گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

پیامدهای جنگ اسد با ترک ها

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: راز کم گو من به تو عاشق‌ترم، قدرت نمایی تاریخی حزب الله، صلح نوبل برای ماندن اتحادیه اروپا، پیامدهای جنگ اسد با ترک ها، و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۰۸۵۳۵

جام جم: «راز کم گو من به تو عاشق‌ترم»

«راز کم گو من به تو عاشق‌ترم» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید:

سفرهای استانی ولی امر مسلمین که از استان ایلام در دوازدهم دی‌ 1369 آغاز شد، در سی‌امین سفر اکنون به خراسان شمالی رسیده است. در این 30 سفر، غیر از «قم» که سه مرتبه میزبان معظم له بوده است، بقیه استان‌ها یکبار میزبانی را تجربه کرده‌اند و استان‌های تهران، البرز و خراسان رضوی تحت این عنوان میزبانی نکرده‌اند.

سفرهای معظم له را از زوایای گوناگون می‌توان مورد توجه و کنکاش قرار داد که این یادداشت به برخی از آنها می‌پردازد.

نخستین و مهم‌ترین بعد این سفرها، به نمایش گذاشتن و تاکید بر رابطه ناگسستنی میان امام و امت در نظام اسلامی است؛ رابطه‌ای که جلوه‌های تماشایی از مردم‌سالاری دینی را به تصویر می‌کشد و متفاوت بودن ماهیت و عمق آن را با دموکراسی‌های رایج دنیا آشکار می‌سازد؛ رابطه‌ای دوطرفه که علاوه بر صحنه‌های دلدادگی رهبری با مردم و بالعکس، در این مصراع از زبان رهبر فرزانه انقلاب متجلی شد که «راز کم گو من به تو عاشق‌ترم»

بعد دیگر این سفرها که می‌توان به آن اشاره کرد، فرصتی فشرده و مغتنم است برای مرور بر آخرین مواضع نظام جمهوری اسلامی ایران در خصوص مهم‌ترین مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی.

رهبر معظم انقلاب در این سفرها، هم به اقتضای شرایط روز و هم مخاطبین متنوع در دیدارهایشان اعم از طلاب و روحانیون، فرهنگیان، نخبگان و دانشگاهیان، زنان، جوانان، خانواده معظم شهدا و ایثارگران، نیروهای مسلح و...

علاوه بر پرداختن به برخی اصول و مبانی نظری نظام اسلامی، مهم‌ترین و آخرین مسائل هر حوزه را مورد توجه قرار داده، به تبیین آنها می‌پردازند بنابراین هر کدام از این سفرها، مجموعه‌ای است روشنگر، هم برای همه کسانی که علاقه‌مند به اطلاع از آخرین نظرات و مواضع نظام جمهوری اسلامی هستند و هم مسئولان و سیاستمداران کشورمان تا رفتار و مواضع خود را مجددا تنظیم کنند.

سومین بعد این سفرها، اشراف بیشتر و نزدیک‌تر رهبر انقلاب به مسائل کشور و تحرک، سرعت و شتابی است که به برکت این سفرها در اجرای پروژه‌ها ایجاد می‌‌شود و موانع سرراهی که برطرف می‌گردد. چهارمین و آخرین بعد این سفرها که این یادداشت به آن می‌پردازد، برخی حواشی مهمی است که در جریان این سفرها پیش می‌آید و لازم است دستگاه‌ها و نهادهای ذی‌ربط ویژه و جداگانه به آن بپردازند.

به طور مثال در همین سفر خراسان شمالی به نکته‌ای که در ابتدای دیدار با فرهنگیان مطرح شد، یعنی گلایه رهبر فرزانه انقلاب از شعر توام با اغراق و مبالغه‌ای که در وصف ایشان خوانده شد می‌توان اشاره کرد.

معظم‌له در این باره، ضمن مطلوب دانستن ابراز محبت به مسئولان و خدمتگزاران کشور فرمودند: منتها نکته‌ای که من می‌خواهم عرض کنم، این است که اظهار محبت منتهی نشود به گفتن سخنان و تعبیراتی که مبالغه‌‌آمیز بودن آنها برای همه آشکار است. البته شعر جای اغراق و مبالغه است اما این که از افراد کوچک و ناقصی از قبیل این حقیر، با تعبیراتی اسم بیاوریم که مخصوص بزرگان عالم آفرینش است، مربوط به معصومین است، مربوط به انبیا و اولیا است، چیز خوبی نیست. ما این فرهنگ را نباید در جامعه گسترش دهیم. انتظار می‌رود دستگاه‌های فرهنگی از جمله شورای فرهنگ عمومی برای زدودن چنین ناهنجاری‌هایی از چهره فرهنگ کشور بکوشند.
 
کیهان: «قدرت نمایی تاریخی حزب الله»

«قدرت نمایی تاریخی حزب الله» یادداشت روز کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید:

«حزب الله مانور انسانی را با مانور تکنولوژیک در هم آمیخت و نشان داد که مهمترین عنصر متوازن کننده در منطقه شامات می باشد. حزب الله معمولا در لحظه ای که باید وارد عمل می شود و حرف آخر را می زند.»

اظهارات صریح پنج شنبه شب سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان همه را غافلگیر کرد و در عین حال به گمانه زنی ها پیرامون نیرویی که هواپیمای پهپاد را به عمق 80 کیلومتری فلسطین اشغالی نفوذ داده، خاتمه داد. او در این سخنرانی گفت حزب الله تنها بخشی از توانمندی و قدرت خود را آشکار کرده و بخش بزرگی از آن را پنهان نگه داشته است و با صراحت تمام اعلام کرد که این اولین و آخرین پروازهای شناسایی هم نخواهد بود و حزب الله به خود حق می دهد که پروازهای دیگری علیه رژیم صهیونیستی داشته باشد.

پیش از این سیدحسن نصرالله اعلام کرده بود که حزب الله به امکانات جدید دفاعی دست پیدا کرده که با امکانات آن در زمان جنگ 33 روزه قابل مقایسه نیست. به هر حال در این ماجرا آنچه که برای رژیم تل آویو باقی ماند «درماندگی» و «رسوایی تمام عیار» بود.

اینکه حزب الله لبنان به چنین هواپیمایی دست یافته و سیستم پرطمطراق اسرائیلی نتوانسته آن را ردیابی کند و اینکه هواپیما از زمین برخاسته و از مرزهای غربی لبنان عبور کرده و مرزهای مدیترانه ای لبنان و فلسطین را درنوردیده و در واقع از جلوی چشم چندین ناو آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی عبور کرده و سپس از جنوب فلسطین -صحرای سینا- وارد فلسطین اشغالی شده و تا 80 کیلومتر در درون فلسطین پیشروی کرده یک موفقیت بسیار بزرگ برای حزب الله و کل جبهه مقاومت به حساب می آید کما این که برای اسرائیل یک شکست مطلق با پیامدهای فراوان به حساب می آید.

در خصوص این واقعه نکته هایی وجود دارند:
1- این ماجرا، قدرت تعیین کنندگی رژیم صهیونیستی در جنگ الکترونیک را زیر سؤال برد و نشان داد که تاسیسات حساس این رژیم در هوا، زمین و دریا در دسترس حزب الله هستند پیش از این و در هفته اول جنگ 33 روزه، دبیرکل حزب الله لبنان با اعلام قبلی تلویزیونی ناوچه ساعر پنج ارتش رژیم صهیونیستی را در آب های مدیترانه مورد تهاجم قرار داده و آن را غرق کرد کمی بعد یک ناو دیگر رژیم غاصب در نزدیکی های خطوط ساحلی لبنان و فلسطین توسط حزب الله مورد حمله قرار گرفته و از بین رفت و در پی آن، نیروی دریایی اسرائیل به اعماق مدیترانه گریخت و تا آخر از معادله جنگ حذف شد.

یک بار دیگر یک هواپیمای جاسوسی اسرائیل در اطراف پایگاه هوایی صفد - در بخش شمالی فلسطین اشغالی- منفجر شد و دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اعلام کرد که احیاناً حزب الله به توانایی اثرگذاری بر سیستم پیچیده هواپیماهای جاسوسی دست پیدا کرده است.

پرواز هواپیمای جمع آوری اطلاعات پهپاد بر فراز فلسطین که سه ساعت به درازا کشیده و سخنان روز پنجشنبه سیدحسن نصرالله نشان داد توانایی حزب الله بسیار بیش از آن چیزی است که سرویس های اطلاعاتی غرب و رژیم غاصب گمانه زنی کرده اند.

هم اینک این سؤال مهم وجود دارد که حزب الله چند بار و تا کجا به درون سیستم دفاعی، پدافندی و اطلاعاتی غرب در مدیترانه و فلسطین نفوذ کرده و توانایی واقعی آن در یک بند اطلاعاتی چقدر است. واقعاً چه کسی در غرب پاسخ دقیق این سؤال را می داند؟ همانطور که یک روز پس از اظهارات صریح نصرالله، روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف نوشت: اقدام حزب الله نه فقط برای اسرائیل بلکه برای کشورهای دیگری- شامل آمریکا، فرانسه و انگلیس- که با هدف حفظ امنیت رژیم صهیونیستی در مدیترانه به گشت زنی می پردازند و در داخل فلسطین هم تجهیزات فراوان دارند، یک مشکل بزرگ به حساب می آید.

2- اینکه حزب الله هواپیمای مدرن اطلاعاتی به درون فلسطین اشغالی گسیل کند یک مسئله است و اینکه آقای سیدحسن نصرالله با صراحت تمام اعلام می کند که این هواپیما ساخت ایران و متعلق به حزب الله است و هدف آن شناسایی نقاط حساس رژیم صهیونیستی بوده و موفق به ارسال هزاران تصویر مهم حاوی اطلاعات ارزشمند شده یک مسئله دیگر است. حزب الله در این اقدام نه تنها نشان داد که از تکنولوژی های حساس بهره می گیرد بلکه نشان داد که آماده ورود به یک نبرد سنگین اطلاعاتی- تکنولوژیکی علیه رژیم صهیونیستی است. این موضوع برای رژیم غاصب و حامیان آن در غرب بسیار شکننده و بهت آور است. رژیم صهیونیستی با بهره گیری از کمک های ویژه آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه و با هزینه کردن میلیاردها دلار مدعی بود که پروژه «گنبد آهنین» او قادر به دفاع کامل در برابر هر نوع هجوم هوایی و موشکی است، اینک چه پاسخی می تواند داشته باشد؟ نیروهای دریایی و هوایی آمریکا که عبور این پهپاد از بالای سر خود را ندیده اند و در همان حال مدعی برتری تکنولوژیکی در عرصه نظامی هستند، چه پاسخی دارند؟ در واقع در این عملیات متهورانه، حزب الله پرستیژ آنان را برای همیشه شکست و از میان برد و این مشکل کمی برای آمریکا و... نیست.

3- عملیات هوایی حزب الله در شرایط بسیار خاص زمانی انجام شده و نشان داد که مثل همیشه از موقع شناسی برخوردار بوده است. نفوذ هواپیمای پهپاد حزب الله در سالگرد جنگ 16 روزه اکتبر 1973 مصر صورت گرفت. این روز برخلاف 30 سال گذشته، در مصر با یک مراسم بزرگ و حماسی گرامی داشته شد. حضور مرسی و سخنان او هم در این مراسم بر اهمیت آن افزود. درست در میانه این زمان حزب الله وارد صحنه شده و یک ضربه سنگین اطلاعاتی، عملیاتی، تکنولوژیکی و پرستیژی به رژیم صهیونیستی وارد می کند و طبعاً احساسات جوانان مصری را برای ورود به یک معارضه آشتی ناپذیر علیه رژیم صهیونیستی به اوج می رساند. در این میان اگر رژیم غاصب سکوت کند، مرگ خود را اعلام کرده و اگر دست به اقدامی علیه حزب الله بزند علاوه بر آنکه واکنش قاطع و محاسبه ناپذیر حزب الله را در پی دارد، هزاران جوان مصری و... را علیه اسرائیل وارد جنگ می کند و این یعنی ورود رژیم غاصب به دالانی که محتمل ترین نتایج آن نابودی است. در واقع موقع شناسی حزب الله، ارتش رژیم غاصب را در شرایط بسیار دشواری قرار داده است.

4- ورود حزب الله به خاک فلسطین آن هم از نقطه جنوبی از دو جهت اهمیت ویژه داشت از یک سو طی مسیر طولانی، قدرت برتر اطلاعاتی و الکترونیک حزب الله را به ثبت رساند و از سوی دیگر، حزب الله حساس ترین و سخت ترین منطقه تحت سیطره رژیم غاصب را انتخاب کرد. منطقه جنوب یک منطقه نظامی و در بردارنده چندین پایگاه نیروی هوایی و تاسیسات هسته ای رژیم صهیونیستی می باشد ورود به این منطقه ثابت کرد که دیگر هیچ نقطه ای از این رژیم امنیت ندارد با این وصف تل آویو به عنوان پایتخت سیاسی و حیفا به عنوان پایتخت اقتصادی چندین برابر استان بئرالسبع در معرض تهاجم قرار دارند. حالا همه ساکنان غاصب دریافته اند که فلسطین قابل سکونت نیست و شرایط هر روز به ضرر آنان در حال تغییر است.

اما مهمتر از این نکات، حزب الله لبنان به عنوان یک بخش از مقاومت وارد میدان شده و این به معنای آن است که همه اجزاء جبهه مقاومت طرح هایی در آستین دارند که اگر به میدان آورند اساساً معادله، تغییر می کند.

در همین سخنرانی نصرالله با صراحت اعلام کرد که ما تاکنون به نفع نظام سوریه وارد عمل نشده و از نیروی خود برای پایان دادن به غائله استفاده نکرده ایم در واقع ترکیه و... باید اشاره نصرالله را دریافته باشند.

حزب الله در درون لبنان تا حد زیادی مانع تحرک تروریست ها شده و علی رغم آن که به دلیل فقدان دولت قوی در بیروت، امکان چنین درگیری هایی در لبنان بیش از سوریه بوده است، از وقوع چنین رخدادهایی در لبنان جلوگیری کرده و توطئه های محور عربستان، آمریکا و اسرائیل را خنثی کرده است.

اگر حزب الله ناچار به ورود در صحنه سوریه شود، در مدت کوتاهی اوضاع را جمع می کند و این البته به نفع کشورهای عضو این محور نیست. مانور انسانی حزب الله که در چند هفته قبل و در مراسم دفاع از پیامبر اعظم(ص) انجام شد، ظرفیت عملیاتی حزب الله را به رخ کشید و نفوذ هواپیمای پهپاد حزب الله به منطقه حساس امنیتی جنوب فلسطین، قدرت تکنولوژیکی، اطلاعاتی و عملیاتی حزب الله در هر نقطه دیگری را نیز به اثبات رساند.

اقدام حزب الله اگرچه با سوگیری ضدترکیه ای توأم نبود ولی در عین حال باید ثابت کرده باشد که هر اقدام نظامی ضد سوری از فراسوی مرزها می تواند واکنش جدی و مؤثر هم پیمان سوریه را در پی داشته باشد.

در یادداشت قبل در کنار گمانه زنی هایی که پیرامون نیروی هدایت کننده پهپاد به منطقه امنیتی رژیم صهیونیستی مطرح کردیم، به تمرکز حساسیت رژیم غاصب فلسطین روی تحولات مصر اشاره کردیم (متأسفانه بعضی از اطلاعات آن که با اعتماد به یک سایت رسمی درج شد و در چند مورد اشتباهات فاحشی داشت).

رژیم غاصب یک بار در جنگ سال 1352 ش (1973م) طعم تلخ شکست از مصر را تجربه کرده است در آن زمان 80 هزار نیروی نظامی مصر، با ابتکار عمل سعیدالدین شاذلی ظرف شش ساعت اکثریت دژهای مستحکمی که توسط بارلو- یک مهندس نظامی رژیم صهیونیستی- ایجاد شده بود و شامل انواعی از مین ها و دینامیت ها می شد، درهم شکستند و حملات پی درپی هوایی رژیم غاصب را خنثی کردند به گونه ای که در ساعت اول این جنگ 11هواپیمای صهیونیست ها ساقط شد.

اگرچه مصری ها بعد از عملیات موفق اکتبر 1973 میدان را خالی کردند ولی امروز نیروهایی مانند حزب الله و جوانان پرشور مصری در وسط میدان هستند و از این رو اقدام جسورانه حزب الله برای غرب و بخصوص رژیم غاصب بسیار خطرناک است چرا که این یک حادثه نیست بلکه ادامه راهی است که اسرائیل را از لبنان اخراج کرد و انتهایی جز آزادسازی فلسطین نمی شناسد.

سیاست روز: «صلح نوبل برای ماندن اتحادیه اروپا»

«صلح نوبل برای ماندن اتحادیه اروپا» عنوان سرمقاله امروز روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:

اگر سال آینده به فرمانده ناتو در افغانستان و یا فرمانده ارتش آمریکا در افغانستان و هر کشور دیگری که مورد حمله نیروهای ناتو و آمریکا قرار گرفته است. جایزه صلح «نوبل» داده شود تعجب نکنید!

امسال اتحادیه اروپا، جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد. جایزه‌ای که طبق اساسنامه و مرامنامه و قوانین و هزار شرط و شروط به افراد و سازمان‌ها و ارگان‌هایی که لیاقت آن را دارند، اهداء می‌شود. لیاقتی که براساس همان شرایط و قوانین تشخیص داده می‌شود.

ملاک انتخاب اروپا هم بر همین اساس است. اتحادیه اروپا، به خاطر فعالیت‌هایی که در زمینه ایجاد صلح در اروپا و دنیا انجام داده است، لایق این جایزه است.

حق این اتحادیه است که به خاطر جنایاتی که در افغانستان، لیبی، عراق و ... انجام داده است این مدال افتخارآفرین را به گردن بیندازد.

قرار است همین اتحادیه فردا جلسه‌ای برگزار کند. در آن تحریم‌های تازه‌ای را علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند.

این مدال به خاطر نقش تاریخی این اتحادیه در پیشبرد صلح و آشتی، دموکراسی و ارتقای حقوق بشر در اروپا به این اتحادیه اعطا شده است.

اگر نگاهی به وضعیت کنونی اتحادیه اروپا بیندازیم می‌بینیم که، سیاست‌های این اتحادیه در اروپا باعث شده است بسیاری از کشورهای عضو آن، با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان باشد.

یونان، اسپانیا، پرتغال از جمله کشورهایی هستند که با اجرای سیاست‌های اقتصادی این اتحادیه اکنون از وضعیت اقتصادی و اجتماعی نامناسبی برخوردارند.

در بعد بین‌الملل نیز، این اتحادیه با دخالت‌های خود درامور دیگر کشورها باعث درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی خونینی شده است.

هم‌اکنون دخالت و حمایت کشورهای اروپایی از تروریست های سوریه، نشان روشنی از صلح طلبی و دموکراسی در خارج از مرزهای اتحادیه اروپاست.

اکنون نزدیک به دو سال است که مردم ودولت سوریه درگیر، جنایات تروریست‌هایی هستند که از سوی اروپا و آمریکا تغذیه می‌شوند و دست به جنایات فجیعی می‌زنند، اما همواره واکنش اروپا علیه دولت سوریه بود و هیچگاه جنایات مخالفان و تروریست‌هایی که در سوریه حضور دارند، محکوم نشده است. هر چند محکومیت زبانی جنایات تروریست‌های سوریه که مورد حمایت اروپا و آمریکا هستند هم، دردی از دردهای مردم سوریه را درمان نخواهد کرد.

اتحادیه اروپا، با نگرانی از فروپاشی خود، سعی دارد با این گونه اقدامات صوری، ماندگاری خود را برای چند صباحی دیگر تضمین کند. اتحادیه اروپا با سیاست‌هایی که در داخل کشورهای عضو پیاده کرده اکنون به عنوان عامل اصلی گرفتاری‌های به وجود آمده در اروپا شناخته شده است.

اما از این امر غافل است که جایزه صلح نوبل هم نمی‌تواند این اتحادیه را از فروپاشی برهاند و حتی می‌تواند روند آن را سرعت بخشد.

اعتراضاتی که در برخی کشورهای اروپایی نسبت به دریافت آن جایزه، توسط مردم صورت گرفته نشان دهنده این است که مردم اروپا هم نسبت به اقدام هدفمند کمیته نوبل به اعطای جایزه به اتحادیه اروپا آگاه هستند و آن را در راستای فریب افکار عمومی اروپا می‌دانند.

و هنگامی که اتحادیه اروپا مفتخر به دریافت جایزه صلح نوبل می‌شود، نیکلا سارکوزی رئیس‌جمهور سابق فرانسه، می‌گوید؛ «اگر اتحادیه اروپا نابود شود خطر وقوع جنگی بزرگ وجود دارد.»

اما فروپاشی اتحادیه اروپا، کشورهای این قاره سبز را از زیر یوغ آن بیرون خواهد آورد و آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و بسیاری منویات اخلاقی با توجه به فرهنگ و تمدن واقعی هر کشوری به طور مستقل، به مردم اروپا باز خواهد گشت.

جایزه صلح نوبل را شاید بتوان آخرین تیر ترکش اتحادیه اروپا برای زنده جلوه دادن خود دانست. این اتحادیه برای ماندن دست به هر کاری خواهد زد.

رسالت: «نسبت حوزه با نظام»

«نسبت حوزه با نظام» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به نویسندگی محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:

مقام معظم رهبری در دیدار  علما و روحانیون و طلاب حوزه‌های علمیه استان خراسان شمالی موضوع نسبت حوزه با نظام و انقلاب را به‌عنوان یک بحث کلیدی و محوری مطرح فرمودند.

ایشان فرصت‌هایی را که انقلاب و نظام در اختیار علما و روحانیون قرار داده بیان کردند و فرمودند: با این‌ همه فرصت‌ها و امکانات نظام در اختیار حوزه‌ها و علما ؛ «اینکه یک آقایی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش ، بگوید من به کارهای نظام و کشور کار نداریم افتخار نیست، این ننگ است» و بعد فرمودند:«اینکه ( گفته شود) ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است».

هشدار در مورد خطر سکولاریسم، جدایی دین از سیاست همیشه ترجیع بند سخنان امام (ره) در همه سخنرانی‌ها و بیانیه‌ها بود. امروز مقام معظم رهبری صریحاً از خطر نفوذ جدایی دین از سیاست و نفوذ سکولاریسم در رفتار حوزه‌ها سخن به میان آورده‌اند.

باید ابعاد این خطر را مورد واکاوی قرار داد ومعلوم کرد این رخنه به تفکر و اندیشه حوزویان چگونه صورت گرفته و میزان آن چقدر است. باید این هشدار را جدی گرفت.

تردیدی نیست تا موقعی که «انقلاب» انقلاب اسلامی است باید دست نیاز به سوی علما و دانشمندان علوم اسلامی وحوزه‌ها دراز کرد و از خرمن اندیشه‌های زلال قرآنی آنها برای ساماندهی ارکان و وظایف نظام  خوشه‌ چینی نمود.

اما سخن در اینجاست آیا وظیفه روحانیت فقط تولید فکر و پاسخ  به شبهات و موضوعات و ارائه طریق است؟ طبیعی است این کافی نیست. علما باید آستین همت بالا زنند ودر چینش  نظم جدید قرآنی در کشور مشارکت کنند. علما باید در پذیرش مسئولیت‌‌های سیاسی و اجتماعی، فرهنگی وحتی اقتصادی در معماری ایران اسلامی در افق برنامه چشم انداز بیست ساله مشارکت فعال داشته باشند.

اکنون نسل سوم حوزه یک دوره «علم آموزی» را طی سه دهه انقلاب طی کرده است. این نسل باید آمادگی خود را برای «‌کارآموزی» و پذیرش پست‌های کلیدی کشور نشان دهد.

امروز بحمدالله در حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شهرهای بزرگ مراکز علمی و تحقیقاتی و پژوهشی تشکیل شده و دانشمندان جوانی در این مراکز تلاش‌های فوق العاده علمی دارند اما در سپهر سیاست، فرهنگ، اقتصاد و... کمتر ظهور دارند و همین زنگ خطر سکولاریسم در حوزه‌ها را به صدا در آورده است و از همه زودتر مقام معظم رهبری متوجه چنین خطری شده‌اند و هشدار داده‌اند.

حضور روحانیت در شبکه‌های اجتماعی، مساجد و بسیج باعث شد که دشمن را در فتنه سال 88 شکست دهیم. این تست موفق را در غائله 11 تیر 78 یک بار روحانیت با نمره فوق العاده بالا از سر گذراند اما ما فتنه‌های پیچیده ‌تری در پیش داریم. شرط عبور موفق از این فتنه‌ها حضور پر قدرت روحانیت و حوزه‌ها در سطوح میانی قدرت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است.

روحانیت باید مدام نسبت بین خود و نظام را تعریف و به تناسب آن به حضور سیاسی و اجتماعی خود در جامعه بیفزاید و اگر این توفیق را پیدا نکند باید بپذیرد آلوده به  سمی از سموم سکولاریسم است. اگر این سم‌زدایی از حوزه صورت نگیرد نظام آسیب می‌بیند.

 به‌نظر می‌رسد سرویس‌های دشمن بویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی که اکنون وجود فاصله بین روحانیون ونظام را القاء می‌کنند سه هدف عمده دارند:

1- تا آنجا که می‌توانند  علما را از پرداختن به مشکلات مردم و انقلاب دور نگه دارند تا نظام و کشور از رهنمودها و راهنمایی‌های آنها در حل معضلات محروم بماند لذا ضربه به نظام را از این طریق دنبال می‌کنند.

2- می‌خواهند علمایی را  که اشتیاق ورود به مسائل سیاسی دارند، در وادی نقد زمینگیر کنند و یک چهره اپوزیسیونی از آنها واتاب دهند،  که نقدشان زینت بخش رسانه‌های کفر، الحاد و شرک علیه نظام باشد.

3- دشمن می‌خواهد نقش جریان روحانیت وعلما را از پیشتازی و پیشگامی به پیروی و حمایت از جریانات سیاسی در کشور فرو کاهد. آنها می‌خواهند جریان روحانیت تابعی از متغیر جریانات دیگر باشد تا با سوزنبانی جریان‌های سیاسی روحانیت را در کوچه‌های بن بست گفتمان‌های عقیم غافلگیر کنند.

جریان روحانیت یک جریان اصیل در کشور است. گفتمان روحانیت یک گفتمان مسلط و منطبق بر گفتمان نظام و انقلاب است لذا روحانیت باید  هر زمان به نوسازی گفتمان خود بپردازد. جریان‌های سیاسی در کشور باید تابعی از متغیر اصلی گفتمان روحانیت باشند و هرکس از این خط دور افتد باید در صحت راه خود تردید کند.

امروز بحمدالله مراجع عظیم الشأن شیعه با پیروی از گفتمان رهبری در صحنه‌های سیاسی حضور دارند و این موضوع  خطر سکولاریسم را از حوزه‌ها دفع کرده است اما این حضور کافی نیست و لازم است همه ظرفیت‌ حوزه‌ها و روحانیت برای کارآمد سازی نظام ونیز مقابله با ترفندها و نیرنگ‌های غرب بویژه آمریکا فعال شود، تا خط پایانی بر خطر جدایی دین از سیاست باشد.

تهران امروز: «آقای وزیر ! از چه کسی انتقاد می‌کنید؟»

«آقای وزیر ! از چه کسی انتقاد می‌کنید؟» یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می خوانید:

وزیر صنعت، معدن و تجارت که تمام فعالیت‌های تجاری و صنعتی کشور زیرمجموعه وی قرار دارد و یکی از کلیدی ‌ترین مقامات اقتصادی دولت به شمار می‌آید در تازه‌ترین ارزیابی‌های خود از اوضاع اقتصادی کشور به جرگه منتقدین سرسخت واردات پیوسته و از اینکه 12 میلیارد دلار کالای غیرضروری به کشور وارد شده است، ابراز نارضایتی کرده و آن را غیرموجه دانسته است.

در اینکه باید با آقای وزیر همنوا شد و ورود این حجم از کالاهای غیرضروری را به کشور مورد انتقاد قرار داد، بحثی نیست اما بحث اصلی این است که آقای وزیر از چه کسی انتقاد می‌کند و اساسا آیا او می‌تواند در جرگه منتقدین واردات بی‌رویه باشد یا بالعکس او یکی از مقامات اقتصادی دولت است که باید مورد انتقاد قرار گرفته و پاسخگوی چرایی تخصیص دلارهای دولتی آن هم در این حجم به واردات غیرضروری باشد؟

ناگفته پیداست که وزیر صنعت و تجارت در کنار وزرایی چون اقتصاد و جهاد کشاورزی و نیز رئیس کل بانک مرکزی اضلاع تیم اقتصادی دولت را تشکیل می‌دهند و تمام تصمیمات اقتصادی دولت به نوعی از طریق هماهنگی این مقامات با مقام بالاتر یعنی رئیس‌جمهور اتخاذ می‌شود و اینگونه نیست که مثلا وزارت اقتصاد به راهی برود، بانک مرکزی به گونه‌ای برای ذخایر ارزی تصمیم بگیرد و وزیر صنعت و تجارت هم از اقدامات بخش‌های اقتصادی که گفته شد، بی‌خبر باشد.

مقام یا مقامات یاد شده موظف‌اند که از طریق هماهنگی با یکدیگر و از طریق گزارش‌هایی که در هیات دولت می‌دهند میزان نیاز کشور به هر کالایی را تعیین کرده و مشخص نمایند که هر کالایی با چه نوع ارزی به کشور وارد شود.

به‌ عبارت دیگر مقامات یاد شده مسوولیت مشترک دارند تا در قبال تصمیمات اتخاذ شده برای واردات یا صادرات کالا پاسخگو باشند و اینگونه نیست که وقتی عوارض و پیامدهای منفی تصمیمات اقتصادی دولت مشخص شد مقامات یاد شده یکی پس از دیگری از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و منابع مجهولی را مورد هدف انتقاد قرار دهند.

پیش از این هم که وزیر اقتصاد و سخنگوی اقتصادی دولت برای پاسخگویی به سوالات ارزی نمایندگان در مجلس حاضر شده بود موضعی کم و بیش مشابه وزیر صنعت گرفته بود و گفته بود که مسائل ارزی به او ربطی ندارد. آقای رئیس‌ جمهور هم که دو هفته قبل در کنفرانس مطبوعاتی‌اش اساسا مسوولیت اقتصادی شرایط موجود را نپذیرفت و سیاست‌های دولت را بی‌تاثیر در اوضاع اقتصادی دانست.

هر کس از دور به ماجرا نگاه کند و اظهارات دولتمردان را مورد تجزیه و تحلیل قراردهد به این نتیجه می‌رسد که گویی زمام امور در دست آنان نیست و این دیگرانند که برای مسائل اقتصادی کشور تصمیم می‌گیرند اما واقعیت غیر از این است.

واقعیت این است که دولت طی هفت سال گذشته سیاست‌هایش را در حوزه اقتصادی آنگونه که خود خواسته پیش برده و از قضا یکی از انتقاداتی که همیشه به این دولت وارد می‌شد باز کردن درهای کشور به روی واردات بیش از اندازه بود.

حال پس از هفت سال مقامات اقتصادی دولت به‌جای اینکه پاسخگوی سیاست‌های اقتصادی‌شان از جمله در حوزه واردات باشند برای فرار از مسوولیت، به جرگه منتقدان پیوسته‌اند غافل از اینکه فرار از مسوولیت و انداختن تقصیرات به گردن دیگران نه تنها رافع مشکل نیست که به پیچیده کردن مشکل هم منجر می‌شود.

پیشنهاد ما به دولتمردان محترم این است که حداقل مسوولیت کارهای خود را بپذیرند چرا که این سلوک و روش که مسوولین هیچ مسوولیتی را نپذیرند نه به سود ملت است نه به نفع دولت.

جمهوری اسلامی: «فرصتی که از دست دادیم»

«فرصتی که از دست دادیم» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ادامه اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها که قاعدتاً باید امسال شاهد دومین مرحله آن می‌بودیم، مدت‌ها است که با اما و اگرهای فراوانی روبرو شده است، تردیدهایی که تصویب یک فوریت توقف اجرای این قانون را در مجلس شورای اسلامی شاید بتوان بارزترین و جدی‌ترین مصداق آنها تلقی کرد.

نمایندگان مجلس، هفته گذشته با تصویب فوریت طرح توقف اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها در واقع به هشدار و خواسته کارشناسان مستقل جامعه توجه نشان دادند که مدت‌های مدیدی بود ادامه اجرای این قانون به همین شکل را بسیار زیان بار و خطرناک می‌دانستند و خواستار تجدیدنظر و تصحیح شیوه اجرای آن بودند.

از سوی دیگر نیز بدون شک نمایندگان مجلس در تعامل و مواجهه با مردم حوزه‌های انتخابیه خود و با آگاهی از فشارهای اقتصادی ناشی از اجرای قانون هدفمندی به شیوه دو سال اخیر و همچنین نوسانات ارزی و... به این نتیجه رسیده بودند که اجرای مرحله دوم قانون که لازمه آن افزایش قیمت حامل‌های انرژی است. به مصلحت نیست چرا که شاید فشارهای اقتصادی را به حدی برساند که خارج از تحمل جامعه باشد.

اما براستی چرا چنین شد؟ چرا یکی از بهترین و ضروری‌ترین اتفاقات و برنامه‌های اقتصادی ایران طی چند دهه اخیر این چنین گرفتار توقف شد؟

قانونی که تقریباً هیچ کارشناس و متخصصی در حوزه اقتصاد، تردیدی در ضرورت اجرای آن روا نمی‌داشت و علاج بسیاری از مشکلات ساختاری و تاریخی اقتصاد کشورمان را در آن می‌دانست، چرا و چگونه دستخوش قلب ماهیت شد تا اینگونه و تنها پس از یک دوره نسبتاً کوتاه اجرا، دچار ایست شود؟

پاسخ را شاید بتوان در حوزه‌ای فراتر از اصل قانون و جنبه‌های تئوریک آن یافت؛ واقعیت این است که از همان ابتدای طرح موضوع هدفمندی یارانه‌ها، حمایت و موافقت بدنه کارشناسی و تخصصی کشور از این اتفاق همواره مشروط و وابسته به شیوه اجرای آن بود. به عبارت دیگر اکثریت کارشناسان، موفقیت این اصلاحات ساختاری را مستلزم اجرای صحیح، علمی و غیرسیاسی آن می‌دانستند و همواره هشدار می‌دادند که چنین طرحی به شدت قابلیت و ظرفیت بهره‌برداری‌های سیاسی را دارد. بنابر این در عین ضرورت انجام چنین اصلاحاتی، مجریان این قانون همواره باید از در افتادن در دام وسوسه‌های جذاب سیاسی این قانون بپرهیزند.

با وجود این تذکارها و انذارها متأسفانه دقیقاً همان بلایی که درباره آن هشدار داده می‌شد بر سر قانون هدفمندی یارانه‌ها آمد؛ دولت به عنوان مجری قانون تمام هم و غم خود را معطوف به پرداخت یارانه نقدی خانوارها کرد و تا می‌توانست از سهمی که باید به سایر بخش‌ها اعم از تولید و... تعلق می‌گرفت، کم کرد.

اینگونه شد که پس از یک دوره نه چندان طولانی آرامش که تولید کنندگان با وجود افزایش قیمت حامل‌های انرژی و بالا رفتن قیمت‌های تمام شده، محصولات و خدماتشان را به همان بهای قبلی ارائه می‌کردند، موج تقاضاها برای افزایش قیمت‌ها به سازمان حمایت سرازیر شد و آن دسته از تولید کنندگان هم که نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند تا دریافت مجوز افزایش قیمت صبر کنند، خودسرانه قیمت‌ها را بالا بردند یا از حجم و کیفیت محصولاتشان کم کردند و عملاً مرتکب کم‌فروشی شدند، کاری که قرآن کریم با صراحت درباره آن هشدار داده است.

از سوی دیگر دولت که تمام انرژی خود را صرف پرداخت یارانه نقدی بیشتر به خانواده‌ها کرده بود، به انواع و اقسام توجیهات متمسک شد تا عدم پرداخت سهم تولید از منابع آزاد شده را نپذیرد.

اما موضوع تنها به بخش خصوصی خلاصه نمی‌شد، بخش‌های خدماتی دولت مانند زیرمجموعه‌های وزارت نیرو و نفت که متولی تولید و اعطای برق و آب، گاز و سوخت جامعه هستند نیز دستشان از منابع وعده داده شده خالی مانده بود و امروز از ضرورت افزایش قیمت‌ها سخن می‌گویند.

نقدینگی تزریق شده به جامعه نیز که هر بار از محلی غیر از آنچه پیش‌بینی شده بود، تأمین می‌شد به کسر بودجه، استقراض از بانک مرکزی و... دامن می‌زد تا تورم ناشی از رشد پایه پولی، هر آنچه در قالب یارانه نقدینگی به خانوارها داده می‌شود را ببلعد و مردم را گلایه‌مند کند.

اینچنین بود که دولت، طلایی‌ترین فرصت را برای تصحیح روند نادرست اعطای یارانه در اقتصاد ایران به علت غفلت از جنبه‌های کارشناسی و تمرکز بر فایده‌های سیاسی و جذب محبوبیت، از دست داد. نکته مهم اینست که اکنون نیز مشخص نیست شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور چه زمانی را برای اجرای مراحل بعدی قانون هدفمندی یارانه‌ها، البته به شکل درست آن، در نظر خواهد گرفت.

مردم سالاری: «گفت و چه نیکو گفت اما...»

«گفت و چه نیکو گفت اما...» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به نویسندگی منصور فرزامی است که در آن می خوانید:

گفت و چه نیکو گفت آن مرد اصولگرا و چه اعتراف صادقانه‌ای بود اما نگفت که زمینه خانه‌نشینی سابقون، بزرگان انقلاب، شخصیت‌های اهل و انسان‌های توانمند را چه تفکری فراهم کرد و باز هم به پای دیگران نوشت و این عادت زیرکان است که باز هم به پای دیگران بنویسند و به لطایف زبانی و تحلیل آنچنانی، مرگ را برای همسایه خود بخواهند!

و نگفت که سیطره یک تفکر «مانا» ست که هنوز هم هست و با حرف «سرزبانی» نمی‌توان بیرونش کرد و هرگز نگفت که اکنون آن «تفکر» باید پاسخگوی همه این مسائلی باشد که در جامعه ماست و مسئول اجرایی کشور، برکشیده همین تفکر است.

و نگفت که زمینه حمایت تمام قد را در دولت، اصولگرایانی فراهم کردند که منافع آنان تضمین و تأمین می‌شد و یار در مجموعه اجرایی داشتند . تا چنین بود، هرگز آن گروه نگفت که به عنوان مثال با انحلال « سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی» و «شوراهای اقتصاد و پول و اعتبار» که بنیان و زیر ساخت برنامه‌های کشور و نظام اقتصادی و تدوین و مهار نقدینگی را بر عهده داشتند، راه چگونه به « نا کجا آباد»ختم شد! و اکنون که هر زبانی به نقد از مسئول اجرائی کشور، می‌گوید، همنوا شده‌ایم تا از قافله مدعیان بیداری و آگاهی و دلسوزی برای کشور باز نمانیم! چرا که آینده نگری، مشی مطلوب زیرکان راه «میان بر» است و فریاد «واویلا» چه عاطفه بر انگیز!

چه نیکو بود که آن عزیز، نقد را به خانه گروه و تفکر خود می‌برد و به صدق اعتراف می‌کرد که آنان که بر مصدر نشسته‌اند و هیچ هنجاری را مجاب نیستند و حرمت بزرگ و کوچک را می‌شکنند و موجب آن همه مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی‌اند، برکشیده عمل و تلقی ما هستند پس چنان نکنیم که اگر از ما بودند و منافع ما تأمین شد، مسئول و مسئولان « بصلاح » اند و اگر نبودند، مشمول هر عتابی.

و چه خوب می‌شد اگر می‌گفت که نه تنها رئیس جمهور نمی‌تواند بی ارتباط با احزاب و جامعه باشد، بلکه جامعه به احزاب تشکیلاتی و قوی با تمامی سلایق محتاج است چون ایران ملک طلق یک فرد و یک گروه نیست و متعلق به همگان است و اگر امروز در نیابیم، فردا بر ما پشیمانی و پریشانی عارض خواهد شد.

اگر آن عزیز و همفکرانش بپذیرند که چاره ما نه 1+5 و نه در مماشات با غرب و نه در تعامل انفعالی بلکه در آشتی ملی است که یگانه عامل وحدت جامعه ماست و وفاق راستین و بی‌شائبه از ناحیه تمامی آنها که دوستدار نظام و ملک و ملت‌اند و دلجویی و ملاطفت نسبت به همه آنانی که آزرده‌ایم و کشور را از قابلیت و صداقت آنها محروم کرده‌ایم. پس بقا و سعادت ایران و ایرانی، منوط است به فرا خوانی فراگیر تا همه به یاری ملت بشتابند و انتخاباتی آزاد برای همه کسانی که دلشان برای ایران زمین و ارزش‌های متعالی آن می‌تپد و پرهیز از انحصار و تمامیت خواهی و سهم طلبی:

من آن چه شرط بلاغ است با تو می‌گویم

تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

آفرینش: «پیامدهای جنگ اسد با ترک ها»

«پیامدهای جنگ اسد با ترک ها» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:

در حالی که در روزهای گذشته حملات خمپاره ای ترکیه و سوریه علیه یکدیگر در مرز مشترک تداوم یافته است، ارتش ترکیه بیش از 250 تانک و چندین جنگنده هوایی خود را در پایگاه های نظامی نزدیک مرز سوریه مستقر کرده است. ضمن اینکه پارلمان ترکیه با تصویب طرحی به ارتش ترکیه اجازه داده برای انجام عملیات نظامی وارد خاک سوریه شود.

چندین ماه است که نیروهای ارتش سوریه در شهرحلب با مخالفان درگیر است که تاکنون تلفات بسیاری را به بارآورده و طولانی شدن این زد و خوردها باعث فرسایشی شدن جنگ گردیده است. از یک سو این ابهام به وجود آمده که دولت سوریه توانایی مقابله با مخالفان را ندارد و از سوی دیگر مشاهده می شود که مخالفان نیز نمی توانند کاری به پیش ببرند. افزوده شدن درگیری های مرزی با ترکیه نیز وخامت اوضاع در سوریه را بیشتر کرده است.

به زعم برخی کارشناسان سیاسی، حملات خمپاره ای به خاک ترکیه که باعث کشته شدن 5 تن از اتباع ترکیه گردید، اعلام هشداری بود که دولت دمشق به ترک ها داد ، مبنی بر اینکه هنوز آنها در نواحی مرزی دارای تسلط هستند و این اخطاری باشد تا ترکها در مرزهای سوریه خیال نفوذ و تجاوز به سرشان نزند. همچنین بازکردن پای یک دشمن مشخص خارجی به تحولات سوریه می توانست فشارهای ناشی از ناتوانی دولت دمشق در سرکوب مخالفان را تاحدی تحت تاثیر قراردهد و نوعی فرافکنی باشد.

اما این اقدام سوریه تبعات گوناگونی را برای این کشور به همراه خواهد داشت که ممکن است تغییرات شگرفی را در آینده سوریه ایجاد نماید. ابتدا باید به این مهم توجه داشت که دولت دمشق تاکنون نتوانسته ازپس مخالفین مسلح در داخل برآید، حال اگر جنگی کلاسیک را نیز با ترکیه تجربه کند، به شدت ضعیف خواهد شد و انسجام خود را از دست خواهد داد.

درصورت وقوع درگیری نظامی با توجه به عضویت ترکیه در پیمان آتلانتیک قطعاً باب حضور نیروهای نظامی ناتو در سوریه باز خواهد شد و دیگر حمایت های سیاسی کشورهایی همچون روسیه و چین نیز موثر نخواهد بود. ضمن اینکه از دید کشورهای غربی و دولت های قطر و عربستان نیز، جنگ ترکیه با سوریه می تواند راه حل و فرمولی از دخالت نظامی محدود جهت کمک به مخالفین مسلح بشار اسد باشد تا به سرنگونی وی کمک کند.

باید به این نکته نیز توجه داشت که وقوع هرگونه درگیری نظامی بین سوریه و ترکیه ، مخالفان داخلی را با امید بیشتری به سمت پیروزی سوق می دهد و انگیزه آنها برای سرنگونی نظام کنونی بیشترخواهد کرد.

ضمن اینکه با درگیری نظامی بین دوکشور، حامیان دولت سوریه همچون ایران و روسیه نیز دیگر نمی توانند از امکانات و ابزارهای سیاسی خود درحمایت از این کشوراستفاده کنند. چون این کشور درگیریک جنگ خارجی می شود و امکان دخالت مستقیم درآن برای حامیان دولت دمشق وجود نخواهد داشت.

هرچند که به نظر نمی رسد تا پیش از برگزاری انتخابات آمریکا تحولی جدی در روابط ترکیه و سوریه رخ دهد، اما باید توجه داشت درگیر شدن دمشق در دو جبهه داخلی و خارجی قطعاً باعث از بین رفتن انسجام این کشور خواهد شد. از سوی دیگر با افزایش فشارها بردولت دمشق و ناتوانی آن در برابر فشارهای خارجی ، احتمال تحمیل نسخه های غربی به این کشور افزایش خواهد یافت.

با ورود رسمی سوریه به جنگ با ترکها دیگر نمی توان جلوی به وقوع پیوستن سناریوهای این چنینی را گرفت. درنتیجه هرگونه درگیری نظامی اسد با ترکها دروضعیت فعلی به ضرر سوریه و حتی فروپاشی نظام سیاسی این کشور خواهد انجامید.

ابتکار: «آیا طالبان نیز می‌تواند به کسب جایزه صلح نوبل امیدوار باشد؟»

«آیا طالبان نیز می‌تواند به کسب جایزه صلح نوبل امیدوار باشد؟» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید:

گویی کمیته اهدا کننده جایزه‌های نوبل جدیدا به یک اصل روی خوش نشان داده است. در حالی که در بخش ادبیات چهره‌های مشهوری در صف دریافت این جایزه مهم بودند به ناگهان مویان نویسنده چینی که کمتر از بقیه افراد نامزد برای دریافت جایزه امسال نوبل ادبیات مطرح بود، به جهانیان معرفی شد.

موضوعی که ضمن غافلگیری افکار عمومی جهانیان، مورد انتقاد برخی از منتقدان و تحلیل گران نیز قرار گرفت. اما اعلام برنده نام جایزه صلح نوبل غافلگیر کننده تر بود:«اتحادیه اروپا». کمیته نوبل صلح در بیان چرایی این اقدام خود« تبدیل اروپا از قاره جنگ به قاره صلح» را دلیل اعطای نوبل صلح امسال به این اتحادیه دانست.

اتحادیه اروپا یک اتحادیه اقتصادی-سیاسی است که از 28 کشور اروپایی تشکیل شده‌است. منشا اتحادیه اروپا به جامعه اقتصادی اروپا که در سال 1957 با توافقنامه رم بین شش کشور اروپایی شکل گرفت، باز می‌گردد. از آن تاریخ با اضافه شدن اعضای جدید، اتحادیه اروپا بزرگ‌تر شد.

در سال 1993، توافق ماستریخت چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایه گذاری کرد. اتحادیه اروپا در سال 1999 واحد پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در 17 کشور جایگزین پولهای ملی شده است.

این نخستین بار نیست که کمیته نوبل صلح این جایزه را به جای فرد به یک نهاد و سازمان منطقه ای می‌دهد و پیشتر در سال 1910 نوبل صلح به «دفتر دایمی صلح بین‌الملل» و در سال‌های 1917، 1944 و 1963 به «صلیب سرخ جهانی» تعلق گرفته است. در سال‌های 1954 و 1981 نیز «کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان» این جایزه را دریافت کرد.

سازمان یونیسف و سازمان بین‌المللی کار نیز در سال‌های 1965 و 1969 موفق به دریافت جایزه نوبل صلح شده اند.اما در موارد گذشته هیچ گاه این قدر مورد اعتراض وانتقاد قرار نگرفته که این بار گرفته است.

انتقاد و اعتراضاتی که در دو روز گذشته در این باره صورت گرفته به انگیزه ای است که کمیته صلح نوبل برای اعطای این جایزه جهانی به اتحادیه اروپا اعلام کرده است« تبدیل اروپا از قاره جنگ به قاره صلح.»

این درحالی است که نقیضه‌های متعددی وجود دارد که این نتیجه گیری کمیته صلح نوبل را خدشه دار می‌کند.

1 - از نظردیده‌بان حقوق بشر هنوز وضعیت اروپا از نظر رعایت حقوق بشر مطلوب نیست و هنوز نقض حقوق بشر این قاره را آزار می‌دهد.تصاویر منتشر شده در یک سال گذشته از اعتراضات مردمی به سیاست‌های اقتصادی برخی از کشورهای اروپایی و برخورد خشونت بار پلیس با آنان، این تصویر شیک و کارت پستالی از این اتحادیه را مخدوش می‌کند.

2- تبعیض‌های دردناکی که در برخی از کشورهای این اتحادیه نسبت به مهاجران - حتی قانونی- صورت می‌گیرد و گاه تشدید آن به عنوان یک شعار انتخاباتی در برخی کشورها مطرح شده و حتی با اقبال برخی از رای دهندگان نیز روبه رو می‌شود، نیز از آن جمله است.

3- یکی از مهم ترین موضوعاتی که ادعای کمیته صلح نوبل را زیر سوال می‌برد وجود اتحادیه ای همنام با«جنگ» به اسم ناتو است. بازوی جنگی این اتحادیه که با حضور 21 عضو از 28 عضو تشکیل شده این روزها در برخی از نقاط جنگی جهان – البته خارج از قاره اروپا- حضور قدرتمندی دارد.حضور جنگی برخی از کشورهای اتحادیه اروپا در مناطقی چون عراق، افغانستان و لیبی اگرچه صحنه‌های جنگ را از قاره سبز دور کرده است، اما بدون تردید، هر روزه صحنه‌هایی از خون وآتش را برای کودکان و زنان خاورمیانه خلق می‌کند.

4- حضور برخی از کشورهای این اتحادیه در باشگاه صادرکنندگان تسلیحات جنگی متعارف وغیر متعارف به جهان تصویر دیگری است که پشت این تصویر زیبا ترسیم شده توسط کمیته صلح نوبل پنهان شده است. هنوز نفس‌های دردناک و بدن‌های تاول زده مردان و زنان سردشت در خاک ایران و حلبچه در خاک عراق از خاطرها محو نشده است که حاصل قراردادهای بزرگ تجاری و تسلیحاتی دیکتاتوری چون صدام حسین و بزرگ ترین کارخانه‌های تسلیحات شیمیایی برخی از کشورهای عضو این اتحادیه است.

به نظر می‌رسد استدلال کمیته صلح نوبل چندان هم بیراه نیست. اتحادیه اروپا جنگ را از قاره سبز تارانده و به سایر مناطق جهان کشانده است.این اقدام کمیته صلح نوبل از سوی برخی از افکارعمومی برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا که به سیاست‌های این اتحادیه معترض «مضحک» و «اقدامی فراتر از طنز» خوانده شد.

***
در تاریخچه جایزه صلح نوبل اگرچه نام‌های بزرگی چون نلسون ماندلا، مارتین لوترکینگ،مادر ترزا و دیگرانی برای مبارزه با جنگ و توسعه صلح و آرامش در جهان دیده می‌شود، اما نام‌های دیگری نیز دیده می‌شود که درکارنامه خود جنگ افروزی و کشتار غیرنظامیان را نیز دارند.

برخی از سران حکومت اسرائیل نیز در این میان وجود دارند که در برهه ای از زندگی سیاسی خود به صلح تاکتیکی میان اعراب و اسرائیل اندیشده اند، با این همه کمیته صلح نوبل با چشم پوشی از خطاهای غیرقابل انکارشان، آنان را به عضویت باشگاه «پیام آوران صلح جهانی» درآورده اند.

به نظر می‌رسد که این رویکرد کمیته صلح نوبل می‌تواند گروه تروریستی طالبان را نیز امیدوار کند که اگر روزی در صورت شکست، ضعف نیروی انسانی و پایان گرفتن تسلیحات جنگی و تنگ شدن حلقه محاصره، مجبور شد بر سر میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشیند، با چشم پوشی از جنایاتی که به نام دین و مردم افغانستان در حق زنان و کودکان این کشور و سایر کشورها روا می‌دارد، برنده این جایزه بزرگ جهانی باشد.

دنیای اقتصاد: «آیا اقتصاد دولتی راه چاره است؟»

«آیا اقتصاد دولتی راه چاره است؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل عاملی است که در آن می خوانید:

همچنانی که مقامات عالیرتبه کشور بیان می‌کنند و آمار و اخبار نیز حکایت از آن دارد، اقتصاد ایران بیش از گذشته تحت فشار بین‌المللی قرار گرفته است.

هزینه تولید کالا افزایش یافته و ورود کالا نیز به سادگی قبل نیست. صادرات و واردات ایران، به دلیل تنش‌‌های ارزی و تحریم‌‌ها، در مقایسه با سال گذشته کاهش محسوسی داشته است، ضمن آنکه پروژه‌‌های کلان اقتصادی که نیاز به ماشین‌آلات و سرمایه‌‌های صنعتی دارند دچار مشکل شده‌اند.

در این بین، از گوشه و کنار صداهایی به گوش می‌رسد، که سخن از بازگشت به اقتصادی متکی بر انحصارات و دولت سر می‌دهند. استدلال این است که در شرایط فعلی با سخت‌تر شدن فعالیت اقتصادی به خصوص در حوزه تجارت خارجی، کار در این زمینه باید به نهاد‌‌های دولتی یا گروه‌‌های مورد اعتماد دولت داده شود تا با وجود ارتباطاتی که بین آنان و دولت وجود دارد، کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای ضروری به سرعت تامین شوند.

به بیان دیگر، آنان می‌انگارند در فضایی که فعالیت‌‌های معمول تجاری با موانع جدی روبه‌رو است، کار باید به افراد و گروه‌‌هایی محول شود که نه تنها آشنا به این موانع باشند، بل ارتباط تنگاتنگی با نهاد‌‌های دولتی دارند و می‌توانند از ابزار اطلاعاتی و سیاسی این نهاد‌‌ها در تامین مایحتاج کشور، بهره ببرند. به معنای دیگر، این رویکرد در پی آن است که مشکل تحریم و فشار‌‌های بین‌المللی را با متمرکز کردن کنش‌‌های اقتصادی حل کند. تمرکزی که در نهایت به سیطره و نفوذ بیشتر دولت در اقتصاد منجر می‌شود.

قابل تصور بود که با بسته‌تر شدن اقتصاد، فضا برای فعالان بازار در اقتصاد کم شود. ما نه تنها تجربه چنین وضعیتی را در زمان جنگ داشته‌ایم بل حتی کشور‌‌های سرمایه‌داری غرب نیز در زمان جنگ، چنین رویکردی را دنبال کرده‌اند. در واقع ذات چنین وضعیت‌‌هایی این است که موجب می‌شود اقتصاد بیش از پیش دولتی شود، اما می‌توان دلایلی در رد این رویکرد آورد.

یکی آنکه این تحریم‌‌ها بیش از همه به دنبال محدود کردن فعالیت‌‌های دولت هستند.

از این رو به نظر می‌رسد که میدان دادن به افراد مستقل به نوعی خود می‌تواند بر ضد تحریم‌‌ها باشد. البته تا به اینجا هم تحریم‌‌ها نشان داده که نمی‌توان بین دولت و افراد مستقل تمایزی برقرار کرد، اما هر چه اقتصاد بر محور بازار و بنگاه‌‌های مستقل به پیش رود، مشروعیت تحریم‌‌ها که مدعی علیه دولت بودن است نه مردم، از بین می‌رود.

دلیل دیگر بر ضد این رویکرد آن است که هر چه اقتصاد بسته‌تر و دولتی‌تر شود، رانت و فساد اقتصادی ناشی از آن بیشتر می‌شود. درآمد‌‌های ناشی از استفاده از ارتباط با فلان نهاد دولتی نه بر مبنای بهره‌وری و کارآیی که براساس ارتباط است.

چنین وضعیتی ابدا در جهت یک اقتصاد پر رونق توسعه یافته نیست. تا همین جا نیز که اقتصاد آن چنان تغییر رویه نیز نداده است، گزارش‌‌هایی مبنی بر تخلفات ناشی از تفاوت نرخ ارز دولتی و آزاد وجود دارد.

دولت در این وضعیت بیش از گذشته باید بر نقش سیاست‌گذاری خود تکیه زند تا آنکه بخواهد به جای بازار بنشیند. در حالی که می‌توان درک کرد که در این شرایط دولت بیش از هر زمان دیگر در حوزه‌‌های غیر‌اقتصادی درگیر مسائل بی‌شمار است، نباید بیش از نقش سیاست‌گذاری در اقتصاد بر بار خود بیفزاید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها