به عنوان یکی از برنامهسازان قدیمی در حوزه کودک میتوانید توضیح دهید حضور خالهها و عموها از چه زمانی در تلویزیون اتفاق افتاد؟
در برنامهها از این نامها به این دلیل استفاده میکنند که با فرهنگ ما عجین است. در دهههای گذشته بیشتر در کارهای عروسکی عمه خانم و خاله خانم داشتیم و اندکاندک در کارهای کودک آنهایی که اسم داشتند به نام نمایشیشان شناخته میشدند. مانند «مهرنگ و اورنگ» بنابراین برنامهسازان سعی کردند نامی را انتخاب کنند که برای بچهها بیگانه نباشد. مجریان هم به جای استفاده از اسم خودشان، از القاب استفاده کردند.
هر کدام از عمو و خالهها، چه وجه تمایزی با یکدیگر دارند؟
در برنامههایی که اجرا میکنند، خصوصیاتشان دیده میشود. شاید در نگاه نخست همه شبیه یکدیگر باشند، ولی هر کدام نوع اجرایشان فرق میکند. هنگامی که نام عمو یا خاله میآید، باید آدم باتجربه و پختهای حضور داشته باشد یعنی خاله، عمو و عمه نام کمی نیست چون این نامها برای کودکان آشناست و در خانواده خود زیاد آن را می شنوند؛ البته بعضیها با نامهای دیگر ماندگار شدهاند مانند هوشیار و بیدار، آقای حکایتی یا مرحوم نیرزاده که هر کدام یک شیوه اجرایی داشتند.
15 سال پیش که من در گروه کودک فعالیت میکردم، به این نتیجه رسیدیم که وقتی کارتون شروع میشد، بچهها پای تلویزیون مینشستند، اما وقتی مجری میآمد، نگاه نمیکردند. بنابراین متوجه شدم مجریها هم باید برنامه نمایشمحور اجرا کنند. هماکنون شاهدید قالب برنامههای «عمو پورنگ» و «عمو قناد» نمایشی شده و بچهها هم با اشتیاق بینندهاش هستند.
به نظر شما چرا تعداد عموها و خالهها در تلویزیون اینقدر زیاد شده است؟
ما همیشگی نیستیم. نباید یادمان برود که روزگاری عدهای بودند و بعد ما آمدیم و سپس خواهیم رفت و عدهای تازهنفس با شیوههای اجرایی مختلف وارد میشوند. معتقدم دور از انصاف است که فکر کنم فقط من هستم و بس. اگر اسمی از عمو و خاله برده میشود، باید این افراد هر کدام چارچوب اجرایی خاصی برای خود داشته باشند. باید سعی کنیم از یکدیگر فاصله بگیریم و هر فردی نکته قشنگ و خوب اجرایی خاص خود را به نمایش بگذارد.
سوال اینجاست که چرا مجریان نام دیگری را بجز خاله و عمو انتخاب نمیکنند؟!
مثلا چه نامی؟ البته نامهای دیگری مانند مهربان هم داریم، ولی برای اینکه راحت به زبان بچرخد، عمو را اضافه میکنند و عمومهربان میشود. ببینید من قناد هستم؛ اما برای نزدیکی با طرف مقابل، عمو را اضافه میکنند.
چرا این همه عمو و خاله در تلویزیون داریم؛ اما عمه و دایی نداریم؟!
دایی شکور را در برنامه رنگینکمان داشتیم، اما قبول دارم کمتر این عناوین به گوش میخورد. عمو به پدر و خاله به مادر نزدیک است.
باید پرسید اگر اسم عمو را حذف کنیم، چه نامی باید به جایش بگذاریم؟ مثلا عدد بگذاریم! ما نامی را انتخاب کردیم که بچهها با آن ارتباط برقرار میکنند و در فرهنگ ما هم جایگاه دارد. برای بچهها هم غریب نیست و قشنگ است. خوش به حال آن مجری که بین بچهها، او را به نام عمو و خاله میشناسند. کارهای عروسکی مثل سنجد هم داریم که چون عروسک هستند، به دل مینشینند. خیلی مجری در تلویزیون داریم، اما وقتی نام آقای مجری کلاه قرمزی به میان میآید، همه او را میشناسند.
اتفاق افتاده که بچهای عموقناد را بیشتر از عموی خودش دوست داشته باشد؟
چند سال پیش مادر و فرزندی به من نزدیک شدند. ناگهان آن بچه دست مادر را رها کرد و به سمت من دوید و خودش را در آغوشم انداخت! مادر با تعجب نگاه کرد و گفت آقای قناد، فکر کردم این چه کسی است که فرزندم دستش را از دستم جدا کرده و خود را در آغوشش انداخته است. آن خانم به من گفت: بچههای ما به دلیل مشغلههای کاری ما، خیلی دیر و ماهی یک مرتبه عموهای خود را میبینند، اما شما را هفتهای یک مرتبه میبینند. به همین دلیل ارتباط بیشتری با شما دارند. باور کنید، بعضی بچهها ما را بیشتر از عموی خودشان دوست دارند. امیدوارم کار ما خوب باشد که چنین احساسی به بچهها دست دهد.
آیا فرزند خودتان هم عمو دارد؟
(خنده) هر فردی از من میپرسد چند فرزند داری، میگویم هفتهای 150 فرزند! چون هر هفته این تعداد مهمان برنامه ما هستند و واقعا آنها را مانند فرزندان خودم دوست دارم. ما در برنامه نماینده یک معلم، پدر، مادر، پلیس، کارگر، مهندس و پزشک هستیم و اگر بتوانیم باصداقت با بچهها ارتباط برقرار کنیم، قبولمان میکنند؛ چون بچهها باهوش هستند.
با توجه به اینکه بیش از سه دهه است برای کودکان کار میکنید، بفرمایید عملکرد کدام یک از عموها و مجریها را دوست دارید؟
همه عموها و خالهها در جایگاه خودشان خوب هستند. برخی اوقات از آنها یاد میگیرم. من همه برنامهها را میبینم و برنامه خودم را هم ضبط کرده، در منزل دوباره تماشا میکنم تا به نقاط ضعف و مثبتم پی ببرم.
معتقدم قلقلی در جایگاه خود با اینکه حرف نمیزد، اما هنوز نامش بر سر زبانهاست. البته همه خوب هستند، اما ایرج طهماسب موفقیت بیشتری نسبت به دیگران کسب کرده؛ چون استادانه و کارشناسانه کار میکند و میداند چه میخواهد بگوید. ببینید، حمید جبلی در آن واحد جای سه نفر صحبت میکند و خودش در تصویر هم حضور دارد که قابل تحسین است.
برنامههای فعلی نسبت به کارهای گذشته چه تغییراتی کردهاند؟
اگر به 30 سال پیش نگاه کنیم، میبینیم ما تنها دو مجری خانم الهه رضایی و گیتی خامنه را داشیم. در آن زمان بیشتر سعی میکردند تخیلات بچهها را از روی نقاشی کشیدن به کار بگیرند، ولی اکنون آن بچهها در برنامه اظهارنظر میکنند یا تلفنی حرف میزنند. بنابراین بیشتر به خلاقیتش کمک میشود. هر برنامهای در آن مقطع زمانی، جایگاه خودش را دارد.
شما برنامه کلاه قرمزی و آقای مجری را نگاه کنید، صد پله بالاتر از آن زمان است. شما عروسک را نمیبینید و فکر میکنید واقعا یک آدم است. این اتفاق نشاندهنده پسزمینه قوی کار است. روی برنامه کارشناسانه فکر شده که توانسته هم بچهها و هم بزرگترها را جذب کند.
چرا تعداد برنامههای نمایشی مخصوص کودکان کم شده است؟
نمیدانم، اما در برنامه «جمعه به جمعه» هر هفته چند نمایش با توجه به موضوع برنامه اجرا میکنیم؛ مثلا اوایل اسفند، موضوع برنامه ما تغییر و هفته بعد خانه تکانی و سپس دید و بازدید بود، اما سخن شما درست است و سریال و نمایش درباره کودکان کم داریم. بیشتر برنامهها حول محور مجری و دعوت از بچهها تولید میشود. معتقدم این کار به شما خبرنگاران برمیگردد که به طور مثال یک ماه برنامههای کودک را ببینید و به همه برنامهسازان کودک اخطار دهید که کجای کارشان خوب و کجای کارشان اشکال دارد. وزارت آموزش و پرورش، خبرنگاران و خانودهها باید دست به دست هم دهند تا یک برنامه خوب تولید شود.
غزل ضیغمی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد