نقدی بر فیلم «خصوصی» ساخته محمدحسین فرحبخش

نمایش زندگی خصوصی؛ آری یا نه؟

عجیب است که محمدحسین فرحبخش هر وقت کسی را در شرکت فیلمسازی‌اش وامی‌دارد فیلم بسازد، از او کمدی طلب می‌کند، اما نوبت به خودش که می‌رسد و دست به کار می‌شود، فیلم‌های جدی تولید می‌کند.
کد خبر: ۴۶۵۶۴۲

او در تجربه قبلی‌اش «عطش» هم با نیم‌نگاهی به فیلم «راه کارلیتو» (برایان دی‌پالما) یک فیلم اجتماعی و حادثه‌ای مهیج و تقریبا موفق ساخته بود و این‌بار نیز سراغ تقلید یا اقتباس از فیلمی دیگر رفته است. اصغر نعیمی که پیشتر «بی‌وفا» را به تهیه‌کنندگی یدالله شهیدی کارگردانی کرده بود، این‌بار در مقام فیلمنامه‌نویس با الهام از فیلم «بی‌وفا» ساخته آدریان لین، نسخه‌ای ایرانی و البته مجاز و منطبق بر فرهنگ ما، از آن اثر درخشان نوشته تا توسط فرح‌بخش به عنوان دومین تجربه کارگردانی، تولید شود.

«خصوصی» که اکنون روی پرده سینماهاست، در قیاس با ساخته پیشین کارگردانش از امتیازهای بیشتری برخوردار است و به نوعی بلوغ فرحبخش و فیلمنامه‌نویسش را در فیلمسازی نشان می‌دهد؛ هرچند فیلمنامه خصوصی در لحظاتی بشدت افت می‌کند و حتی از ضعف‌های مهمی هم برخوردار است، ولی به دلیل رعایت قواعد بازی (با تماشاگر)، در جذب مخاطب خود تا حدود زیادی موفق عمل می‌کند.

از جمله اشکالات اساسی فیلم، چندپاره‌ بودن آن در روایت و بهانه‌های بی‌منطق برای معرفی شخصیت‌های اصلی و معرفی در جهت رسیدن به داستان زناشویی و عاشقانه فیلم است. از این منظر، پرداختن به جنبه‌های اعتقادی و سیاسی ابراهیم (فرهاد اصلانی) و رقبایش، بی‌اهمیت و دور از ذهن جلوه می‌کند، یعنی اگر ابراهیم فقط یک فرد عادی، بدون سابقه و پیشینه مبارزاتی و انقلابی و حتی اگر همچنان اسیر افکار دُگم، افراطی و ظاهری در رفتار و گفتار ‌بود، امکان نداشت در چنین مخمصه‌ای گرفتار شود؟ پاسخ مثبت است و اتفاقا از این جهت با استناد به یکی از دیالوگ‌های کنایه‌آمیز پریسا زندی (هانیه توسلی) به ابراهیم، حرف‌هایی که از دهان ابراهیم و امثال او خارج می‌شود، بشدت بوی شعار می‌دهد. در ضمن نزدیک به 35 تا 40 دقیقه نخست فیلم و پیش از رسیدن به اولین شوک و گره اصلی، صرف روابط عاشقانه، خصوصی و پنهانی ابراهیم شده و این زمان طولانی برای نمایش اغواگری و دلبستگی یک زن و به دام ‌افتادن متدین ظاهرالصلاحی که روزگاری از قدرتمندان بوده و هنوز هم پشتش به جاهایی گرم است، کمی بیش از حد لازم طولانی و به همان نسبت خسته‌کننده می‌نماید.

به نظر می‌رسد این روایت لحظه ‌به ‌لحظه کنش‌ها و احساسات روابط خصوصی زوج پریسا و ابراهیم، ترفند نامناسبی برای افزایش آگاهی عمومی است؛ همان نیت خیری که ابراهیم یکسره از آن دم می‌زند. با این همه، فیلم لحظه‌های دوست‌داشتنی و خوشایندی هم دارد، از جمله حضور سرزده پریسا در منزل او و رفاقت با فروغ (لعیا زنگنه)، به آتش‌ کشیدن اتومبیل ابراهیم توسط پریسا و ارسال سی‌دی فیلم روابط‌شان برای ابراهیم و همسرش که سبب ترس او و پیش‌ رفتن تا آستانه بی‌آبرویی و سکته می‌شود. گرچه در نیمه دوم و پایانی فیلم، به خاطر نوع کارگردانی و شیوه بازی اصلانی، تماشاگر بسادگی حدس می‌زند او نقشه‌های شومی برای پریسا در سر می‌پروراند و این روشدن دست فیلمساز، باخت بزرگی برای یک ملودرام خانوادگی و عاشقانه است. از این‌رو پیام عاشقانه فیلم، خاصیت خود را از دست می‌دهد و نمی‌تواند مخاطب را در لحظه‌ای که لازم است، شگفت‌زده کند و سر ذوق بیاورد.

در عوض، پایان‌بندی فیلم با تبعیت از اثر لین و نجات ضدقهرمان از وضعیتی که در آن گرفتار آمده، ستودنی و کاملا مناسب با فضایی است که کارگردان در فیلمش فراهم آورده و این همان الگوی پیشتر خرج‌ شده‌ای است که در نمونه موفق «شوکران» (بهروز افخمی) نیز بر سر سیما ریاحی (هدیه تهرانی) آمد. با این همه، در این فرصت کوتاه فقط می‌توان گفت در فیلم تازه فرحبخش، چنان‌که ابراهیم با اشاره به زندگی‌اش با فروغ در تشریح آن برای پریسا می‌گوید: «همه‌ چی خوبه، ولی شور و هیجانی وجود نداره!»

احمدرضا حجارزاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها