چشم که باز میکنی صورتش را مقابلت میبینی. با چشمان برافروخته و تلخندی نحس به نگاهت زل زده و خرخرهات را میفشارد چنان که باز از هوش میروی. هوشیاریات را که باز مییابی خودت را میتکانی و از اتاق تاریک بیرون میزنی. راهروی روشن برایت مثل هوای تازه است. تنها نگرانیات این است که تنفس تا کی ادامه خواهد یافت.
با احتیاط قدم برمیداری. صدای رادیو میآید. خبر به قتل رسیدن یک خانواده و زنی باردار را میدهد. شنیدن این خبرها یکجا از رادیو سراسری عادی نیست. با احتیاط همه درها را امتحان میکنی. هیچکدام باز نمیشود جز در زیرزمین.
دل به دریا میزنی. پلهها را میروی پایین و دری دیگر میبینی. بازش میکنی و... از نو خود را ایستاده در راهروی نورانی میبینی. در پشت سرت هم بسته است. راهی جز طی کردن مسیر تکراری نداری. این بار اما اوضاع فرق دارد. صدای شیون و ناله توجهت را جلب میکند. درها را کنترل میکنی. از قفل بودنشان مطمئن میشوی، دوباره به سمت در زیرزمین میروی. تا میخواهی بازش کنی، صدای قیژقیژ باز شدن در گوشت را میآزارد.
برمیگردی تا ببینی ماجرا چیست. میروی جلوی در. احتیاط میکنی. از لای در نگاه میکنی که... این بار در کسری از ثانیه چهرهای دیگر جلویت سبز میشود. دختری است با موهای سیاه و پوستی به رنگ گچ، شبیه قبض روح شدهها. تا بخواهی به خودت بیایی در را محکم میبندد.
یخ میکنی. ماندن را جایز نمیدانی. با سرعت هر چه تمامتر به سمت در زیرزمین حرکت میکنی. باز همان دور باطل! به همان اتاق که میرسی درش را باز میبینی. وارد که می شوی سکندری میخوری و میافتی. در محکم پشت سرت بسته میشود، اما به جایش چراغ قوهای پیدا میکنی که امیدت را دوچندان میکند.
مستاصل ماندهای از سوراخی که روی دیوار کناری است سر درآوری یا در مقابل را بکوبی. صدای نوزادی که ضجه میزند، افکارت را پریشان میکند. در همان حالی که در باز میشود. فرار میکنی و باز همان موجود بدمنظر خِرَت را میچسبد...
اینها صحنههایی از تبلیغ بازی P.T. بود. تبلیغی که به صورت دموی قابل بازی روی کنسول PS4 عرضه شد و کاربرانی که زودتر تمامش کردند، فهمیدند نامش یک رد گمکنی بیش نیست و این تبلیغ تازهترین عنوان از سری افسانهای Silent Hill است که با نام Silent Hills برای PS4 تولید و عرضه میشود.
بازیکنهای کهنهکار همگی خاطراتی هر چند اندک با سری بازی سایلنت هیل (تپه خاموش) دارند. یک سری اثرگذار که با عرضه اولین قسمت، دورنمای سبک وحشت/ بقا در بازیهای ویدئویی را دستمایه کار خود قرار داد بهگونهای که عدهای از اثرگذاریاش در سینمای وحشت میگویند. صحنههای اول این عنوان که ناگهان کنترل را از دست بازیکن خارج میکند و قهرمان داستان را به دست موجودات اهریمنی میسپرد تا جانش را بگیرند، از گیراترین صحنههای تاریخ این صنعت است. آن زمان سلب کنترل از دست بازیکن چیز تازهای بود. کسی به آن عادت نداشت و همین آن را متمایز میکرد.
متاسفانه از قسمت چهارم که آخرین اثر قابل توجه در این سری بود، بازیهای بعدی ذره ذره از نبوغ خالی شد تا آخرین قسمتهای این بازی که هرچند عناوینی آبرومند بودند، بیشتر به اکشنهای ماجرایی میماندند تا وحشت/ بقا.
اما قسمت جدید چیزهای زیادی برای عرضه دارد. سوای دموی عرضه شده که کاملا از داستان بازی اصلی مجزاست، نام هیدئو کوجیمای بزرگ و گیلرمو دل توروی خوش ذوق (Pacific Rim، Pan’s Labyrinth و...) در سمت کارگردانان بازی، نوید اثری بزرگ را میدهد.
تجربه ثابت کرده چنین آثاری یا به یک شاهکار بینظیر ختم میشود یا فاجعهای به یادگار خواهد گذاشت. آن طور که از دموی بازی معلوم بود، نه تنها پس از سالها یک تپه خاموش با گیمپلی مملو از ترس و دلهره را تجربه خواهیم کرد، بلکه کار تیم سازنده در خلق و پیادهسازی موسیقی و افکتها مثالزدنی است. گرافیک بازی نیز چنان چشمگیر است که از ابتدای معرفی تا الان دهان همه را باز گذاشته است. لبهها نرم و فریم روان است و کاستیها و بیسلیقگیهای همیشه حاضر در بازیهای کونامی به چشم نمیخورد.
مورد دیگر، همان چیزی است که باعث شد تبلیغ رسمی سایلنت هیلز همه را متحیر کند. نورمن ریدس، ستاره سری تلویزیونی مردگان متحرک ـ که نقش دِریل ویلیامز را به عهده دارد ـ از محبوبترین بازیگران تلویزیونی است. کونامی در اقدامی جالب نقش اول بازی را به ایشان سپرده و چهره قهرمان را عینا از صورت او برداشته است.
باید صبر کرد و دید اما آن طور که به نظر میآید، برخلاف عناوین یک دهه اخیر تپه خاموش که بازیکن همه تلاشش را میکرد زودتر از آنها رهایی بیابد، با عنوانی طرف هستیم که بازیکن دلش نمیخواهد از کابوسش خلاص شود. (ضمیمه کلیک)
سیاوش شهبازی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد