جام جم سرا: دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
من متولد سال ۱۳۵۴ در محلهٔ سرآسیاب دولاب واقع در منطقهٔ ۱۴ تهران هستم. از کلاس اول راهنمایی، از روز اول تعطیلات مدرسه تا روز آخر، ۲ نوبت کار میکردم. صبح تا حدود ساعت ۴ بعدازظهر بستنی میفروختم و بعد از آن باقلوافروشی میکردم، یادم هست، روزانه ۹۰ تومان سود میکردم؛ ۶۰ تومان از راه بستنیفروشی و ۳۰ تومان از راه باقلوافروشی. ۲۷ سال پیش، این درآمد خوبی بود.
چه شد که وارد حوزهٔ آموزش شدید؟
بعد از اتمام دوران دبیرستان و همزمان با ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم. البته قبل از آن در دوران دبیرستان به همکلاسیها و بچههای محل به صورت پراکنده، در دروس مختلف کمک میکردم. به درس شیمی خیلی علاقه داشتم. به یاد دارم سال ۱۳۷۲که دیپلم گرفتم نیازمندیهای روزنامهٔ همشهری، تازه تاسیس شده بود. من به دفتر نمایندگی نیازمندیهای شعبهٔ میدان امامحسین(ع) رفتم و تقاضای چاپ ۱۰ نوبت آگهی تدریس شیمی، با عنوان «تدریس شیمی - تضمینی - کلیهٔ حقالتدریس بعد از قبولی - ساعتی ۱۰۰۰ تومان» را کردم و تلفن منزل را هم در آگهی درج کردم. در روز یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزدند و سی، چهل نفر معلم! خانواده دانشآموزان تا میپرسیدند شما چند سال سابقهٔ تدریس دارید یا مدرک تحصیلی شما چیست؟ و متوجه میشدندکه دانشجوی ترم یک هستم و تازه شروع به تدریس کردهام، خداحافظی میکردند. فقط در این ۱۰ نوبت آگهی، یک خانواده به من اعتماد کرد و برای دخترشان که در دیماه امتحان نهایی داشت [در آن زمان دانشآموزان سال چهارم دبیرستان بعد از خرداد و شهریور، در دیماه نیز فرصت امتحان دادن و پاسکردن دروس خود را داشتند]، فرصت تدریس را به من دادند. منزل ایشان در خیابان سوم سعادتآباد، بالاتر از میدان کاج بود و طی این مسیر از منطقهٔ ۱۴ به منطقهٔ ۲، با ساعتی ۱۰۰۰ تومان آن هم تضمینی خیلی توجیه اقتصادی نداشت ولی برای شروع کارم، بسیار جذاب بود و من راضی بودم. بعد از دو جلسه تدریس شیمی، از من خواستند که ریاضیات و فیزیک هم تدریس کنم. جمعاً این ۳ درس را طی ۳۰ جلسهٔ ۲ساعته تمام کردم و پس از قبولی دانشآموز در این ۳ درس، مبلغ ۶۰ هزار تومان به عنوان اولین درآمدم از تدریس را دریافت کردم.
شما گفتید روزی یکی، دو تا دانشآموز زنگ میزد و سی، چهل نفر معلم؛ معلمها چرا تماس میگرفتند؟
درست است، معلمهای دروس دیگر، غیر از شیمی زنگ میزدند و میگفتند اگر شما رفتید تدریس و دانشآموزان نیاز به تدریس سایر دروس داشتند، ما را معرفی کنید. من یکی، دو روز اول توجه نمیکردم و چون میخواستم تلفن اِشغال نشود، میگفتم چشم، اگر موردی بود به شما خبر میدهم. بعد از چند روز به این فکر افتادم، تلفن معلمها را در هر درس با سابقهٔ تدریس، نشانی منزل و... بگیرم و یک بانک اطلاعاتی درست کنم. بعد از گذشت پنج، شش روز یک بانک اطلاعاتی حدود ۲۰۰ نفره از معلمان و دبیران دروس مختلف تهران را داشتم و به این فکر افتادم که با این معلمها میتوانم یک آموزشگاه تدریس خصوصی راهاندازی کنم و در متن آگهیهای جدید بنویسم، «تدریس تمامی دروس در تمامی مقاطع تحصیلی.» همین کار را هم کردم و چون آگهی صرفاً برای درس شیمی نبود، تقریباً روزی ۳ تا ۴ تا دانشآموز در دروس مختلف جذب میکردم و دروس غیر از شیمی را به معلمها و دبیرانی که توانایی و سابقهٔ تدریس خوبی داشتند، ارجاع میدادم و دبیران بابت این معرفی، ۳۰ درصد از حقالتدریس را به من میدادند. تا پایان سال ۷۳ به این شیوه کار میکردم. سال ۷۴ تصمیم گرفتم دفتری اجاره کنم و این کار را به صورت حرفهای انجام دهم و عملاً یک آموزشگاه تأسیس کنم. میدان رسالت در شرق تهران را انتخاب کردم و یک دفتر حدوداً ۲۵۰ متری به مبلغ ۲میلیون تومان رهن و ماهیانه ۷۵ هزار تومان اجاره کردم و آموزشگاهی به نام «اندیشمندان» را تأسیس کردم. شرایط کاری در آن مقطع خیلی خوب بود. بعد از یکی، دو سال، شعبهٔ دوم آموزشگاه را در سعادتآباد تأسیس کردم.
بعد از تأسیس اندیشمندان، همچنان تدریس میکردید یا صرفاً مدیریت آموزشگاهها را عهدهدار بودید؟
خیر. من شخصاً تا سال ۱۳۸۵ تدریس هم میکردم. در همان سالهای ۷۴ و ۷۵ هم که آموزشگاه داشتم علاوه بر مدیریت آموزشگاه، در آموزشگاهها و مدارس مناطق دیگر تهران، شیمی کنکور را درس میدادم و گاه تحت عنوان دبیرپروازی برای کلاسهای نکته، تست و جمعبندی به شهرهای یزد و اصفهان دعوت میشدم و در طول یکسال به بیش از هزار نفر شیمی درس میدادم. همواره مفاهیم شیمی را به زبان ساده، با طنز و شعر آمیخته میکردم تا یادگیری آن برای دانشآموزان راحتتر باشد.
درآمد شما از تدریس در مدارس چقدر بود؟ در ازای یک جلسه تدریس به شما چقدر پرداخت میکردند؟
در سالهای مختلف متفاوت بود. ولی هیچوقت پول تدریس برایم مهم نبود و به یاد ندارم هنگام قرارداد با مدیران مدارس و مؤسسات آموزشی در خصوص حقالتدریسم از جانب من پیشنهادی مطرح شده باشد و اساساً با اکثر آنها بدون قرارداد کار میکردم. این مدیران بعد از مدتی بالاترین پرداختی خود را به من اختصاص میدادند. به طور کلی با شرط و شروط در کار مخالفم و معتقدم اگر فردی به کار خود ایمان داشته باشد و به درستی وظایف خود را انجام دهد، نتیجه آن دیده میشود و نیاز به سر و صدا و شرط و شروط ندارد. یعنی بهگونهای میشود که آن مدیر برای حفظ اعتبار مدرسه یا مؤسسه خود به شما نیاز خواهد داشت.
برخورد شما با دانشآموزان چگونه بود، شما یک دبیر سختگیر بودید یا خیر؟
نه، کاملاً برعکس. رابطهام با دانشآموزان کاملاً صمیمی و شاد بود. همواره آنها را به اسم کوچکشان صدا میکردم و به یاد ندارم با دانشآموزی برخورد بدی کرده باشم.
امروز درآمد یک بازیکن لیگ برتر در یک تیم شهرستانی با مدرک تحصیلی دیپلم برای یک فصل بازی، معادل ۳۰ سال حقوق یک معلم با مدرک تحصیلی لیسانس است! |
من حتی زنگهای تفریح، کمتر در دفتر مدرسه بودم و بیشتر اوقات، زنگهای تفریح با دانشآموزان یا والدین آنها بودم و سعی میکردم حتیالامکان در اردوهای دانشآموزی شرکت کنم تا روحیات دانشآموزانم را بشناسم.
به نظر شما آیا معلّمان در جایگاه واقعی خود از نظر منزلت و رفاه اجتماعی قرار دارند؟ و یک معلم به چه میزان میتواند در تربیت نیروی انسانی کارآمد مفید باشد؟
معلمی، شغل شریفی است و اگر معلم به کارش علاقهمند باشد و به اجبار وارد این حوزه نشده باشد، میتواند در سرنوشت دانشآموزان تأثیر زیادی بگذارد. اما مسائل مالی هم خیلی مهم هستند. متأسفانه دولتها و وزرای آموزشوپرورش در طول این ۲۰ سال که من به یاد دارم، هیچ حرکت قابل توجهی انجام ندادهاند. شما، امثال من را نمیتوانی ملاک قرار دهی، دبیران کنکور، درآمدهای ویژهای دارند و یک استثنا به حساب میآیند و درصد این دبیران در سراسر کشور به یک درصد هم نمیرسند و ۹۹ درصد دیگر در شرایط مطلوبی نیستند و یک معلّم با دغدغههای اقتصادی نمیتواند با آرامش و مطالعهٔ قبلی در کلاس درس حاضر شود و به مسائل درسی، روحی و شخصیتی دانشآموزان بپردازد. متأسفانه در ایران دولتها از این موضوع غافلند و نتایج مخرب آن تا نسلها باقی میماند. غافل از اینکه این یک میلیون معلّم و کادر آموزشی قرار است در طول یک سال ۱۳میلیون دانشآموز را از ساعت ۷ صبح تا ۳ بعدازظهر و در مدارس ۲ نوبته تا ساعت ۲۰ مدیریت کند و به آنها هم علم یاد بدهند، هم ادب و هم در این دنیای پیشرفته، مسائل مدیریتی، شخصیتی، اخلاقی، عاطفی و... و مگر نه اینکه سن یادگیری و فرمپذیری شخصیتی و روحی یک فرد همین سنین کودکی و نوجوانی است؟ به اعتقاد من کمتوجهی به این موضوعات در بلندمدت، هزینههای زیادی را به کشور تحمیل میکند.
اگر وزیر آموزش و پرورش بودید، به طور متوسط به معلمان چقدر حقوق می دادید؟
امروز درآمد یک بازیکن لیگ برتر در یک تیم شهرستانی با مدرک تحصیلی دیپلم برای یک فصل بازی، معادل ۳۰ سال حقوق یک معلم با مدرک تحصیلی لیسانس است! به اعتقاد من، حقوق یک معلم برای سال ۱۳۹۳ باید حداقل ۳ میلیون تومان باشد. این در حالی است که در حال حاضر حقوق یک معلم حتی به یک میلیون و پانصد هزارتومان هم نمیرسد.
چه شد که از تدریس و آموزش به سمت نشر و کتاب و انتشارات گاج حرکت کردید؟
من چون خودم جزو دانشآموزان مناطق کم برخوردار تهران بودم و امکانات آموزشی در مدارس ما ضعیف بود، همواره در طول تدریس، علاقه داشتم، آنچه را که در درس شیمی میدانم به نفرات بیشتری انتقال دهم. مثلاً به جای سالی هزار دانشآموز، یکصدهزار نفر، بلکه بیشتر از آن بهره ببرند و این کار فقط از طریق تألیف یک کتاب جامع و خوب امکانپذیر بود ولی به دلیل مشغله زیاد تدریس، هیچگاه فرصت نمیکردم که این کار را به صورت جدی انجام دهم و تألیف یک کتاب به گونهای که دانشآموزان را از کلاس درس تا حد امکان بینیاز کند، کار دشواری است. هم تجربه تدریس میخواهد و هم حوصله زیاد. تا اینکه ۱۳۷۹، در یکی از روزهایی که به عنوان دبیر پروازی برای تدریس به یزد میرفتم، دوست فرهیخته و عزیزی که هماکنون در قید حیات نیستند، به نام آقای مهندس حمید قندهاری از من خواستند که یک روز هم در دبیرستان بهاباد که در ۲۰۰ کیلومتری شهر یزد واقع شده است، برای تدریس و رفع اشکال درس شیمی بروم. ایشان ساکن تهران بودند ولی در آن مقطع در روستای بهاباد کارهای تحقیقاتی و عامالمنفعه میکردند. من هم با کمال میل پذیرفتم. وقتی با بچههای آن روستا مواجه شدم، دیدم که امکانات آموزشی در آنجا تقریباً صفر است ولی شوق اشتیاق به یادگیری در چشمان تکتک آنها دیده میشد. آنها به صورت شبانهروزی با کتابهای آموزشی آن هم به صورت محدود، خودشان را برای کنکور آماده میکردند.
یک ماشین پاترول داشتم. آن را فروختم و از وزارت ارشاد، مجوز چاپ کتابم را گرفتم. کتابفرشها میگفتند کتابها را امانی به ما بده و ۳ ماه بعد بیا هر چه فروخته شد پس از کسر ۵۰ درصد قیمت پشت جلد، پرداخت کنیم! چون قصد سفر داشتم کتاب را به دبیران شیمی سراسر کشور هدیه دادم، همین کار آن را معروف کرد و مرا از سفر باز داشت |
تیمهای ۳ نفره تشکیل داده بودند، مثلاً کتاب آموزشی فیزیک به مدت دو روز در اختیار یک تیم بود و سایر کتابها در اختیار تیمهای دیگر و به صورت چرخشی از این تعداد محدود کتاب استفاده میکردند. آقای مهندس قندهاری میگفت: «این دانشآموزان با همین امکانات، همهساله رتبههای خوبی در کنکور کسب میکنند و اگر امکانات بیشتر باشد، قطعاً رتبههای بهتری به دست خواهند آورد.» بعد از بازگشت از یزد و مشاهده اثربخشی کتابهای آموزشی در روند تحصیلی دانشآموزان در نقاط کمبرخوردار، بیدرنگ شروع به تألیف کتاب شیمی به زبان ساده نمودم و سعی کردم تمامی تجارب دوران تدریسم را به زبانی شیوا و آسان برای دانشآموزان به رشتهٔ تحریر درآورم، به گونهای که یک دانشآموز بدون نیاز به معلم شیمی بتواند این درس را بیاموزد.
تألیف این کتاب حدوداً یکسال طول کشید و همزمان نیز قصد مهاجرت به کشور آلمان را برای زندگی و ادامه تحصیل داشتم. برای چاپ کتاب به ناشران زیادی مراجعه کردم، ولی همگی میگفتند این کتاب فروش نمیرود، چون سهم مطالب آموزشی آن نسبت به پرسشهای ۴ گزینهای آن بیشتر است. در آن مقطع، کتابهای تست از فروش خوبی برخوردار بودند و به نوعی ابزار کار معلمان کنکور بودند؛ ولی من اعتقادم غیر از این بود، چون هدفم از تألیف این کتاب، آموزش به دانشآموزان به زبان ساده بود. خصوصاً دانشآموزان نقاط کمبرخوردار که از امکانات آموزشی کنکور کمبهره یا بیبهره بودند. به یاد میآورم، سال ۱۳۸۰ یک ماشین پاترول داشتم و آن را فروختم و از وزارت ارشاد، مجوز چاپ کتابم را تحت عنوان «ناشر مؤلف» گرفتم و آن را در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه چاپ کردم. ابتدا سعی کردم، کتابها را بفروشم که در فروش با مشکلات زیادی از سوی کتابفروشان و توزیعکنندگان کتاب روبهرو بودم. من به عنوان یک معلم با این بازار آشنا نبودم و آنها تا ۵۰ درصد قیمت پشت جلد کتاب را برای حق توزیع و فروش میخواستند و این موضوع برای من قابل قبول نبود، چون هزینهٔ تمام شده آن کتاب، تازه بدون احتساب حقالتألیف خودم بیش از ۵۰ درصد بود. جالب اینکه میگفتند کتابها را به صورت امانی در اختیار ما قرار بده و پس از ۳ ماه مراجعه کن، هر تعداد را که فروخته باشیم پس از کسر ۵۰ درصد از قیمت پشت جلد، پرداخت و الباقی را مرجوع میکنیم!
من این شرایط را نپذیرفتم و چون قصد سفر داشتم و کتاب را کتاب مفیدی میدانستم، تصمیم گرفتم، تمامی ۵۰۰۰ نسخه از کتاب را به دبیران شیمی سراسر کشور هدیه دهم، بنابراین نامهای نوشتم و ویژگیهای کتابم را به معلمان توضیح دادم و همراه با کتاب از طریق مدارس برایشان به رسم هدیه فرستادم.
چند روز بعد از ارسال کتابها، یک اتفاق جالب افتاد و آن اینکه معلمان بعد از مطالعه کتاب، تقاضای خرید به تعداد زیاد برای دانشآموزان خود را داشتند، گاه به تلفن درج شده در کتاب زنگ میزدند یا به دانشآموزان خود میگفتند این کتاب را تهیه و با خود داشته باشند. طبیعی بود دانشآموزان برای تهیه کتاب به کتابفروشیها مراجعه میکردند و کتابفروشان و توزیعکنندگان، این بار حاضر بودند کتاب را با تخفیف ۳۰ درصد به جای ۵۰ درصد آن هم به صورت نقدی تهیه کنند.
این کتاب آنقدر با استقبال روبهرو شد که دبیران و دانشآموزان خواهان سایر دروس با این شیوه نگارش یعنی توضیح مفاهیم درس به زبان ساده به همراه پرسشهای ۴ گزینهای بودند و من برای پاسخگویی به این نیاز، تصمیم گرفتم که از مهاجرت صرف نظر کنم و در شهریورماه ۱۳۸۱، مجوز انتشارات بین المللی گاج را گرفتم.
به نظرتان در دستیابی به هدفتان موفق بودهاید؟
من از آغاز تأسیس گاج، یک هدف اساسی را برای خودم در نظر گرفتم و آن «توسعه عدالت آموزشی» بود. به عبارت دیگر دوست داشتم که تمام دانشآموزان بتوانند تا حد ممکن از امکانات آموزشی یکسان برخوردار باشند.
علاقهمندم هرجا نام یک کتاب خوب و اثرگذار مطرح شد، نام ایران هم مطرح شود، به عبارت دیگر نام ایران عزیز مترادف با کتاب و فرهنگ باشد و نه نفت و گاز |
اینکه تمامی امکانات آموزشی در کلانشهرها مستقر است و دانشآموزان شهرهای کوچک و روستاها و دانشآموزان کمبضاعت شهرهای بزرگ از این امکانات برخوردار نبودند، همواره موجب به هم ریختگیام بود و یک کتاب آموزشی جامع تنها راهکار ارزانی است که میتواند عدالت آموزشی را برقرار کند. من همواره به مؤلفان خود در گاج گفتهام که تمام توان و تجربهٔ خود را به کار گیرید و آنچه را که میدانید و برای دانشآموزان لازم و مفید است را به زبان ساده و با یک طبقهبندی منحصر به فرد به رشتهٔ تحریر درآورید و از مطرحکردن مفاهیم و مطالب خارج از کتاب درسی اجتناب کنید، مگر آنکه آن مطلب در یادگیری مفاهیم کتاب درسی به صورت مستقیم تأثیرگذار باشد.
آیا در توسعهٔ فعالیت خود به اهدافتان رسیدهاید؟
در ایران تا حدود زیادی بله، ولی هنوز جای کار بسیار است. من آرزو دارم در آیندهای نهچندان دور، پرآوازهترین ناشر جهان شوم و علاقهمندم هرجا نام یک کتاب خوب و اثرگذار مطرح شد، نام ایران هم مطرح شود، به عبارت دیگر نام ایران عزیز مترادف با کتاب و فرهنگ باشد و نه نفت و گاز.
این هدف بزرگ و قابل تقدیری است، آیا برای رسیدن به آن اقداماتی هم کردهاید یا صرفاً در حد یک ایده است؟
ایده بینالمللیشدن از روز اول با من بود، نام کامل گاج، انتشارات بینالمللی گاج است، یعنی از روز اول تأسیس گاج این نام را انتخاب کردم، ولی از سال ۲۰۱۳ مشغول بررسی بازار نشر دنیا هستم و تقریباً در طول ۱۰سال گذشته در تمامی نمایشگاههای مهم بینالمللی کتاب شرکت کردهام و خوشبختانه محتوای تعداد زیادی از کتابهای تألیفی ایران، چه معاصر و چه ادبیات و متون کهن، قابلیت ترجمه و عرضه در سطح بینالمللی را دارند.
آیا در راه اندازی انتشارات گاج، فرد یا سازمان خاصی هم با شما مشارکت داشتهاند؟
خیر. در ابتدای فعالیت گاج همان سالهای ۸۲-۸۱ به چند نفر از همکاران خود [معلمان دروس مختلف] پیشنهاد شراکت دادم، ولی هیچیک نپذیرفتند و معتقد بودند بازار از کتابهای آموزشی اشباع است. میگفتند اگر سال ۱۳۷۰ بود خوب بود ما هم میآمدیم و سرمایهگذاری میکردیم و به من هم توصیه میکردند وارد این حوزه نشوم، کار پرزحمت و پرریسکی است.
شما این اعتقاد را نداشتید؟
خیر، چون من حرف جدیدی برای گفتن داشتم و قرار نبود از روش کسی کپیبرداری کنم. به قول جبران خلیل جبران: «اگر آوازت زیبا و دلنشین باشد، حتی اگر وسط بیابان باشی، کسی را خواهی یافت که به آوازت گوش فرا دهد.» البته که اوج رقابت دانشآموزان در کنکور، دههٔ هفتاد بود و کتابهای نکته و تست از رونق بسیار خوبی برخوردار بودند، ولی من در تولید کتابهای آموزشی هدفم متفاوت بود. من آموزش را به زبان ساده و نه برای دانشآموزان در کلاسهای کنکور، بلکه برای دانشآموزان کمبهره و یا بیبهره از خدمات آموزشی مدنظر داشتم.
آیا ورود شما به حوزه نشر، باعث کاهش شمارگان کتابهای سایر ناشران آموزشی شده است؟
به نظرم خیر، من به کمک همکارانم در تألیف، ذائقههای جدیدی برای دانشآموزان ایجاد کردیم و اساساً به نیازهایی پاسخ دادیم که تا آن مقطع کمتر به آنها فکر شده بود. قبل از ورود گاج به عرصه نشر، عمدهٔ کتابهای پرفروش آموزشی یا از جنس حلالمسایل بودند و یا نکته و تست، اما ما در گاج معتقد به کتابهای آموزشمحور، کتابهای کار در کلاس و کار در منزل، کتابهای جمعبندی و... بودیم.
مؤلفان شما با مؤلفان سایر ناشران چه تفاوتی دارند؟
ساختار تألیف ما با ناشران دیگر متفاوت است. من چون خودم هم معلم بودهام، هم نویسنده و هم ناشر، توانستهام یک ارتباط منطقی بین این جایگاهها برقرار کنم. من معتقدم نویسندگی یک شغل است و نمیتوان به عنوان شغل دوم به آن نگریست. در اکثر مواقع مؤلفان ۷ روز هفته را تدریس میکنند و ساعات آخر روز با خستگی زیاد چند ساعتی را هم به تألیف اختصاص میدهند. این موضوع کیفیت تألیف را پایین میآورد. ما در گاج در سال ۱۳۸۴ برای اولینبار در ایران ساختمان تألیف راهاندازی کردیم بهگونهای که به هر دپارتمان یک واحد مجهز به کتابخانه مرتبط و سایر امکانات مورد نیاز تألیف اختصاص دادیم و نویسندگان و ویراستاران به طور منظم حداقل ۳ روز در هفته به تألیف مشغولند و در روزهای دیگر نوشتههای خود را در کلاس درس به بحث میگذارند.
آموزشوپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتابهای حلالمسائل مشغولند و این نقد کاملاً بجا و درست است. در حقیقت تولید این کتابها، دانشآموزان را از فکر کردن باز میدارد و آنها را تنبل میکند |
از سوی دیگر بین مدیران دپارتمانها، جلسات منظم برگزار میشود که دپارتمانهای دروس مختلف در روشها و استانداردهای تألیف که برایشان مشخص کردهایم فاصله نگیرند چرا که دانشآموز انتظار دارد زمانی که کتاب ادبیات گاج را خواند و تصمیم گرفت کتاب عربی را نیز تهیه کند، این دو کتاب در روشهای تألیف خیلی با هم تفاوت نداشته باشند، چرا که او انتظار سبک و روش ادبیات را از عربی گاج دارد.
تفاوت خدمات گاج با کانون فرهنگی آموزش در چیست؟
اساساً تمامی مؤسسات آموزشی یک کار را با روشهای متفاوت انجام میدهند و هر موسسه؛ متقاضیان و علاقهمندان خودش را دارد. در حال حاضر تمرکز ما در گاج بیشتر روی کتاب است و تمرکز کانون روی آزمونهای آزمایشی، به همین علت در تولید کتاب گاج حرف اول را میزند و در برگزاری آزمون، کانون.
آموزشوپرورش همواره منتقد جدّی کتابهای آموزشی و کمکآموزشی بوده است. به نظر شما این نقد به حوزهٔ کتابهای آموزشی وارد است؟
برداشت شما درست نیست. سازمان تألیف کتب درسی آموزشوپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتابهای حلالمسائل مشغولند و این نقد کاملاً بجا و درست است. در حقیقت تولید این کتابها، دانشآموزان را از فکر کردن باز میدارد و آنها را تنبل میکند و اساساً این کتابها آموزشی نیستند. ولی به حوزهٔ کتابهای آموزشی نه تنها نقدی ندارد بلکه از آنها حمایت نیز میکند. در طول این چند سال، دهها جلد از کتابهای گاج منتخب جشنواره رشد آموزشوپرورش شدهاند. از سوی دیگر خود آموزشوپرورش در انتشارات مدرسه به تولید کتابهای آموزشی و کمکآموزشی مشغول است و با ناشران بخش خصوصی رقابت میکند.
اگر کنکور به طور کامل حذف شود، گاج هم ضعیف میشود؟
خوشبختانه در سالهای اخیر کنکور از تب و تاب افتاده است و دانشآموزان دیگر استرس سالهای گذشته را ندارند بهدلیل آنکه ظرفیت پذیرش دانشجو در رشتههای مختلف تقریباً برابر با تعداد داوطلبان کنکور است و رقابت فقط در رشتههای خاص و دانشگاههای خاص است و این موضوع برای همیشه خواهد بود. در تمام دنیا نیز دانشگاههای خاص و رشتههای خاص متعلق به افراد سختکوش هستند. کمرنگ شدن کنکور تأثیری بر فعالیت گاج ندارد، چرا که عمدهٔ کتابهای گاج، کتابهای غیرتستی و غیرکنکوری است و گاج از مقطع پیشدبستانی تا کارشناسیارشد کتاب دارد.
اگر شما ناشر آموزشی نبودید، مثلاً ناشر کتابهای عمومی بودید، میتوانستید سالیانه ۱۰میلیون جلد کتاب چاپ کنید؟
قطعاً نه، بازار نشر آموزشی با نشر در سایر حوزهها کاملا متفاوت است، خرید کتابهای آموزشی برای یک دانشآموز یا دانشجو، یک ضرورت است ولی در مورد سایر کتابها اینطور نیست، کلاً در دنیا کتابهای آموزشی از فروش خوبی برخوردارند. (خبرآنلاین)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد