جمعشان همان صمیمیت همیشگی اهالی رادیو را داشت. از رسانه مورد علاقه شان سخن گفتند از رادیو.
در ابتدای بحث بفرمایید که به نظرتان چرا رادیو مانند گذشته نیست؟ بسیاری معتقدند رادیو در رقابت با رسانههای دیگر جا مانده و به نوعی عقب، افتاده است. دلیلش چیست؟
آل عباس: من بحث رقابت رادیو و تلویزیون را نمیپذیرم چون ما رسانه تصویری فوقالعادهای هم نداریم که بگوییم از آن جا ماندهایم. وقتی که شما یک رسانه پویا و فوقالعاده را مقایسه میکنید، میگویم، بله رادیو جا مانده است، اما در مورد تلویزیون چنین چیزی نیست. بارها برای همه ما پیش آمده که متوجه شدهایم برنامههای تلویزیون شبیه رادیو شده است، مثلاً اگر سریال را نبینید و فقط صدایش را بشنوید، هیچ اتفاقی نمیافتد و کاملاً سریال را متوجه میشوید. امروز هنوز قشر فرهنگی و فرهیخته ما رادیو گوش میدهند و هنوز کسی با رادیو قهر نکرده است، اما خیلیها با تلویزیون قهر کردهاند. با وجود همه زحمتی که همکارانم میکشند اما متأسفانه شاید تلویزیون به رقبایش باخته باشد.
دوستی: شاید رادیو از دوران اوجش فاصله گرفته باشد، اما نسبت به تلویزیون عقب نمانده است.
جولایی: رادیو همچنان معتبرتر است.
دوستی: موفقیت خیلی از برنامههای تلویزیون به دلیل ساختار رادیوییشان است.
اسکویی: اگر این عقب ماندگی را در کم شدن مخاطبان میدانید یکی از دلایلش تعدد شبکههاست. قبلاً تعداد شبکهها کم بود، اما امروز که بیش از 20شبکه رادیویی داریم مخاطب تقسیم میشود. من میگویم مخاطبمان پراکنده شده است مثلاً وقتی شبکه ورزش فوتبال مستقیم پخش میکند، مخاطب ورزشدوست نمیرود خبر ورزشی را از یک شبکه دیگر دنبال کند.
جولایی: باید بگوییم به اندازهای که تکنولوژی پیشرفت کرده به همان نسبت کیفیت برنامهها بالا نرفته است مثلاً زمانی که برنامهها با تیغ و چسب ادیت میشد میزان اشکالات فنی بسیار پایینتر بود. الان اشکالات نسبت به قبل بیشتر شده است. اگر در گذشته برخی از این اشکالات فنی وجود داشت نظارت، برنامه را برمیگرداند اما الان با همان اشکالات پخش میشود. حالا سؤال این است که چطور میشود برنامهها بهتر شود؟
به نظرتان سطح کیفی برنامهها چطور بالا میرود؟
یکی از راه هایش احترام و توجه به پیشکسوتهاست. هرگز نمیشود یک برنامه را به گروه خاصی سپرد. جوان و پیشکسوت کنار هم معنی پیدا میکنند. تجربهای که یک فرد پیشکسوت در 50 سال کسب کرده یک جوان براحتی نمیتواند به دست بیاورد.
اسکویی: نسل جوان باید جای ما را بگیرد و افراد پیشکسوت باید آن جوانها را بسازند و به اصطلاح تربیتشان کنند حالا در هر رشته اعم از صدابرداری، گویندگی، تهیهکنندگی و... آنها تجربیاتشان را در اختیار جوانها بگذارند و جوانها را
رها نکنند.
از طرفی باید برای پیشکسوتها امکاناتی فراهم شود که تجربیاتشان را در اختیار جوانها بگذارند. من میگویم بالاسرشان باشند و یاد بگیرند.
جولایی: دورههایی که برای برنامه سازان میگذارند کمک میکند اما هرگز یک دوره کسی را برنامهساز موفق و حرفهای نمیکند. در کنار دوره آموزشی جوانها باید هنگام کار تجربیاتی را کسب کنند. من هم در ابتدا برنامههای قوی نمیساختم، پس جوانها باید از پیشکسوتها یاد بگیرند.
آل عباس: سالهاست تعبیری داریم در رادیو به نام خانواده رادیو که بسیار تعبیر قشنگی است.اگر بخواهیم به خانواده رادیو نگاه کنیم یک خانواده وقتی شکل واقعی خودش را حفظ میکند که تکتک اعضا نقششان را درست ایفا کنند. حضور بزرگتر و پیشکسوتها در رادیو لازم و ضروری است سرعت و شتاب جوانها را میپسندم که خیلی هم خوب است، اما آن تجربه هم مهم است.
به یکی از همکارانم میگفتم وقتی به پرونده کاریام نگاه میکنم میبینم با کسانی کار کردم که هر کدام برای خودشان صاحب یک تفکر بودند. تک تک افرادی که با آنها کار کردم اگر بر فرض میگفتند تلفظ فلان واژه این است، ایمان داشتم که او درست میگوید و همانگونه آن کلمه را ادا میکردم، اما متأسفانه آن پشتوانه علمی را در خیلی از جاها نداریم.
دوستی: همیشه پشت میکروفن نشستن امنیتی را میطلبد که فقط سردبیر و تهیهکننده میتواند آن امنیت را به گوینده بدهد. اعتماد باید دو طرفه باشد، اما امنیت همیشه از طرف سردبیر و تهیهکننده است.گاهی هم سنهای من از محفوظات کمتری برخوردار هستند. رادیو رسانهای است که به معلومات، محفوظات، تجربه و... با هم احتیاج دارد.
در حالی که در رسانههای دیگر اگر یکی از اینها را داشته باشید میتوانید کارتان را انجام دهید، چون از ظرافتهای کمتری برخوردار است. بله، تخصص در کنار سواد و معلومات در یک برنامه تلویزیونی هم میتواند شاهکار خلق کند، (تلویزیون را عرض میکنم، چون من هم رادیوییام و هم تلویزیونی). مردم در تلویزیون دنبال شاهکار نیستند و خوراکشان را پیدا میکنند، اما در رادیو از هر برنامه آنقدر توقع دارند که شاهکار باشد که از برنامه قبلی و برنامه بعدی و این کار عوامل را سخت میکند.
به همین دلیل ظرافت در رادیو به تجربه احتیاج دارد چون تجربه در تخصص است. ظرافت در تخصص نیست، بلکه در تجربه است. تجربه در رادیو یعنی شناخت مخاطب به علاوه تخصص که میتواند یک برنامه رادیویی خوب بسازد.
میخواهم بدانم چرا رادیو تأثیرگذاری سالیان دور را ندارد؟
جولایی: البته هنوز هم برنامهها خوب و تأثیرگذار هستند اما متأسفانه اشکالاتی در برنامه وجود دارد مثلاً چندی پیش برنامهای شنیدم که موضوعش درباره عشایر بود، اما موسیقی فاصلهاش اسپانیایی بود. این فقط و فقط حاصل کار یک تهیهکننده کم تجربه است. همین اتفاق به برنامه لطمه میزند.
آل عباس: یاد برنامه نی لبک افتادم. من و آقای جولایی 12 سال پیش این برنامه را داشتیم که درباره موسیقی نواحی بود. برای آرم شروع برنامه چندین بار ضبط کردیم تا به آنچه مد نظر آقای جولایی است، برسیم اما امروز متأسفانه برخی از همکاران ما میگویند متن را بخوان من بعداً رویش موسیقی میگذارم و آرم میسازم. برای من که با تهیهکنندگان با تجربه رادیو کار کردم چنین چیزی پذیرفته شده نیست.
چون گوینده باید حس موسیقی را درک کند و سپس کلمات را ادا کند. خوب، کیفیت از اینجا
ضربه میخورد.
آل عباس: بحث رقابت رادیو و تلویزیون را نمیپذیرم چون ما رسانه تصویری فوقالعادهای هم نداریم که بگوییم از آن جا ماندهایم. وقتی که شما یک رسانه پویا و فوقالعاده را مقایسه میکنید، میگویم، بله رادیو جا مانده است، اما در مورد تلویزیون چنین چیزی نیست |
جولایی: در این حالت شنونده وقتی برنامه را گوش میکند خوشش نمیآید شاید دلیلش را متوجه نشود، اما من به عنوان تهیهکننده دلیلش را میفهمم. ضرباهنگ موسیقی با کلام مجری یکی نیست، ملودی برنامه یکدست نیست.
اسکویی: فرض کنید من میخواهم آنونس پخش مستقیم فوتبال را بخوانم. من اگر آن موسیقی را نشنوم نمیتوانم آن هیجان را به مخاطبم منتقل کنم. شما میدانید گزارش فوتبال یا والیبال با گزارش تنیس فرق دارد. من نخستین نفری هستم در ایران که تنیس گزارش کردم. در تنیس گزارشگر باید طوری گزارش کند که تمرکز تنیس باز به هم نخورد، اما در فوتبال میتوانید داد بزنید. در چنین شرایطی حتی آنونس خواندن برای این مسابقات هم فرق دارد. برای تنیس، چون ورزش لطیفی است و شلوغیهای فوتبال را ندارد موسیقی آرام نیاز است و نمیشود برای فوتبال هم از آن موسیقی استفاده کرد.
زمانی که گوینده میخواهد متن بخواند باید موسیقی را بشنود که لحن صدایش را همراه کند. شما نمیتوانید روی موسیقی آرام، آنونس فوتبال بخوانید.
یک نکته دیگری هم هست. استاد ما میگفت هر چه نمیدانید بپرسید. اصلاً هم ربطی به سابقه کار ندارد. خود من واقعاً اگر نمیدانم از کسی میپرسم چون اگر از او بپرسم فقط یک نفر میفهمد که من نمیدانم اما اگر پشت میکروفون ندانستن من مشخص شود تعداد زیادی مخاطب متوجه میشوند.
یک نکته دیگری هم هست. او میگفت حتماً متن برنامه را از قبل برای خودت بخوان.
آل عباس: شروع کار من در سال 76 بود که آقای جولایی تهیهکنندهام بودند. این را آموختم که متن را بخوان و علامتگذاری کن و بلند برای خودت بخوان. هنوز که هنوز است من متنم را قبل از شروع کار علامتگذاری میکنم و وقتی داخل استودیو میشوم یکبار میخوانم برای خودم. چیزی که همکاران جوان به خنده و شوخی میگیرند و میگویند خانم آل عباس شما هنوز بعد از این همه سال کار، متن میخوانی؟
اسکویی: امروز کار ما سختتر شده است نسبت به 40 سال پیش چون آن موقع اینترنت نبود که کسی برود تحقیق کند و اشتباه ما را بگیرد.
دوستی: به نظرم واقعاً تأثیرگذاری رادیو کم نشده است. شاید برنامههایی باشندکه مخاطب را خسته کنند، سختی برنامه روتین، کمدانشی برنامه ساز، بینظمی عوامل و... از دلایل این موضوع است، اما واقعاً تأثیرگذاری رادیو با تمام عیبهایی که داخل رادیو وجود دارد و همه میدانیم، کم نشده است.
چرا چنین عقیدهای دارید؟
دوستی: برایش دلیل دارم. مثلاً بارها شده گویندههای ما اشتباه میکنند و در این شرایط تلفنهای برنامه زنگ باران میشود که اشتباه را گوشزد کنند، خوب این یعنی ما را میشنوند. مخاطب رادیو بیرحم است در عین صمیمیت مثلاً براحتی میگویند این چه موسیقی است یا فلان مجری بهتر بود.
همه این دقت و توجه مخاطب به رادیو به دلیل تأثیرگذاری است.از برنامههای تلویزیون کمتر ایراد میگیرند مگر اینکه خیلی تأثیرگذار باشد.
خوب فکر میکنید چرا این حساسیت و دقت در برنامهسازی کم شده است؟
جولایی: رادیو اصولی دارد که باید رعایت شود و متأسفانه جوانترها کمتر آن را رعایت میکنند. البته منظورم همه جوانها نیست چون جوانهای خوبی را میشناسم که از کارشان لذت میبرم، اما برای برخی جوانها همانگونه که نظم برای ما فرهنگ شده بینظمی برایشان فرهنگ شده است. اینکه باید یک ساعت قبل از برنامه در استودیو حاضر باشی برای آنها موضوع خندهداری است. مثلاً در برنامه عصر جمعه که کار میکردیم و آنجا هم با آقای اسکویی همکار بودیم برنامه ساعت 4 یا 5 بعداز ظهر پخش میشد همه عوامل ساعت 2 بعد از ظهر در استودیو پخش حاضر بودیم. متن را میخواندیم، ارتباطات را میگرفتیم، موسیقی را هم آماده میکردیم. مجری میدانست من به عنوان تهیهکننده با پلیس و.. برای گفتوگو هماهنگ کردم، قرار است با چه کسانی در برنامه گفتوگو شود. همه میدانستند میخواهند چه کار کنند.
این زود رسیدن چه اثری داشت؟
اسکویی: زمانی که زودتر میآمدیم؛ چون وقت به اندازه کافی داشتیم مثلاً من از تهیهکننده میپرسیدم با فلانی به چه دلیل قرار است گفتوگو کنیم، تهیهکننده هم توضیحاتی میداد و من در جریان کار قرار میگرفتم و با هم صحبت میکردیم که چگونه برنامه پیش برود. حالا فکر کنید مجری درست همان لحظه شروع برنامه برسد، در حال نفس نفس زدن خوب این چه برنامهای میشود؟
من واقعاً نیم ساعت زودتر سر برنامهام حاضر میشوم. سؤال میکنم، در جریان آیتمهایی که قرار است پخش شود، قرار میگیرم. شاید باور نکنید اما رانندههایحملونقل تا به حال در خانه من را نزدند. چون همیشه جلوی در منتظر هستم.
با این کار در درجه اول به خودم احترام میگذارم چون نمیخواهم به من بگویند چرا دیر آمدی و..هر کسی خودش را دوست داشته باشد و به کارش اهمیت دهد و برای شخصیت خودش ارزش قائل شود، امکان ندارد طوری رفتار کند که مورد مؤاخذه قرار بگیرد.اینکه آقای جولایی میگویند دو ساعت قبل از برنامه حاضر بودند باعث میشد تا کیفیت برنامه بیشتر شود.
جولایی: صحبتی که میکنم فقط درباره این بیست و پنج شبکه نیست، من به شبکههای استانی هم رفتهام و حتی الان هم برنامههای این شبکهها را گوش میکنم.
دوستی: امکاناتشان کم است ولی استعدادشان بالاست.
جولایی: بله، برخی از رادیوهای استانی به جایگاه خوبی رسیدهاند که با برخی شبکههای سراسری رقابت میکنند. یک علتش این است که بهتر حرف گوش کردهاند، در حالی که برخی از جوانهای ما چندان حرف گوش کن نیستند. مثلاً اول برنامه یک سلام میکنند و سپس یک موسیقی طولانی پخش میشود. علتش را میپرسیم میگویند گوینده تازه رسیده است و حالا باید برود ببیند در برنامه امروز قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. مخاطب آنقدر ارزش دارد که به خاطرش یک ساعت زودتر سر برنامه حاضر شوید.
یکی دیگر از کارهایی که باید برای بالابردن سطح کیفی برنامهها انجام شود اختیار دادن به تهیهکننده است اما حالا سردبیر و تهیهکننده تلفیق شدهاند. تمام کارهایی که یک سردبیر انجام میدهد، در گذشته مربوط به تهیهکننده میشد.
آل عباس: آقای جولایی! در حال حاضر یک نکتهای در این زمینه وجود دارد. شما از تهیهکنندهای سخن میگویید که صاحب تفکر است، چنین تهیهکنندهای حق داشت که در کنار خودش سردبیری را نخواهد اما متأسفانه امروز با چالشی روبهرو شدیم و این ضعف هم گریبان گویندگان را گرفت. تهیهکننده و سردبیر یکی شدند اما ما جای آدمهای پیشکسوت را هنوز نتوانستیم پر کنیم. الان تهیهکنندههای جوانی داریم که هنوز با الفبای تهیهکنندگی درگیر هستند. در این شرایط مفهوم را هم به او میسپاریم. با این افراد کار کردهام. یک سیدی که در دستگاه گیر کند واقعاً درمیماند و نمیداند چه کار کند. اگر آنجا گویندهای نباشد که تجربهاش برنامه را جمع کند، اتفاق بدی رخ میدهد. واقعاً کار گویندهها سخت شده است. قبلاً با تهیهکنندههایی کار میکردیم که سالها تجربه داشتند. اما الان در برخی موارد با کسانی کار میکنم که میگویم اگر سر برنامه اتفاقی بیفتد آل عباس خودت باید برنامه را جمع کنی و سر و سامان بدهی.
دوستی: همیشه پشت میکروفن نشستن امنیتی را میطلبد که فقط سردبیر و تهیهکننده میتواند آن امنیت را به گوینده بدهد. اعتماد باید دو طرفه باشد، اما امنیت همیشه از طرف سردبیر و تهیهکننده است |
باید تهیهکننده و سردبیر یکی باشند اما زمانی که تهیهکنندههای ما بسیار درست و حرفهای با کار برخورد کنند. دورههای متمادی در کنار افراد باتجربه کار کنند. آقای جولایی شما چگونه تهیهکننده شدید؟
جولایی: دستیاری، من 7 سال دستیار بودم و حتی در مورد فرزندانم که از کودکی با کار رادیو کاملاً آشنا بودند، تا زمانی که دورهها را نگذراندند و به عنوان دستیار کار نکردند، اصلاً اجازه ورود به پخش و برنامهسازی را به آنها نمیدادم.
آل عباس: اما امروز چنین چیزی را نمیبینیم.
دوستی: من با آدمهای بزرگی کار کردم.
آل عباس: کنار آدم بزرگ ایستادن باعث میشود فرد قد بکشد.
دوستی: من هم این حرفها را میپذیرم و شرمندهام که نمیتوانم از هم سنهای خودم دفاع کنم. یکسری از وسواسهای برنامهسازی دیگر جدی گرفته نمیشود. مثلاً من با وسواس دلم میخواهد همه چیز در برنامه خوب اتفاق بیفتد. از کسی که میرود مهمان را بیاورد تا لحظه آمدن مهمان و دیگر اتفاقات برنامه.
حالا شاید آن دسته از دوستانی که بدون حساسیت و وسواس کار میکنند موفقتر باشند، نمیدانم.
این وسواس تحت تأثیر بزرگانی است که با آنها کار کرده ام. فکر میکنم بزرگترین آسیب ورود آدمهایی است که از طریق مسابقه وارد یک ماجرای فرهنگی شوند.مسابقه امری است با احتمالات، ورود آدمها بدون آموزش به رادیو صدمه میزند. به مخاطب رادیو هم صدمه میزند. خوب است که همیشه پیشکسوتها باشند، پیشکسوت به معنی سواد کاری.
آل عباس: بله، جوان که میگوییم منظورمان سن شناسنامهای فرد نیست. من همین الان در رادیو پیام با یک تهیهکننده جوان کار میکنم که کارش را خوب بلد است اما من به کسانی میگویم که در عرض سه ماه شدند تهیهکننده.
جوانگرایی در رادیو اتفاق افتاده است اما آن طور که مشخص است ورودشان اصولی نبوده، پس چرا این اتفاق افتاد؟
آل عباس: الان جایی مانند خانه رادیو هست و چند تا از دوستان سختگیرانه صداها را گوش و انتخاب میکنند، اما در یک مقطعی انگار که دچار یک حمله شدیم.
اول آقای اسکویی و هم نسلانش بوده، بعد من بودم و هم نسلانم اما وقتی به نسل بعد از خودم نگاه میکنم کمتر میبینم گویندههای جوانی را که با حساسیت و وسواس زیاد کار کنند. معتقدم رادیو محبوبیت دارد ولی شهرت ندارد. حسن ماجرا در همین است یعنی هم شغلت را داری و هم در کنار خانوادهات زندگی آرامی داری و محبوبیت هم داری، محبوبیت یعنی مخاطبی از فلان روستا در «فسا» برایت یک جعبه خرما بفرستد و.... شهرت من با فلان بازیگر خیلی متفاوت است اما محبوبیتش برایم ارزشمند است.می خواهم بگویم گوینده خوب داریم اما خوب با حسایت بالا نداریم.
اسکویی: البته به نظرم شهرت هم دارد. استاد ما میگفت سعی کنید همیشه خودتان باشید و از کسی تقلید نکنید. برخی از این دوستان جوان مراعات نمیکنند و علت اینکه صداها در رادیو شبیه هم شده، همین است. هر کسی باید خودش باشد. وقتی خودش باشد حتماً شهرت هم به دنبالش میآید. وقتی صداها یکجور باشد دیگر شهرتی هم وجود ندارد.
جولایی: مدیری از گویندهای راضی نبود اما همان گوینده با من هم کار میکرد و وقتی آن مدیر صدایش را از برنامه من میشنید میگفت چقدر عالی است.وقتی گفتم او همان گوینده است، تعجب کرد. این تأثیر اتاق فرمان را نشان میدهد و همان نکته که جوانها باید در کنار باتجربهها قرار بگیرند.
جولایی: برخی از رادیوهای استانی به جایگاه خوبی رسیدهاند که با برخی شبکههای سراسری رقابت میکنند. یک علتش این است که بهتر حرف گوش کردهاند، در حالی که برخی از جوانهای ما چندان حرف گوش کن نیستند |
آل عباس: گذشته از توانایی و استعداد گوینده، مهمترین مسأله حتماً یک تهیهکننده خوب است. ببینید نسل طلایی گویندهها دوران آقای اسکویی و همکارانشان بود. من آدمی نیستم که بگویم خوب این عزیزان نسل طلایی بودند و من و هم نسلانم هم که بعد آمدیم نسل نقرهای هستیم و حالا بعد از ما نسل برتری در کار نخواهد بود نه، حتماً در بین جوانان هم گویندههای خوب داریم و حتماً نسل خوب گویندهها قابل تکرار است اما وقتی که مربی خوبی داشته باشند. گویندگی این نیست که صدایت را در گلویت بیندازی.گویندگی این نیست که صدایت را شبیه گویندههای موفق کنی، تو نمیتوانی اصل یک جنس بشوی.
جولایی: من هم جوانان را دوست دارم و این حرفها را درباره برخی از آنها میزنم. گویندهای که نحوه ادای درست کلمات را نمیداند، بعد در فاصله بین برنامه میرود بیرون استودیو با تلفن حرف میزند معلوم است در کارش موفق نمیشود.
آل عباس: سالها پیش آخرین فرزندم که به دنیا آمد مدتی از رادیو دور بودم. وقتی برگشتم با آقای جولایی که کار کردم تا سه هفته ایشان نکاتی را به من تذکر میداد. گوش میکردم نمیگفتم چند سال است که کار میکنم و نیازی به این توصیهها ندارم. الان بچهها فکر میکنند 5 سال یعنی سابقه کار؛ اگر این طور است پس سند رادیو را باید به نام آقای اسکویی بزنند با این سابقه طولانی.
اسکویی: استاد ما میگفت هر چه نمیدانید بپرسید. اصلاً هم ربطی به سابقه کار ندارد. خود من واقعاً اگر نمیدانم از کسی میپرسم چون اگر از او بپرسم فقط یک نفر میفهمد که من نمیدانم اما اگر پشت میکروفون ندانستن من مشخص شود تعداد زیادی مخاطب متوجه میشوند |
اسکویی: چون شما شخصیت خودت را دوستداری و به همین دلیل حرف شنوی داری. من با این همه سال کار هنوز به حرف تهیهکنندهام گوش میکنم چون فکر میکنم این تشخیص اوست. برخی فکر میکنند اگر صداسازی کنند باعث پیشرفتشان میشود در حالی که این طور نیست.
آل عباس: گذشته از اینها یک نکته دیگری هم وجود دارد. فقط به جوانها نگوییم. به نظرم اگر گویندهای هم سابقه با من یا آقای اسکویی هست و هنوز مردم او را نمیشناسند نه رسانه مقصر است، نه تهیهکننده او، نخواسته که صاحب امضا و صاحب سبک باشد در کار خودش.
اسکویی: یکی از افتخاراتم کار کردن با آقای جولایی است. زمانی که او به رادیو آمد من بیش ار 20 سال بود که کار میکردم ولی به حرفش گوش میدادم نمیگفتم من این همه سال است که کار میکنم. باید بگوییم مردم هم به درستی متوجه هستند و همه را میشناسند.
آل عباس: مخاطب فعال داریم.
دوستی: و باهوش،حتی دیدم وقتی موسیقی طولانی میشد پیامک زدهاند که عوامل دیر آمدهاند.
درباره جوانگرایی باید بگویم.اگر منظورتان جوان به معنی سن شناسنامهای است که عیبی ندارد. حتی من که در این جمع، جوان هستم هر از گاهی نیروی کم سنتر از خودم میبینم، امیدوار میشوم و این عیبی ندارد به شرط اینکه جای درستی قرار بگیرند.
زمانی جوان یعنی کم تجربه، کسی که حاضر به پذیرش اشتباهش نیست، ضعف مطالعه دارد، نمیخواهد یاد بگیرد. مهمتر از همه این است که باید یاد بگیریم برنامه ساز فقط باید در یک حوزه کار کند، البته بجز نویسندگی که معتقدم نویسنده باید بتواند در همه سبکها بنویسد.جوانها هم باید از یک جایی شروع کنند مگر خود من چند س
الم بود که وارد رادیو شدم اما باید به این نکاتی که گفتم هم توجه کنند.
برای پایان صحبت میخواهم از چیزی بپرسم که در همه اهالی رادیو به وضوح مشاهده کردم و آن هم عشق خاصی است که به این رسانه دارند. این عشق چگونه اتفاق میافتد، اصلاً چرا این عشق با وجود همه سختیهای کار در رادیو وجود دارد؟
جولایی: هرگز در رادیو قبل از شروع کار، درباره دستمزدم طی نکردم چون عاشق کارم هستم.
آل عباس: مانند بازیگر حرفهای که اول میبیند فیلمنامه خوب است یا نه بعد میرود سراغ دستمزد.
وقتی پای علاقه به کار در میان باشد کیفیت کارتان هم بالا میرود.
آقای اسکویی با تجربه و تخصصی که دارد حتماً در شبکه ورزش سیما جایی داشت چرا نرفت؟ مسعود اسکویی را عشق در رادیو نگه داشته نه اعداد و ارقام دستمزد تصویر.
من بازیگر سینما و تلویزیون و تئاتر بودم اما سالهاست فقط در رادیو کار میکنم، حتماً چیزی در رادیو دیدم، آن هم عشقی است که به این رسانه دارم. امیدوارم مسئولان قدر این عشق اهالی رادیو را بدانند.
اسکویی: اگر چند بار دیگر هم به دنیا بیایم بازهم در رادیو گویندگی میکنم.
دوستی: رادیو یک حرفه است شغل نیست. خوشحالم از کار در این رسانه.از طرفی مردم هم به ما توجه میکنند و این نکته بسیارمهمی است. (مریم رضازاده/ روزنامه ایران)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد