طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۱۸۵۳۵
با کمال تاسف و تاثر به اطلاع می‌رساند،100روز گذشت

شرق :با کمال تاسف و تاثر به اطلاع می‌رساند،100روز گذشت

آن گل که بیشتر به چمن می‌دهد صفا / گلچین روزگار امانش نمی‌دهد

گلچین روزگار عجب کاری می‌کند/ می‌چیند آن گل که به دنیا نمونه است

با چشمانی خیس و قلبی فشرده و پیشانی‌ای چروک و موهایی کم‌پشت ناباورانه صدروز از فراق یار را از سر گذراندیم. یاری که دورانش دوران باروری بود؛ باروری درخت و گندم و آدم. البته ازبین‌رفتن جنگل‌ها و ازبین‌رفتن صادرات گندم را به‌دلیل ازبین‌رفتن بودجه که قلم بگیریم، او توانست با دادن وام به باروری مردم کمک کند و نسل آدم را در هشت‌سال دوبرابر کند که دست‌مریزاد دارد و دمش هم گرم.

فراق یار را چطور باید بپذیریم که هنوز اثرات جانکاه سوءمدیریت (مدیریت so so) و مدیریت سو (به زبان ترکی یعنی مدیریت آبکی) او را با پوست و استخوان درد می‌کشیم؛ دردی که خوب هم بشود تا سالیان جایش خواهد ماند.

صدروز گذشت و ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود. البته دروغ چرا، همین که هشت‌سال گذشت و ما را به سخت‌جانی خود این گمان به‌دست آمد، معلوم شد که نظریه داروین درست است و شرایط هرچه سخت‌تر بشود پوست آدم کلفت‌تر می‌شود.

و افسوس و صدافسوس آنچه یار در هشت‌سال کاشته بود اینان در صدروز از بین بردند. نمونه‌اش همین مذاکرات «ژنو». در حالی که در زمان یار مذاکرات و مدیریت جهان از جلو بود، ولی الان به یک مذاکره معمولی و ناهار کاری و خورشت کاری با جان کری در ژنو دستاورد گفته می‌شود. خوب شد صدروز گذشت و دولت یار، نیست که ببیند چطور چیزی که هشت‌سال طول کشیده بود آنطوری شود، در صدروز بچه‌ها را فرستادند «پی» و «فونداسیون» را کندند دارند، دیوارها را می‌برند بالا.

افسوس که دیگر، «ارز دارو» به «خودرو لوکس» بدل نمی‌شود که ما در خیابان «پورشه» ببینیم و حالش را ببریم و باعث‌وبانی‌اش را یاد کنیم.

صدروز گذشت و اینک غافلان و گمراهان آن را جشن اعلام می‌کنند. اما من هرگز نمی‌توانم قلم خود را بفروشم که این صدروز را جشن بگیرم. آقای احمدی‌نژاد ما به شما مدیون هستیم. رسانه‌ها صدروز بی‌شما را در بوق و کرنا کرده‌اند و دستاوردهای مدیریت آقای روحانی را یکی‌یکی معجزه اعلام می‌کنند، اما برای من هنوز «معجزه قرن» شما هستید. شوخی نمی‌کنم. من از بچگی وارد مطبوعات شدم و 10سال طول کشید که نوشته‌هایم خوانا و همه‌خوان و معروف شود و همیشه فکر می‌کردم حق من را دیگران خورد‌ه‌اند. اما با آمدن شما من گل کردم و شکوفه زدم. البته در همان دوران شما علاوه بر دیگران، من هم کمی هرس شدم که اصلا عیبی ندارد. حتما برایمان خوب بوده است.

آقای احمدی‌نژاد ممنونم که آمدی، و غمگینم که رفتی. کاش بودی. کاش روحانی نیامده بود. احمدی‌نژادجان، من هم مثل مردم اندونزی اگر بچه داشتم حتما اسمش را احمدی‌نژاد می‌گذاشتم.

محمودجان، هرروز بی‌تو، ما را روز مباداست. بازگرد. برای انتخابات مجلس مطمئنم با تیم و سیستمی جدید باز خواهی گشت و مجلس را فتح خواهی کرد. هرطور فکر می‌کنی خوب است برگرد اما برگرد. اینها را ول کن. ولی من دلم برای خودت و آن سخنرانی‌هایت تنگ شده است. ‌آی میس‌یو هانی. آی میس‌یو.  به همین مناسبت که دیگر سخنرانی نمی‌کنی و اسم ایران را در جهان تیتر یک نمی‌کنی، مجلس غصه‌خوری و افسردگی هرروز برپاست.

اعتماد:این داس نبود... آر پی جی هفت بود

یک روزهایی در تاریخ کشور ما روزهای شکست تیم های بزرگ دنیاست. حالامی خواهد در والیبال باشد یا فوتبال ساحلی یا مذاکرات هسته یی. در این روزهای خاص شما کافی است یک تیم بگذارید جلوی تیم ما تا نسخه اش را بپیچیم.

این طور می شود که یکهو امریکا را شکست می دهیم و 1+5 را هم در هم می پیچیم و وزیر خارجه اسراییل مجبور می شود بگوید توافق ایران و 1+5 وحشتناک است. خب ایشان بهتر است اخبار توافق هسته یی را شب ها مطالعه نکند که عینهو فیلم ترسناک از دیدنش نترسد و یکهو نبینیم که جا تر است و...

به هرحال تیم های ورزشی و سیاسی ایران نشان دادند دوران عدم موفقیت تیمی گذشته و ما می توانیم... این «ما می توانیم» جمله خوبی است ها اما آدم را یاد دولت قبل می اندازد. لذا مجبورم از گفتنش پرهیز کنم. راستش از اینکه تیم های ایرانی با داس به جان تیم های خارجی بیفتند لذت می برم... این روزها هرچه می گویم یاد یکی می افتم. داس که گفتم یاد آیت ا ؟احمد جنتی افتادم که انتقاد کرده از درو کردن مدیران وزارتخانه ها با داس. یعنی در واقع ایشان منتقد پسرش شده که در وزارت ارشاد همه معاونان را عوض کرد؟

یک شهروند آرادانی: این داس نبود آر پی جی هفت بود ! همه فک و فامیل های ما را مثل برگ گندم درو کردند. خودتان فامیل ندارید ؟ خواهر و مادر ندارید ؟

یک آرایشگر حین اصلاحات سر و صورت: برای اصلاحات داس مناسب نیست. لطفا از تیغ های یک بار مصرف استفاده کنید. البته اگر کاغذپاره تحریم ها قطعنامه دان تان را مجروح کرده استفاده چندباره از تیغ ها جهت صرفه جویی ارزی بلامانع است.

استاتوس دکتر ظریف: خدمت شهروندان عزیز سرزمینم سلام. الان کاترین روبه رویم نشسته و من دارم با فونت فارسی جوری که نفهمد از وسط جلسه صفحه ام را آپدیت می کنم. خیلی حال می دهد. عین وقتی که سر کلاس دبیرستان یواشکی به جای درس گوش دادن روی میز ترانه می نوشتیم دریای غم ساحل ندارد. درباره داس باید عرض کنم خدایی اش داس برای از بین بردن شاهکارهای تیم قبلی امور خارجه وسیله مناسبی نیست و سطل و کاردک و تی و البته وایتکس و سفید کننده را هم باید به دینامیتی که اول از همه باید سفارش می دادم اضافه کنید. اوه اوه جان کری آمد. بروم ببینم حالامی خواهد چه سوسه یی بیاید.

یک پزشک: شما ببینید اعلام کرده اند روزانه پانصد نفر به جمع دیابتی های کشور اضافه می شود. این مساله جز اینکه ناشی از شیرین کاری های تیم قبلی باشد چه دلیل دیگری می تواند داشته باشد ؟ برای رفع این شیرینی های غیرمجاز، داس که هیچ کمباین هم بیاوریم کم است.

اسحاق جهانگیری: اینکه من به خاطر کوچک شدن سفره مردم از آنها عذرخواهی می کنم درست اما کی سفره را کوچک کرده؟ کی آب بسته به سفره که آب برود و کوچک شود؟ حالاکه آب بسته به جای گندم گره روییده نباید با داس بیفتیم به جان گره ها؟

کیهان:توری

گفت: تازه چه خبر؟!

گفتم: نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفته است تاکید ایران بر نابودی اسرائیل برای افکار عمومی غرب خوشایند نیست.

گفت: ولی نظرسنجی‌های انجام شده در آمریکا و کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که اکثریت مردم از جنایات اسرائیل و هزینه سنگینی که دولت‌های غربی از کیسه ملت‌هایشان برای حمایت از رژیم صهیونیستی می‌پردازند، عصبانی هستند.

گفتم: مردم در آمریکا و اروپا معتقدند که غارتگری صهیونیست‌ها در رکود فلج‌کننده اقتصادی کشورهایشان نقش موثری داشته و دارد.

گفت: پس چرا این مردک ادعا می‌کند که افکار عمومی غرب از نابودی اسرائیل نگران هستند!

گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به هم‌اتاقی‌هایش گفت؛ از زندگی خسته شده‌ام و می‌خواهم خودم را از پنجره پرت کنم پائین. هم‌اتاقی‌هایش گفتند؛ نه! نه! هرگز این کار را نکنی‌ها! چون توری پنجره پاره می‌شه، پشه میاد تو. یک راه دیگه‌ برای خودکشی پیدا کن!

تهران امروز:«فری» را ولش کن «اسی» را بچسب!

در فیلم اسکاری «پدرخوانده1» سکانسی‌هست که در آن کارگردان سینمایی به نام «جک والتز» - که روز قبل به پیشنهاد «پدرخوانده» پاسخ رد داده‌است- صبح از خواب برمی‌خیزد و کله اسب محبوبش را داخل رختخوابش می‌یابد و شروع می‌کند به کشیدن جیغ‌های بنفش! (و صد البته در ادامه فیلم متوجه می‌شویم که سر اسب، کار خودش را کرده‌ و او دست از لجبازی کشیده‌است!)

از آنجایی که تاریخ (سکانس؟) تکرار می‌شود،چندی پیش کارگردان پروژه جنجالی و میلیاردی «لاله» آقای«اسدالله نیک‌نژاد»- (معروف به «اسی»!)در برنامه هفت ادعا کرد که برخی برای تهدید غیرمستقیم او کارهای متنوعی انجام داده‌اند از جمله اینکه در رختخوابش یک اسکلت گذاشته‌اند! از آنجایی‌ که امکان گفتن اصل ماجرا از تلویزیون مقدور نبود و نیز به علت محدود بودن وقت برنامه، ایشان نتوانستند حقّ مطلب را ادا کنند،بنده سکانس کامل آن را خدمتتان تقدیم می‌کنم.

16 +

شب/خارجی/مقابل کلبه «اسی»

«اسی» شب‌هنگام در حالی‌که والس «پدرخوانده» را با سوت می‌نوازد، در علفزار منتهی به کلبه‌اش در حال حرکت است.ماه کامل است.تنها صدای موجود صدای علف‌های خشکیده زیر پای او و موسیقی «نینو روتا»ست.شبحی سیاه‌رنگ به سرعت برق از پشت سر او رد می‌شود. بادی شروع به وزیدن کرده‌است. او که به کلبه‌اش رسیده است، با تعجب می‌بیند که در کلبه باز است و با صدای جیر-جیر باز و بسته می‌شود.

اسی:کسی اونجاست؟

قدمی جلوتر می‌گذارد.پایش روی جسمی نرم می‌رود.به زیر پایش نگاه می‌کند.یک سمور مرده.جنازه سمور در زیر نور ماه به او لبخندی دندان نما می‌زند.اندکی جلوتر سبدی قرار دارد،روی آن می‌خواند:پکیج کامل و استانداردِ جادو-جنبل، حاوی دعا و سیر و پسته و پیاز(!)با وحشت از روی آن می‌پرد. در کلبه را با احتیاط باز می‌کند.رعد و برق شدیدی حادث می‌شود و نور برای لحظه‌ای داخل کلبه را روشن می‌کند.جنازه«جواد شمقدری» از سقف کلبه آویزان است و تاب می‌خورد. روی سینه‌اش کاغذی چسبانده شده‌است که رویش نوشته‌اند:

Essi go home!

در همین حال پتوی تختخوابش به کناری می‌رود و اسکلتی از روی تخت برمی‌خیزد و خنده‌ای کریه سر می‌دهد.«اسی» جیغ می‌زند و از هوش می‌رود..

قابل توجه دوستانی که اینهمه «پدرخوانده» را حلوا حلوا می‌کنند و نمی‌دانند که آنچه خود داریم ز بیگانه تمنا می‌کنیم!ما اگر«فرانسیس فورد کاپولا» نداریم تا پول به پای هنرش بریزیم شکرخدا «اسدالله نیک‌نژاد» که داریم!

به قول شاعر:

به زیر پتو اسکلت جای اسب!

«فری» را ولش کن «اسی» را بچسب!

جام جم:برچسب زدن به تخم‌مرغ

در عرصه اقتصادی و معاملاتی، شفاف بودن خیلی خوب است. فقط آنهایی که از آب گل‌آلود اقتصاد می‌خواهند ماهی درشت بگیرند، مخالف شفاف بودن هستند.

یکی از این موارد و مصادیق شفاف بودن اقتصادی، اتیکت زدن روی اجناس است. وقتی روی اجناس و کالاها برچسب قیمت زده شود، سه خاصیت عمده دارد:

1ـ شمای خریدار از همان پشت ویترین مغازه، تکلیفتان روشن می شود که آیا بروید داخل و بخرید، یا که نه، نروید داخل و نخرید؟... این طور نیست که طرف زیرلب هی زمزمه کند که: «یه دل می گه برم برم،یه دلم می گه نرم نرم....».... و الی آخر که یحتمل همه فوت آب اند.

2ـ صاحب مغازه و کالا نیز دیگر نیازی ندارد که قیمت هرجنس را به صورت زبانی و بیانی به مشتری توضیح دهد و حواسش از کار و کاسبی اش پرت شود. گاهی اخم های درهم و به زور حرف زدن فروشنده، نشان می دهد که بشدت از این سوال تکراری خسته است که: «آقا، این چند؟...»

3ـ خیال بازرسان اداره تعزیزات - البته بر فرض وجود!- نیز راحت است که با یک نگاه به اجناس داخل فروشگاه، می توانند بفهمند که آیا طرف گرانفروش است یا که استثنائا نیست؟... این طوری، وقت این عزیزان هم که لابد تنگ است، خیلی گرفته نمی شود. وقت طلاست. طلا هم که در جریان قیمتش هستید حتما؟

خبر خوش: «دبیرکل کانون سراسری مرغ تخمگذار کشور گفت: از امروز [یعنی از دیروز]، تخم مرغ با درج قیمت روی آن به بازار عرضه می شود. این اقدامی بزرگ در جهت ثبات قیمت تخم مرغ کشور خواهد بود.»ــ به نقل از جراید اهل تخم مرغ

نکته جالب: نه که ما از قدیم الایام، به بعضی از مرغ های کارآمد و توانمند، تخم طلا می گفتیم؛ فلذا وقتی که در ادامه متن خبر فوق خواندیم و دانستیم که نام دبیرکل کانون سراسری مرغ تخمگذار کشور، آقای طلاکش است، ناخودآگاه از این اسم بامسمی خوشمان آمد و یک لبخند ملیحی زدیم که مپرس!

بسته پیشنهادی: همچنان که عرض کردیم؛ ما مدافع تمام قد شفاف بودن اقتصاد مملکت هستیم، حتی در حد همین قیمت گذاشتن مشخص روی تخم مرغ. باز هم غنیمت است. فلذا اجازه بدهید رهنمودهای کلان و کاربردی خود را داشته باشیم:

1ـ از تخم مرغ تا خود مرغ: واقعا اگر که درج قیمت روی تخم مرغ، باعث جلوگیری از نوسانات قیمتی این محصول خوردنی می شود؛ پس چرا یک گام همزمان به جلو برنداریم؛ یعنی که روی خود صاحب تخم مرغ هم برچسب قیمتی نزنیم؟ بگذارید حتی خروس ها هم حساب کار دستشان بیاید که با کی طرف اند!

2ـ برچسب آنلاین: اگر برچسب قیمتی روی تخم مرغ، حداقل عدد سمت راستش، متغیر و متحرک باشد؛ می تواند با اتصال به شبکه اینترنت بازار صنف مرغ و تخم مرغ، آخرین تغییرات قیمتی متناسب با تغییر قیمت ارز و دلار و بنزین،به صورت آنلاین، روی آن اعمال شود. این جوری برای خود مرغ هم جالب خواهد بود و خوشش خواهد آمد. تا نظر خروس ها چه باشد!

سیاست روز:تبدیل کمیته آلودگی هوا به وزارتخانه آلودگی هوا

دبیر کمیته آلودگی هوا : حل معضل آلودگی هوا نیازمند تصویب سندی راهبردی است.

به نظر شما در سند راهبردی کدام یک از موارد زیر آمده است که به حل معضل آلودگی منتهی می شود؟

الف) انتقال تهران به شمال و بالعکس

ب) انتقال تهران به یکی از مناطق خوش آب و هوای مدیترانه

ج) تبدیل کمیته آلودگی هوا به وزارتخانه آلودگی هوا و انتصاب همین عزیز دل برادر به وزارت

د) هر کدام

علی اکبر جوانفکر: دولت جدید نشان داده است که می‌خواهد مشکل اقتصاد را بر اساس سیاستهای خود حل کند.

به نظر شما کدام یک از گزینه های زیر حق این متفکر بزرگ اقتصادی را خورده اند؟

الف) انجمن اقتصاددانان آمریکا

ب) کانون اقتصاددانان اروپا

ج) جمعیت اقتصاددانان نخبه جهان

د) آکادمی نوبل

وزیراقتصاد رژیم صهیونیستی: در صورتی که امریکا و شرکای بین المللی اش به توافقی بد با ایران دست پیدا کنند، اسرائیل ممکن است به ایران حمله کند.

اظهارنظر فوق یادآور کدام ضرب المثل شیرین فارسی است؟

الف) یارو خیلی خوش پر و پاست، لب خزینه هم می نشیند.

ب) وقتی گفتند نون و پنیر تو سرت را بگذار زمین و بمیر

ج) به مرده که رو بدهی توی کفنش اقدامات خرابکارانه به عمل می آورد.

د) نگاه به دست ننه کن / مثل ننه غربیله کن

وزیر سابق امور خارجه آمریکا: ایرانی ها در لبخند زدن و سپس پاره کردن ... ماهر هستند.

نقطه چین فوق را با در نظر گرفتن شئونات اخلاقی، پر کنید.

الف) نخ

ب) طناب

ج) کاغذ

د) هیچکدام

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها