کد خبر: ۵۸۴۷۴۵
نگاه یک وبلاگ نویس به برنامه های ماه رمضان/ مادرانه تلخ است و خروس کشدار/ دودکش روایت روانی دارد

نگاه یک وبلاگ نویس به برنامه های ماه رمضان/ مادرانه تلخ است و خروس کشدار/ دودکش روایت روانی دارد

سریال ها شروع خوبی داشتند. نکته جالب در این میان تاکید و توجه روی موضوع اقتصاد در دو سریال از سه سریال بالا دانست که به نوعی از دغدغه های اصلی مردم در این روزها نیز می باشد. خروس و دودکش بنا به آنچه در قسمت ابتدایی نشان دادند گویی قرار است در مسیر داستانی با محوریت اقتصاد حرکت کرده و خالق داستانهایی با محوریت دغدغه های معیشتی و اقتصادی باشند. البته تازه این ابتدای کار است و هنوز تا به حرکت درآمدن داستان و قضاوت زمان زیادی باقی است. مادرانه هم کماکان روی همان دغدغه های و شیوه روایت معمول سعید نعمت ا... دارد روایت می شود. قسمت اول به نوعی نشان داد که تقریبا دارد روی اندک بقایای به جای مانده و ناگفته آثار اجتماعی این سالها مانور می دهد و البته با همان شگردهای مخصوص روایتی. ماه عسل نیز شروع خوبی داشت. مروری دوباره بر گذشته و دعوت و جویایی احوال آنها که خاطرات این برنامه را شکل دادند هم بد نبود. پس فعلا برای شروع خوب بود

روز دوم و سوم

 روند کیفی خوب همچنان ادامه دارد. تا اینجا به نظر دودکش و مادرانه دارند به رقیبان جدی برای هم تبدیل می شوند. خروس هم خیلی عقب نیست ولی کمی روند عمومی رفتن سر اصل مطلب را دارد طولانی می کند. نگفته می دانیم با چه شخصیت هایی طرفیم و چه بهتر در دل داستان با شخصیت ها آشنا شویم. و البته تا اینجای کار هم موقعیتهای کمیک جالبی و گیرایی را شکل نداده (بازهم برای قضاوت زود است(

بعد از دو روز در گردشی ۱۸۰درجه ای باید بگویم مادرانه آن چیزی نبود که ابتدا با نام بقایا از آن نام بردم. استفاده درست از عنصر تعلیق و عدم کشدار کردن ورود به داستان اصلی شاید نقطه قوتی است که آن را از مجموعه های پیشین این نوع ژانر متمایز می کند. مجموعه های این شکلی معمولا برای ایجاد تعلیق هر چه بیشتر زمانی را صرف کتمان حقیقت از سوی شخصیت ها می کنند که در مادرانه اینطور نیست و سریال سعی می کند به سرعت از این عنصر تعلیقی تکراری عبور کرده و خیلی بیننده را درگیر ماجراهای به این شکل نکند و فازهای تازه ای از دغدغه های اجتماعی را در قالب داستان به روی مخاطب بگشاید.

حس حین دیدن دودکش همانند همان حس آدم سیری است که پس از ساعتها روزه اش را باز کرده و البته به غایت نیز خورده و آلرژی شدیدی به هر نوع ماده غذایی دارد. مگر اینکه آن غذا از دسته خنکی جات باشد. دودکش از همین دسته است. طنز شیرین و دلچسبی است که می شود تا آخرش را دید. محمد حسین لطیفی و گروهش با دستمایه قرار دادن داستانی طنز از اختلافات دو فامیل با چاشنی دغدغه های امروزی.

نکته روز:خانواده قالیشو که هنوز اسمشان را دقیق یادم نیست دارند به سرعت کودکی که از شدت پرخوری دل درد گرفته به نزدیک ترین بیمارستان میرسانند. میانه راه با ماشین کنار لبو فروشی توقف می کنند تا آدرس نزدیکترین بیمارستان را بپرسند. لبو فروش بی اعتنا به وضعیت بحرانی و حال ناخوب آنها پیشنهاد خوردن لبو را می دهد و علاج دل درد را خوردن لبو می داند. وجدان خواب رفته و به نوعی خودخواهی و منفعت طلبی لبو را به نوعی می توان به یک آدمهای اجتماع نیز تسری داد.

ماه عسل اما در این قسمت چیز بیشتر از اتفاقات سال های گذشته نداشت. همان طرح های قدیمی و رفتن به سمت سوژه های تکراری. پس ماه عسل تا الان نکته ی تازه ای رو نکرده.

روز چهارم و پنجم 

کم کم دارد معلوم می شود که نباید خیلی منتظر شگفتی باشیم. به گمونم از همون ابتدا نبودیم، بودیم؟ خروس همچنان آهسته آهسته جلو می رود چیز تازه ای هم ندارد. دارد سعی می کند بی اعتنا به قابلیت های داستانی و با استفاده از خرده داستانهای تکراری مثل سوتفاهم آن را قد ماه رمضان کش بیاورد. باید فکری برای برون رفت بکند. مادرانه و دودکش که به نوعی رقیب هم به حساب می آیند هم پیشرفت داستانی خیلی خوبی ندارند. دردسرهای یک شام پرماجرا و گرفتگی چاه خانه در دودکش تا تعقیب و گریزها و بازگشت به خاطرات گذشته در مادرانه تقریبا داستانهایی فرعی آشنایی هستند که خیلی از ذهن ما دور نیستند. البته هر کدام از این دو در جای خود حاوی نکاتی هستند که تا حدودی آدم را ترغیب به دنبال کردن ادامه داستان می کنند.

روز ششم و هفتم

در مقایسه ای کلی در عین تفاوت گونه دو اثر مورد توجه، می توان دودکش را صدرنشین ماه رمضان امسال تا اینجا دانست. داستان روان و سیر اتفاقات نه خیلی جدید و تازه اما جذاب سبب شده در دیدن دوباره هم جا برای کشف های تازه داشته باشد. موقعیت هایی چون خیس شدن فرشها، پلمپ شدن قالیشویی، بردن ماشین به گاراژ و دردسرهای پس از آنها شاید خیلی دارای عناصر داستانی تازه و پیچیده ای نباشد اما اجرای درست و گیرای همین دغدغه های روزمره دودکش را به اثری دلنشین بدل کرده.

خروس همچنان دارد روند کش دارش را ادامه می دهد البته این اثر هم واجد بعضی المانهای طنز و گیرایی است اما چندان رغبتی برای پیگیری مدام ایجاد نمی کند. خیلی شاید اغراق نباشد که کل این هشت قسمت را می شد در قالب یک یا دو قسمت ارائه داد. البته این یک نظر شخصی است.

مادرانه در قالب روندی سینوسی دارد پیش می رود. گاهی اثری گیرا می شود و گاه شوق همراهی را در آدم کم می کند. نکته مهم سریال در واقع شنیدنی بودنش است. یعنی بیشتر از آنکه اثری دیداری باشد اثری شنیداری است. همچنان منتظر می مانیم تا قصه اثر در جاده اصلی بیفتد و از پراکندگیهای اولیه و فرعی رفتنش کم شود.

ماه عسل همچنان وام دار مهمانانش است و تقریبا نوع گزینش مهمانان و شرایط زندگی شان است که ترغیب همراهی اش تا انتها را برای ما میسر می کند.

نکته روز: وقتی جوانی خیلی درگیر تفاوت در جمع بودن یا تنها بودن نیستی. شجاعی، روبه جلو حرکت می کنی چه بسا تنهایی ترجیح بیشترت نیز باشد. مفهوم تنهایی می تواند تنهایی در عین در جمع بودن نیز باشد، جنس این نوع تنهایی هم معنی اسیر روزمرگی و کار شدن است. اما پا به سن میانسالی گذاشتن کم کم دغدغه تنهایی و چرایی همراه با ترس را ایجاد می کند. ترس تنهایی به نوعی و پس از سالها تبدیل به دغدغه اصلی اردلان تمجید و همسر سابقش می شود تا آنها که عمری در غفلت و هیجانات جوانی بسر می بردند حالا و در زمانی دیر، بیشتر از هر چیز دنبال سهمی از زندگی و آینده باشند که با دست خویش تباه کردند.

روز هشتم و نهم

نگاه پیشین همچنان بدون تغییر باقی است. چنانکه دودکش دارد از دو اثر دیگر فاصله نیز می گیرد.  روایت روان و بسیار نزدیک به زندگی معمول آدمها همچنان نقطه قوت دودکش محسوب می شود. روایتی از دغدغه های روزمره آدمها با نگاهی ظریف دقیق به جزییات آن و البته از منظری طنز سبب شده دودکش به اثری نه خیلی متفاوت اما گیرا مبدل شود. انرژی مثبت و همراه کننده اثر و شخصیتهایش چنان بوده که دستگیری دو تن از کاراکترها و بازشدن پای آنها به کلانتری تا حدودی تغییری نامطلوب از زندگی آنها در مای مخاطب هم به وجود آید. خروس همچنان دارد کشدار رفتار می کند و خیلی نتوانسته طرح اولیه خوبش را به مسیری درست هدایت کند. مادرانه دارد روند تلخ تر شدن را پی می گیرد که البته چیزی غیر از واقعیت نیست اما روایت اثر گاه به سمتهایی می رود که چیزی غیر از واقعیت جلوه پیدا می کند.

نکته های روز:

 اردلان تمجید حالا و پس از سالها دوست دارد زندگی کند چیزی که تا بحال از خود دریغ کرده. سالها قبل بین زندگی و ثروت، ثروت را انتخاب کرده و حالا پس از پشت کردن به همه ی آن چه می توانست او را راهی دیار خوشبختی کند زندگی را طلب می کند. داشتن نداشته ها. نکته کلیدی زندگی خیلی از انسانهاست. طلب کردن چیزی که نداریم و افسوس بر آنچه از دست رفته.

فیروز یا همان شخصیت اصلی داستان که ماشینش به علت تمام شدن بنزین در راه مانده، با در دست داشتن ظرفی پلاستیکی می رود آن سمت خیایان سراغ تاکسی های پارک شده کنار خیابان تا بنزین طلب کند. مرد راننده که مشغول خوردن غذاست با اصرار فراوان از او می خواهد در غذایش شریک شود اما در جواب درخواست بنزینی که او خواهانش است پول دوبرابری از آنچه معمول است را طلب می کند. به واقع این حرکت نمونه همان تناقض پرتکراری است در طول روز به کرات شاهدیم و به سادگی از آن گذر می کنیم.

پیشنهاد روز:

برنامه قند پهلو که مسابقه ای است با اجرای خوب رضا رفیع و داوری شهرام شکیبا و محوریت شعر طنز این شبها دارد از شبکه آموزش پخش می شود. از میزان مخاطب برنامه بی خبرم ولی نکته مورد توجه این است که می شود با ساختاری ساده برنامه ای تولید کرد جذابیت، سرگرمی آفرینی و آموزش را در کنار هم داشته باشد.  

 روز دهم و یازدهم:

تقریبا اتفاق خاصی در آثار در حال پخش نیفتاده. البته افتاده اما در راستای انتظارات. دودکش کماکان صدر جدولی است حتی با وجود جشن تولدی که در کلانتری برگزار کرد و کمی از وجه واقعیت گرایی اش کاست اما خب اینقدر اعتماد کرده ایم که اینها را بگذاریم به حساب چاشنی های شیرینی که البته خالی از لحظات کمیک هم نبود. نکته مهم قسمت دهم تاکید بر نقش پدر و رابطه ی دوطرفه میان پدر و فرزند بود. نمایش عطوفت و مهربانی پدرانه تقریبا مهمترین نکته اثر در قسمت پیشین بود. فیروز شبی در زندان بسر می برد اما خانواده و فرزندان یک شب نیز تاب دوری اش را ندارند و آزادی اش در روز بعد می شود بازگشت دوباره زندگی. مجموعه عواملی که این رابطه ی محبت آمیز را روزبروز تقویت می بخشد و بر گرمای هر چه بیشتر کانون خانواده می افزاید چیست جز همان مهری که تک تک اعضای خانواده نسبت به یکدیگر دارند و محبتی که نثار یکدیگر می کنند. درست شبیه  مهر میان خانواده ها و بچه های به سرپرستی گرفته شده حاضر در ماه عسل امشب به عنوان یکی از بهترین برنامه های اخیرش. بغضی که گلوی ما را حین تماشای ماه عسل رها نمی کرد از جنس بغضهای شیرینی است نشئت گرفته از همان آیین مهرورزی و همان آیین نوع دوستی و محبت

حسن حقیقی- وبلاگ به همین سادگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
ممنون
Iran, Islamic Republic of
۰۲:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۲
۰
۰
مرسی آقای حقیقی . میشه آدرس وبلاگ رو بفرمایین ؟ ( وبلاگ به همین سادگی )
پاسخ: hassanhaghighi.blogfa.com/

نیازمندی ها