سه‌شنبه دوم آبان ساعت 21؛ سریالی کمدی ـ پلیسی و مجموعه «روزگار جوانی»، همزمان از دو شبکه آی‌فیلم و سه در حال پخش است. نوجوان منزل نسبت به تغییر کانال توسط مادرش ـ که می‌خواهد برای لحظاتی خواستگاری حمید (رادش) از جیران را ببیند ـ معترض می‌شود، ولی با موقعیت کمدی مقابل آپارتمان ـ که حمید در وصل سیم‌های آیفون مرتکب اشتباه می‌شود ـ شبکه سه را فراموش می‌کند و چشم از قاب آی‌فیلم نمی‌گیرد.
کد خبر: ۵۱۵۳۸۰

برادر نوجوان منزل که تازه‌وارد شده هم، معترضانه خواستار برگشت به کانال سه است، اما پس از مخالفت برادر کوچک و تحمل لحظاتی، از یاد می‌برد که قرار بود کمدی ـ پلیسی شبکه سه را ببیند و...

***

ناگفته پیداست که کار مورد اشاره در شبکه سه از جمله سریال‌های پرکشش این روزهای تلویزیون است، با این حال بدون محافظه‌کاری باید اذعان کرد که نسبت به همتایانش در یکی ـ دو دهه قبل، کم می‌آورد. واقعا چرا؟

آیا این موضوع که سه گروه سنی از جمعیت حال جامعه، اقبال درخور توجهی به آی‌فیلم نشان می‌دهند، به رویکرد الوانی آن، یا نوستالژیک بودنش برمی‌گردد یا عوامل دیگری در این که شبکه برون‌مرزی دیجیتالی رسانه ملی در اغلب خانه‌ها و اماکن عمومی و اداری زینت بخش محافل است، مربوط می‌شود؟

بی‌شک اشاره‌های فوق و موارد دیگری در رویکرد قوی به «آی‌فیلم» موثر است که محل بحث ما نیست تا مجالی دیگر. عجالتا اشاره به نکته‌ای در این مختصر خالی از لطف نیست و آن این‌که چرا کودک و نوجوان یا حتی جوان کنونی که نسبت به آثار قبلی خاطره ندارد، ترجیح می‌دهد پای برنامه‌های آی‌فیلم بنشیند؟

واقعیت این است که ما ـ برنامه‌سازان ـ باید سوزنی به خودمان بزنیم، بعد جوالدوز برداریم و به ‌دنبال مقصر در بین سیستم مدیریتی ـ سازمانی صدا و سیما بگردیم.

طرح ایده و موضوع پسندیده می‌شود، سیناپس و سناریو را سفارش می‌دهند، بودجه برآورد می‌شود و مورد توافق طرفین قرار می‌گیرد و اقساط پرداخت می‌شود ـ حالا دیر و زود دارد ـ و... خلاصه سیستم وظیفه‌اش را انجام می‌دهد، اما حاصل کار و خروجی، با یک کم‌فروشی محسوس و عجیبی به آنتن و مصرف‌کننده می‌رسد. غیر از این است؟ وقتی می بینم حاصل برخی کارها حکایت از یک بی‌انگیزگی، فقدان تعهد هنری ـ اجتماعی و کمبود آشکار حس و حال و بالاتر از همه عدم انتخاب عوامل (کستینگ) براساس استعدادسنجی دارد.

در حالی که دوره‌های پیش از این، بی‌استعدادی و کارنابلد بودن کم بود و متقابلا وزنه به سمت مقابل سنگینی می‌کرد. برای همین است که چند سال بعد از دل مثلا مجموعه‌ای تلویزیونی مانند «روزگار جوانی»، نویسنده‌اش اسکاری می‌شود، بازیگرانش بدل به چهره‌هایی می‌شوند که هرکدام به تنهایی کاری را در بورس قرار می‌دهند، دستیار کارگردانش سیمرغ فجر می‌گیرد و...

واقعا فکر کنید آیا نباید همین الان یک سوزن برداریم و در چند جای بدنمان فرو کنیم تا شاید درد آن به یادمان بیاورد که ما اول از همه داریم در عرصه‌ای فعالیت می‌کنیم که همه عناصر شکل‌دهنده این سکو، هنر و تعهد و وظیفه اجتماعی و عشق است؟

چطور ممکن است نام‌ ما در فهرست اهل هنر و رسانه ثبت شده باشد و آن وقت پس از تصویب طرحمان، قبل از اهمیت قائل شدن برای اعتبار هنری و درد و دغدغه جامعه، فقط به فکر... بگذریم! فقط خواستیم ابتدا سوزنی به خودمان زده باشیم.

محمدتقی فهیم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها