حواستان به زبان بدنتان باشد. در اولین برخورد قبل از هر چیز افراد به سیگنال هایی که طرفشان با زبان بدنش می فرستد توجه می کنند. کافی است فکرتان وقتی او دارد حرف می زند پرت شود که یکهو از نگاهتان این حواس پرتی را بخواند و توی ذوقش بخورد که شما اهمیتی برای حرف او قائل نیستید و احترام دیگران را نگه نمی دارید. پس خودتان را نخارانید، خمیازه نکشید، زل نزنید و غیره.
قیافه آدم های مظلوم را به خودتان نگیرید. حتی اگر واقعا آدم مظلومی هستید. کسی این آدم ها را در وهله اول جدی نمی گیرد. بنابراین اگر می خواهید برایتان تره خرد کنند همینطورکه خودتان را آماده ورود به دنیای جدید کرده اید، سعی کنید ادای آدم های غیرخجالتی را دربیاورید. بی خود نگویید آدم افتاده ای هستید و سرتان را نیندازید پایین. بگیریدش بالا. سر پایین آن هم در روزهای اول نشانه نداشتن اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس احترام می آورد. آدم ها به کسی که به خودش مطمئن است اعتماد می کنند و رویش حساب می کنند.
لبخند بزنید
قیافه های جدی و خشک، ترسناکند. لبخند بزنید. این لبخند برایتان تبلیغ خواهد بود. البته باید به موقع لبخند بزنید. مثلا درست لحظه مواجهه با آدم ها یا گاهی که به جمله ای می رسد که قابل تایید است و قبول دارید. همینطورکه سر تکان می دهید لبخند بزنید تا تاکیدتان را بیشتر کند و دوست داشتنی تر شوید یا وقتی طرف دارد از خودش حرف می زند این کار را بکنید. لبخند خداحافظی را هم هیچ وقت یادتان نرود. اگر یادتان رفت یعنی فاتحه همه لبخندها و همه زحمات را خوانده اید.
پسرخاله نشوید
چند سالتان است؟ 20 سال لااقل. پس تا به این سن فهمیده اید که نباید با مردم سریع پسرخاله شد. راحت بودن با پسرخاله شدن فرق می کند. این دو را قاطی نکنید. اغلب آدم ها از صمیمیت ناگهانی می هراسند یا چندششان می شود. پس محترمانه حرف بزنید و برای باز کردن سر حرف، از حرف ها و سوالات کلی تر استفاده کنید. رفتن سراغ سوال های شخصی که احتمالا در حریم شخصی طرف قرار می گیرند مربوط به جلسات بعدتر آشنایی است.
ظاهربین هم باشید
از وجناتتان پیداست که آدم ظاهربینی نیستید اما چاره ای نیست، در این روزهای نخستین باید ظاهربین باشید. نگاهتان را مودبانه و با شرم و حیا و جوری که هیچ کس شک نکند، بچرخانید و به دنبال چیزهای بی ارزش ظاهری که دوست دارید در افراد باشد؛ مثلا قد بلند، ظاهر متشخص، موهای فرفری یا پر انرژی باشد یا نباشد و ...؛ اگر یکی این ویژگی های ظاهری را داشت، لااقل می دانید که یک چیز دارد که دوست دارید یا تایید می کنید.
کمی اتوکشیده باشید
اگرچه شما با پوشیدن دمپایی قرمز پلاستیکی احساس رهایی از دغدغه های پوچ مادی می کنید اما لااقل تا زمانی که دیگران فرصت شناختن شما را نداشته اند، دمپایی ها را زیر تختتان بگذارید تا وقتش برسد. به قیافه تان برسید ولی اولین ملاقاتتان را با سالن عروسی اشتباه نگیرید. یادتان باشد کسی سراغ آدم ژولیده پولیده نمی رود و از داشتن همسری این چنینی به خود نمی بالد.
قلمروها را قاطی نکنید
حریم صمیمی، شخصی، اجتماعی و عمومی از اقسام قلمروهاست. حریم صمیمی یا خصوصی فاصله ای کمتر از 45 سانتی متر بین دو نفر است. قبل از اینکه با طرف صمیمی شوید، در حریم صمیمی قرار نگیرید که حتما شما را پس خواهد زد. ممکن است ناخودآگاه به عقب برود یا ناگهان مضطرب شود. حریم ها را در تعامل تان رعایت کنید.
همیشه نباشید
تندروی در تایید و زیاده موافقت کردن و از خود اراده و نظری نداشتن باعث می شود طرف فکر کند گدای محبت هستید یا از آنهایی هستید که با هر که بنشینید شکلش می شوید. بنابراین حسابی روی تشما نمی کند. جوری جدیت و قاطعیت و مصمم بودن نشان بدهید که آدم ها گمان کنند شخصیت تان محکم و شکل گرفته و مستقل است؛ البته باز هم مراقب باشید از آن طرف بام نیفتید و سفت و سخت و کله شق به نظر نرسید. کسی که می خواهد همه چیز را خودش درست کند و خودش همه کاره باشد نمی تواند نظر دیگران را جلب کند.
گاهی تحمل کنید
از دیدارتان رضایت ندارید و طرف مقابل نتوانسته نظرتان را جلب کند؟ واسطه آشنایی تان آن قدرها هم صادق نبوده تا مشخصات درستی از فرد مورد نظر بدهد؟ قبول. اینطور وقت ها توی ذوق آدم می خورد اما مرد باشید و کاری را که شروع کرده اید درست تمام کنید. تا پایان قرار ملاقات بمانید و با دقت به حرف های طرف مقابل گوش کنید. بعد از این قرار فرصت خواهید داشت تا از طریق واسطه یا به طور غیر مستقیم اعلام کنید که مایل به قرار دوم نیستید.
اگر برعکس از طرف خوشتان آمده و می خواهید گفت و گو ادامه پیدا کند، با گوش دادن دقیق او را به وجد بیاورید. گاهی سر تکان بدهید یعنی که می فهمید. گاهی کلمات تاییدی، تاکیدی و سوالی بپرسید. اینها نشانه ای هستند برای اینکه حرف های او برایتان جالب است. در پایان همان جلسه هم لازم نیست تاریخ و ساعت قرار بعدی را فیکس کنید. شاید او به اندازه شما راغب به این رابطه نبود. پس در پایان دیدار، مشخص کنید که چه زمانی برای این که قرار دوم را داشته باشید یا نه تماس خواهید گرفت و این تماس از طرف چه کسی خواهد بود. دقیقا مشخص کنید که این تماس را چه کسی می گیرد. شما، او یا واسطه؟ به این ترتیب دیگر به امید طرف مقابل نخواهید بود و در انتظار نمی مانید.
آدم ها به سه دسته سمعی، بصری و لمسی تقسیم می شوند. طرفتان را برانداز کنید و ببینید چطور موجودی است و در کدام دسته از این سه دسته قرار می گیرد تا با او به بهترین شیوه رفتار کنید.
بصری ها عاشق هیجانند. می توانید آنها را از حالت نگاه کردنشان و رفتارشان بشناسید. پر انرژی و تند حرف می زنند و زیاد از دست و بدنشان موقع حرف زدن استفاده می کنند. در دایره لغاتشان کلمات تصویری زیادند. مثلا شفاف، درخشان، چشم انداز. برای ارتباط گرفتن با اینها نباید شل و ول باشید. پرانرژی باشید و تند حرف بزنید و توانایی هایتان را نشان دهید.
سمعی ها سخنورترند.خوب حرف می زنند و حواسشان به اینطرف و آنطرف هست. در واقع گوش هاشان تیز است. در دایره لغاتشان کلماتی که صدا دارند بیشتر شنیده می شود. مثلا صدا، آهنگ، همهمه، ضربه، قصد داشتن، شرح دادن، مذاکره کردن، ناهنجار ... با اینها باید خوب و شمرده حرف زد تا کلمات تاثیرشان را بر شنوایی آنها بگذارند.
لمسی ها احساسشان عمیق تر است و ملایمترند.خودشان را موقع حرف زدن لمس می کنند و موقع حرف زدن از چنین کلماتی استفاده می کنند: احساس، لمس کردن، اتصال، لغزیدن، تعادل، اصابت، احساساتی. به نظر شل و ول می رسند ولی عملا از بقیه حساس تر و عمیق ترند
منبع : تالار گفتگوی ایرانیان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد