یکی از دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) بتازگی همسرکشی را موضوع پایان‌نامه خود قرار داده و به نتایجی نیز در این خصوص دست یافته است. در این پژوهش 34 پرونده (17 مورد مربوط به زن‌کشی مردان و 17 مورد مربوط به شوهرکشی زنان) مورد بررسی قرار گرفته و مشخص شده است پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده بیشتر قاتلان بسیار پایین و این افراد از محروم‌ترین قشرهای اجتماعی بوده‌‌اند.
کد خبر: ۵۹۰۳۰۴

همچنین مشخص شده است وجود فرزندان و سن و موقعیت اجتماعی آنها به‌طور مثبت در وقوع همسرکشی، تاثیرگذار است و زوجین دارای فرزندان بزرگ​تر و متاهل، ضریب ایمنی بالاتری در این خصوص دارند که این امر می‌تواند ناشی از اقتدار فرزندان متاهل و مسن‌تر و مداخلات مثبت آنها در جریان اختلاف میان والدین و پیشگیری از وقوع آسیب‌های سخت‌تر در خانواده‌ها باشد البته داشتن فرزندان متاهل برای زنان نسبت به مردان بازدارنده قوی‌تری در زمینه ارتکاب به قتل همسر است.

پژوهشگر همچنین به این نتیجه رسیده است که احتمال انجام قتل از سوی زنان در ازدواج دوم دو برابر مردان است. زنان با تجربه شکست و سرخوردگی در ازدواج اول و با امید زندگی بهتر وارد ازدواج دوم می‌شوند اما زمانی که ازدواج دوم نیز شکست خورد، ناامیدانه و بدون هیچ حمایت خانوادگی و اجتماعی دست به قتل همسر خود می‌زنند. در این میان حتی گشودن راه طلاق برای زنان مشکل‌دار، در نبود سایر تضمین‌های مادی و غیرمادی و حمایت‌های لازم از آنان نمی‌تواند مانع آسیب دیدگی و آسیب‌زایی این زنان شود.

بررسی پرونده‌های همسرکشی این نکته را نیز آشکار کرده است که مردان در تمام موارد، به تنهایی و بدون کمک فرد یا افراد دیگر دست به قتل همسران خود می‌زنند. در حالی که زنان از کمک افراد دیگر در قتل همسر خود استفاده می‌کنند.

نتایج این پژوهش نشان داد ابزار استفاده شده در همسرکشی توسط زنان و مردان همسرکش نیز چاقو (سلاح سرد) بوده است با این حال زنان به علت قدرت بدنی پایین‌تر، در مواردی از سم استفاده کرده‌اند، اما مردان در هیچ یک از موارد از این مواد استفاده نکرده‌اند. همچنین معلوم شده است زنان بسیار بیشتر از مردان با طرح و نقشه قبلی دست به همسرکشی زده‌اند.

در نتایج این پژوهش آمده است سابقه‌ آزاردیدگی زنان از سوی شوهران قبل از ارتکاب قتل، عامل خطرزای دیگری برای همسرکشی است و 80 درصد از زنانی که همسرانشان را به قتل رسانده‌اند از خشونت‌های فیزیکی و روانی شوهران خود رنج می‌بردند. این در حالی است که این موضوع درباره‌ مردان مصداق ندارد و زنان برخلاف مردان، بعد از سال‌ها تحمل خشونت‌های فیزیکی از ترس جان و زندگی اقدام به همسرکشی می‌کنند.

علاوه بر این زنان و مردان سرکش از نظر شدت و تراکم فشار روانی اجتماعی در زمان ارتکاب قتل در شرایط نامناسب و بغرنجی قرار داشته و هر کدام از آنان منابع فشار گوناگونی را تجربه کرده‌اند که در واقع، اثر برآیند مجموع عوامل خطرزا یا تشدیدکننده مثبت و منفی موجود در زندگی آنهاست که از منابع مختلف به سوی آنان جریان می‌یابد. نتایج بررسی‌های این پژوهش نشان داد مکانیسم عمل منابع فشار مذکور در دو جنس یکسان نبوده و زنان همسرکش بیشتر از مردان تحت فشار هستند و به علت تفاوت جایگاه و نابرابری در قدرت و امتیازات و اختیارات در واقع فشار مضاعفی را متحمل شده‌اند.

نکته دیگر این است که زنان همسرکش دو برابر مردان سعی در حل مشکلات و فشارهای وارده از راه‌های غیر بزهکارانه و مسالمت‌آمیز دارند. این زنان باوجود فشارهایی مانند اعتیاد و بیکاری همسر، فقر خانواده، قطع رابطه با خانواده همسر و خشونت‌های فیزیکی و روانی همسر سعی در انطباق با این گونه فشارها از راه عادی و بهنجار دارند ولی چون به نتیجه‌ای نمی‌رسند، با حمله‌ فیزیکی به نزدیک‌ترین منبع فشار شوهر سعی می‌کنند به تمام فشارها و محرک‌های منفی زندگی طاقت فرسا پایان بدهند.

اغلب زنان همسرکش به خاطر نداشتن استقلال مالی، نبود حمایت از جانب خانواده، تحصیلات پایین و نداشتن شغل غالبا مجبور به ادامه زندگی همراه با نارضایتی شدید و تضاد و درگیری با همسرانشان می‌شوند ولی در مورد مردان همسرکش چون منابع قدرت (اقتصادی و اجتماعی) کمی در اختیار دارند و از طرفی دیگر درصدد بودند سلطه‌ خود را بر خانواده اعمال کنند برای تحکیم سلطه و نهادینه کردن قدرت مردانه خود در روابط خانوادگی غالبا از استراتژی خشونت به عنوان تنها منبع در دسترس استفاده کردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها