طلاق و جدایی والدین، خیانت همسران به یکدیگر، نگهداری از پدر و مادر سالخورده، طیکردن دوران نوجوانی بچهها و رسیدن زمان بلوغ آنها و حتی ازدواج یکی از بچههای خانواده هم میتواند شرایطی خاص به وجود آورد؛ شرایطی که اگر بدرستی مدیریت نشود، حتی ممکن است به شکل بحرانی جدی خانواده را درگیر کند.
ما تنها میمانیم یا آنها؟
خیلی وقتها، اعضای خانواده مجبور میشوند جدا از دیگران و کیلومترها دورتر از یکدیگر زندگی کنند. گاهی بچهها ازدواج میکنند و با همسرانشان به شهر یا کشور دیگری میروند.
گاهی هم خود فرد ناچار است برای ادامه تحصیل، ماموریت کاری یا هر دلیل دیگری مهاجرت کند و از خانوادهاش دور شود. در چنین شرایطی معمولا فشار روانی زیادی به فرد وارد خواهد شد و او را حسابی به هم میریزد.
احساس غم و افسردگی از اولین احساساتی است که فرد با آن روبهرو میشود و نمیتواند در برابرش مقاومت کند. او دلتنگ خانوادهاش میشود و حتی اگر بعضی از اعضای خانواده هم همراهش باشند، باز برای کشور و دیگر اعضای خانوادهاش دلتنگی میکند.
هزینههای سنگین کشوری که قرار است در آن زندگی کند هم میتواند عاملی باشد برای افزایش فشارهای روانی و استرسهایی که به فرد وارد میشود.
پس از اینکه مدتی بگذرد، عوامل استرسزای دیگری مانند دردسرهای پیداکردن کار و خانه مناسب و ارتباط برقرارکردن با دیگر افراد جامعه هم میتواند برای آنها مشکلساز شود. در چنین شرایطی اما توصیه میشود قبل از مهاجرت و ترک شهر یا کشور بخوبی درباره تمام جوانب این کار فکر کنید و همه چیز را به طور واقعی بسنجید تا پس از رفتن به مقصد، پشیمان نشوید.
همچنین خوب است قبل از شروع کارها، درباره شهر و کشور جدید، فرهنگ مردم و وضع کار و زندگی اطلاعات مناسبی کسب کنید و درباره خوبیها و بدیهای آن واقعبین باشید.
یادتان باشد، خوشبینی بیدلیل و بیش از حد منطقی میتواند دردسرهای بسیاری را برایتان فراهم کنید. پس با کسب اطلاعات دقیق و صحیح و با قبول واقعیتها برای کارهایتان برنامهریزی کنید.
بحران سالمندی
خیلیها نگران افزایش سنشان هستند و از دوران سالمندی میترسند. آنها حتی نمیخواهند فکر روزهای پیری را بکنند، تجربهکردن شرایط آن روزها که دیگر جای خودش را دارد. در حالیکه سالمندی به خودی خود بد نیست و هیچ مشکلی هم ایجاد نمیکند. شاید نوع نگاه ماست که آن را تغییر میدهد؛ گاهی دورهای شیرین و خوشایند میشود و گاهی زمان غصه و اندوه.
بعضی از افراد گاهی اینقدر از پیری و سالخوردگی میترسند که حتی نمیدانند چطور باید خودشان را آماده آن دوران کنند. گاهی هم اطرافیان فرد سالمند دچار استرس میشوند و فکر میکنند نگهداری از سالمند مشکلی غیرقابل حل است.
در حالیکه سالمندی و افزایش سن به خودی خود استرس و نگرانی ندارد و براحتی دیگر دورانهای زندگی سپری میشود؛ بنابراین باید بپذیریم سالمندی هم دورهای از زندگی است که لزوما هم همراه با افسردگی نخواهد بود.
این دوره هم باید فعالانه بگذرد و به هیچ عنوان افزایش سن نباید بهانهای باشد برای خانهنشینی و بیتحرکی.
زندگی امیدوارانه، تحرک و فعالیت جسمی، معاشرت با دوستان و انجام دادن فعالیتهای اجتماعی همگی از راهکارهایی است که میتواند هم به فرد سالمند کمک کند و هم به اطرافیان او.
دختر و پسر دمبخت
با اینکه ازدواج و تشکیل خانواده از اتفاقات خوب و شیرین زندگی است، اما میتواند موجب نگرانی و استرس خانوادهها هم بشود.
درست است که معمولا از اتفاقات ناگوار و ناخوشایند زندگی انتظار نگرانی و اضطراب را داریم، اما ازدواج هم با همه خوبیهایش میتواند افراد را نگران کند.
زمانی که دختر و پسر به یکدیگر دل میبندند و آماده ازدواج میشوند، همه چیز برایشان شیرین و لذتبخش خواهد بود، اما زمانی که این شور و هیجان از بین میرود، استرس و نگرانی جای آن همه لذت و خوشی را خواهد گرفت؛ البته اگر بموقع هم به فکر برطرفکردن این اضطراب نباشند، عوارض آن حتی پس از ازدواج هم دست از سرشان برنمیدارد و میتواند زندگی مشترک آنها را از همان روزهای اول با مشکل مواجه سازد.
بعضی وقتها، دختر و پسر جوان از همان روزهای نخستین به طلاق و جدایی فکر میکنند و با ترس از این اتفاق، نگرانیشان را افزایش میدهند. گاهی مسائل مالی و هزینههایی که در زندگی مشترک پیش میآید، زمینهساز تنش و اضطراب است و دهها اتفاق پیشبینی نشده دیگر که میتواند آنها را نگران و عصبی سازد.
به طور کلی، تغییر زندگی مجردی و پا گذاشتن به دوران تاهل و زندگی مشترک همراه با فردی دیگر، استرسها و نگرانیهای خاصی را به همراه دارد که نباید نادیده گرفته شود. در حقیقت، پاککردن صورت مساله راهحل خوبی نیست و باید به فکر برطرفکردن این مشکلات باشید.
بحران بلوغ
یکی از دورههای بحرانی زندگی برای هر یک از افراد، دوره بلوغ است. دورهای که بارها درباره آن صحبت شده و روانشناسان و متخصصان به حساسیت آن اشاره کردهاند.
البته فرقی هم ندارد فرزندتان دختر باشد یا پسر، چون در هر حال زمانی که آنها به سنین بلوغ میرسند و با مشکلات خاص این دوره روبهرو میشوند، نگرانیهای پدر و مادر هم بیش از پیش به چشم میآید.
دوستانی که بچهها در این دوران انتخاب میکنند و شاید خیلی مطابق سلیقه پدر و مادر نباشد، گرایش به مد و خودنمایی که باعث میشود آنها بیش از پیش به وضع ظاهریشان توجه داشته باشند و وقت زیادی را صرف این کار کنند، بیانگیزگی و درس نخواندنهایی که میتواند حسابی فکر والدین را مشغول کند، ارتباطات و دوستیهایی که در خانوادهها و فرهنگ ما خیلی قابل پذیرش نیست، ولی گاهی نوجوانان میخواهند آن را تجربه کنند و با افرادی از جنس مخالف آشنا شوند و...
همگی از مواردی است که موجب نگرانی پدر و مادر و بحث با نوجوانانشان میشود. بنابراین طبیعی است که پس از این بحثها و مشاجرات، بلوغ هم شکل بحران به خود بگیرد و وضع آرام خانواده را تغییر دهد.
در چنین مواقعی اگر پدر و مادر ندانند شیوه برخورد صحیح با نوجوان چیست و چطور باید روال زندگی را به قبل برگرداند، ممکن است اتفاقات ناخوشایندی برایشان پیش بیاید. اتفاقاتی که شاید تصورش هم برای آنها سخت باشد، اما ممکن است پیش بیاید؛ فرار از خانه یا خودکشی و دهها اتفاق ناگوار دیگر که میتواند در این سنین خانوادهها را درگیر کند.
با این حال، اگر پدر و مادر بتوانند طوری رفتار کنند که دوره بلوغ اصلا به بحران تبدیل نشود و از آن براحتی بگذرند، هیچیک از این مشکلها هم ایجاد نخواهد شد. آنها باید به فرزندانشان اعتماد کنند و در هر شرایطی آنها را بپذیرند.
این نگرانیها منطقی است
فکر نکنید فقط شما هستید که نگران ازدواجتان میشوید و میخواهید درباره درست یا غلط بودن انتخابتان اطمینان حاصل کنید.
این نگرانی طبیعی است و نمیتواند نشانه بیماری خاصی باشد، بلکه هر یک از افرادی که به صورت منطقی درباره ازدواج و انتخاب همسر مورد نظرشان فکر میکند، همین وضع را تجربه خواهد کرد.
البته این مطلب به این معنی نیست که کاری به کار این استرسها نداشته باشید و بگذارید هر طور میخواهد، پیشرفت کند. بلکه خوب است با مراجعه به مشاوران خانواده، بهترین راه حل را پیدا کنید تا هم نگرانیتان کمتر شود و هم از درست بودن انتخابتان مطمئن شوید.
مطمئن باشید در این شرایط اگر اضطرابتان غیرطبیعی باشد، مشاوره میتواند برای حل آن به شما کمک کند.
تولد نوزاد هم میتواند بحرانی باشد
به نظر میرسد زن و مرد جوان تا قبل از تولد فرزندشان هیچ مشکلی نداشته و زندگی را بخوبی و خوشی سپری میکردند؛ اما از همان روز اول تولد نوزاد، همه چیز به هم میریزد.
شب بیداریها و خستگی مادر و پدر، آنها را بیحوصله و کم طاقت میکند. برای همین هم به محض اینکه کوچکترین مشکلی پیش بیاید، آنها آماده بحث و مشاجره هستند.
از طرف دیگر، به محض بروز کوچکترین مشکلی پدر و مادر نگران سلامت فرزند کوچکشان میشوند و نمیدانند چه کار باید کرد. این موضوع هم میتواند وضع خانواده را به هم بریزد و آنها را دچار تنش کند.
بعضی وقتها هم پدر و مادر یکدیگر را مقصر میدانند و وقتی کودک بیمار میشود یا مشکلی دارد، فکر میکنند بیتوجهی یکی از آنها باعث بروز این همه مشکل شده است.
تولد بچههای دوم و سوم شرایط را بدتر هم میکند. حالا شاید پدر و مادر تجربه بیشتری به دست آورده باشند؛ اما بچههای بزرگتر به این راحتی حاضر به پذیرش خواهر و برادر جدیدشان نمیشوند.
آنها نمیتوانند حضور فرزند دیگری را تحمل کنند و میترسند مادر یا پدر، آنها را فراموش کنند. برای همین حتی ممکن است تصمیم بگیرند به فرزند کوچکتر صدمه بزنند یا کاری انجام دهند که خودشان را پیش پدر و مادر عزیزتر کنند.
در چنین شرایطی، اگر بخواهید با بچههای بزرگتر بحث کنید خیلی نتیجه نخواهید گرفت؛ بویژه زمانی که بچهها کوچک هستند و نمیتوانند شرایط را درک کنند. پس بهتر است به جای بحث و توضیح، به بچهها محبت بیشتری کنید و برخوردتان طوری باشد که آنها احساس تنهایی یا نادیده گرفته شدن نکنند.
>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ نیلوفر اسعدی بیگی