پیکر این شاعر آیینی امروز صبح از مقابل حوزه هنری تشییع خواهد شد

خلیل عمرانی درگذشت

خلیل عمرانی، شاعر آیینی صبح دیروز پس از سپری کردن یک دوره بیماری ناشی از سکته مغزی که وی را در حالت کما برده بود، درگذشت.
کد خبر: ۵۲۲۱۲۵

به گزارش جام‌جم، وی که بر اثر سکته قلبی به بیمارستان منتقل شده بود، بعد از چند روز مراقبت زیر نظر پزشکان، به دلیل شوک ناشی از دیالیز دچار کمبود اکسیژن در مغز شد و به کما رفت.

او که متخلص به‌ «پژمان» بود، در سال 1343 در روستای‌ لمبدان شهرستان دیر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستا و دوره متوسطه را در شهر به پایان برد و در سال 1363 دانشجوی مرکز تربیت معلم پسران‌ بوشهر شد. دو سال بعد به‌ زادگاهش برگشت و در مدرسه‌ای‌ که خود در آن درس خوانده بود، به تدریس ادبیات پرداخت. در سال‌ 1367 ازدواج کرد و به دانشگاه‌ یزد رفت و همزمان با تحصیل، در واحد کارشناسی فعالیت‌های ادبی‌ استان به پرورش استعدادهای‌ جوان و نوجوان در زمینه شعر پرداخت.

عمرانی در سال 1372 پس از اخذ لیسانس ادبیات فارسی، دبیر دبیرستان آیت‌الله طالقانی‌ بندر دیر شد و یک سال بعد، معاونت فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی را به‌عهده گرفت. در سال 1376 به تهران آمد و ضمن‌ فعالیت‌های فرهنگی به تدریس‌ ادبیات در اسلامشهر پرداخت و از سال 1378 کارشناس فعالیت‌های‌ ادبی اداره کل آموزش و پرورش‌ تهران شد.

او یکی از غزلسرایان و مثنوی‌سرایان پس از انقلاب است. از این شاعر چهل و هفت ساله تاکنون چهار مجموعه شعر انتشار یافته است که به ترتیب انتشار عبارتند از: مروارید فراموش شده، گزیده ادبیات معاصر، ساعت به وقت شرعی دریا و در مدار یک. او بتازگی در حال آماده‌سازی مجموعه شعری با عنوان «بزرگراه سکوت» در حوزه دفاع مقدس بود.

در کارنامه سیاسی خلیل عمرانی همچنین دو دوره نامزدی نمایندگی مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه دیر و کنگان دیده می‌شود.

بنا به درخواست‌های شاگردان زنده‌یاد خلیل عمرانی برای برپایی مراسم، وداع با پیکر او از حوزه هنری انجام می‌شود. این مراسم صبح امروز ساعت 9 از مقابل حوزه هنری با حضور شاگردان و علاقه‌مندان این شاعر برگزار می‌شود.

احتمالا پیکرزنده یاد عمرانی برای خاکسپاری به جنوب منتقل خواهد شد تا در زادگاهش به خاک سپرده شود.

در ادامه دو نمونه از شعرهای شادروان عمرانی را می‌خوانید:

قربانی

به مظلومیت زن در فرهنگ غربی

تا از خودش عریان شود و نان نگریزد

با گرگ عوض کرد شبی پیرهنش را

عریان شد و عریانی خود را خرد انگاشت

دیدند کلاغان هوسخوان بدنش را

در غرب‌ترین نقطه گندم شدن خاک

تاریک نوشتند به آدم کفنش را

این غرب رها مانده نه موسی‌ست نه عیسی

نیرنگ ببینید تمام چمنش را

از مرد بتی ساخت تهی! هرچه تهی‌تر

قربانی تن کرده رسوم و سننش را

آورد که تا دیده شود بر سر بازار

در معرکه گرم عمو سام زنش را

بی غیرتی مرد و کالا شدن زن

بیچارگی عرضه و هرزه شدنش را

زن آن که در اندیشه دین خط امان دید

در متن زمان حجب و حجاب و سخنش را

زن فاطمه و زینب و آسیه و مریم

پرورده مسیحا و حسین و حسنش را

زن نرگس و ریحانه گلخانه عترت

نازم نفس یوسف گل پیرهنش را

می‌آید و دنیا ادب اندیش ظهورش

از کعبه اذان می‌شکفد آمدنش را

تا جان جهان مست عدالت شود وعشق

شیطان ببرد فتنه زاغ و زغنش را

می‌آید و این تازه‌ترین مژده دین است

آغاز غدیری که شکوفا شدنش را

داغ گل

داریم داغ سرخ تو ای گل، به جان هنوز

در حیرتیم زین همه تاب و توان هنوز

عطر کلام سبز تو، ای معنی کمال

پیچیده است در دل باغ جهان هنوز

در منتهای دخمه تاخیر مانده است

بی شعله‌های گرم نگاهت، زمان هنوز

داغ فراق تلخ تو در شهر لاله‌ها

سنگین نشسته بر دل پیر و جوان هنوز

در جمع عاشقان تو، هنگام گفت‌وگو

نامت چنان که شعله رود بر زبان هنوز

با یادت ای همیشه مطهر، نشسته است

مرغ غزل به شاخه حسرت غمان هنوز

بی تو، ز جان خسته «پژمان» شرار آه

پر می‌کشد به سینه کش آسمان هنوز

به مظلومیت زن در فرهنگ غربی

مرد آمد و آویخت به دشمن وطنش را

تا در ببرد مختصر جان و تنش را

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها