کد خبر: ۴۷۴۱۷۶

نگران نباشید! تنها شما نیستید که با مشکل بی‌اعتمادی روبه‌رو هستید، اغلب افراد در زندگی چنین شرایطی را تجربه کرده‌اند. بر همین اساس، به سراغ دکتر مسعود آبیار، روان‌شناس بالینی و مشاور خانواده رفتیم تا در مورد شیوه‌های جلب اعتماد و تقویت آن در خانواده اطلاعاتی کسب کنیم. آنچه در پی می‌آید، حاصل گفت‌وگوی ما با اوست.

آیا این تصور که خانواده سالم، خانواده‌ای است که اعتماد به صورت کامل در آن وجود داشته باشد، درست است؟ یا این‌که وجود حدی از بی‌اعتمادی بین افراد خانواده، طبیعی است؟

نکته‌ای که همواره باید مدنظر قرار داد، این است که اعتماد یک موضوع ذاتی نیست، بلکه اکتسابی است. به عبارت دیگر، اعتماد از جمله مقولاتی است که ما باید سعی کنیم آن را خودمان اندک‌اندک بسازیم و به دست بیاوریم. وجود اعتماد برای زندگی در اجتماع، مساله‌ای ضروری است. یک اصل اساسی در ایجاد اعتماد در خانواده وجود دارد و آن، داشتن یک پیش‌فرض مبنی بر معتمد بودن اعضاست. یعنی ما باید تا زمانی که موردی خلاف این به ما ثابت شد، به دیگران اعتماد داشته باشیم، اما اعتماد کردن به معنی بستن چشم‌ها​ روی واقعیت نیست. یعنی نباید این گونه باشد که ما خودمان را به نادانی بزنیم و متوجه آنچه در اطرافمان می‌گذرد، نباشیم. چراکه در آن صورت، ممکن است یکــــباره واقعیت‌ها بر سرمان آوار شوند. در این زمان یکی از نکات قابل توجه، مساله انتخاب است؛ یعنی این‌که ما چه کسی را برای اعتماد کردن برمی‌گزینیم. هر چه شناخت ما نسبت به کسی که به او اعتماد می‌کنیم، بیشتر باشد؛ اعتماد بیشتری هم شکل می‌گیرد. بنابراین می‌توان این گونه نتیجه گرفت که هرچه اعضای خانواده تلاش کنند یکدیگر را بیشتر بشناسند، روابط توام با اعتماد بیشتری را هم تجربه خواهند کرد. ما به طور طبیعی انتظار داریم که در روابط سالم با رشد رابطه، رشد اعتماد و احترام هم اتفاق بیفتد. در عین حال فکر می‌کنم که اعتماد بتدریج شکل می‌گیرد و کم‌کم جلو می‌رود. این که ما توقع داشته باشیم بلافاصله پس از آشنایی با افراد جدید، آنها به ما اعتماد کنند، خواسته نابجایی است.

یعنی معتقدید برای افزایش اعتماد، تنها شناخت کفایت می‌کند؟

شناخت یک عامل ضروری است اما کافی نیست. عامل بعدی عملکرد ما، میزان صمیمت، صداقت و تعهد ماست. اینها عناصری هستند که با هم ترکیب می‌شود و اعتماد را می‌سازد.

چه عواملی باعث می‌شود اعتماد بین افراد در روابط دوستانه تقویت شود؟

معمولا افرادی که با یکدیگر ارتباط دوستانه برقرار می‌کنند، برحسب داشتن نقاط مشترک، زبان یکدیگر را بهتر می‌فهمند.

نکته بعدی، داشتن پذیرش بیشتر نسبت به دیگران است. یعنی ما بتوانیم خودمان باشیم. وقتی دیگران بتوانند ما را همان طور که هستیم، بپذیرند، اعتماد بیشتری هم بین ما شکل می‌گیرد.

اعتماد، مساله‌ای مطلق و دائمی نیست بلکه این ما هستیم که با رفتارمان به آن جهت می‌دهیم. برای مثال از نظر من، اعتماد مانند یک حساب سپرده بانکی است که ما همیشه مقداری موجودی در آن داریم و می‌توانیم با عمل مثبت خود، سپرده این حساب را افزایش دهیم.

نقش والدین در اعتمادسازی بین اعضای خانواده چیست؟

والدین مهم‌ترین عامل برای ایجاد اعتماد و فضای همراه با آرامش در منزل هستند. در واقع آنها در ایجاد این حالت و انتقال آن به سایر اعضای خانواده باید پیشقدم شوند و همچون یک الگو عمل کنند. والدین باید در قبال یکدیگر و فرزندانشان، احترام همدیگر را رعایت کنند. حریم شخصی یکدیگر را پاس بدارند و با یکدیگر روراست باشند، آنها اگر خودشان الگوی صداقت و اعتماد باشند، می‌توانند آن را به دیگران هم انتقال دهند. برای این منظور والدین ابتدا باید به یکدیگر اعتماد داشته باشند و این احساس را به فرزندانشان هم نشان دهند. از جمله مهم‌ترین آفت‌هایی که اعتماد را از بین می‌برد، این است که اعضای خانواده درباره یکدیگر قضاوت کنند، همدیگر را سرزنش کنند و انتظار داشته باشند طرف مقابلشان به آدم دیگری تبدیل شود. به طور طبیعی احتمال این‌که در چنین فضایی گل اعتماد رشد کند، وجود ندارد.

در روابط خانوادگی موفق و پایدار باید سعی کنیم همیشه پرداختی مثبت و فرصتی برای سرمایه‌گذاری‌های عاطفی داشته باشیم وهیچ‌گاه توجهاتمان را از یکدیگر کم نکنیم

اعتماد برای رشد و شکوفایی​ نیاز به بستر دارد؛ بستر آزادی پذیرش و​ تحمیل نکردن برای تغییر. هر گاه در فضایی تحمیل وجود داشته باشد و در مقابل، آزادی پذیرش وجود نداشته باشد، اعتماد امکان رشد نمی‌یابد.

این‌که شما می‌گویید افراد باید حریم خصوصی یکدیگر را رعایت کنند، دقیقا به چه معناست و دامنه این حریم تا کجاست؟

در تعریف حریم خصوصی می‌توان گفت افراد باید یکدیگر را در جریان اموری که دیگری را هم درگیر می‌کند، قرار دهند. اگر عرصه‌ای از زندگی وجود داشته باشد که دیگران در آن مداخله نداشته باشند، این عرصه نباید لزوما با دیگران تقسیم شود. با وجود این، ‌افراد باید در زندگی طوری رفتار کنند که اگر همسرشان تمایل داشت در مورد بخشی از زندگی آنها اطلاعاتی کسب کند، بتوانند بدون پنهانکاری آن را نشان دهند. چه بسا با این شیوه صحیح زندگی، اعتماد بین افراد در سطح بهتری هم قرار بگیرد.

نکته قابل توجه این است که به هر شخصی باید متناسب با رابطه و صمیمیتی که با ما دارد اعتماد کرد. به دوستان در حد دوست و به اعضای خانواده در حد بیشتری باید اعتماد نشان داد. مشخص کردن جایگاه افراد می‌تواند سطوح اعتماد را مشخص کند.

چگونه می‌توان این سطوح را تعیین کرد؟

همان طور که گفتم، این حریم‌ها هستند که سطوح اعتماد را مشخص می‌کنند. عامل دیگری که می‌تواند به شناخت این سطوح کمک کند؛ شناختی است که ما برحسب حسن نیت افراد به دست می‌آوریم. این که تشخیص دهیم دیگران از اعتماد ما سوءاستفاده نخواهند کرد، می‌تواند به ما نشان دهد که باید به چه کسی تا چه میزان اعتماد کرد.

اعتماد والدین به فرزندان چگونه شکل می‌گیرد و وظیفه فرزندان در این میان چیست؟

یکی از عوامل، ایجاد فضایی امن است. خیلی وقت‌ها ما از فرزندانمان می خواهیم حرف‌هایشان را به ما بزنند یا زمانی که مشکلی پیش می‌آید یا دچار دردسری می‌شوند، به ما بگویند. در مقابل، فرزند ما هم این کار را انجام می‌دهد. این در حالی است که به محض گفت‌وگوی آنها در مورد مسائلشان، ​شروع به قضاوت می‌کنیم.

در این شرایط، فرزند ما دیگر نمی‌تواند به ما اعتماد کند چون احساس می‌کند در فضای والدینش دیگر امنیت ندارد؛ به جای این‌که ما با او همدلی و همفکری کنیم، شروع به یافتن نکات مثبت و منفی درباره او کرده‌ایم.

ارائه نادرست راه‌حل، نصیحت کردن و قضاوت کردن بزرگ‌ترین دشمنان اعتماد هستند. گاهی ما ارزش‌هایی شخصی داریم و می‌خواهیم فرزندانمان را به پیروی از آنها مجبور کنیم، در این شرایط، اگر فرزندانمان از آنها تخطی کنند، بشدت آنها را مورد سرزنش و سوال قرار می‌دهیم. در این حالت فرزندانمان یاد می‌گیرد برای این‌که سرزنش و طرد نشوند و مقبولیت و محبوبیت نزد ما داشته باشد، شروع به پنهان کاری کنند. زمانی که فرزندانمان شروع به این کار کنند که خود واقعیشان را از ما پنهان کنند، همان شرایطی است که فضای اعتماد از بین رفته است. بنابراین پذیرش، نبود قضاوت و همدلی و این‌که ما بتوانیم از پنجره و چشمان طرف مقابل، دنیا را ببینم و نه از دید خودمان، می‌تواند به ایجاد فضای اعتماد کمک کند. اعضای خانواده باید به درک متقابل به عنوان یک کلید طلایی نگاه کنند. باید طوری رفتار کنیم که فرزندانمان آزای بیان داشته باشند.

امروزه فرزندان به دلیل شرایط تحصیلی و شغلی و تخصصی شدن کارها، قبل از تشکیل خانواده درگیر کارهای بیرون از منزل می‌شوند و این مساله می‌تواند خانواده‌ها را نگران کند؛ در این شرایط خانواده ​باید چه کار کند​ تا اعتماد‌ها همچنان پا بر​جا بماند؟

اول این‌که من به عنوان پدر ، مادر​ یا مربی، وظایفی دارم؛ یکی از مهم‌ترین وظایف این است که فرزندم را به گونه‌ای تربیت کنم که وقتی من نیستم، بتواند خودش را اداره کند. تصور حضور نداشتن ما در کنار فرزندمان در شرایط دشوار می‌تواند یک سنگ محک برای ما باشد. البته در بررسی این شرایط باید معیار سن را در نظر داشت. اگر الگوی تربیتی ما، الگوی سلامتی باشد، هنگامی که فرزندمان وارد جامعه می‌شود، می‌تواند از خودش مراقبت کند. یکی از مفاهیم تربیتی حائز اهمیت همان مراقبت فردی هرکس از خودش است.

یکی از اشتباهات رایج والدین این است که به دلیل آموزش‌های ناقص به فرزندشان برای آنها محدودیت ایجاد می‌کنند؛ در حالی که این کار نتیجه معکوس دارد. ما با ایجاد محدودیت تنها ولع ایجاد رابطه خارج از خانه را ایجاد می‌کنیم.

شیوه‌های تربیتی ما باید آنچنان قوی باشد که خود فرزندان درگیر مشکلات بیرون از خانه نشوند. یعنی اگر ما به فرزندانمان آموزش ندهیم و برای این‌که آسیب نبینند، فقط آنها را در خانه زندانی کنیم​ در واقع ما برای بچه‌ها حکم زندانبان پیدا می‌کنیم. آنها کم‌کم از ما متنفر می‌شوند و محیط بیرون برایشان جذابیت بیشتری پیدا می‌کند.

نقش والدین در قبال دوستان فرزندشان چیست وچگونه باید به آنها اعتماد کنند؟

مهم‌ترین وظیفه‌ والدین، این است که شبکه اجتماعی امن برای فرزندشان ایجاد کنند. یعنی ما خیلی وقت‌ها می‌گوییم فرزندم دوستان بدی دارد و حق ندارد با آنها ارتباط داشته باشد، اما این فایده ندارد و ما باید به فرزندمان کمک کنیم تا دوستان خوبی داشته باشد و وجود این دوستان خوب سبب شود که او به​ دوستان نامناسب نیاز نداشته باشد.

چگونه باید این مساله بیان شود تا در قبال آن مقاومت ایجاد نشود؟

این طور نباید باشد که والدین تنها بگویند خوشم نیامد. این یکی از وظایف والدین است که با دوستان بچه‌ها آشنا​ شوند.

آنها باید دیدگاه‌هایشان را در مورد دوستان فرزندشان طی تعاملات و گفت‌وگو‌هایی که با آنها دارند، بیان کنند.یک شیوه این است که طرح مساله کنند. یعنی با فرزندشان صحبت کنند و بگویند دوست تو این ویژگی‌ها را دارد که می‌تواند روزی برایت مساله‌ساز باشد. همچنین در نهایت خواسته خود را بیان کنند. برای مثال بگوید​ با توجه به این‌که تو با او دوست هستی و با او ارتباط داری منافعی که از این دوستی حاصل می‌شود در مقابل ضرر‌های آن کمتر است.والدین باید هوشیاری بدهند تا فرزندشان یک الگو داشته باشد.

آیا این تصور که وقتی اعتماد از بین می‌رود دیگر جبران نمی‌شود درست است؟ برای این مشکل چه راه‌حلی وجود دارد؟

اعتماد می‌تواند رشد کند و در عین حال می‌تواند آسیب ببیند.وقتی که اعتماد آسیب می‌بیند، ترمیم شرط بسیار مهم​ است.

بازگرداندن اعتماد مراحلی دارد؛اول این‌که وقتی من رفتاری کرده​ام که اعتماد شما را سلب کرده است، باید خطایم را بپذیرم. یعنی باید بگویم در اینجا اشتباه کرده‌ام. اما اگر بگویم نه این کاری که من کرده‌ام، درست بوده و روی آن پافشاری کنم، دیگر طرف مقابل به من اعتماد نمی‌کند. چون فکر می‌کند رفتار شما باز هم تکرار می‌شود.

گام دوم این است که عذرخواهی کنیم؛ گاهی ما می‌فهمیم اشتباه کرده‌ایم، اما فکر می‌کنیم اگر به آن اعتراف کنیم ارج و بزرگی خود را از دست می‌دهیم. در حالی که این سبب خواهد شد که من برای فرزندانم الگویی باشم.

ولی اگر قرار باشد من فکر کنم حالا هم که فهمیده‌ام اشتباه کرده‌ام، جلوی او نباید به روی خودم بیاورم، این سبب ترمیم اعتماد نمی شود.

دیگر این‌که در جهت جبران خطایی که کرده‌ام، گامی بردارم یعنی بعد از این‌که از شما عذرخواهی کردم باید برای جبران، کاری انجام دهم. به این ترتیب نشان دهم که از کرده خودم پشیمان هستم.

عذرخواهی به تنهایی مساله را حل نخواهد کرد، بنابراین به اقدامات عملی و ترمیمی نیاز است.

چه کار کنیم که روابط خانوادگی ما همواره گرم و صمیمی باقی بماند و روابط خارج از خانواده باعث از بین رفتن اعتماد بین ما نشود؟

ما در روابط خانوادگی موفق و پایدار باید سعی کنیم همیشه پرداختی مثبت و فرصتی برای سرمایه‌گذاری‌های عاطفی داشته باشیم و هیچ‌گاه توجهاتمان را از یکدیگر کم نکنیم. ضمن آن‌که از مهم‌ترین دلایل ناراحتی‌های خانوادگی، بی‌حوصلگی است. اگر کانون خانواده با بی‌تفاوتی‌های ما روز به روز ضعیف شود در نهایت موجب می‌شود که هر کدام از اعضای خانواده به دنبال منبع عاطفی جدیدی بیرون از منزل باشند. این گونه اتفاقات در فضاهایی که زن و شوهر یکدیگر را فراموش می‌کنند بیشتر اتفاق خواهد افتاد.

رابطه مانند یک موجود زنده می‌ماند که به مراقبت دائمی احتیاج دارد. افزایش رابطه عاطفی بین زوجین و خود بسندگی و مراقبت آنها باعث خواهد شد تا رابطه سالم‌تری به وجود بیاید.

چه راهکارهایی برای جلب اعتماد والدین برای کودکان و نوجوانان وجود دارد؟

کودکان و نوجوانان اگر صادقانه با والدینشان گفت‌وگو کنند، خواسته‌هایشان را بگویند و نگرانی‌هایشان را مطرح کنند می‌توانند اعتماد والدینشان را جلب کنند

از دیگر نکات این که همان اندازه که می‌خواهند گوینده باشند، گوش هم بدهند. یعنی باید سعی کنند دنیای والدینشان را هم بفهمند و از پنجره آنها به دنیا نگاه کنند. در این شرایط است که روابط بین ما بهبود پیدا خواهد کرد.ضمن این‌که بچه‌ها باور دارند که متفاوت بودن حق آنهاست، اما این حق را تنها برای خودشان قائل هستند.

آنها تصور می‌کنند حق دارند اندیشه‌ها، باورها و ارزش‌های والدینشان را زیر سوال ببرند یا به آنها توهین کنند اما این در حالی است که والدینشان باید به افکار، ارزش‌ها و خواسته‌های آنها احترام بگذارند.

اینها از عوامل آسیب روابط خانوادگی هستند. ما نباید تلاش کنیم دیگران را تغییر بدهیم و به شکل خودمان در بیاوریم و نباید اینگونه باشد که بگوییم باور‌های شما اشتباه است و باور‌های ما صحیح است.

اگر هم‌اندیشی اتفاق بیفتد و ما به باور‌های یکدیگر احترام بگذاریم فضای احترام و اعتماد ایجاد خواهد شد.

عامل دیگر، احترام متقابل است. یعنی در فضایی که به طور طبیعی احترام وجود دارد اعتماد هم می‌تواند رشد کند.

عامل بعدی اظهار محبت است. بعضی بچه‌ها فکر می‌کنند والدین وظیفه دارند به آنها اظهار محبت کنند اما فکر نمی‌کنند خودشان هم چنین وظیفه‌ای دارند. وقتی بچه‌ها نسبت به والدینشان اظهار محبت نمی‌کنند، فضای احترام آسیب خواهد دید.

نکته آخر این‌که بچه‌ها باید مشارکت در فضای جمعی را بپذیرند و پذیرش مسوولیت داشته باشند. در این حالت والدین نسبت به توانایی آنها مطمئن خواهند شد. خانه نباید برای فرزندان صرفا جایی برای گرفتن خدمات باشد. بلکه اعضای خانواده باید در یک همزیستی سالم، یکدیگر را در جهت رسیدن به اهدافشان کمک کنند.

پریشاد احمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها