بهانه با او گفت و گویی داشتیم که حاصل آن اینجاست:

چند سالی است کم‌کار شده اید. چرا؟

- بعد از «اسب حیوان نجیبی است» در فیلم دیگری بازی نکردم. البته سال بعد از آن به پروژهای وارد شدم که نیمه کاره باقی ماند. این فیلم، «بانویی از ماه» نام داشت. زمانی که داشتیم این فیلم را کار میکردیم با آخرین ماه های دولت دهم مقارن بود و آن روزها اتفاقات مهمی رخ داد از جمله بسته شدن خانه سینما که تأثیر زیادی روی سینما و نوع آثار و در کل روحیه افراد داشت. پیشنهاداتی هم داشتم، اما موردپسندم واقع نمیشد چون احساس میکردم نمیتواند فیلم تأثیرگذاری از آب در بیاید. به همین دلیل تقریباً دو سال و نیم از عرصه دور ماندم و کار نکردم. اصولاً بازیگر پرکاری هستم و این میزان از سکوت در دوران حرفهای من، اتفاقی تازه بود و باید بگویم خیلی هم سخت گذشت، بنابراین وقتی «مجرد چهل ساله» به من پیشنهاد شد با اشتیاق پذیرفتم.

و البته فیلمنامه ای به شما ارائه شد که قرار بود نقش اول آن را که حتی عنوانش هم توصیف روزگار همان شخصیت است، بازی کنید.

- نه، دلیل پذیرش نقش در فیلم «مجرد چهل ساله»، صرفا محوری بودن این شخصیت نبود، چون در میان آن پیشنهادهایی که رد کردم هم نقش اول، مشاهده میشد. من آقای باباپور را از زمانی میشناسم که با مرحوم ملاقلی پور «کمکم کن» را می ساختیم و ایشان دستیار کارگردان بود. می‌دانستم تجربه همکاری با کارگردانان بزرگی را در کارنامه دارد و از مهارت و دانش خوبی برخوردار است. فیلم قبلی ایشان یعنی «حلقه های ازدواج» را هم دیده بودم. فیلم کمیک و جمع و جوری شده بود. به هر حال به گروه ایشان پیوستم و بعد از سالها دیداری تازه کردیم. آن موقع فیلمنامه در حال بازنویسی بود و ایشان قصه را برای من تعریف کردند. من از خط کلی داستان خوشم آمد و به نظرم رسید که میتواند فیلم خوب و موفقی بشود. بعد نسخه اولیه فیلمنامه را خواندم نظراتم را گفتم و ایشان هم به این دلیل که در حال بازنویسی اثر بود، از شنیدن این پیشنهادات استقبال کرد. عواملی که به فیلم اضافه شدند نیز از حرفه ای های سینما بودند و اینطور شد که کار را شروع کردیم.

فیلم، کمی مخاطب را به یاد «ورود آقایان ممنوع» می‌اندازد. با این موضوع موافقید؟

-نوع بازی من و خانم آسایش در این دو فیلم کاملاً متفاوت است، اما باید یک نکته را در نظر داشت؛ اساساً در فیلمهای کمدی چند موقعیت اصلی وجود دارد که در اغلب آثار به شکلهای مختلف تکرار میشود. یکی از این موقعیتها وجود یک آدم جدی در مقابل یک آدم شوخ و شنگ است. این، یکی از بسترهای اصلی کمدی در تاریخ سینماست. حال، در فیلمهای مختلف، گاهی زن شوخ و شنگ است و مرد، جدی و گاهی هم حالت عکس این ترکیب وجود دارد. بنابراین، تنها شکل داستان و نوع روایت هاست که فیلمها را متفاوت میکند. در زمان فیلمبرداری و بعد از آن هم اصلاً توجهی به هیچ فیلم دیگری نداشتیم چون اصلاً شرایط فیلممان متفاوت بود. بستری که قصه در آن رخ میداد فرق داشت و روابطی که بنا بود برقرار شود نیز به گونه دیگری بود. صرف حضور کاراکترهایی که مجید صالحی و دانیال عبادی آنها را بازی کردند، قصه ما را از آن قصه ای که شما به آن اشاره کردید، جدا میکند.

چرا وقتی نرگس عاشق همکارش میشود از پرستارانی که تحت نظارت او کار میکنند می خواهد به سر و وضعشان بیشتر برسند؟ این دستور با منطق زنانه ء خانمی که عاشق شده و طبعاً هر چیزی می تواند حسادتش را برانگیزد، جور در نمی آید!

-کاراکتر دکتر نرگس افشار، یک آدم آرمانگراست. کسی که برای ازدواج همیشه ایده آلیستی فکر کرده است. در اینجا خوب است به نکته ای هم اشاره کنم؛ در فیلم چند سکانس وجود داشت که حالا حذف شده، چون آقای باباپور تأکید داشت مدت فیلم حتماً بیشتر از 90 دقیقه نشود. من فکر میکنم اگر آن بخشها همچنان در فیلم وجود داشت، گویای برخی مسائل بود. این سکانسها شامل صحبتهای نرگس با شخصیت دکتر است یا دیدارهایی که او بعد از خواستگاری کاراکتر مجید صالحی با او دارد. نرگس در این صحنه ها درباره گذشته خود جملاتی را به زبان میآورد که خیلی چیزها را روشن میکند. این شخصیت سالها درگیر درس خواندن بوده و تا آن زمان اصلاً به ازدواج فکر نمیکرده است. او همیشه چشم انتظار یک دکتر با مشخصات خاص بوده و حالا در شرایطی قرار گرفته که سناش به 40 رسیده و هنوز آدم آرزوهایش را پیدا نکرده است.

خواستگارانش هم کسانی هستند که هیچ ربطی به او ندارند. چیزی که باعث میشود توجه این زن به سمت دکتر جلب شود، موقعیت ویژه ای است که او در خارج از کشور دارد و پزشک معروفیست. به عبارت بهتر او حتی در مواجهه با این فرد هم عاشق نشده است، تنها مقهور شرایط ایده آل اوست. پدر او هم در جایی از فیلم به او میگوید که تو دیگر داری خل میشوی. بنابراین وقتی خود را به زعم خودش در آستانه ازدواج میبیند، تصمیم میگیرد تغییراتی را در زندگیاش ایجاد کند، کمتر سختگیری داشته باشد و دیگر حتی برگزاری آن نشست هم اندیشی بانوان هم برایش جالب نیست. به دلیل همین تغییرات کلی است که پرستاران را راحت میگذارد.

تجرد دیرپا، موضوع روز جامعه ماست. فکر نمیکنید اگر فیلم در ژانر جدی و درام ساخته میشد، اثرگذارتر واقع می‌شد؟

-بله مسئله فیلم، مسئله روز جامعه ماست و البته در جوامع پیشرفته تر هم دیده میشود. خانم هایی که به سبب تحصیلات بالا، استقلال مالی و شغلی دارند، زندگی متفاوتی پیدا میکنند. این روزها به لحاظ آماری، تعداد خانم هایی که به دانشگاه وارد میشوند نیز خیلی بیشتر از آقایان است. در نتیجه سخت پسندی آنان برای ازدواج، یک اتفاق رایج در شرایط حاضر است. ما تلاش کردیم چنین معضلی را با زبان کمدی انعکاس بدهیم تا اتفاقاً بیشتر به دل مردم نفوذ کند و اثرگذار تر باشد. در این زبان، همه چیز بزرگتر از چیزی که واقعاً هست، نشان داده میشود. اغراق به کار وارد شده تا ماجرا با مزه تر باشد. در این حالت است که تضادها میتواند خنده را به وجود بیاورد.

شما برای نشان دادن یک زن مدیر با دستورات تحکم آمیز، بیشتر از هر چیزی از صدای خود بهره گرفتید، وگرنه کاراکتر شما برخلاف قانونی که برای زیردستانش گذاشته، بسیار هم به خودش میرسد.

-دکتر نرگس افشار، کسی است که ظاهر زنانه ای دارد و تمایلات زنانه در او وجود دارد. به همین دلیل هم هست که وقتی به سمت مردی گرایش پیدا میکند، تغییر مشیء میدهد. او اصلاً نمیخواهد مثل یک مرد زورگو جلوه کند و اگر تحکمی از صدای او احساس میشود به این موضوع برمیگردد که دلش میخواهد همه چیز آنطور که مطابق با میل اوست پیش برود. گذشته از این، او ریاست بیمارستان را بر عهده دارد و این جایگاه را تازه به دست آورده و تلاش میکند آن را بزرگتر از چیزی که واقعاً هست نشان بدهد. او میخواهد جانشین پدرش باشد و بعد از او، روش های خود را در بیمارستان پیاده کند. نرگس از احساسات گرایی هم به دور نیست و در صحنه ای می بینیم که به یکی از بیمارانش میگوید از اینکه حالش بهتر شده، خیلی خوشحال است. روی هم رفته بهتر است بگوییم نرگس بیشتر از اینکه اهل تحکم کردن باشد، مغرور است. او تصور میکند به سبب تحصیلات بالایی که دارد، صرفاً خودش همه چیز را میداند.

چرا نرگس وقتی میخواهد مردان را تنبیه کند آنان را به انجام کار زنانه وا میدارد؟ این دستور، توهین به همجنسان خودش به حساب نمی آید؟

-نه، او این کار را انجام میدهد تا به این مردان نشان بدهد که زنان چه سختی هایی میکشند. ما همیشه میبینیم که خود او همواره کفش پاشنه دار پوشیده است. شاید میخواهد به این مردان بگوید یک روز مثل زنان کار کنید تا بدانید آنان با چه مشکلاتی روبرو هستند. این موضوع را هم توجه داشته باشید که تمام اینها در حوزه فیلم کمدی معنی پیدا میکند. ما به یک اثر کمدی (و نه حتی یک فیلم طنز) طرف هستیم. شاید «مجرد چهل ساله» کمدی ترین فیلم کارنامه من باشد. البته «عروس خوشقدم» هم در همین رده قرار میگیرد. فیلمهای دیگری هم دارم که به عنوان آثار طنز شناخته میشود اما آنها تنها یک جنبه از این ژانر را داشته اند؛ مثلاً یا کمدی موقعیت بوده اند یا صرفاً در دیالوگ ها طنز داشته اند و .... فیلم شاهین باباپور اما یک کمدی صرف است.

این کمدی است که به سراغ شما میآید یا اینکه حالت عکس قضیه وجود دارد؟

-واقعیت این است که همیشه پیشنهادهای طنز من زیاد بوده است. من اما هم کار کمدی را دوست دارم و هم کار جدی را. برایم فرقی نمیکند در کدام اتمسفر بازی کنم. همین که نقش را دوست داشته باشم، کافیست.

این گفته شما با یادآوری «هفت پرده» که به خاطر نقش کوتاهتان در آن سیمرغ گرفتید هم ثابت میشود.

-بله و به غیر از آن هم میتوان فیلمهای دیگری را مثال زد، مثل فیلم آقای کاهانی که تنها یک سکانس در آن بازی داشتم. در «ملاقات با طوطی» هم نقش من مکمل بود. چیزی که برای من مهم است تأثیرگذاری نقش است. دلم میخواهد کاراکترم بی معنی نباشد و با گذشت زمان فراموش نشود. اگر نقش برای من یک کشف جدید به همراه داشته باشد، نیاز مرا برآورده کرده و دیگر کوتاهی و بلندی آن اهمیت ندارد. هر کجا احساس کنم چنین معیارهایی را می توان یافت، فیلمنامه را قبول میکنم.

دلتان برای دوباره سیمرغ گرفتن تنگ نشده است؟

-نه زیاد! راستش را بخواهید، تنها زمانی که احساس کردم به حقم نرسیده ام، پس از فیلم «هنرپیشه» بود. خیلی از مردم آن فیلم را به یاد میآورند و نقش مرا در آن هنوز هم دوست دارند. برای من خیلی شوک آور بود که آن سال حتی کاندیدا هم نشدم. به هر حال هنوز هم از آن نقش به عنوان یکی از تجربه های به یاد ماندنی ام یاد میکنم که هم نظر منتقدان را جلب کرد و هم نظر مردم را. «هنرپیشه»، پرفروشترین فیلم سال شد و خیلی مطرح. بازیگران درجه یکی در آن بازی کردند و حالا اثر ماندگاری محسوب میشود. آن روزها بیست و یک سال داشتم و طبیعتاً اگر بازیگری در آن سن و سال جایزه بگیرد، تأثیر خیلی عمیق تری برای ادامه کار او ایجاد میشود. من آن زمان برای نقشی تلاش کردم که صد در صد از خودم دور بود و واقعاً آن را از هیچ ساختم. از آن موقع کمی سرخورده شده ام. درست است که بعدها برای «هفت پرده» سیمرغ گرفتم اما در دوازده سال اخیر هیچ کدام از فیلمهای من در جشنواره شرکت نداشته است. یا خارج از مسابقه بوده یا به دلایل مختلف اصلاً در جشنواره نمایش نداشته است. در حال حاضر واقعاً دیگر حضور در این رویداد و سیمرغ گرفتن برایم اهمیتی ندارد. اگر باشد، خوشحال کننده است اما حالا دیگر خوب میدانم که دیده شدن فیلم توسط مردم از هر چیز دیگری بهتر است. خیلی از فیلمهای من جشنواره ای نبوده اند اما مردم با گذشت 9 سال هنوز هم خیلی دوستش دارند، مثل «زن بدلی».

چیزی که الان خیلی ناراحت کننده است عدم نمایش یا اکران نامناسب فیلم هاست. از میان فیلمهای خودم «تاکسی نارنجی» فقط سه چهار هفته اکران داشت یا «انتخاب» با تأخیر زیاد فقط دو هفته اکران شد. فیلم دیگری هم بازی کردم با نام «مصاحبه» که بعد به «شبی در تهران» تغییر نام داد. این فیلم هم تنها سه هفته در اسفند ماه اکران شد. این نوع از نمایش عمومی فیلم باعث میشود مردم از سینما دور بمانند و تنها در شبکه نمایش خانگی به آن دسترسی داشته باشند که شکوه اکران را ندارد. در این حالت شما به این نتیجه می رسید که فیلمتان اصلاً آن مخاطبی را که باید، پیدا نکرده است. حالا با گذشت سالها از شروع بازیگری ام به این نتیجه رسیده ام که زحمت آدم به هر حال دیده می شود حتی اگر شایسته دریافت جایزه باشی اما آن را به تو ندهند. چیزی که آخر کار باقی می‌ماند، خود فیلم است.

درباره فیلم واروژ کریم مسیحی هم صحبت کنید.

- «پرده آخر» شروع فوق العاده ای برای من بود و یک اثر استثنایی در تاریخ سینمای ایران به حساب می آید. این فیلم از همه نظر خوب و کامل و درست در آمده و من نمیدانم چرا آقای کریم مسیحی باید تنها دو فیلم در کارنامه داشته باشد. ایشان حدود بیست سال با آقای بیضایی کار می کردند و فیلمشان هم به معنای درست کلمه، یک اتفاق در سینمای ایران بود. این فیلم در 9 رشته جایزه گرفت و من مفتخرم از اینکه در اوایل کارم چنین شانسی نصیبم شد.

به نظر شما در سینمای ایران چه کسی سوپراستار است؟

-سینمای ایران متفاوت از سینماهای دیگر در همه جای جهان است. معنای سوپراستار هم در ایران متفاوت است. در کشور ما آن کسی که به عنوان سلبریتی شناخته میشود دارای آن مشخصاتی نیست که سلبریتیهای کشورهای دیگر دارند. در کشور ما ستاره ها کسانی هستند که بیشتر مردمی هستند و فرقی نمی‌کند چند ساله باشند. مشخصاتی که مثلاً رضا عطاران دارد، مشخصات جهانی یک سوپر استار نیست اما در ایران بسیاری از مردم خیلی دوستش دارند. محبوبیت در ایران حرف اول را میزند. همین چند ماه قبل محبوبیت عجیب و غریب مرحوم مرتضی پاشایی بر همه ما ثابت شد. آیا نوع زندگی او قابل مقایسه با خواننده های معروف در کشورهای غربی است؟ در ایران به طور کلی ارزشها متفاوت است و همه چهره های هنری و ورزشی آن هم، محبوبیت خود را با تکیه بر همین ویژگی ها به دست آورده اند. در ایران علاوه بر اینکه حرفه و هنر یک فرد برای مردم مهم است، اخلاقیات و روحیات شخصی او نیز مورد توجه است.

کارگردانی هست که دلتان خواسته باشد با او کار کنید و هنوز میسر نشده باشد؟

-شاید بیشتر از بیست نفر باشند! من با کارگردانان خوب زیادی کار کرده ام مثل آقایان ملاقلی پور، مخملباف و ... و همین طور خانم میلانی و ... مجال اسم بردن از همه دوستان نیست اما میخواهم بگویم که دوست دارم در فیلم خوب هر کارگردانی بازی داشته باشم، این از هر چیزی مهمتر است. به نظرم خیلی بهتر است ما در یک فیلم عالی از کارگردانی سهم داشته باشیم که شاید اسم و رسمی هم نداشته باشد اما فیلم او برای بازیگر، اعتبار و حیثیت بیاورد وگرنه دیده شده که کارگردانان صاحب نام نیز فیلم خوب نسازند.

راستی بعد از این فیلم باز هم قرار است یک سکوت طولانی از شما شاهد باشیم؟

-خدا نکند! دیگر تحمل ندارم! امیدوارم سال بعد، بیشتر کار کنم. البته، کار کردن همزمان در چند پروژه، اتفاقی است که هر کسی استعداد آن را ندارد و من هم نمیتوانم. دلخواه من سالی یکی دو فیلم است و خدا کند به دست بیاید.

در خاتمه، موضوعی هست که بخواهید عنوان کنید و مغفول مانده باشد؟

-«مجرد چهل سله» فیلمی به شدت خانوادگی است و خیلی حیف شد که ما نتوانستیم آن را در زمان بهتری اکران کنیم. اگر این فیلم در تابستان به نمایش در می آمد حتماً گیشه بهتری داشت. این فیلم، فیلمی است که میتوان حتی بچه های خانه را به تماشای آن نشاند. من در یک اکران خصوصی متوجه شدم همه موقعیتهای کمیک فیلم در آمده و تقریباً در همه سکانسها خنده بر لب مخاطب میآمد. معضل کمبود سالن سینما در ایران بسیار جدی است و باید فکری به حال آن کرد، چون گاهی پیش میآید فیلمهایی را از اکران خوب محروم میکنیم تا سایر فیلمها فروش بیشتری داشته باشند. رعایت عدالت در مسائل اکران موضوع دشواری در سینمای امروز است. اکران همزمان فیلمهای متعدد، چیزی است که در کشورهای دیگر هم رخ می دهد اما آنان سالنهای بیشتری هم دارند. در کشور ما یک فیلم 15 سالن دارد و فیلم دیگر 80 سالن. ما در حال حاضر بیشتر از میزان خاصی، نباید فیلم تولید کنیم چون ظرفیت اکران ما بیشتر از 40 یا 50 فیلم در سال نیست. من از همه دوستانی که برای ساخته شدن این فیلم که به طور کامل در بخش خصوصی تهیه شد، زحمت کشیدند متشکرم. از تهیه کنندگان پروژه و آقای باباپور ممنونم و همچنین از آقایان سیروس گرجستانی و برزو ارجمند. سایر بازیگران هم در جای خودشان عالی ظاهر شدند، از مجید صالحی گرفته تا دانیال عبادی و امیر نوری و سحر ولدبیگی. همه به جا و درست انتخاب شده بودند و من خیلی خوشحالم از اینکه در کنار آنان بودم. (بانی فیلم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها