در طول تاریخ ، پزشک همواره در جوامع بشری از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. در تاریخ ، فرهنگ و باور اجتماعی مردمان ایران زمین همواره طبابت و طبیب از قداست و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است
کد خبر: ۷۳۱۷۴
، تا آنجا که همواره پزشک را حکیم و طبیب می خواندند.
با چنین نگاه و انتظاری طبابت نیز با حکمت و اخلاق درآمیخته و طبیب ، خود را نیازمند عنایت شافی مطلق و حقیقت محض می پنداشته است.
سال 1377شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرو پیشنهاد سازمان نظام پزشکی ، اول شهریور - مقارن با سالروز ولادت پزشک عالیقدر و فیلسوف شهیر ابو علی سینا - را به عنوان روز پزشک انتخاب کرد و این تاریخ در مناسبت های رسمی کشور درج شد.
روز پزشک ، فرصت مغتنمی است که به جایگاه و مشکلات شغل پزشکی در کشورمان دگر باره توجه کنیم.جامعه پزشکی ، نمادی از فرهیختگان و استعداد های درخشان کشورمان است که به دلیل ترکیب طبابت و حکمت و علم و معرفت همواره از جایگاه والایی میان مردم برخوردار بوده و نقش کارآمد و حتی پیشرو در تحولات اجتماعی و فرآیند توسعه کشور داشته است.
این جایگاه رفیع ، برگرفته از تلاش خالصانه و از خودگذشتگی دانشوران و اندیشه های پر فروغی است که عمر خویش را به منظور کسب علم ، رفع درد از دردمندان و نجات جان بیماران دراین مرز و بوم سپری و شمع وجودشان را وقف طراوت و سلامت مردم کرده اند.
نامگذاری سالروز تولد فخر جهان طبابت و مباهات عرصه علم و حکمت ، شیخ الرئیس ابوعلی سینا به عنوان روز پزشک ، نماد قدرشناسی و تجلیل نظام اسلامی و مردم مسلمان ایران از جایگاه ، شان ،منزلت و خدمات ارزنده جامعه پزشکی کشور به شمار می رود و ذکر و یادی است از خدمات بی منتها و فداکاری پزشکانی که در همه مقاطع حساس تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین بویژه در ایام پرتنش پیروزی انقلاب اسلامی و سالهای سخت و پرافتخار دفاع مقدس از بذل توان و جان خویش دریغ نکرده و نام ایران را به عنوان کشوری برخوردار و پیشگام در دانش و اخلاق پزشکی در صفحات تاریخ دنیا جاودانه کردند.


بهانه ای برای حل مشکلات
دکتر ظفر قندی ، رئیس سابق سازمان نظام پزشکی ، روز پزشک را بهانه ای برای حل مشکلات جامعه پزشکی می داند.در حقیقت این روز بهترین زمان برای گوش کردن به درد دل پزشکان است.
محمد - م پزشک عمومی ، در تهران مشغول کار است. او می گوید: همیشه در ایران و تمام دنیا پزشکان از احترام و منزلت خاصی برخوردار بوده اند. حرفه نجات بخش پزشکی همواره مورد احترام جامعه بوده است ؛ اما توجه به یک نکته ، ضروری است که ساختار اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری این نظرات عمومی نقش عمده ای به عهده دارد، بر خلاف آن چیزی که به نظر می رسد احترام به پزشکان در ایران فقط یک رویه ظاهری است.
تا به حال دقت کرده اید وقتی کسی می خواهد بدترین نفرین خود را نثار کسی کند می گوید: الهی خرج دوا و درمان بدهی. این ذهنیت در فکر و مغز ما ایرانی ها جای دارد که بیماری بدترین بلاست و کسی که قرار است با این بلیه دست و پنجه نرم کند، پزشک است.
پس طبیعتا کسی که آرزوی بیماری دیگری را دارد از درمان کننده او هم چندان دل خوشی نخواهد داشت.جنبه دیگر این قضیه برمی گردد به تمایل خاص برخی ایرانی ها برای مقابله با کسانی که به ظاهر در سطوح بالای اجتماع هستند و پزشکان درذهن عموم ، چنین جایگاهی دارند، ولی واقعیت جز این است.
دوران پزشکان ثروتمند و میلیاردر مدت هاست که سپری شده است. اگر چنین پزشکانی وجود دارند همگی جزو پزشکان قدیمی هستند و میان پزشکان جدید انگشت شمارند افرادی که بتوانند از راه پزشکی به موقعیت مالی بالایی دست یابند؛ ولی این ذهنیت کذایی کاملا پابرجاست. پزشک در اجتماع ما آدم پولدار و از خود متشکری است که در ازای پول زیاد، کار کوچکی انجام می دهد.


انسان مانند بقیه
تردیدی نیست که در ایران پزشکان بی نظیری وجود دارند و بارها با درمان های فوق العاده خود اعجاز کرده اند، اما همین پزشکان هم مثل هر انسان دیگر می توانند اشتباه کنند، ولی اشتباه یک پزشک چون با جان انسان سروکار دارد بسیار برجسته تر و بزرگتر جلوه می کند.
مساله مهم اینجاست که در قبال یک درمان ناموفق پزشک و بیمار باید چه عکس العملی از خود بروز دهند. گاهی مشکلات بیمار آنقدر وخیم و شدید است که نمی توان کار خاصی برای او انجام داد.
گاهی امکانات درمانی کافی وجود ندارد، گاهی اصلا بیمار به حرف پزشک گوش نمی دهد و گاهی پزشک مرتکب سهل انگاری می شود.
جز در مورد آخر؛ تقصیری متوجه پزشک نیست ، ولی جامعه در هر حالتی ایرادات را به گردن پزشکان می اندازد. متاسفانه برخی پزشکان حتی اگر مستقیما مرتکب قصور و اشتباه شوند حاضر به پذیرش اشتباه خود نیستند و زمین و زمان را به هم می دوزند تا مقصر دیگری بیابند و این مساله با نکات قبلی کنار هم جمع می شوند و دور باطلی ایجاد می شود که به این راحتی ها نمی توان آن را متوقف کرد.


پس از 2دهه
بیش از 2دهه پیش در ایران ، پزشکان هندی ، بنگلادشی و پاکستانی میداندار طبابت و علاج دردهای بیماران این مرز و بوم بودند، گرچه البته عیار علمی و دانستنی های پزشکی این پزشکان زیر سوال بود و از طرفی به خاطر اختلافات فرهنگی و زبانی در مواردی همان علم هم کارساز و ثمربخش نبود؛ اما همین پزشکان نقطه امیدی برای مداوای بسیاری از شهروندان این سرزمین بودند و هموطنان بسیاری بویژه در روستاهای دور دست و شهرهای دورافتاده از وجود همین پزشکان هم محروم بودند و بناچار خوددرمانی با بهره گیری از شیوه های سنتی را راه علاج بیماری های خود می دیدند.
از آن زمان 2دهه گذشت و کسی هم فکر نمی کرد روزی ایران ، پزشک مازاد بر نیاز داشته باشد، به گونه ای که امروز براساس آمار رسمی بیش از 10هزار پزشک ، 17هزار پرستار و 14هزار ماما به خیل بیکاران بپیوندند. آمار غیر رسمی هم دال بر وجود 30هزار پزشک بیکار دارد.
براستی چرا این اتفاق افتاد؛ پس از انقلاب فرهنگی سال 59و گشایش مجدد دانشگاه ها در 2تا 3سال از نخستین کنکور پس از انقلاب ، دانشگاه آزاد نیز با تمامی هزینه های سنگین تحصیل در رشته های پزشکی به گردونه پذیرش دانشجو در این رشته ها پیوست.
این افزایش ظرفیت چند فایده داشت ؛ در عرض حدود یک ونیم دهه ، ورودی ها و فارغ التحصیلان رشته های گوناگون پزشکی تا آنجا پیش رفت که اولا نیاز داخلی را تا حد ممکن بر طرف کردیم و از پزشک خارجی بی نیاز شدیم ، ثانیا تا حد فراوانی عطش ادامه تحصیل جوانان ایرانی در رشته های پزشکی فرونشست ، اما این انبوه سازی چند مشکل هم داشت.
کیفیت را فدای کمیت کردیم و موجب افت سطح پزشکی شدیم. با سوءمدیریت برای نخستین بار شاهد پدیده پزشک بیکار ، کاهش اعتبار فارغ التحصیلان پزشکی و کاهش منزلت جامعه پزشکی شدیم و این روند کماکان ادامه دارد.


هدر دادن سرمایه های کشور
برای خانواده ای که فرزندی را با هزار آمال و آرزو روانه دانشگاه کرده و برای ورود او به هر دری زده است ، چقدر زجرآور و شکننده است که پس از فارغ التحصیلی آن هم در رشته پزشکی و گذراندن تعهدات قانونی شاهد بیکاری او باشد و فرصتهای شغلی پیش از او به تصاحب دیگران درآمده تا آنجا که در نهایت متخصصان این رشته یا به مشاغل دیگری رو می آورند که اغلب در شان آنها نیست یا استمرار این بیکاری خانواده ها را به سویی می برد که زمینه خروج فرزندشان را از کشور فراهم کنند.
بیکاری و اشتغال خارج از حرفه پزشکی از سویی بخشی از سرمایه ملی را که صرف تعلیم این نیروهای متخصص شده به سمت نابودی می کشاند و از سوی دیگر در وضعیت زندگی و شرایط روحی افراد تاثیرات ناگواری به جا می گذارد؛ بنابراین پیامدهای نامطلوب ناشی از بیکاری و کم کاری پزشکان از یک طرف در زمینه های اقتصادی و اجتماعی قابل بررسی است و از سوی دیگر به دلیل اعمال تاثیر نامناسب بر نظام بهداشتی و درمانی کشور و بخصوص آثاری که دربرنامه ریزی نیروی انسانی پزشکی بر جای می گذارد.


خیل بیکاران و ردیف های خالی
دکتر سید شهاب الدین صدر، رئیس سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ ، چندی پیش اعلام کرد حدود 10هزار پزشک عمومی در کشور بیکار و نزدیک به 8هزار پزشک به کاری غیر از پزشکی اشتغال دارند، همچنین دو سوم ماماهای کشور و 17هزار پرستار بیکار هستند.از سوی دیگر ردیفهای شغلی وزارت بهداشت خالی مانده اند.
ابوالقاسم مختاری ، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس هفتم در این خصوص می گوید: با وجود فعالیت 220هزار نیروی انسانی در وزارت بهداشت ، به هیچ عنوان نیاز موجود در بخشهای مختلف کشور بویژه مناطق محروم را پاسخ نمی دهد.
وی می افزاید: در حال حاضر وزارت بهداشت حدود 50تا 60هزار ردیف خالی دارد که با توجه به نیاز کشور باید از این ردیفها استفاده بهینه شود.
او با اشاره به کمبودهای سالانه وزارت بهداشت گفت : براین اساس ، تصویب طرح استخدام 6هزار نیرو به طور سالانه مازاد بر آنچه انتظار می رود و پیش بینی شده است ، کاری ضروری و در راستای وظایف حاکمیتی دولت است.
مختاری افزود: با توجه به افزایش روزافزون جمعیت در کشور، توسعه مراکز بهداشتی و درمانی و خانه های بهداشت و پیش بینی قانون برنامه سوم توسعه مبنی بر گسترش شبکه بهداشتی در کشور این موضوع اجتناب ناپذیر است.
نماینده زابل در مجلس هفتم افزود: باید در نظر داشت با توجه به امکانات محدود در مناطق محروم کشور، متاسفانه واگذاری به بخش خصوصی نیز جوابگو نیست زیرا هیچ شرکت خصوصی تمایلی به سرمایه گذاری در مناطق محروم ندارد، پس این وظیفه دولت است که براساس وظیفه حاکمیتی خود مبنی بر تامین حداقل های بهداشت و درمان در تمام کشور، التفات ویژه ای به مناطق توسعه نیافته و محروم داشته باشد.
وی افزود: در حال حاضر بیشترین تختها در شهر تهران و شهرهای برخوردار و بزرگ است ، در حالی که مناطق محروم بشدت نیازمند هستند.
وی افزود: در حالی که شمار زیادی از فارغ التحصیلان پزشکی و پیراپزشکی بیکار هستند، به صلاح نیست که به دلیل نبود مجوز از خدمات آنها در مناطق محروم و نیازمند به حضور آنها محروم باشیم.


استخدام سالانه، 6 هزار نفر
برای رفع این مشکلات ، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی طرح اعطای مجوز استخدام نیروی انسانی بهداشتی و درمانی را تدوین کردند که براساس آن وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی اجازه دارد علاوه بر به کارگیری معادل نیروی انسانی که بازنشسته می شوند، سالانه 6هزار نفر نیروی انسانی جدید شامل پزشک ، دندانپزشک ، بهورز، پیراپزشک ، پرستار، ماما و نیروی انسانی مورد نیاز فوریت های پزشکی پیش بیمارستانی را نیز استخدام کند.
این طرح به تصویب رسید و برای اجرا ابلاغ شد؛ اما به نظر نمی رسد چندان تاثیری بر اشتغال پزشکان داشته باشد. اگر نخواهیم بگوییم این اقدام هیچ تاثیری ندارد باید گفت تاثیر آن بسیار اندک است.
یکی از پزشکان جوان به طعنه می گوید اگر دوستان عزیز وزارت بهداشت که هر یک چهار پنج شغل همزمان دارند به یک شغل قناعت کنند شاید معضل بیکاری پزشکان زودتر برطرف شود.


طرح معضلی بزرگ
طرح نیروی انسانی واژه ای آشنا برای دانشجویان علوم پزشکی است.در حال حاضر تنها گروه پزشکی از فارغ التحصیلان دانشگاهی هستند که باید دوره تعهد خدمتی را بگذرانند.
در سالهای اول انقلاب به دلیل کمبود پزشک ، برای رشته های گروه پزشکی این تعهدات منظور شد؛ اما اکنون ، با وجود حدود 70هزار فارغ التحصیل بیکار پزشکی و پیراپزشکی در کشور، ضرورت این موضوع زیر سوال رفته است.داستان لغو طرح نیروی انسانی نیز حکایت تازه ای نیست.
درست 2سال پیش در شهریور سال 82در دوره ششم مجلس ، دکتر پیرموذن اعلام کرد فراکسیون پزشکان مجلس ششم ، طرحی را برای معافیت فارغ التحصیلان پزشکی از خدمت خارج از مرکز، تقدیم هیات رئیسه مجلس کردند.
در آن هنگام وی اظهار کرد که این طرح در آستانه شهریور ماه و سالروز تولد ابن سینا و روز پزشک ، تقدیم مجلس شد.در مجلس هفتم نیز بار دیگر این طرح مطرح شد، اما کماکان مسکوت مانده است ومشکلات پزشکان نیز ادامه دارد.


تعرفه، مشکلی برای همیشه
داستان تعرفه خدمات بهداشتی درمانی ، داستانی تکراری و کهنه شده است.هر ساله هیات وزیران مبالغی را برای تعرفه خدمات درمانی اعلام می کنند.
پزشکان به آن اعتراض دارند و میزان آن را بسیار ناچیز می دانند.
در بخش دولتی ظاهرا این تعرفه ها رعایت می شود (در واقع با متداول شدن زیر میزی و... این تعرفه ها رعایت نمی شود) در بخش خصوصی نیز متولی پیگیری وجود ندارد و هر کس بنا بر شرایط و انصاف خود می تواند آن را رعایت کند یا نکند و هیچ نظارتی هم بر آن صورت نمی گیرد.
شاید به مذاق بسیاری از پزشکان این کلام خوش نیاید، ولی واقعیت این است که افزایش تعرفه ها به تنهایی هیچ دردی از جامعه پزشکی را درمان نخواهد کرد. سازمان نظام پزشکی سعی کرد تعرفه های بخش خصوصی را به تعرفه های واقعی نزدیک و کاری کند که پزشکان بخش خصوصی بتوانند به فعالیت خود ادامه دهند.
این حرکت اگر ازیک جنبه مثبت باشد، اما از جنبه های مختلف برای بهداشت و درمان کشور ایجاد ضرر و زیان خواهد کرد. تفاوت فاحشی که میان تعرفه های بخش دولتی و خصوصی با اعلام تعرفه های خصوصی به وجود خواهد آمد، تاثیر مستقیمی بر ارائه خدمات بهداشتی و درمانی در 2بخش خصوصی و دولتی خواهد گذاشت.
واقعیت این است که بسیاری از پزشکان متخصص ما در هر دو بخش شاغل هستند. وقتی یک استاد دانشگاه در بیمارستان خصوصی عمل سزارین را به مبلغ 600هزار تومان انجام می دهد آیا می توان از او انتظار داشت در بخش دولتی همین عمل را با مبلغ 40هزار تومان انجام دهد؛!
این تنها یک سوی ماجراست. در میان پزشکان کشور، توزیع منطقی درآمد وجود ندارد. در حالی که گفته می شود برخی پزشکان ماهانه درآمدی در حدود 500میلیون تومان دارند ، درآمد برخی پزشکان جوان به 25000تومان هم نمی رسد.
این توزیع نابرابر موجب می شود بر خلاف ادعای برخی افراد، افزایش تعرفه ها موجب بهبود وضعیت پزشکان جوان نشود.در واقع هر وقت صحبت از افزایش تعرفه می شود از پزشک عمومی مثال زده می شود، اما وقتی رقم افزایش داده می شود، حق عمل جراح قلب و چشم است که زیاد می شود.


توزیع ناعادلانه
اعتماد بیمار به پزشک شرط اساسی در موفقیت درمان است ، اما متاسفانه امروز شاهد آن هستیم که دیگر مردم اعتماد لازم را به پزشکان ندارند، بلکه عقیده دارند پزشکان فقط به فکر سر کیسه کردن آنها هستند.
مقصر واقعی در این میان کیست؛ پزشکان؛ مسوولان وزارت بهداشت؛ جامعه؛ یا...شاید همه به نحوی در به وجود آمدن این شرایط دخیل باشند.
جامعه همواره پزشکان را قشری مرفه ، آسوده طلب و بی دغدغه می داند در حالی که این موضوع برای قسمت اعظمی از پزشکان صدق نمی کند.فاصله درآمدی میان پزشکان بسیار زیاد است در حالی که معدودی از آنان درآمدی بالغ بر 500میلیون تومان در ماه دارند.
عده ای نیز با کمتر از 25000تومان درآمد ماهانه زیر خط فقر به سر می برند. رئیس هیات مدیره جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران می گوید: 25درصد پزشکان کشور که اکثریت آنان را پزشکان جوان تشکیل می دهند به دلیل درآمدهای محدود روی مرز خط فقر قراردارند.
وی می افزاید: فقط 25درصد پزشکان ساکن در تهران صاحب خانه هستند و 50درصد در مکانهای استیجاری زندگی می کنند؛ همچنین 50درصد پزشکان ساکن در شهرستان ها نیز فاقد منازل مسکونی شخصی هستند.
هر دو سوی این طیف موجب بی اعتمادی جامعه می شوند چه پزشکانی که فقط پول را می بینند و چه افرادی که از سر ناچاری به انجام کارهای اضافی و بی مورد برای بیمار خود اقدام می کنند؛ البته این نکته را هم ذکر کنیم که مقصود ما تعداد محدودی از پزشکان است و گرنه بخش غالب این جامعه عموما تحت هر شرایطی قداست حرفه خود را حفظ می کنند، ولی افسوس که رفتار همان گروه محدود باعث بدنامی کل جماعت می شود.


تجارت یا طبابت
بحث شرکت پزشکان در فعالیت های تجاری صحبت تازه ای نیست.بسیاری از پزشکان به کارهای جنبی زیادی می پردازند. نقل خاطره یکی از این پزشکان خالی از لطف نیست.
شاید پس از خواندن آن ، شما هم همانند من دیگر نگاهی منفی به فعالیت تجاری پزشکان نداشته باشید. این پزشک چنین نقل می کند: "در تمام سالیان طبابت ، چشم بر دست بیماران داشتم. داروی بیشتر برای جلب رضایت بیمار،تستهای تشخیصی غیر ضروری و در نهایت جراحی برای درآمد بیشتر.
اینها مبانی تفکری بود که نظام درمان کشور ، به رغم تجربه های علمی و درسهای اخلاقی بر همه ما تحمیل کرده است ؛ اما وقتی فرزند خودم بیمار شد تازه فهمیدم طبابت واقعی چیست و نظام درمان باید به کدام سمت برود. تنها به فکر سلامت فرزندم بودم.
با علم به عوارض هر چیز، از مصرف حتی یک قرص اضافه هم پرهیز کردم چه رسد به آنژیوگرافی و جراحی.تازه آنجا بود که فهمیدم طبابت ما بیمار محور است نه سلامت محور.اگر بیمار باشد درآمد هم هست. اگر نباشد هیچ چیزی نیست.
نذر کردم اگر فرزندم بهبود یابد همه بیماران را به چشم فرزند خود ببینم.خوشبختانه این اتفاق افتاد.از آن پس دیگر نه داروی اضافه نوشتم نه آزمایش بی مورد و نه جراحی.
نگاهی کاملا اصولی به درمان پیدا کرده بودم. نتیجه این کار هم معلوم بود. فرهنگ مردم دارو و آزمایش کمتر را نپذیرفت و درآمد من بشدت کاهش یافت.
برای گذران زندگی آبرومند ناگزیر به انتخاب بین شکستن عهد یا روی آوردن به شغل جانبی سالم کنار کار تخصصی خود بودم.من دومی را انتخاب کردم تا هم دین خود را حفظ کرده باشم و هم دنیای خود را". خب!آیا باز هم مخالف شغل جانبی برای پزشک هستید؛!


در آرزوی عزت از دست رفته
تا چند روز دیگر دانشجویان جدید در رشته های پزشکی وارد دانشگاه خواهند شد. با توجه به آمار بالای بیکاری گروه پزشکی ، برخی از این فارغ التحصیلان باید با نازل ترین شرایط مالی و اقتصادی به کار بپردازند و برخی نیز جذب مشاغل غیرمرتبط شوند.
طرحهایی مانند تعاونی های پزشکی ،پزشک قطار و... نیز پاسخ مطلوبی نداده است.از طرفی اعزام پزشکان به خارج از کشور نیز جوابگوی نیاز نیست.
اکنون دیگر ارج و قرب رشته های پزشکی کم شده و ادامه تحصیل در این رشته ها، دیگر آرزوی همه جوانان در شرف ورود به دانشگاه ها نیست ؛ اما معضل پزشکان بیکار، مشکل کوچکی نیست که بتوان از کنار آن براحتی گذشت.
روز پزشک ، فرصت خوبی است که وضعیت جایگاه ،منزلت و اعتبار شغل پزشکی در کشورمان را دوباره مرور و بازنگری کنیم. به طور حتم در این راه ، تغییر در خیلی از مسائل از جمله میزان جذب دانشجو، قوانین و مقررات حقوقی کار در حرفه پزشکی ، شرایط مالی و رفاهی شاغلان حرفه پزشکی ، تعرفه های درمانی و... اجتناب ناپذیر خواهد بود.
به قول یکی از پزشکان "به مسوولان بگویید ما روز نمی خواهیم. عزت از دست رفته را به ما برگردانید."

علی اخوان بهبهانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها