در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:استراگیجی اسرائیل
«استراگیجی اسرائیل»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛اسرائیل باز هم غافلگیر شده است، اما نه از جانب جنبش حزب الله و جبهه لبنان. این بار نوبت جنبش حماس در نوار غزه است تا به تلافی تعدی ارتش رژیم صهیونیستی، زمامداران تل آویو را دچار شوک کند. پس از اصابت موشک های فجر - با برد 80 کیلومتر- به تل آویو، نوبت مقر پارلمان رژیم صهیونیستی (کنست) در بیت المقدس شد تا هدف موشک های حرکت مقاومت اسلامی فلسطین قرار گیرد. این اتفاقات که به معنای پایان مصونیت رژیم اسرائیل با وجود سپر موشکی گنبد آهنین است، نشان می دهد صهیونیست ها 4 سال پس از جنگ 22روزه غزه همچنان دچار ترس رو به تصاعد و فقدان استراتژی و رهبری سیاسی با کفایت هستند.
رژیم صهیونیستی چرا وارد درگیری نظامی اخیر با غزه شد و نتایج این رویداد چه خواهد بود؟
1- زمانی نه چندان دور ارتش اسرائیل از عهده ارتش چند کشور عربی برمی آمد اما دقیقا از هنگامی که بیداری اسلامی در منطقه جایگزین ناسیونالیسم شد و مقاومت اسلامی جای تسلیم طلبی و مذاکره از سر ضعف را گرفت، ورق برگشت. آریل شارون رئیس حزب لیکود وقتی در سال 2001 به نخست وزیری رسید، مدعایش این بود که کار فلسطینی ها را 100 روزه تمام می کند. او به قصاب اردوگاه های صبرا و شتیلا معروف بود و در همان ماجرا 3500 فلسطینی را قتل عام کرده بود. صهیونیست ها به شارون لقب بولدوزر داده بودند. اما جنایتکاری با این مختصات مجبور شد در تابستان 2005 دستور تخلیه یکجانبه و عقب نشینی از غزه را صادر کند. این اتفاق شکستی بزرگ به شمار می رفت. به همین دلیل شارون مجبور شد در یک سخنرانی تلویزیونی بگوید «عقب نشینی از نوار غزه اقدامی دردناک اما اجتناب ناپذیر برای ماست که برای تامین آینده اسرائیل صورت گرفت.
ما نمی توانیم برای همیشه غزه را نگاه داریم. آنجا بیش از یک میلیون فلسطینی زندگی می کنند». شوک این عقب نشینی کمتر از عقب نشینی از جنوب لبنان نبود. غزه باریکه ای به طول 40 و عرض 6 تا 12کیلومتر است که سالها از طرف اسرائیل و مصر (رژیم مبارک) در محاصره بوده است. شوک دوم، 3 سال بعد رخ داد یعنی آن هنگام که صهیونیست ها با برآورد سراسر اشتباه، به غزه هجوم بردند. 18ماه قبل از حمله، محاصره غزه حتی در حد ارسال غذا و دارو کامل شده بود. سلاح که جای خود را داشت. اما تا آخرین روز جنگ 22روزه، نه تنها ارتش اسرائیل نتوانست وارد خاک غزه شود بلکه هدف حداقلی توقف شلیک کاتیوشاهای مقاومت اسلامی فلسطین نیز برآورده نشد.
4 سال بعد از جنگ 2008، وضعیت موازنه قوا برای اسرائیل بهتر نشده که به مراتب بدتر شده است. از یک سو رژیم حسنی مبارک به عنوان پشتوانه و پشتگرمی مهم اشتغالگران قدس فرو پاشیده و از طرف دیگر جریان مقاومت اسلامی در مرزهای شمالی و جنوبی فلسطین قدرتمندتر شده است. اکنون منابع صهیونیستی می گویند تعداد موشک های حزب الله از 10 هزار فروند به 60 تا 70 هزار فروند رسیده و برد آنها افزایش یافته است. همین منابع درباره توان موشکی حماس نیز می گویند مقاومت اسلامی فلسطین اکنون دارای حدود 12هزار فروند موشک موثر می باشد که یکی از آنها موشک های فجر است. حماس با این موشک ها توانسته مراکز استراتژیک تل آویو، صحرای نقب (نزدیکی دیمونا) و بیت المقدس را در تیررس خود درآورد. حماس در همین دو روز گذشته با اسقاط 2 هواپیمای شناسایی و جنگی دشمن و حمله به تل آویو و نیز کنست در بیت المقدس، چشمه هایی از توسعه قدرت خود را به رخ کشید. تل آویو از 21سال پیش در معرض حمله موشکی قرار نگرفته بود و حالا حماس به تدریج بعضی برگ های برنده را رو می کند تا ثابت شود قدرت اطلاعاتی اسرائیل به موازات تحلیل قدرت نظامی این رژیم رو به ضعف نهاده است.
2- با این اوصاف و به رغم زیان های استراتژیک که اسرائیل با آن مواجه خواهد شد، می توان گفت اقدام سران تل آویو رفتاری از سر گیجی و ترس و اضطرار و استیصال بوده است. آنها به روال دو جنگ 2006 و 2008 و به شهادت گزارش کمیته تحقیق وینوگراد، فاقد رهبری سیاسی دارای کفایت و توانمند در زمینه تدبیر برای خروج آبرومندانه از جنگ های این چنینی هستند. رژیم صهیونیستی به ویژه در چند سال اخیر بحران چند لایه ای را در حوزه های اقتصادی، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امنیت منطقه ای سپری می کند. در حالی که بیداری اسلامی در اطراف مرزهای فلسطین اشغالی در جریان است و مقامات رژیم صهیونیستی از زلزله 9ریشتری سخن می گویند، بحران در راس حاکمیت منجر به انحلال پارلمان و اعلام برگزاری انتخابات زودرس شده است.
همزمان آشوب های اقتصادی- اجتماعی بی سابقه ای که هراز چندگاه در خیابان های تل آویو و برخی شهرهای دیگر پدیدار می شود، عرصه را برای رژیم فاقد هویت و انسجام ملی تنگ تر می کند. خیلی از کشورهای دنیا دستخوش آشوب و بحران هستند اما فقط در رژیم اسرائیل بود که 12نفر درخیابان ها خودسوزی کردند. در بیرون از مرزهای جعلی، رژیم آمریکا پشتوانه محکم اشغالگری بوده اما حالا 16نهاد اطلاعاتی گزارش مبسوط و محرمانه ای را تهیه می کنند که گزاره های کلیدی آن این عبارات است: «اسرائیل بزرگترین خطر برای منافع ملی آمریکاست. روابط واشنگتن با 57 کشور اسلامی به خطر افتاده است. آمریکا با تحولات فعلی باید برای خاورمیانه بدون اسرائیل آماده شود».
برای رژیم بی ریشه ای که با حمایت های ویژه سیاسی و اقتصادی آمریکا سر می کند، این قبیل اتفاقات به هم تنیده، حکم مرگ را دارد. در چنین اوضاع بغرنجی، پهپاد تجسسی حزب الله برای چندمین بار وارد آسمان فلسطین اشغالی و منطقه استراتژیک نقب می شود و به حباب «سپر موشکی گنبد آهنین» تلنگر می زند. بلافاصله آشوب رسانه ای در تل آویو برپا می شود مبنی بر اینکه اگر نوبت بعدی تل آویو را بزنند، تعجب نخواهیم کرد. سرافکندگی در برابر ایران پس از یکی دو سال تهدید و پرزور یافتن سنبه ایران، موضوع دیگری خارج از حوصله این نوشتار است. در چنین شرایطی، راه انداختن یک درگیری کوچک در غزه و ایجاد آرایش جنگی، اگر هیچ خاصیتی نداشته باشد که ندارد شاید لااقل بتواند شهروندان نیم بند صهیونیست را مرعوب و منسجم کند یا چنان ترس را بر آنان مستولی سازد که موقتا دنبال اعتصاب و اعتراض و اغتشاش خیابانی نباشند. نتانیاهو نیز شاید بدین ترتیب بتواند نمدی از این کلاه برای خود در انتخابات ژانویه بدوزد.
3-حمله به غزه برای کتمان انواع بحران های لاعلاج اسرائیل، نقض غرض است. استیصال و ناتوانی در این جنگ در هر دو احتمال- طولانی شدن یا توقف زودهنگام جنگ- لطمه بزرگی به قدرت رو به افول اسرائیل خواهد بود. ترساندن اتباع خود به قصد برقراری ثبات و امنیت در حاکمیت، با اصابت موشک های جدید حماس وسعت غیرقابل کنترل پیدا می کند و این یعنی اینکه مهاجران به خطا در این سرزمین اشغالی اقامت گزیده اند. از دیگر سو خبط اخیر نتانیاهو- باراک، شکاف موجود میان جهان اسلام و آمریکا را تشدید خواهد کرد همچنان که به عنوان یک رویداد راهبردی دیگر، باعث در اولویت قرار گرفتن مسئله فلسطین و تهدید اسرائیل نزد ملت های منطقه به جای پروژه های جعلی نظیر سوریه خواهد شد. بعد از موج 2 سال پیش بیداری اسلامی و انقلاب ملت ها، مثلث «آمریکایی- عبری- عربی» کوشیدند ضمن بحران سازی در سوریه و ایجاد انفعال در میان دولت های جدید منطقه، بهار عربی مدعایی را مصادره به مطلوب کنند و موجی از فشار را علیه جبهه مقاومت به واسطه نقش آفرینی ترکیه اخوانی و قطر و عربستان سازمان دهند. ادعا این بود که الگو را نباید از ایران شیعه بلکه ترکیه یا مصر سنی اخوانی اخذ کرد. البته همان زمان هم سوال بود که آمریکای طرفدار جنگ های صلیبی و ترکیه مدعی دموکراسی شبه سکولار چگونه می توانند با رژیم های مرتجع و خودکامه قطر و سعودی (وهابی مسلک) و یا تروریست های تندرو القاعده متحد شوند؟! در عین حال به اعتبار حوادث متعدد، مسئله فلسطین در حال کمرنگ شدن بود.
خبط بزرگ حمله به باریکه غزه بار دیگر آشکار کرد که قطب بندی و تقسیم بندی اصلی همان قطب بندی «جبهه اسلامی- غرب» و مسئله اولویت دار مسئله فلسطین است. اکنون جهان اسلام منتظر است تا ببیند کشورهای بسیج کننده گروه های مسلح در سوریه برای ارعاب و ترور، در قبال تجاوز رژیم صهیونیستی و مظلومیت مسلمانان غزه کدام اقدام عملی را انجام می دهند؟ دولت های اسلامی به ویژه ترکیه و مصر در این آزمون محک زده می شوند. میدان جنگ غزه، مانند هر میدان جنگ دیگری موقعیت عیارسنجی ادعاها و هویت هاست. اینجا دیگر نمی توان یکی به نعل و یکی به میخ زد. در نگاه ناظران منطقه ای، شلیک موشک هایی نظیر فجر5 از سوی مقاومت اسلامی نشان می دهد که ایران در حمایت از جبهه مقاومت اسلامی به دعوای ساختگی شیعه و سنی کمترین اعتباری قائل نشده است. اکنون می مانند دیگر کشورهای اسلامی که روزگاری القدس العربی و عمروموسی و دیگران درباره برخی از آنها گفتند «در حالی که ایران موشک به فضا می فرستد و پله های قدرت علمی را یکی پس از دیگری درمی نوردد، برخی از دولت های عربی دنبال آنند که چگونه دیوارهای آهنی و بتونی بسازند و مانع از دسترسی مردم غزه به جهان خارج (از جمله مصر) شوند». رزمندگان حماس و صدها میلیون ناظر مسلمان در منطقه اکنون بهتر از همیشه می دانند که دوصد گفته و وعده دولت ها به اندازه نیم کردار جمهوری اسلامی در حمایت از ملت مظلوم فلسطین اعتبار ندارد.
آخرین اقدام سبعانه رژیم صهیونیستی، عملا به امت اسلامی دیکته می کند که به جای کرنش و نرمش و سازش، فرمان پروردگار را عملی کنند که «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدّوالله وعدّوکم». چاره ای جز قدرتمند شدن و استقامت و مقاومت نیست. و البته پیام مهمتری در میان است. خبط اخیر رژیم اسرائیل در طلیعه ماه محرم بار دیگر ماجرای قیام اباعبدالله الحسین(ع) را سزاوار مطالعه و تأسی می کند. بی تردید جهان ستم کشیده و مستضعف برای نجات و عزت چاره ای جز رویکرد به این فرمول الهی ندارد. به عبارت دیگر به تدریج، این دکترین تبدیل به محور وحدت در میان امت اسلام و حتی وحدت با مستضعفان غیرمسلمان خواهد شد همان گونه که فاصله های میان ایران و حزب الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین را از میان برداشته است.
4- جمهوری اسلامی ایران در کنار نقش آفرینی مستقل می تواند ظرفیت های سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد را دست کم از بعد فشار روانی و سیاسی، به میدان دفاع از ملت مظلوم فلسطین فرا بخواند. اتحادیه عرب البته در این میان تا به امروز امتحان بدی پس داده و سوال طبیعی این است که آیا گروهی که در ماجرای حمایت از گروه های تروریست در سوریه نقش آفرینی کرد، حاضر است از مردم مظلوم غزه در برابر اشغالگران صهیونیست دفاع کند؟ مصر البته دارای نقش منحصر به فردی است و دولت این کشور باید همزبان با ملت و در صیانت از امنیت در معرض تهدید خود به میدان بیاید. لغو معاهده کمپ دیوید و اجازه امدادرسانی به غزه از طریق گذرگاه رفح کمترین توقع از دولت جدید مصر است. در این میان سزاوار است وزارت امور خارجه محور سلسله رایزنی های فوری با دولت های اسلامی برای مقابله فشار صهیونیست ها و حمایت از مقاومت اسلامی فلسطین باشد.
خراسان:هرچه می توانید بتازید اما خدایی هم هست
«هرچه می توانید بتازید اما خدایی هم هست»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛بتازید، هرچه می توانید و تا هر کجا که می خواهید و می توانید بتازید، هرچه می توانید کیسه مردم را خصوصاً اقشار کم درآمد و کمتر برخوردار را خالی کنید و حتی کوچک ترین فرصت را برای ترک تازی «اسب مراد» خود در این عرصه از دست ندهید! عمر این فرصت کوتاه است تازه اگر این فرصت عمری کوتاه نداشته باشد اما دیر یا زود از دست می رود!
حالا که به دلایل گوناگون قیمت قریب به اتفاق کالاها و خدمات از حالت گرانی سال شمار، ماه شمار و حتی هفته ای درآمده و روزانه شده و گاه ساعت می زند چرا نباید از این «فرصت طلایی» استفاده کنید؟! شاید چنین فرصتی دیگر تکرار نشود یا کمتر گیرتان بیاید، پس تا می توانید بر گرده مردم فشار بیاورید و چنگال حرص و آز و طمع و مال اندوزی و بی انصافی خود را بر حلقوم مردم بفشارید. اگر الان احتکار نکنید شاید دیگر کمتر فرصت احتکار ارزاق و مایحتاج عمومی و کالاهای ضروری و غیرضروری را پیدا کنید!
حالا که دشمنان ملت هرچه توانسته اند حلقه تحریم و محاصره اقتصادی را تنگ کرده اند و از تحمیل هیچ فشار سیاسی، اقتصادی و هجمه سنگین و همه جانبه تبلیغی و جنگ روانی مضایقه نمی کنند حالا که سران رژیم غاصب صهیونیستی و بر سریر قدرت نشستگان ننگین ترین تروریسم دولتی هرازگاهی چنگ و دندان نشان می دهند و علیه منافع و حقوق ملت بزرگ ایران خط و نشان می کشند و حالا که دشمنان نه تنها هر کاری که از دستشان بر می آید برای جلوگیری از فروش نفت کشورمان انجام می دهند و به هر طریقی درصدد کاهش درآمدهای ملی کشورمان هستند، بلکه واردات مواد اولیه مورد نیاز کارخانه های تولیدی را هرچه توانسته اند محدود کرده اند و حالا که نه تنها از فروش هواپیماهای مسافربری که با جان انسان ها ارتباط دارد، بلکه حتی بر سر واردات دارو که ضرورتی حیاتی برای نجات جان بیماران است مانع تراشی می کنند و بعد در اقداماتی تبلیغاتی با ژست انسان دوستانه درباره اجازه ورود دارو به کشورمان جلوی دوربین ها لاف می زنند و حالا که ...
و حالا که شتاب و سرعت نابه جا در اجرای هدفمندی یارانه ها و همچنین پرداخت نکردن سهم کارخانه ها و واحدهای تولیدی از محل درآمد هدفمندی یارانه ها یا اجرایی نشده یا بسیار ضعیف عملیاتی شده و در نتیجه به بخش های قابل توجهی از صنایع و تولیدات خدشه های جدی وارد شده است و حالا که به خاطر مشکلات فراوان، افق چندان روشنی برای ورود سرمایه گذاران به عرصه تولید وجود ندارد و در کنار این ها به خاطر برخی بی تدبیری ها و سوءمدیریت ها و ناتوانی ها قیمت ارز نیز در کمتر از یک سال بعد از آن سیر صعودی و جهش ها تازه به حداقل دو برابر افزایش پیدا کرده است و در شرایطی که سرمایه های سرگردان و نقدینگی در کشور از 92هزار میلیاردتومان در پایان سال 84 به ۴۰۰هزار میلیاردتومان در نیمه سال ۹1 رسیده و رشد بی رویه بیش از ۴برابری داشته است حالا که برخی به جای پرداختن به مطالبات به حق اقتصادی و معیشتی و فرهنگی مردم از خیلی قبل همچنان خود را درگیر مسائل و حاشیه ها و چالش های انتخابات ریاست جمهوری آینده کرده اند و برخی نیز حتی پس از تاکید صریح رهبری هنوز از دعوا و بگومگوهای سیاسی و فرافکنی و اختلاف دست بر نمی دارند و در شرایطی که بازار نظارت و کنترل نیز اساساً رونق چندانی نداشته و ندارد و در بسیاری موارد بعضی ها هر کاری که می خواهند می کنند! پس چرا از این بستر و فرصت طلایی نباید استفاده کرد؟! و به احتکار کم و زیاد همین کالاهای موجود نپرداخت؟! و چرا نباید بی دلیل و با دلیل هر چه می توانند قیمت ها را در نهایت بی انصافی بالا نکشند حتی قیمت اجناس و کالاهایی که کمترین یا اصلاً ارتباطی به فضای تحریم و ارز و دلار و واردات ندارد؟! چه فرصتی مناسب تر از این موقعیت برای سوءاستفاده محتکران و مکندگان خون مردم که با دشمنان و بدخواهان این ملت خواسته یا ناخواسته همراهی کنند؟! و اسف بارتر این که در چنین فضایی حتی برخی صنایع و کارخانه هایی که از بیت المال و بودجه ها، تسهیلات و حمایت های مستقیم و غیرمستقیم مالی و دولتی بهره ها می برند ساز گران کردن قیمت هایشان کوک تر از همیشه شده است، نمونه روشن آن برخی از خودروسازها! پس هان ای کسانی که گویی نه تنها روز «حساب و جزا» را یا به حساب نمی آورید و یا خیلی دور می پندارید بلکه حتی بر فطرت و وجدان انسانی و انصاف و آدمیت پا گذاشته اید همچنان بتازید و چپاول کنید و بر گرده مردم فشار بیاورید اما بدانید هنوز برای روی آوردن به معادباوری و رعایت وجدان و انصاف شاید فرصت باقی باشد!
در این میان نقش مهم تک تک خانواده ها و آحاد مردم برای مهار رشد سرسام آور قیمت ها را نمی توان و نباید نادیده گرفت چرا که اصلاح «الگوی مصرف» ازیک سو و ایجاد اعتدال در خرید و تنها به اندازه نیاز خرید کردن و مصرف درست و بهینه، از سوی دیگر کمک بسیار موثری حداقل در مهار و کنترل مصرف و به تبع آن گران شدن قیمت ها دارد.نمونه های فراوانی از همراهی مردم در کشورهای دیگر حتی در شرایط نه چندان غیرعادی وجود دارد؛ مثلاً در کشور ۲۴۰میلیون نفری اندونزی که پرجمعیت ترین کشور مسلمان جهان است و قوت غالب اکثر قریب به اتفاق مردم برنج است، آن هم در سه وعده صبحانه، ناهار و شام و علی رغم رسیدن به خودکفایی تولید برنج و برداشت سالیانه ۴۰ میلیون تن برنج از شالیزارهای این کشور و با وجود مصرف ۳۳میلیون تنی، مردم برای کمک به اقتصاد کشورشان و کاهش نیافتن ارزاق عمومی و به خاطر ایجاد زمینه برای حتی صادرات برنج مدتی است که در این کشور، قاعده «یک روز بدون برنج» را پذیرفته اند و به آن عمل می کنند.
جریان آن صاحبخانه آلمانی که به یکی از ایرانیان مقیم خارج آپارتمانی اجاره داده بود نیز تقریباً معروف شده است، قصه از این قرار است که چندی پیش کالایی در آن کشور گران و تقریباً زمینه آن در بازار کمتر شد، این هم وطن همان روز به یکی از سوپرمارکت های بزرگ مراجعه کرده بود و چون این خبر را شنیده بود مقدار فراوانی از آن کالا خریداری کرده بود، از قضا صاحبخانه آلمانی، مستاجر خود را در آسانسور یا هنگام ورود به منزل می بیند و مستاجر ایرانی به صاحبخانه آلمانی توصیه می کند که تا گران تر و کمیاب نشده است شما هم بروید و این کالا را تهیه کنید، بعد از این جریان بلافاصله روز بعد صاحبخانه آلمانی از مستاجرش تقاضا می کند که آپارتمان او را تخلیه کند، وقتی مستاجر دلیل را جویا می شود، صاحبخانه بی درنگ می گوید شما با این کار به مردم و کشور آلمان جفا بلکه خیانت کرده اید، پس باید خانه من را خالی کنید. در کشور ژاپن نیز مثال های فراوانی از این گونه اقدامات مردمی وجود دارد. از این ها که بگذریم، کنار گوش خودمان همین مردم عربستان، چند هفته پیش که قیمت مرغ مقداری گران شده بود، گفتند مرغ نمی خوریم تا بگندد و ارزان شود، ولی متاسفانه برخی از ما مردم تا صدای کمبود کالایی در شهر و دیارمان می پیچد در اولین فرصت اقدام به خرید حتی برای چند ماه آینده می کنیم که این خود نیز بدون شک کار درستی نیست و عاملی برای داغ تر شدن بازار افزایش قیمت ها و گرانی می شود.
و صدالبته در این میان وظیفه مهم و اساسی مسئولان و دولتمردان و قانون گذاران است که با برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های دقیق و کارشناسانه و اجرای به موقع و به هنگام طرح های کارشناسی باید اسباب ایجاد اطمینان خاطر و افزایش اطمینان مردم به وضعیت اقتصاد کشور شوند. و پرواضح است که مجموعه مسئولان در هر رده و هر قوایی که هستند و در هر سمت و مسئولیتی باید در ارائه الگوی مصرف بهینه، ساده زیستی، حفاظت از حریم بیت المال و دوری از تجمل گرایی و اشرافی گری هم در گفتار و از آن مهم تر در رفتار الگو باشند.
اما در آخر این مطلب، خطاب به محتکران و گران فروشان و مکندگان خون مردم و تمامی سوءاستفاده کنندگان در عرصه های گوناگون در هر قشر و لباس و در هر رده ای می نویسم و می گویم به هر چه اعتقاد دارید لااقل از این به بعد توبه کنید و از این اسب چموش پیاده شوید و خواسته یا ناخواسته خون مردم را بیشتر از این نمکید و در زمین دشمن بازی نکنید چرا که همه ما می دانیم که خدایی هست، روز جزایی هست و حساب و کتابی هست و شهیدان هستند و پل صراطی هست، حال خود دانید که آیا هم چنان قصد تاختن دارید یا ازاین تاخت ناجوانمردانه دست برخواهید داشت؟
جمهوری اسلامی:مسلمان کشی از سوریه تا غزه
«مسلمان کشی از سوریه تا غزه»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هر چند این اولین بار نیست که صهیونیستها به غزه حمله میکنند و در این بخش از سرزمین اسلامی فلسطین مسلمان کشی به راه میاندازند، ولی جنگ غزه اینبار با دفعات گذشته تفاوت اساسی دارد.
اردوکشی ارتجاع عرب به همراه آمریکا، انگلیس، فرانسه و ترکیه به کشور سوریه و نزدیک دو سال خون ریزی، ویرانگری و به راه انداختن برادرکشی در سرزمینی که در نقطه تماس با رژیم صهیونیستی قرار دارد و از خطوط مقدم جبهه مبارزه با غده سرطانی اسرائیل است، مقدمهای بود برای آنچه امروز در غزه میگذرد.
چهره خونین غزه، این روزها بیش از هر چیز نشان دهنده همدستی ارتجاع عرب با آمریکا و صهیونیسم بین الملل است. صهیونیستها برای گرفتن انتقام شکست از مردم غزه در جنگ 22 روزه، این روزها را که سوریه بشدت تضعیف شده و جهان عرب دچار تشتت است مناسبترین زمان دانستهاند. اینکه انجام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات پیش روی اسرائیل نیز در تعیین زمان حمله صهیونیستها به غزه سهم و نقش دارند یا نه، در اصل و اساس موضوع تغییری پدید نمیآورد.
شرایط بغرنج سوریه از دو جهت به صهیونیستها کمک میکند اهداف شوم خود را در جنگ غزه دنبال کنند؛ اول اینکه بخش عمدهای از نیروها و امکانات جهان عرب و اسلام درگیر ماجرای سوریه است و دیگر اینکه افکار عمومی نیز نمیتواند روی غزه متمرکز شود و چارهای غیر از تقسیم شدن میان آن و آنچه در سوریه میگذرد ندارد.
اگر حمله صهیونیستها به غزه بتواند رهبران حماس را هوشیار کند و آنها را به پیدا کردن پاسخ این سؤال وادار نماید که چرا به تشویق شیوخ قطر و امارات و عربستان و البته دلارهای نفتی آنها حاضر شدند به دولت سوریه که حداقل سه دهه آنها را در پناه خود گرفت و با کمکهای همه جانبهای که به آنها کرد در قد برافراشتن در برابر رژیم صهیونیستی نقش قابل ملاحظهای ایفا کرد، پشت کنند و به دامن ارتجاع عرب پناه ببرند؟
میتوان به آینده این جنبش فلسطینی امیدوار بود. سران حماس اگر بتوانند پاسخ این سؤال را پیدا کنند، طبعاً با سؤال دیگری نیز مواجه خواهند شد که پاسخ دادن به آن چندان مشکل نیست. سؤال دوم اینست که اکنون شیوخ قطر و امارات و عربستان چرا برای دفاع از مردم غزه سلاحهای انبار شده در زرادخانههای خود را به صحنه نمیآورند و علیه رژیم صهیونیستی وارد جنگ نمیشوند؟
پاسخ ساده اما بسیار تلخ و تأسف بار اینست که شیوخ مرتجع عرب با هدف فرو پاشاندن جبهه ضد صهیونیستی اقدام به جدا کردن حماس از سوریه و به راه انداختن مسلمان کشی در سوریه کردند. هدف آنها این بود که این جبهه دچار ضعف و سستی شود، رهبران حماس تفکر مبارزه مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی را کنار بگذارند و فعالیت سیاسی را جایگزین آن کنند تا غده سرطانی اسرائیل در جهان عرب و در قلب دنیای اسلام بدون هیچ مزاحمتی رشد کند و اهداف سلطه جویانه خود را تأمین نماید.
سران ارتجاع عرب هر سال میلیاردها دلار سلاح میخرند و با این اقدام، از یکطرف اقتصاد آمریکا و اروپا را از ورشکستگی نجات میدهند و از طرف دیگر همین سلاحها را برای فرو پاشاندن جبهه ضد صهیونیستی و سرکوب ملتهای خود که از بیکفایتی، وابستگی و ستمکاری دولتها و حاکمان خود به ستوه آمده و علیه آنها قیام میکنند بکار میگیرند.
کشف مقادیر زیادی سلاحهای حمل شده از عربستان و قطر به سوریه که در کنار سلاحهای اسرائیلی توسط مزدوران القاعده و تکفیریها علیه دولت و ارتش و مردم سوریه بکار گرفته میشوند، همین واقعیت تأسف بار را به اثبات میرسانند. سلاحهای انبار شده در زرادخانههای کشورهای عربی هرگز برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی بکار گرفته نشدهاند و امروز سران ارتجاع عرب به جای ایستادن در کنار مردم غزه و جنگیدن با ارتش متجاوز رژیم صهیونیستی درحال رایزنیهای پشت پرده برای پیروز شدن صهیونیستها در این جنگ و تحکیم هرچه بیشتر رژیم صهیونیستی هستند. حکام بیریشه و مزدور کشورهای عربی حتی در ماجرای دو هفته قبل سودان که بمب افکنهای اسرائیلی یک کارخانه را در قلب خارطوم بمباران کردند، کوچکترین اقدامی علیه رژیم صهیونیستی نکردند. آنها هر روز تحت عنوان اتحادیه عرب برای فرو پاشاندن جبهه ضد صهیونیستی و به دست آوردن رضایت آمریکا و انگلیس و صهیونیستها در ماجرای سوریه بیانیه صادر میکنند ولی این به اصطلاح اتحادیه عرب حاضر نیست کوچکترین اقدامی برای دفاع از مردم فلسطین و حمایت از ملتهای عرب در برابر جنایات حکام وابسته و ظالم به عمل آورد.
مردم مظلوم غزه، همانند ملتهای بحرین، عربستان، یمن، اردن، امارات، کویت و... که زیر ضربات جنایتکارانه حکام این کشورها به خاک و خون کشیده میشوند، نه تنها از ناحیه اتحادیه عرب و سایر مجامع عربی و اسلامی از جمله سازمان همکاریهای اسلامی حمایت نمیشوند بلکه این مجامع به دلیل اینکه آلت دست سران ارتجاع عرب هستند و مسئولانشان از دلارهای نفتی جیبهای گشاد آنها ارتزاق میکنند، همواره درحال توجیه کردن جنایات آنها هستند و اهداف دراز مدت قدرتهای سلطهگر غربی را تأمین میکنند. این واقعیت تلخ است که زمان را به نفع صهیونیستها و همدستان آمریکائی و اروپائی آنها به پیش میبرد و ملتهای عرب و مسلمان را دچار تفرقه و ضعف روزافزون میکند.
تأسف بیشتر از انحرافی است که در حکومتهای جدید مصر و سایر کشورهای عربی انقلاب کرده مشاهده میشود. رئیس جمهور مصر به جای آنکه با رژیم صهیونیستی قطع رابطه کند برای رئیس این رژیم غاصب و اشغالگر نامه فدایت شوم مینویسد و اکنون که غزه زیر ضربات صهیونیست هاست، به فرا خواندن سفیر خود از فلسطین اشغالی اکتفا میکند و همچنان در جبهه ضد سوری که آمریکا و رژیم صهیونیستی دررأس آن قرار دارند فعالیت میکند.
جنگ جدید غزه با ابعادی که در جهان عرب دارد نشان میدهد هیچ امیدی به دولتها نیست و راه نجات فقط اینست که ملتها قیام کنند و اجازه ندهند انقلاب هایشان توسط مهرههای وابسته مصادره شود.
سیاست روز:ریشه حمله به غزه
«ریشه حمله به غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛رژیم صهیونیستی از چهارشنبه حملات گسترده هوایی و زمینی را علیه غزه آغاز کرده است که البته با پاسخهای همه جانبه گروههای مقاومت همراه شده است. هر چند که حملات صهیونیستها به غزه امری قدیمی میباشد اما شدت گرفتن این حملات در مقطع کنونی امری قابل توجه میباشد. در کنار مولفههایی مانند طرح صهیونیستها برای کشتار فلسطینی ها و مقابله با توان روز افزون فلسطینیها مسئله انتخابات درونی رژیم صهیونیستی از مولفههای اصلی این حملات را تشکیل میدهد. انتخابات زود هنگام صهیونیستها در حالی در ژانویه برگزار میشود که نتانیاهو نخست وزیر این رژیم برای رسیدن به اهداف خود با مجموعهای از چالشهای داخلی و خارجی مواجه است.
نخست آنکه نتانیاهو در حوزه اقتصادی و اجتماعی کارکرد چندانی نداشته که میتواند به مولفهی برای رقبای انتخاباتی وی مبدل شود. در این شرایط وی با بالا بردن فضای امنیتی نظیر حمله به غزه از یک سو مانع توجه افکار عمومی به مسائل اقتصادی و اجتماعی میشود و از سوی دیگر با ترور رهبران مقاومت نظیر شهید احمد جعبری معاون فرمانده گردانهای قدس چنان تبلیغ میکنند که وی توان برقراری امنیت و سرکوب مقاومت را دارا میباشد.
دوم آنکه نتانیاهو در حوزه سیاسی برای نمایش اقتدار خود دارای چالشهایی است. مخالفتهای جهان با استمرار شهرک سازی در قدس و کرانه باختری، گرایش مصر به گسترش روابط با غزه، ناتوانی در سوق دادن ابومازن به روند سازش برای کسب امتیازهای جدید از فلسطینی ها، ناتوانی در سرنگون سازی نظام سوریه، شکست در برابر حزب ا.. لبنان بویژه پرواز پهپاد ایوب بر آسمان سرزمینهای اشغالی، ناتوانی ایجاد اجماع جهانی علیه ایران، بازگشایی پرونده فلسطینی در سازمان ملل، از جمله چالشهای نتانیاهو در عرصه بین الملل است.
هر کدام از این پروندهها میتواند نشانه ای بر تزلزل کاری نتانیاهو باشد چنانکه مخالفان وی تاکید دارند که در دوران نتانیاهو این رژیم در انزوای جهانی قرار گرفته است. با توجه به این شرایط نتانیاهو از یک سو به دنبال پنهان سازی این شکستها است و از سوی دیگر تلاش دارد تا با باج گیری از عرصه بین الملل آنها را به همراهی با خواستهای تلآویو وادار سازد. به عبارت دیگر سیاست نتانیاهو در قبال غزه باج خواهی از جامعه جهانی است که بر اساس آن اموری نظیر عدم مخالفت با ساختن شهرکهای جدید در کرانه باختری و قدس، عدم برقراری روابط مصر با غزه، بسته شدن پرونده فلسطین در سازمان ملل، تشدید مقابله با جبهه مقاومت در منطقه و... را طلب کند.
نکته قابل توجه آنکه نتانیاهو از تکرار سرنوشت المرت برای خود در هراس است لذا احتمال حمله گسترده مانند جنگ ۲۲ روزه در دوره کنونی کمی دور از ذهن میباشد.
نتانیاهو صرفا به دنبال ایجاد فضای تبلیغاتی است بویژه اینکه پاسخهای مقاومت نشان داده که در برابر حملات سکوت نمیکنند. پاسخهای مقاومت هزینه های سنگینی برای نتانیاهو دارد لذا وی سعی می کند تا درجه تهاجم را در وضعیت کنونی حفظ کند تا در سایه آن امتیازاتی را از جامعه جهانی کسب کند تا نتیجه نهایی، پیروزی وی در انتخابات این رژیم باشد.
تهران امروز:اهداف اسرائیل در حمله به غزه
«اهداف اسرائیل در حمله به غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛تهاجم گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به ساکنان نوار غزه که متاسفانه با سکوت جامعه جهانی وعربی مواجه شده نشان میدهد که ملت فلسطین قربانی یک سلسله توطئههای داخلی، عربی و جهانی قرار گرفته است. از یکسو حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو در آستانه بر گزاری انتخابات زود هنگام قرار دارد وتجربه ثابت کرده که گروههای افراطی یهودی نوعا از این حزب پشتیبانی میکنند. این حزب در طول دهههای اخیر همواره ثابت کرده که برای پیروزی بررقبای خود ازهژمونی غیرانسانی کشتار مردم فلسطین برای رسیدن به اهداف انتخاباتی خود استفاده میکند.
در عین حال شرایط داخلی نتانیاهو به مراتب نسبت به سالهای اخیر بدتر شده زیرا بروز اختلاف میان دو حزب کادیما و لیکود به تضعیف کابینه نتانیاهو منجر شده است. لذا رهبر حزب لیکود تلاش میکند از رهگذر کسب آرای یهودیان افراطی بار دیگر با حذف رقبای سیاسی وحزبی خود قدرت را بهطور کامل در دست بگیرد تا در آینده نیازی به ائتلاف با سایر احزاب نداشته باشد.
در عین حال کابینه نتانیاهو در طول 3 سال گذشته بهرغم تهدید ایران به یک حمله نظامی نتوانسته دست به هرگونه اقدامی علیه ایران بزند لذا با بمباران شهر غزه به نوعی در صدد جبران این شکست بر آمده است. در ابعاد منطقهای با توجه به رخدادهای دو سال اخیر جهان عرب وسرنگونی برخی دیکتاتورها که به تضعیف جایگاه منطقهای رژیم صهیونیستی منجر شده لذا این رژیم برای خروج از انزوای سیاسی دست به کشتار مردم غزه زده است.
تهدید اخیر محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی برای طرح موضوع عضویت غیررسمی فلسطین در سازمان ملل موجب شده تا بنیامین نتانیاهو تهدیدهای خود را علیه ملت فلسطین عملیاتی کند. در گستره بینالمللی انتخاب مجددباراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا که با پشتیبانی پنهانی لابی صهیونیستی صورت گرفت موجب شد تا حزب لیکود برای ترور رهبران نظامی حماس از آمریکا چراغ سبز دریافت کند.
ترور دردناک احمد الجعبری یکی از فرماندهان بلند پایه حماس که در شکلگیری گردانهای موشکی حماس نقش برجستهای داشت در حقیقت تنها دستاورد حمله اخیر نتانیاهو به غزه بود در حالی که کشتار مردم فلسطین اوج توحش بنیامین نتانیاهو را ثابت میکند. اوباما که خود را وامدار رای یهودیان آمریکا میداند در برابر تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی سکوت اختیار کرده واین سکوت نتانیاهو را به ادمه حملات خود علیه مردم غزه تشویق کرده است. انگلیس که شریک جنایات آمریکا و اسرائیل است حماس را آغاز گر این حملات تلقی کرده واعلام کرد که اسرائیل در برابر تهاجمات جنبش حماس از خود دفاع میکند.
متاسفانه بهرغم حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم بیدفاع غزه شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه عرب وسازمان همکاریهای اسلامی بدون توجه به عمق این فاجعه انسانی همچنان سکوت اختیار کردهاند.
اتحادیه عرب که در طول 20 ماهی که از بحران سوریه میگذرد دهها نشست در سطح وزرای خارجه وسفرای کشورهای عربی در این اتحادیه تشکیل داده،اکنون در برابر بمباران غزه توسط رژیم صهیونیستی هیچگونه واکنشی از خود نشان نمیدهد.
این سکوت نشان میدهد که اتحادیه عرب از اهداف خود که دفاع از ملت فلسطین است دور شده وبه ابزاری در خدمت برخی کشورهای وابسته عرب مانند عربستان وقطر تبدیل شده است. مصر که به لحاظ ساختار جمعیتی بزرگترین کشور عربی بهشمار میرود در یک اقدام نمایشی وظاهری وبدون اتخاذ سازوکاری مناسب برای منع رژیم صهیونیستی از ادامه بمباران غزه تنها به اعزام «هشام قندیل» نخست وزیر خود به غزه برای بازدید 3 ساعته اکتفا کرد.
در حالی که مصر میبایستی با استفاده از ظرفیتهای سیاسی وامکانات منطقهای وبینالمللی خود برای پایان دادن به جنایات اسرائیل علیه مردم غزه اتحادیه عرب را به یک نشست فوقالعاده در سطح سران تشویق کند. همچنین سکوت عربستان وقطردر برابر کشتار مردم فلسطین نشان میدهد که این دو کشوردر محور آمریکا واسرائیل قرار دارند وبه ابزاری در دست آمریکا وغرب تبدیل شدهاند.
سفر اخیر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی به غزه نه تنها مشکلی از مشکلات ملت فلسطین بهویژه اهالی غزه را حل نکرد بلکه به بروز شکاف بیشتر میان جنبش حماس وتشکیلات خودگردان فلسطینی منجر شده است.
لذا اکنون تنها راه فرا روی ملت فلسطین تکیه بروحدت داخلی و استفاده از امکانات باز دارنده بومی برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی خواهد بود زیرا وجود شکاف میان فتح وحماس به تضعیف جبهه مقاومت اسلامی فلسطین منجر خواهد شد.
استفاده حماس از موشکهای فجر5 که جنوب تل آویو را هدف قرار داده ممکن است به یک عامل باز دارنده تبدیل شود ضمن آنکه ممکن است بحران ناشی از حمله اسرائیل به غزه اگر از یک سقف زمانی مشخصی تجاوز کند به سایر کشورهای منطقه نیز سرایت کند.
مردم مصر طی روزهای اخیر با برپایی تظاهرات گستردهای از محمد مرسی رئیس جمهوری مصر خواستند تا روابط سیاسی این کشور را با رژیم صهیونیستی قطع کند.
لذا اگر رژیم اسرائیل به حملات خود علیه ملت فلسطین در غزه ادامه دهد قطعا با شکست جدیدی مشابه شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه لبنان و22 روزه غزه مواجه میشود وحزب لیکود به رهبری نتانیاهو در نهایت بازنده انتخابات آینده کنست اسرائیل میباشد.
آفرینش: معضلات ارزی برای بهداشت و درمان
«معضلات ارزی برای بهداشت و درمان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛باکهنه شدن معضل ارز در کشور هر روز شاهد افزایش فشارهای اقتصادی بر بخش های مختلف جامعه هستیم. تاثیراتی منفی که باعث اختلال در روند فعالیت های معمول آنها گردیده و بعضاً شرایط بحرانی را رقم زده است.
بخش سلامت و درمان کشور یکی از بخش هایی است که درحال پاگذاشتن به مرحله بحرانی می باشد. عدم مدیریت ارزی در این بخش باعث گرانی خدمات درمانی بیمارستان ها و افزایش بی سابقه قیمت دارو در کشور شده است. بر اساس استانداردهای وزارت بهداشت و درمان، انبارهای دارویی باید برای 6 ماهه آینده کشور ذخیره داشته باشد، اما گزارشهای سازمان غذا و دارو نشاندهنده ناکافی بودن ذخایر دارویی بوده، بهگونهای که هماکنون تنها برای 2 ماه ذخیره باقی مانده است.
آمارها حاکی از آن هستند که از ابتدای امسال تا کنون تنها 600 میلیون دلار ارز مرجع از میزان 2 و نیم ملیارد دلار ارز مورد نیاز برای واردات دارو از سوی دولت تأمین شده است و مسولان نیز در پاسخ به الباقی ارز اختصاصی واردات دارویی اظهار بی اطلاعی می کنند.
مسئله دیگر بحث مربوط به افزایش هزینه های درمانی و معضلاتی است که بیماران و بیمارستان ها با آن رو به رو شده اند. به عنوان نمونه " یک بیمار برای درمان دریچه میترال قلب باید 37 هزار دلار پرداخت کند که با قیمت دلار، پارسال 60 میلیون تومان تمام میشد و حالا باید 120 میلیون تومان بابت آن پرداخت کند. قیمت یک خدمت پایه سیتیاسکن از 140 هزار تومان در ابتدای سال 91 به 270 هزار تومان در حال حاضر رسیده است." آیا بیماران توانایی تامین این هزینه ها را دارند یا باید منتظر مرگ باشند؟!
از سوی دیگر بیمارستان ها نیز مجبورند برای تامین هزینه های خود قیمت خدمات را افزایش دهند. براساس آمار دانشگاههای علوم پزشکی قیمت تمام شده خدمات و ملزومات مصرفی پزشکی با 350 درصد افزایش روبرو شده است. با ادامه این روند بسیاری از بیمارستان ها با کاهش پذیرش و احتمالاً تعطیلی و ورشکستگی مواجه خواهند شد. پرداخت های بیمه ای نیز نمی تواند راهگشای بیمارستان ها باشد، چون خرید و تامین ملزومات پزشکی و دارویی از سوی شرکت های تولیدکننده و واردکننده به صورت نقدی انجام می شود، و بیمه ها به صورت نسیه و درطول سال به بازپرداخت هزینه ها می پردازند. ضمن اینکه درحال حاضر بدهی شرکتها و بیمههای طرف قرارداد بیمارستانهای خصوصی فقط در تهران بالغ بر 200 میلیارد تومان است.
رشد 370 درصدی قیمت کیتهای آزمایشگاهی، گرانی و نایابی فزاینده فیلم رادیولوژی، رشد 29 درصدی هزینه آب، جهش 65 درصدی مواد مصرفی و مواد غذایی در شش ماهه نخست سال 1391 از مهمترین مشکلات مالی بیمارستانها و مراکز درمانی می باشد که فشارآن بر بیماران نیز تحمیل شده است.
نمی توان گفت که آثارمخرب ارز درکدام بخش از جامعه تاثیرات بیشتری داشته است، اما باید اذعان داشت که هیچ چیزی بیشتر از سلامت مردم ارزش مادی و معنوی ندارد. از مسولان خواستاریم تا توجه بیشتری نسبت به این بخش داشته باشند و اگر هم اقداماتی دردست دارند به اطلاع اقشار جامعه همچون بیماران خاص که با ناامیدی به هزینه های سرسام آور درمان چشم دوخته اند، برسانند تا اندکی از زیر بار فشارهای روانی خارج شوند.
حمایت:درسهای غزه
«درسهای غزه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر باز هم غزه را آماج حملات خود قرار داده است که در نتیجه آن دهها نفر شهید و زخمی شدهاند. البته گروههای فلسطینی نیز پاسخهای گستردهای به این تهاجمات دادهاند که یادآور پایداری غزه در جنگ 22 روزه است. حملات کنونی صهیونیستها به غزه در کنار پیامدهای انسانی و ویرانههای گستردهای که بر جای گذاشته دارای پیامدهای بسیاری می باشد که واهی بودن بسیاری از ادعاهای منطقهای و جهانی را آشکار می سازد.
نخست آنکه صهیونیستها در هفتههای گذشته به صورت مستقیم و غیر مستقیم ادعای ادامه روند سازش را مطرح کرده و حتی برخی منابع از رویکرد صهیونیستها به تکرار سرنوشت فتح برای حماس خبر داده اند. برخی منابع صهیونیستی ادعا کرده اند که این رژیم پذیرنده حماس در صورت کنار نهادن مقاومت و رویکرد به روند سازش است. دوم آنکه کشورهای عربی در هفته های اخیر رویکردهایی به غزه داشته اند که گرایش مصر، قطر، بحرین و ... به حمایت از غزه در این چارچوب بوده است.
ترکیه نیز ادعاهای بسیاری را در این حوزه مطرح کرده و چنان وانمود ساخته که در کنار غزه و حماس قرار دارد بگونهای که اردوغان ، خالد مشعل را در نشست کمیته مرکزی حزب عدالت و توسعه دعوت کرد. این کشورها ادعا داشتند که در کنار حماس خواهند بود به شرطی که برخی خواستههای آنها نظیر دوری از سوریه و سایر ارکان مقاومت را اجرایی سازند و به تقویت دیدگاه اخوانی بپردازند.
آنها وعده داده بودند که متحدان جدید برای حماس خواهند بود که دیگر نیازی به ایران، سوریه، حزب ا... نداشته باشند. سوم آنکه در روزهای اخیر فلسطینیها با محوریت ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فعالیتهای بسیاری را در سطح اتحادیه عرب ، سازمان ملل و کشورهای غرب آغاز کردهاند تا به اصطلاح طرح عضویت دائم فلسطین در سازمان ملل را اجرایی سازند.
نکتهای که در تحولات کنونی غزه آشکاراست آنکه اولا صهیونیستها به هیچ عنوان تابع صلح نبوده و جنایت و کشتار ماهیت اصلی آنها را تشکیل میدهد بنابراین دلبستن به روند سازش امری واهی است.ثانیا کشورهای عربی، غربی، سازمان ملل با سکوت و یا مواضع انتقالی خود در قبال غزه، اثبات کردند که ادعاهای آنها در قبال فلسطین و حماس ادعاهایی واهی بوده و فقط برای دور ساختن آنها از مقاومت بوده است.
به عبارتی این ائتلاف بر آن بودهاند که حماس از مقوله مقاومت جدا سازند در حالی که تحولات کنونی غزه نشان داد که این ادعاها فقط برای فریب حماس بوده است و آنها هرگز طرحی برای حمایت از آن و فلسطین ندارند. تحولات غزه اثبات کرد که راهکار گروههای فلسطینی از جمله حماس ادامه حضور در جبهه مقاومت است که آنها را به تحقق آرمانهای خود مبنی بر آزادی فلسطین به پایتختی قدس شریف رهنمون خواهد یافت و سایر راهها در نهایت با شکست همراه خواهد بود.
مردم سالاری: محرم؛ ماه عزت و ایثار
«محرم؛ ماه عزت و ایثار»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدرضا شعبانی است که ر آن میخوانید؛محرم از راه رسید؛مبداء تاریخ اسلام، سال هجرت پیامبر اسلام (ص) و ماه نخست آن محرم است، علت نامگذاری محرم آن است که جنگ در این ماه حرام است. محرم با حادثه عاشورا عجین شده و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم میسازد، برای ارادتمندان خاندان پیامبر(ص) در سراسر جهان انگار محرم بهار غم است که در آن گلهای گریه میشکفند.
محرم ماه برافراشتن پرچم عزاست که دوستداران اهل بیت با دلدادگی با برافراشتن آن بر بام مساجد و حسینیهها و سردر منازل، جهانیان را به عزای سالار شهیدان دعوت میکنند.
امام حسین(ع) و یاران با وفایش:
امام حسین(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد. رسول خدا نام او را حسین نهاد. وی در آغوش پیامبر(ص) بزرگ شد و مورد علاقه شدید آن حضرت بود. زمان رحلت رسول خدا شش ساله بود. آن حضرت دارای صفات برجستهای چون علم، شجاعت، عفو، بخشش، صلح، بزرگواری، تواضع و دستگیری از نیازمندان و بینوایان بود. در دوران خلافت پدرش علیبنابیطالب(ع) در کنار آن حضرت بود و در 3 جنگ، آن حضرت را همراهی نمود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، در زمان امام حسن مجتبی(ع) مانند سربازی فداکار، مطیع رهبر و مولای خویش، همراه آن حضرت بود.
با شهادت امام حسن(ع) بار امامت امت بر دوش او قرار گرفت، آن حضرت در دوران حکومت معاویه نسبت به کشتارها، دستگیریها و سیاستهای او همواره از معترضان سرسخت بود. پس از مرگ معاویه، یزید به والی مدینه نامه نوشت تا از امام حسین(ع) به نفع او بیعت بگیرد. آن حضرت که از بیکفایتی و فساد یزید آگاه بود از بیعت امتناع نمود و برای نجات دین، راه مبارزه و مخالفت با حاکمیت جور را در پیش گرفت.
با این وضعیت به وجود آمده ، آن حضرت بیدرنگ از مدینه به مکه هجرت کرد و پس از دعوت کوفیان و شیعیان عراق برای هجرت به کوفه ابتدا مسلمبنعقیل را با نامه برای شیعیان کوفه و بصره به عنوان سفیر خویش روانه نمود و پس از دریافت جواب آنان و بیعتشان با مسلمبنعقیل در ذیحجه سال 60 هجری به سوی عراق حرکت کرد. پس از پیمانشکنی و روی گردانی کوفیان و با شهادت مسلم، اوضاع عراق دگرگون شد و آن حضرت که با خانواده و یاران جان نثار خویش عازم کوفه بود قبل از رسیدن به آن سرزمین، در محل سرزمین کنونی کربلا در محاصره دغلبازان دین به دنیا فروش سپاه کوفه افتاد. ولی هرگز سر تسلیم فرود نیاورد و ذلت را ذلیل نمود و در روز عاشورا به همراه اصحاب شهادتطلب و با وفایش در اوج شجاعت و فداکاری، ایمان و بصیرت مظلومانه و تشنهکام به شهادت رسید.
از آن تاریخ به بعد با فرا رسیدن ماه محرم، عشق حسینی در قلب مالامال از شور و عشق شیعیان و آزادگان جهان شعله میگیرد و آرمان و اهداف خدائی امام حسین(ع) و آثار قیام حضرتش فرصتی است برای شناخت هر چه بیشتر عاشقان و هم کشتی نجات است برای کسانی که به مسیر گناه و گمراهی چشم دوختهاند.
بار دیگر به ماه محرم، ماه خون و قیام که از راه رسید درود میفرستیم و با گلاب اشک خویش غبار راه عزاداران حسینی را میشوئیم و با نسیم گرم کربلائی گوش جان را مینوازیم و از صمیم قلب و صدای رسا، بر اصول اسلامی، احکام قرآنی، سنت پیامبری، ولایت و امامت و تداوم آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران یعنی ولایت فقیه پای فشرده و هرگز تسلیم ذلت نمیشویم.
ابتکار: تو خود گویی، خود خندی ... عجب مرد هنرمندی!
«تو خود گویی، خود خندی ... عجب مرد هنرمندی!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛عملکرد دولت در بحران ارز و طلا موجب سر گیجه و باعث تشکیک در راه طی شده میباشد. مصاحبه وزیر محترم اقتصاد با شبکه 2 سیما در چهار شنبه شب مصداق بارز عنوان مقاله است او با حرارت و همچون یک فاتح میدان چنان، سیاست ها را موفق جلوه میداد که هر ناآشنایی به صحنه اقتصاد وادار به تمجید و تحسین ایشان و تیمش میشد ولی مع الاسف دیگر برای این نوع روش های منولوگی دیر شده است گوش مردم پر است و واقعیتهای صحنه خلاف گفتهها را نشان میدهد.
آقای وزیر در این برنامه به نام فرصت سازی از تحریمها و به بهانه حقوق مردم، سعی در توجیه سیاست های خلق الساعه تیم اقتصادی را داشت این در حالی است که مرور اقدامات صورت پذیرفته ظرف یکسال گذشته چند مسئله را به خوبی بیانگر است:
1- گام اول تیم اقتصادی تعیین قیمت 1226 به عنوان قیمت مرجع برای ارز بود این تصمیم درحالی آن روز گرفته شد که نظر کارشناسان بر قیمت یک هزار و ششصد تومان مورد مقاومت و مخالفت قرار گرفت، نتیجه آن شد که عده ای رانت جو و فرصت طلب با اطلاع از پیامدها و علم به پشت صحنه تصمیمات و دسترسی به منابع توانستند حجم بالای ارز مرجع در قالب ثبت سفارش کالاهای لوکس همچون واردات ماشینهای آنچنانی و مواد آرایشی و... را به خود اختصاص دهند و البته به مدد محدودسازی که طی دوره ای کوتاه در تخصیص ارز مرجع اتفاق افتاد به چنان آلاف و الوفی برسند که هیچ گاه تصورش را نمیکردند. خودروی لوکس با ارز مرجع ثبت سفارش شد و با قیمت ارز آزاد به فروش رسید، پس تا اینجا این اقدام نه فقط فرصت سازی برای منافع ملی نبود که فرصت طلبی برای عده ای خاص بحساب آمد.
2-پس از محدودیت صورت پذیرفته عنان بازار دلار از دست رفت و بازار ارز و طلا دچار حرج و مرج گردید. هر کس از راه رسید خودسرانه و بدون هیچ منطقی اقدام به قیمت گذاری جدید کرد، این وضع چنان شرایط آشفته ای را به بار آورد تا صدای همگان را درآورد و نیروهای امنیتی و انتظامی را وادار به دخالت نمود. بازار به اجبار شرایط امنیتی پیدا کرد، همان چیزی که سم مهلک برای عرصه اقتصاد بحساب میآید.
3-در این مقطع دولت اقدام به راه اندازی بازار ارز مبادله ای نمود، اقدامی که در ابتدا بهانه تامین ارز جهت گروههای هدف و کنترل بازار را داشت. البته این اقدام تقریباً مثبت پس از ده ها تصمیم خلق الساعه و شوک آور صورت گرفت. اولویت بندی های منقبض کالاها، سپس تغییر الویت بندیها، حذف یکباره گروه هایی همچون دانشجویان، مسافران، زوَار تعریف کالاها در گروه های مختلف و....که همه موارد پس از تثبیت تاثیرات منفی موجب بازگشت مسئولان به نقطه اول تصمیم شد با راه اندازی بازار مبادله ای بنا بود با عرضه ارز به کمتر از 2 درصد قیمت آزاد نبض بازار تنظیم گردد ولی به مرور خود این اقدام باعث ایجاد حباب و چند قیمتی شدن ارز گردید و همین باعث رانت جویی فرصت طلبان شد حال آقای وزیر با جدیت تمام اعلام داشته اند که قیمت مبادله ای یعنی 2500 تومان به عنوان قیمت مبنا و فراگیر قرار گرفته است، به عبارتی تیم اقتصادی که همین چندی پیش در مقابل قیمت 1600 تومان کارشناسان مقاومت میکرد و آن را غیر واقعی و ظلم به ریال تلقی میکرد حال خود رسماً قیمت 2500 تومان را منصفانه و راهکار واقعی قلمداد میکند.
4- در یکی دو هفته گذشته دولت تصمیم گرفت فهرست بالا بلندی از کالاهای ضرور و غیرضرور را ممنوع الورود اعلام کند، این اقدام خلق الساعه در خصوص بخشی از کالاها همچون واردات خودرو، مواد آرایشی و.... مواردی که مشابه داخلی دارند، توجیه پذیر است ولی گسترش آن به موارد بسیاری که نیاز ضروری جامعه است، مشکوک و جای تامل دارد. این اقدام شوک آور موجب شد تا بازار ملتهب شود و در نتیجه با افزایش عجیب و احتکار موارد اعلام شده روبرو شود، البته قابل پیش بینی بود که این ممنوعیت پردوام نخواهد بود و به محض اینکه فرصت طلبان به سودهای کلان رسیدند، فهرستها با تعدیل روبرو میشود، حال سؤال این است که برنده این نوع سیاستها چه کسی است؟ آیا این سیاست ها در مسیر کمک به تولید داخلی و فرصت برای تولید کننده داخلی است یا در حقیقت فرصت سازی برای سود جویان و فرصت طلبان است؟ متن مردم که هر روز زیر چرخ پیامدهای این سیاست ها له میشوند و دود تصمیمات خلق الساعه به چشم آنان میرود با این وضعیت قیافه حق به جانب برخی مسئولان و گارد دفاع از مردم گرفتن و فریاد دفاع از منافع آنان برآوردن نوعی فرار به جلو است. کدام مردم! همانها که برای تامین داروی نجاتبخش جان عزیزانشان در به در داروخانههای مختلف هستند و با هر جواب نه، درجه ای از امیدشان کاسته میشود. همان مردمی که مدتهاست نظاره گر بازار مکاره ارز و طلا هستند و بدون داشتن سهمی در نهایت باید هزینه آثار زیان بار این مکاره را خود بپردازند و تاثیر آن را در تامین مایحتاج اولیه خود مشاهده میکنند.
آقای وزیر! واقعیت قصه این است که اعتماد بخش عمده ای از مردم نسبت به تصمیمات سلب شده و باورشان به وعدهها از بین رفته است. اتفاقات در صحنه را بیش از آنکه نتیجه تحریمات ظالمانه و خصمانه دشمنان بدانند محصول سوء تدبیرهایی که به سوءاستفاده عده ای سودجو منجر شده است، میدانند. عجیب این است که صدا و سیما به جای پیش بینی مناظره بین کارشناسان حوزه اقتصاد و مسئولان، فرصت را چنان یک طرفه در اختیار مدعیان قرار میدهد که خود میگویند و خود هم تحسین میکنند و شاید انتظار کف و سوت هم دارند؟
آقای وزیر هر کس الفبای اقتصاد بفهمد نیک میداند که ممنوعیت و محدودیت نه فقط راهکار اقتصادی نیست که خود عامل رانت زایی میباشد. مهمترین اهرم دولت ها در چنین شرایطی بازی با تعرفه هاست. با تعرفه میتوان واردات کالاهای غیرضرور را غیر اقتصادی کرد و فرصت سود جویی هم فراهم نمیشود.
به نظر میرسد بخشی از مدیران اقتصادی میبایست جوابگوی تصمیمات خلق الساعه خود باشند و به حکم اصل مسئولیت پذیری، مسئولیت عواقب و پیامدهای تصمیمات خود که رابطه مستقیم با جیب مردم دارد را بپردازند و باید در دادگاه افکار عمومی پاسخگو باشند.
دنیای اقتصاد: تحریمهای اقتصادی و «اقتصاد آزاد»
«تحریمهای اقتصادی و اقتصاد آزاد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدهاشم پسران است که در آن میخوانید؛تشدید تحریمهای تجاری علیه ایران، که از ابتدای تابستان سالجاری رخ داد، دغدغههای مختلفی را برای کارشناسان اقتصادی ایجاد میکند؛
از ارائه راهکارهایی برای کاهش لطمه تحریمها به سرمایهگذاری و رشد اقتصادی گرفته، تا طراحی برنامههایی به منظور کاهش تلاطم در بازار ارز یا اجرای سیاستهایی با هدف تامین برخی کالاهای استراتژیک مانند دارو و جلوگیری از لطمه به بیماران.
در این یادداشت، قصد بررسی پاسخ پرسشهای فوق را ندارم. اما سعی کردهام نکاتی کلی در مورد نسبت «تحریمهای تجاری» با «اقتصاد آزاد» و نیز مطالبی درباره میزان کارآیی و تاثیرگذاری اعمال تحریمهای تجاری بیان کنم. در پایان این یادداشت هم، به طور مختصر به یک پارادوکس مهم موجود در مورد تحریمهای اخیر علیه ایران خواهم پرداخت.
نکته اول، تحریمهای تجاری از منظر «اقتصاد آزاد»: تحریمهای اقتصادی، در همه شکلهای آن، شامل برقراری موانعی بر سر راه تجارت کالا، خدمات و انتقال منابع مالی است. چنین اقدامهایی، قطعا خلاف نظام «اقتصاد آزاد» بوده و معمولا هر دو طرف تحریمکننده و تحریمشونده، لطمه اقتصادی میخورند. به بیان دیگر، از آنجا که در رویکرد تحلیلی «اقتصاد آزاد»، در هر تجارتی، همواره هر دو طرف تجارت ذینفع هستند، در نتیجه خود کشوری که تحریم میکند نیز، از بابت تحریمها لطمه میخورد.
البته معمولا کشورهایی که دست به اعمال تحریمهای اقتصادی میزنند، اقتصاد فراگیر و بزرگتری دارند؛ بنابراین قابل انتظار است که لطمه کمتری بخورند؛ ولی به طور کلی «رفاه عمومی» شهروندان کشورهای تحریمکننده، در اثر اعمال تحریمهای اقتصادی علیه کشورهای دیگر، بدون تردید دچار آسیب میشود.
نکته دوم، سرمایهگذاران خصوصی و شهروندان عادی، قربانیان اصلی تحریمها: به لحاظ تاریخی، باید توجه کنیم که برای قرنهای طولانی، تحریمهای اقتصادی با جنگ همراه بوده است. یعنی وقتی مثلا در یونان قدیم یا در قرون وسطا تحریم صورت میگرفته، معمولا این تحریم پیشدرآمد جنگ بودهاند. در مشرقزمین نیز شاهد این مساله بودهایم، برای مثال چنگیزخان پکن را پیش از حمله به آن محاصره اقتصادی کرد. اما بعد از جنگ جهانی اول، شاهد یک نقطه عطف هستیم و میبینیم که کشورها، اعمال تحریمهای اقتصادی را به عنوان حربهای جدید اتخاذ کردهاند. یعنی از حربه تحریم اقتصادی، بهعنوان جایگزینی برای جنگ تسلیحاتی، برای نیل به هدفشان بهره میگیرند.
به طور کلی، در دهههای اخیر، «تحریم» حربهای است که به جای استفاده از بمب و توپ و تانک، در آن از قدرت اقتصادی یاری گرفته میشود.
از طرف دیگر، همانطور که در جنگهای تسلیحاتی، بهرغم ادعای طرفین، بیشترین آسیب را مردم بیدفاع و زنان و کودکان و نیروهای غیرمسلح میبینند، در زمان تحریم نیز، بهرغم ادعای تحریمکنندگان، بیشتر ضربه از یک سو به سرمایهگذاران بخش خصوصی و از سوی دیگر به سطح رفاه مصرفکنندگان وارد میشود. طبیعتا چنین اتفاقی نیز، مغایر اصول و ارزشهای «اقتصاد آزاد» است.
نکته سوم، آیا تحریمهای اقتصادی موفقیتآمیزند؟ در این زمینه که اعمال تحریمهای اقتصادی موفق بودهاند یا خیر، یعنی آیا توانستهاند منافعی سیاسی را برای کشورهای اعمالکننده تحریمها ایجاد کنند یا نه، بحثهای متنوعی در میان متخصصان حوزههای اقتصاد و سیاست درگرفته است.
با ارجاع به معتبرترین پژوهشها در این حوزه، میبینیم از مجموع 180 تحریمی که بعد از جنگ جهانی اول تاکنون انجام گرفته، تعداد اندکی از آنها به اهداف سیاسیشان نائل آمدهاند.
برای توضیح بیشتر در مورد علت ناکارآمدی تحریمهای اقتصادی، میتوانیم تحریمهای اقتصادی را به دو دسته تقسیم کنیم: تحریمهای فراگیر و تحریمهای غیرفراگیر. در مورد تحریمهای اقتصادی «غیرفراگیر»، طبیعتا کشور مورد تحریم لطمه زیادی نمیخورد؛ زیرا اگر تحریمهای اعمالشده علیه یک کشور «فراگیر» نباشد، کشور تحت تحریم میتواند کالاهایی را که از کشور تحریمکننده نمیتواند بخرد، از سایر کشورها و بازارها تهیه کند. البته طبیعتا قیمت خریداری این کالاها بالاتر میرود، اما به هر حال این افزایش قیمتها، تنها تاثیر اقتصادی تحریم بر کشور مورد تحریم است؛ تاثیری که بنا به تجربه دهها تحریم بعد از جنگ جهانی اول، معمولا منجر به تغییر محسوس رفتار سیاسی کشورهای مورد تحریم، نشده است.
اما اگر تحریم اعمالشده علیه یک کشور، از نوع تحریمهای «فراگیر» باشد، اثرات بیشتری خواهد داشت. مثلا در تحریمهای وضعشده علیه عراق در دهه 1990، از نوع تحریمهای کاملا فراگیری محسوب میشد که تقریبا همه کشورهای دنیا، با آن همراهی داشتند. این تحریمهای فراگیر، به تدریج حجم فعالیتهای اقتصادی مختلف را در عمران پایین آورد. در مورد تحریمهای فراگیر، بحث در مورد میزان تاثیرگذاری تحریمها، عمدتا به این مساله ارتباط مییابد که آیا کشور مورد تحریم، میتواند از منابع طبیعی و فناوری داخلی خودش، برای تولید کالاهای کلیدی مورد نیاز بهره بگیرد یا خیر؟
در ایران، این اتفاق تا حدی در دوران دهه 1320 رخ داد. در آن دوران، اگرچه ورود کالا به ایران تحریم نشد، اما فروش نفت ایران در حدود دو سال و نیم قطع شد. این امر موجب شد که گونهای «جایگزینی» ایجاد شود؛ یعنی شرکتهای تولیدکننده توانستند از منابع داخلی برای تولید کالاهای ایرانی استفاده کنند.
نکته چهارم، نسبت تحریمهای اقتصادی با جنگ و صلح: در میان اقتصاددانان برجسته حامی «اقتصاد آزاد»، بسیار به ندرت دیدهام که فردی درباره تحریمهای اقتصادی بحث کند. از منظر اصول اقتصادی اگر هدف ما شکوفایی اقتصاد کل دنیا و برقراری ثبات و صلح و آرامش باشد، قطعا «تحریمهای تجاری» کار درستی نیست.
البته، از طرف دیگر، باید در نظر گرفت که جنگ نیز اقدامی غیرمنطقی است و ممکن است عدهای از حامیان تحریمهای اقتصادی، در دفاع از چنین تحریمهایی، اینطور بگویند که تحریمهای اقتصادی قرار است جایگزینی برای جنگ باشند. مثلا در طول دهههای اخیر، تحریم کشورهایی چون پاناما، آفریقای جنوبی، زیمبابوه، کره شمالی، هندوستان و شوروی، با چنین هدفی صورت گرفته است.
البته هر یک از تحریمهای مورد اشاره، اهداف مشخص و دقیقی داشتهاند. مثلا هدف تحریم آفریقای جنوبی، از میان بردن نژادپرستی بوده یا هدف تحریم زیمبابوه گسترش آزادیهای سیاسی بوده است؛ اما در مورد تحریمهای اخیر علیه ایران، همانطور که در ادامه خواهم گفت، یک هدف دقیق وجود نداشته و حتی بین اهداف آمریکا و اروپا، نوعی ناسازگاری مشاهده میشود.
نکته پنجم، پارادوکس موجود در تحریمهای ایران: یکی از نکات کلیدی در تحریمهای اخیر علیه ایران، آن است که آمریکا و کشورهای اروپایی، هدفهای متعددی را بهطور همزمان، در سایه این تحریمها پیگیری میکنند. از این منظر، تحریمهای اخیر علیه ایران، در مقایسه با سایر تحریمهای انجامشده در دهههای اخیر، پیچیدهتر است. همچنین بنا به اصل اقتصادی مشهور «تینبرگن» [1]، وجود این اهداف متعدد و متکثر، کارآیی و تاثیرگذاری این مجموعه تحریمها را به طور محسوسی کاهش میدهد.
مثلا اگر به نظرات مقامات ارشد آمریکایی مراجعه کنیم، میبینیم که تحریم آمریکا علیه ایران، تنها یک هدف ندارد، بلکه دستکم پنج هدف را دنبال میکند: آنها میگویند هدف اول جلوگیری از غنیسازی هستهای است، هدف دوم محدود کردن قدرت نظامی ایران در منطقه، هدف سوم عدم دخالت ایران در افغانستان و عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس، هدف چهارم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در منطقه فلسطین و در نهایت هدف پنجم بهبود وضع حقوق بشر در ایران است. حالا در کنار این هدفها، اروپا هم هدفهای خاص خودش را دارد. با این توضیح، به عقیده من، تحریم اقتصادی علیه ایران، از نوع تحریمهای چندهدفی است؛ یعنی وضعیتی که احتمال موفقیت چنین تحریمهایی را به شدت کاهش میدهد.
اما از چنین تحلیلی، چه توصیهای برای ایران میتوان استخراج کرد؟
باید توجه کنیم که معمولا «تحریم»، پیشدرآمد «جنگ» یا «مذاکره» است. اما با توجه به مسائل داخلی کشورهای غربی و وضعیت اقتصادی این کشورها، به طور کلی خواست ایشان از تحریم ایران، بیشتر مذاکره است تا جنگ.
بنابراین به نظر میرسد که ایران باید بتواند در مذاکرات دیپلماتیک خود، ابتدا تمایز میان اهداف کشورهای مختلف تحریمکننده، به ویژه میان آمریکا و اروپا را تشخیص دهد و در مرحله بعد از آنها بخواهد که اهدافشان را روشنتر و صریحتر بیان کنند و در عینحال، سعی کنند هدف واحدی را به عنوان هدفشان از اعمال تحریمها بیان کنند.
اگر یک هدف و خواسته دقیق، به عنوان هدف و خواسته کشورهای غربی تحریمکننده ایران مشخص شده و به طور صریح از جانب مقامات ارشد این کشورها بیان شود، در آن صورت ممکن است زمینه مذاکرات مثبت و موفق فراهم شود و نتایج قابل قبول حاصل شود.
ارجاعات:
[1]: «جان تینبرگن»، اقتصاددان برجسته هلندی و یکی از بزرگترین اقتصاددانان جهان که نوبل اقتصاد را هم به همراه «رنگر فریش» از نروژ به دست آورده، معتقد است که برای نیل به «یک هدف»، باید «یک حربه» و «یک وسیله» اتخاذ کرد، اما اگر «دو هدف» داشته باشیم، با «یک حربه» نمیتوان به آن دست یافت. به تعبیر خودمانی، دو گنجشک را نمیتوان با یک سنگ صید کرد. هرچه تعداد اهداف بیشتر شود، امکان به نتیجه رسیدن با «یک حربه»، بسیار کمتر میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: