ارزیابی 3 کارشناس درباره چون و چرایی یک جنایت

قتل همسر سابق در پاسخ به باج‌خواهی

پلیس آگاهی تهران چندی پیش در جریان وقوع قتلی در خیابان شیخ محمدی قرار گرفت. ماموران بعد از رفتن به محل حادثه جنازه زنی به نام مریم را مشاهده کردند و به تحقیق از پسر مقتول پرداختند. این جوان به ماموران گفت: در حال بازگشت به خانه بودم که دیدم همسر سابق مادرم که مردی 65 ساله به نام محمدصادق است با حالتی مضطرب و با عجله از خانه ما خارج شد. پس از ورود به خانه و وارد شدن به داخل اتاق بود که متوجه شدم مادرم به قتل رسیده است .
کد خبر: ۴۷۶۳۶۰

ماموران بعد از پی بردن به این جزئیات محل‌های تردد محمدصادق را تحت مراقبت قرار دادند و متهم را همان روز دستگیر کردند.

این مرد بعد از انتقال به اداره پلیس آگاهی، به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: حدود 7 سال پیش من با مریم آشنا شدم و به پیشنهاد من، ازدواج کردیم. در چند سال اول هیچ مشکل خاصی بین من و او وجود نداشت تا این‌که پس از گذشت مدتی، مریم متوجه شد من همسر و فرزند دارم. از آن زمان به بعد بود که اختلافات من و مریم آغاز شد و این اختلافات بقدری شدت پیدا کرد که مجبور شدیم از هم جدا شویم.

وی درخصوص انگیزه‌اش از قتل گفت: زمانی که اختلافات من و مریم آغاز شد، او به بهانه‌های مختلف از من پول می‌گرفت و تهدید می‌کرد موضوع ازدواجمان را به خانواده‌ام خواهد گفت. من بناچار مبالغ بسیار زیادی پول به مریم دادم حتی برای او حدود 5 میلیون تومان طلا خریدم تا شاید او را قدری آرام کنم اما مریم هر بار پس از گذشت چند روز همان رفتار قبل خودش را از سر می‌گرفت. تا این‌که روز حادثه در حالی که برایش مقداری میوه خریده بودم، برای طرح این موضوع که دیگر به علت مشکلات مالی امکان پرداخت پول به او را ندارم به خانه‌اش رفتم. او پس از شنیدن این حرف مرا به خیانت متهم کرد و بار دیگر درگیری ما 2 نفر آغاز شد در یک لحظه متوجه نشدم چگونه با چوبی که روی میز بود، ضربه‌ای را به پشت سرش وارد کردم. با زمین افتادن مریم، بلافاصله به آشپزخانه رفتم و پس از برداشتن چاقو، چند ضربه به او زدم و چاقو را نیز در آشپزخانه رها کردم؛ پس از آن سیم جارو برقی را به دور گردن مریم انداختم و آنقدر فشار دادم تا مطمئن شدم دیگر نفس نمی‌کشد .

بنا بر این گزارش متهم در حال حاضر در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات از او ادامه دارد.

2 همسری و عاقبت تلخ

مهدی حسینی، جرم‌شناس: پدیده همسرکشی در بین زنان و مردان متفاوت است، مردهایی که گمان می‌کنند همسرشان مرتکب ارتباط نامشروع شده، معمولا کشتن او را جایز می‌دانند و جرم به حساب نمی‌آورند.

این افراد بعد از قتل همسرشان به عنوان مجرم و قاتل شمرده شده و در صورتی که اولیای دم مقتول تقاضای قصاص داشته باشند، مرد باید قصاص شود، در حالی​که زنان معمولا در کشتن همسرشان، همدست داشته و اصولا در همسرکشی، زنان معاون در جرم محسوب می‌شوند.

خشونت‌های خانوادگی و همسرکشی‌ها می‌تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد و در این بین خشونت جسمانی، شایع‌ترین نوع خشونت خانوادگی به‌شمار می‌رود. با این حال خشونت روانی، اثراتی پایدارتر و طولانی‌تری نسبت به خشونت جسمانی دارد. اثرات روانی اعمال خشونت در خانواده به‌صورت استرس، دلواپسی، نگرانی و افسردگی به‌طور اعم در بزرگسالان و خردسالان و اضطراب، ترس از جدایی، شب ادراری و... به‌طور اخص در کودکان بروز می‌کند.

به‌نظر می‌رسد افزایش خشونت‌های خانگی و قتل‌های خانوادگی آن هم براثر اختلافات مالی و خشونت‌های آنی، وظیفه گروه‌های مختلف جامعه را در جهت ارتقای فرهنگ خانواده‌ها و رفع نواقص احتمالی در قوانینی که باب توجیه قتل‌ها را باز می‌گذارد، سنگین‌تر از گذشته کرده است.

اما درخصوص این پرونده باید به این نکته توجه کنیم که قاتل فردی چند همسر بوده است. معمولا این‌گونه خشونت‌ها در خانواده‌های نابسامان از جمله چند همسری بیشتر نمود پیدا می‌کند. متهم به‌وضوح می‌دانسته که کار درستی انجام نداده و به همین خاطر حاضر به باج‌دهی بوده است. او به همسر دوم خود دروغ گفته و خود را فردی مجرد جا زده. سپس با او ازدواج کرده و بعد از چند سال همسر دوم فهمیده که او همسر و فرزند دارد و از او جدا شده است. بنا بر اظهارات متهم، همسر سابق یعنی همسر دوم او از او تقاضاهای مالی داشته که او را به ستوه آورده و او برای فرار از تصمیم نادرستی که زمانی گرفته، بر آن شده که صورت مساله را پاک کند و به چنین جنایت خشنی دست زده است.

اختلال، در پس ذهن متهم

کلثوم کریمی،روان‌شناس: بررسی‌های علمی و پژوهشی علل همسرکشی بیانگر آن است که ریشه بسیاری از این قبیل قتل‌ها به مشکلات درونی افراد و بیماری آنها بازمی‌گردد.

البته این پرونده یک مورد ساده همسرکشی نیست. چرا که متهم و مقتول، دیگر زن و شوهر نبوده‌اند اما از این جهت که ریشه وقوع این قتل مشابه موارد همسرکشی است، از این منظر به موضوع نگاه می‌کنیم.

یکی از علل شایع در بروز این پدیده وجود «اختلالات هذیانی» است.

اختلالات هذیانی عبارتند از: یک سلسله باورهای نادرست که با منطق قابل اصلاح نیستند. این اختلالات انواع مختلفی دارند اما یکی از انواع بسیار رایج آن که به وفور در کلینیک‌های روانپزشکی با آن روبه‌رو می‌شویم، اختلال هذیانی از نوع حسادت است. در این نوع اختلال مرد یا زن همواره به همسر خود مشکوک است و گمان می‌کند که او در حال خیانت است.

به این منظور دائم همسرش را تحت کنترل داشته و تمام رفتار و حرکات و امور شخصی او از قبیل تلفن‌ها، محل کار، رایانه، پیام‌های کوتاه تلفنی و... را به دقت و با وسواس بررسی می‌کند تا بلکه برگ برنده‌ای به نفع خود و برای اثبات خیانت از همسرش بیابد.

در این زمینه درصدد انتقام برخواهد آمد که این موضوع می‌تواند به همسرکشی نیز منتهی گردد. اختلال هذیانی حسد، یک اختلال روانی قابل درمان است که در صورت درمان به موقع، می‌توان از بروز اتفاقات ناگوار بعدی پیشگیری کرد.

یکی دیگر از علل و ریشه‌های همسرکشی به وجود «اختلالات شخصیت» باز می‌گردد. از جمله شایع‌ترین اختلالات شخصیت که منجر به سوءظن و بدبینی نسبت به مردم می‌گردد اختلال شخصیت پارانوئید (بدبین) است.

این اختلال شخصیت باعث می‌شود که فرد بی​دلیل نسبت به سایرین احساس ناامنی کنند که اگر این باور بدبینانه نسبت به همسر شکل بگیرد می‌تواند مقدمات آسیب به همسر و در نهایت تبعات وخیم یا حتی همسرکشی را به‌دنبال داشته باشد.

این افراد مدام احساس پوچی و اضطراب کرده، از تنهایی بشدت گریزانند و طاقت نگه داشتن افراد در کنار خود را نیز ندارند. در واقع بیماران اختلال شخصیت تحمل تنهایی ندارند، اما نمی‌توانند کسی را هم به مدت طولانی کنار خود تحمل نمایند.

به همین خاطر در چنین شرایطی با صراحت اعلام می‌شود که تمام اختلالات شخصیت نیاز به روان درمانی (سایکوتراپی) دارند و از این طریق می‌توان به معالجه این افراد پرداخت. اغلب آنها ناخودآگاه به سوی مواد مخدر جذب شده و آن را به عنوان روشی برای خود درمانی برمی‌گزینند.

سومین علت شایع همسرکشی «اختلالات کنترل تکانی» است. اینها اختلالاتی هستند که موجب می‌شوند فرد در یک آن و بصورت تکانه‌ای نسبت به رفتار طرف مقابل واکنش سختی را نشان دهد. به‌گونه‌ای که پس از انجام آن، از رفتار خود نیز پشیمان می‌شود.

به نظر می‌رسد در این پرونده علت سوم، علت اصلی بوده است. متهم از باج خواهی همسر سابقش به ستوه آمده و بدون این‌که بداند چه می‌کند واکنش هیجانی بسیار خشنی نشان داده و همسر سابق خود را به قتل رسانده است.

برخی زنان و مردان دچار این نوع اختلال در یک رویکرد هیجانی و در واکنش به اختلاف یا سوءتفاهم با همسر خود مرتکب اقداماتی از قبیل ضرب و شتم همسر، آسیب‌های شدید یا حتی قتل ‌شده و بلافاصله نیز پشیمان می‌شوند که دیگر سودی نخواهد داشت و چه بسا از شدت پشیمانی خود را هم در یک اقدام تکانه‌ای دیگر از پا درآورند.

پرهیز از تکرار

نسرین خواجوی، جامعه‌شناس: اگر اتفاقی که در این پرونده شرح داده شده را یکی از مصادیق خشونت علیه زنان تصور کنیم ـ که به نظر من این‌گونه است ـ باید بر این نکته تاکید کنیم که خشونت علیه زنان موضوعی نیست که تنها محدود به جوامع در حال توسعه باشد. در کشورهای توسعه یافته نیز این امر به شکل‌های گوناگون وجود دارد. اما تفاوتی که می‌توان بین مورد پیش آمده در این پرونده با موارد مشابه در کشورهای دیگر ذکر کرد این است که این مرد ازدواج قانونی با مقتول داشته است. در صورتی که در کشورهای دیگر امکان این ازدواج قانونی وجود ندارد و زن از همان ابتدا اگر مرد حاضر به ازدواج با او نشد می‌تواند حدس بزند که مرد خانواده‌ دومی دارد. همان‌طور که از جزئیات این پرونده مشخص است، مرد پس از آشنایی با مقتول از او تقاضای ازدواج کرده و موضوع داشتن همسر را از او پنهان کرده. زن نیز با توجه به این‌که با مرد ازدواج کرده، اصل را بر برائت گذاشته است. در اینجا نقدی که بر قانون وارد است موضوع قانونی بودن چنین ازدواج‌هایی است.

اما از این موضوع که بگذریم، بحث خشونت بی‌حد و حصری مطرح می‌شود که این مرد بر همسر سابق خود روا داشته. در حالی که او یکی از مقصرین اتفاق پیش آمده بوده و تصمیم گرفته با از بین بردن همسر خود مشکل را حل کند. این مساله ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی عمیقی دارد. بررسی این‌که اگر به جای متهم یک زن قرار داشت چه واکنشی نشان می‌داد هم درخور توجه است.

به عقیده من برای جلوگیری و یا کنترل جنایت‌های این چنینی اقدامات اساسی باید صورت بگیرد. نخست، اقدامات قانونی است. قانون باید به شیوه‌ای اصلاح شود که به افراد اجازه دور زدن آن و سودجویی از افراد دیگر را ندهد. همچنین راهکارهای کوتاه مدت، میان مدت و طولانی مدت بسیاری وجود دارد که باید لحاظ شود. اصلاح قانون یکی از راهکارهای کوتاه مدت است. در میان مدت باید روی موارد فرهنکی کار کرد. مثلا از ساخت و پخش سریال‌های تلویزیونی که خشونت را به این شکل ترویج می‌کند جلوگیری شود.

سریال‌های آموزشی در محکوم کردن خشونت و بویژه خشونت علیه زنان ساخته شود. در بلند مدت هم روی بحث فرهنگی و اجتماعی باید کار کرد. ارگان‌های دولتی و خصوصی فعال در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی با همکاری هم کم کم باید فرهنگ و عرف جامعه را به سمتی پیش ببرند که خشونت علیه زنان را نفی کند.

سارا لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها