گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

فرمول ضرب شست

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «فرمول ضرب شست»،«چند قطره اشک برای سه دختر راهی نور»،«بیداری اسلامی و میوه‌چینان»،«انتخابات مصونیت بخش»،«وحدت اصولگرایان و پریشانی تفرقه‌افکنان»،«پیراهن عثمان و جنگ رومیزی»،«گامی در مسیر وحدت ملی»،«آیا لایحه بودجه محقق می‌شود؟»،«ضرورت کنترل جریان سفته‌بازانه در بخش مسکن» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۵۵۷۶۲

کیهان:فرمول ضرب شست

«فرمول ضرب شست»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در ان می‌خوانید؛

1- هنوز 48 ساعت از خطبه های متین امام خامنه ای در نمازجمعه تهران نگذشته بود که نخست وزیر رژیم صهیونیستی، اعضای کابینه را فراخواند و با اشاره به این بیانات کلیدی از آنها خواست دیگر درباره تهدید نظامی علیه ایران سخنی نگویند؛ کمی محترمانه تر از این عبارت که «خفه خون بگیرید»! ایهود باراک وزیر دفاع و موشه یعالون معاون نخست وزیر، پنج شنبه گذشته در کنفرانس امنیتی هرتزلیا ادعا کرده بودند اسرائیل توان حمله به تأسیسات اتمی ایران را دارد. واکنش نتانیاهو پس از شنیدن بیانات ولی امر مسلمین جالب بود. «آقا» روز جمعه با رد ادعای دخالت ایران در حوادث بحرین، تصریح کردند «ما آنجایی که دخالت کنیم صریح می گوییم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه اش هم پیروزی جنگ 33 روزه و پیروزی جنگ 22 روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی با رژیم صهیونیستی مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این حرف نداریم...». اثر ضرب شست و سیلی آبداری که به اعتبار این کلمات در گوش سران اسرائیل نواخته شد، بسیار بیشتر از سیلی هایی بود که با انهدام غیرمترقبه دو ناوچه ساعر 5 و حدود 90 تانک اسطوره ای مرکاوا در جنگ 33 روزه به گوش صهیونیست ها نواخته شد. حالا آویوکوخاوی رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل می گوید 200 هزار موشک دوربرد و کوتاه برد، عمق تل آویو و هر جای دیگر اسرائیل را نشانه رفته اند.

نتانیاهو که خود در زیاده گویی کم از باراک و یعالون ندارد، نتوانست در برابر ضرب شست امام خامنه ای چیزی بگوید. در برابر حرف حق و ماجرایی که در انظار میلیاردها انسان کنجکاو واقع شده، چه بگوید؟! او فقط توانست به اعضای دولت خویش نهیب بزند «اصلا در مورد تهدید علیه ایران چیزی نگویید. این گونه سخنان چیزی جز زیان ندارد و موجب می شود اسرائیل در خط مقدم رویارویی با حکومت اسلامی ایران قرار گیرد و تلاش برای تحریم را با مشکل مواجه سازد. شما سخنان برخی رهبران منطقه را شنیدید که هیچ چیز مانع آنها نیست و به سادگی همسایگان (!؟) خود را تهدید به قتل عام می کنند. در روزهای اخیر درک کرده ایم که در چه محیطی زندگی می کنیم. سخنان رهبر ایران را درباره نابودی اسرائیل شنیدید». همین روزها اگر واشنگتن پست خبر می دهد «مقامات آمریکا به اسرائیل گوشزد کرده اند درگیری نظامی باعث تقویت و قدرتمندتر شدن ایران خواهد شد»، هاآرتص نیز بعد از گرفتن پیام ولی امر مسلمین نوشته است «جنگ 2006 با حزب الله لبنان، مصیبت بارترین جنگ برای اسرائیل بود. بر همین اساس اسرائیل باید پیش از هر اقدامی، خاطره جنگ لبنان را در ذهن مرور کند. اسرائیل در جنگ 33 روزه و 22 روزه، بیشتر از آنچه به دست آورد، از دست داد». ظاهرا ماجرا این است که رسانه های غرب کوشیدند تصویر و پیام نمازجمعه باشکوه تهران را سانسور کنند. اما آنها که باید می دیدند و می شنیدند، تمام پیام را گرفتند؛ چه آنجا که امام المسلمین با ظرافت تمام از کلمات صریح و صادقانه و حکیمانه، پتکی بر سر تهدیدکنندگان ساخت و چه آنجا که دریای مواج جمعیت از دانشگاه تهران تا وسعت بلوار کشاورز و خیابان طالقانی (بعد از تقاطع خیابان ولی عصر«عج») با فریاد تکبیر به خروش آمد. سرمای استخوان سوز و این همه جمعیت پاکباخته و مشتاق؟! آنها که باید پیام را گرفتند، اگرچه بسیاری از ناگفته ها ماند برای وقتش. «ولسنا نرعد حتی نوقع ولا نسیل حتی نمطر».

2- مقتدای انقلاب فرمودند «مهم ترین نقطه قوت ما در این 32 سال، عبارت است از غلبه بر چالش ها... یکی دیگر از نقاط قوت ما، بنیه قوی و ساخت محکم کشور و نظام ما در مواجهه با دشمنی هاست. ما در مقابل دشمنی ها مضطرب نمی شویم، نگران نمی شویم... تهدید به جنگ به ضرر آمریکاست؛ خود جنگ 10 برابر به ضرر آمریکاست». این غلبه بر چالش ها که دشمنان نیز هر روز بر آن شهادت می دهند، و شجاعت و طمأنینه و صلابت در برابر مستکبران از کجا آمد؟ پیتر جنکینز نماینده سابق انگلیس در آژانس (2006-2001) چند روز پیش به روزنامه تلگراف گفته است «9 سال پیش که اولین بار با دیپلمات های ایرانی مذاکره کردم، کاملا موافق محروم کردن ایران از هرگونه ظرفیت غنی سازی بودم ولی اینک مسائل را به گونه دیگری می بینم زیرا برخلاف سال 2003 خیلی چیزها تغییر کرده و غرب درباره اینکه ایران نباید غنی سازی کند، تقریبا در دنیا منزوی شده است... همه شواهد نشان می دهد شخصیت ایرانی ها با جسارت و بی اعتنایی به تهدیدهای ما همخوانی دارد نه کوتاه آمدن در برابر فشار». خاستگاه این مقاومت پیروز کجاست؟ وعده الهی که «رعب و هراس را در دل های کافران می اندازم» (انفال-12 و آل عمران- 151) از متن کدام قانونمندی و کدام فرمول ها جوشید؟ اینکه خداوند می فرماید «بأسهم بینهم شدید تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی. نزاع دشمنان میان خودشان شدید است. گمان می کنی یکی هستند درحالی که دل هایشان پراکنده است» (حشر- 4)، از کجا ناشی می شود و اردوگاه کفر و جبهه احزاب چگونه به آشفتگی میل می کند؟ «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» هست، ناکامی و محرومیت از رحمت و حمایت الهی هم هست. نقطه ثقل اقتدار ما کجاست و پاشنه آشیل ما کجا می تواند باشد؟

3- «امت و امام» ما به شهادت این 32سال، نه از شیطان بزرگ و نه شیطان کوچک نمی هراسند. نه از تهدیدهای آمریکا می هراسند و نه فریب می خورند و تن به سازش می دهند. این شجاعت و بصیرت هم مستظهر به قانون تغییرناپذیر الهی است. «انما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین. همانا شیطان منحصراً، دوستان و پیروان خود را می ترساند پس از آنان نهراسید و از خدا بترسید اگر که مؤمن هستید.» (آل عمران-175). باور داریم که «شیطان هیچ سلطه ای بر مؤمنان و اهل توکل به پروردگار ندارد. تسلط شیطان صرفاً بر کسانی است که پیروی او را می کنند.» (نحل- 99و 100). یقین آزموده مؤمنان است که «لله جنود السماوات و الارض» همه لشکریان آسمان و زمین، از آن خداست.» (فتح-7) یعنی که سپاه آمریکا و اسرائیل هم وقتی به عراق و لبنان یورش می برند، در خدمت خداوند هستند. اما همه این فرمول های قدرت، یک «کلید راهبردی» و یک نقطه «تمرکز و انطباق» دارد. کلید راهبردی، آیه29 سوره فتح است آنجا که ویژگی شاخص پیامبر خدا(ص) و پیروان او را «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»- سخت گیر و نفوذناپذیر در برابر کفار، و مهربان و عطوف در میان خویش- تعریف می کند. نقطه تمرکز و انطباق فرمول های قدرت، وفاداری به میثاق حق، حسن ظن به وعده های خداوند و اطاعت از اولیای الهی است. خداوند بشارت «فتح مبین» را معطوف به بیعت رضوانی می داند که اهل ایمان در بحبوحه تهدید و محاصره با رسول خدا بستند و در مقابل، سکینه الهی و وعده پاداش پیروزی قریب الوقوع بر آنان نازل شد.
این مهندسی قدرت می تواند مهندسی معکوسی نیز داشته باشد که همان مهندسی ضعف و آشفتگی و شکست است. بنی اسرائیل از چنگال فرعون و هامان نجات یافتند و خود را قوم برگزیده خدا دانستند اما آن قدر «نقض پیمان» کردند و کلمات الهی را به میل خویش وارونه کردند و دور زدند که مورد «لعنت» قرار گرفتند؛ یعنی رابطه آنها با کانون قدرت برای همیشه قطع شد. دلهاشان را به امر خدا قساوت گرفت تا نتوانند به سوی پروردگار و قدرت و رحمت لایزال او بازگردند. «فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه ًیحرّفون الکلم عن مواضعه» (مائده- 31). ما و نخبگان ما- و هیچ قوم دیگری- از شمول تبعات پیمان شکنی و بی وفایی مستثنا نیستیم، همچنان که از آثار وفاداری به میثاق. عجیب است. شاید تصور شود پیمان شکنی ادامه نفاق است اما آیه 77 سوره توبه تأکید می کند «به خاطر اینکه پیمان شکستند و آن را دروغ خواندند، خداوند نفاق را در دل های آنها قرار داد.» عظمت قصه برای ما معلوم است؟ برسر پیمان نماندن و نقض میثاق، آدمی را منافق می کند- مانند منافقین عجیب و غریبی که در روزگار امیرمؤمنان(ع) و در تاریخ 23ساله انقلاب ما پدیدار شدند- منافق اصالتاً کسی است که به خداوند بدگمان است. «و خداوند عذاب می کند منافقان و مشرکان را که سوءظن به پروردگار دارند. حوادث ناگواری را که برای مؤمنان انتظار می کشند، بر خود آنان نازل می شود و غضب و لعنت الهی نیز شامل آنهاست» (فتح- 6). نتیجه این می شود که انسان و گروه بدگمان به خدا، به شیاطین و مستکبران پناه می برد، فریب لبخند دشمن را می خورد و در برابر ارعاب ها، کم می آورد. «و ای پیامبر پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه هرگاه او طرحی ریخت، شیطان القائاتی کرد سپس خداوند آیات خود را محکم ساخت تا القائات شیطان را مایه فتنه و گمراهی کسانی قرار دهد که قلبهایشان بیمار و دچار قساوت است». (حج- آیات35و 25)

4- وعده نصرت الهی حق است اما فقط برای آنها که «قالوا ربّنا الله ثم استقاموا». مؤمنان و مجاهدانی که پشت به میثاق و بیعت الهی کردند، تمام سرمایه سالها مجاهدت و جانبازی و شکنجه و زندان را یک شبه به آتش کشیدند. قرآن حکیم تصریح می کند کار اینان عین حماقت است. «دست خداوند بالاتر از دست دشمنان است. پس هرکس پیمان بشکند، به زیان خود پیمان شکسته و هر که به عهد خود با پروردگار وفا کند، پاداش بزرگی به او داده خواهد شد.» (فتح-01) و نیز «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعده قوه » انکاثا... و مانند آن زن عرب- که به حمقاء معروف شد- نباشید که رشته خود را بعد از تابیدن و محکم کردن، وا می تابید و می گشود... سوگندها و پیمان های خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید به خاطر اینکه گروهی جمعیت شان بیشتر از جمعیت شماست... چنین نکنید که در این صورت قدم شما بعد از ثبات می لغزد و (طعم تلخ) بدی را می چشید... و همانا صابران را بهتر از آنچه می کردند پاداش می دهیم. هرکس از زن و مرد، عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد، همانا او را به حیات طیبه زنده می داریم و پاداش آنان را بهتر از آنچه می کردند، می دهیم» (آیات29 تا 79 سوره نحل).

5- ملت و نخبگان ما می توانند به فضیلت «برادری» پیامبر اعظم(ص) برسند. پیامبر فرمود «دوست دارم برادرانمان را ببینیم.» اصحاب پرسیدند آیا ما برادران تو نیستیم؟ و پاسخ شنیدند «شما اصحاب من هستید اما برادران ما کسانی هستند که هنوز نیامده اند.» در تفاسیر قرآن- از جمله تفسیر نمونه- و ذیل آیه شریفه «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»، به گفت وگوی مشابه پیامبر(ص) با اصحاب اشاره شده و اینکه پیامبر درباره «برادران» خویش فرمود «آنها بعد از من می آیند و مرا نمی بینند. برای هر کس از آنان اجر 05نفر از شماست چراکه شما در شرایطی هستید و یارانی دارید که در کار خیر یاریتان می کنند.» شرط اخوت با پیامبراعظم(ص)، نفوذ ناپذیری و سخت گیری در برابر کفار و مهربانی در میان مؤمنان است. آیا سیاستمداران و اصحاب خطابه و رسانه و احزاب ما چنان که باید به این راهبرد پایبند بوده اند؟ امام صادق علیه السلام می فرماید «مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمی کند و او را خوار نمی سازد و به او خیانت نمی کند. و سزاوار است بر مسلمانان سخت کوشی در پیوند با یکدیگر و تعاون در عطوفت نسبت به هم... تا اینکه چنان باشید که خداوند عز و جل می فرماید: رحماء بینهم؛ مهربان باهم و دلسوز نسبت به امور پنهان آنان بر شما چنان که انصار رسول خدا بودند».

ایام مبارک دهه فجر، ایام تجدید میثاق و بیعت دوباره است. یا ایهاالذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم... لبیک یا رسول الله!

خراسان:چند قطره اشک برای سه دختر «راهی نور»

«چند قطره اشک برای سه دختر راهی نور»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛آقا چرا بچه های مردم را به کشتن می دهید؟ چرا به فکر جان این بچه های بی گناه نیستید؟

اصلا چرا این بچه ها را به این مناطق می فرستید؟ چرا مراقبت های اساسی و لازم را انجام نمی دهید؟

چرا این دانش آموزان و دانشجویان را با قطار به این مناطق اعزام نمی کنید؟ این حرف ها و سوالاتی از این قبیل بالاخره هرچند هم کم تعداد در میان برخی از مردم مطرح می شود.

البته پاسخ این سوالات هم وجود دارد و تا حد زیادی با پاسخ های منطقی می توان افراد سوال کننده را قانع کرد.

یکم- از جمله این که احتمال بروز سانحه و تصادف در هر سفری وجود دارد چه سفر یک سفر سیاحتی و گردشگری خانوادگی یا اردویی باشد و چه سفری زیارتی و معنوی خانوادگی یا اردویی؟

دوم- دانش آموزان و دانشجویان اعزامی به مناطق جنگی دوران دفاع مقدس با میل و رغبت و به صورت داوطلبانه در کاروان های راهیان نور ثبت نام می کنند، حتی از این عزیزان مبالغی نیز به عنوان هزینه سفر دریافت می شود. با این وجود هرساله تعداد زیادی از داوطلبان همچنان در نوبت اعزام می مانند. گر چه طرح اعزام دانش آموزان در قالب تحول درس آمادگی دفاعی جای تأمل و بررسی جدی دارد.

سوم- پس از سانحه دلخراش جان باختن ۲۲تن از دانشجویان شرکت کننده در کاروان راهیان نور در اسفند ۸۶ اقدامات قابل قبولی برای تامین امنیت این سفرها انجام شده است.

با این وجود چند نکته اساسی درباره اعزام کاروان راهیان نور قابل طرح است که باید بیش از پیش نه تنها مورد توجه مراجع و مسئولان ذی ربط استانی بلکه باید مورد توجه مسئولان کشوری هم قرارگیرد.

۱ - دانش آموزان و اکثر قریب به اتفاق دانشجویان شرکت کننده کاروان های راهیان نور به خاطر کم بودن سن و سالشان و گذشت بیش از ۲۰ سال از پایان جنگ تحمیلی و رحلت امام (ره)، نه امام را دیده اند و نه حتی یک نفر از شهیدانی که در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده اند.

این عزیزان شرایط خاص دوران دفاع مقدس را هم ندیده اند.

این عزیزان در عصر و شرایطی زندگی می کنند که هزاران سایت و وبلاگ در فضای مجازی هزاران برنامه را در قالب ناتوی فرهنگی طراحی و اجرا می کنند، حتی برخی رسانه ها و بعضی برنامه های رسانه ملی نیز رنگ و بویی از فرهنگ حاکم بر آن دوران را ندارد.

همچنین عرفان های کاذب و دروغین و فرقه های گوناگون در فضای مجازی و غیرمجازی جولان می دهند.

هم چنین خواسته یا ناخواسته الگوهای غیرمعنوی و غیربومی را برخی در عرض الگوهای واقعی و بومی کشور در عرصه های گوناگون از جمله حماسه آفرینان دفاع مقدس قرار می دهند و بعضا بی تعارف قصد خارج کردن این الگوهای واقعی را از عرصه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی کشور دارند.

اشرافی گری و تجمل گرایی، خانه های آنچنانی، مبلمان های آنچنانی، ثروت های بادآورده و رانت  های آنچنانی و فساد بانکی ۳هزار میلیاردی هم که در خلاء قانون مداری و نظارت دقیق چهره کریه خود را به نمایش می گذارد.

اما با همه این اوصاف این اصالت انقلاب اسلامی و برکت خون شهدا و اخلاص این یاران امام زمان (عج) و ولایت و فداییان و سربازان دین و میهن است که جذابیت و جاذبه ای چنین قوی و جانفزا دارد که نوجوانان و جوانان میهن اسلامی را چنین عاشقانه به سوی خود جذب می کند.

و آن خلوص نیت های خدایی و خون های پاک است که چنین جذبه ای در دل پاک و روشن این عزیزان می آفریند.

و این مسئولان هستند که وظیفه دارند و باید قدر این رویش ها و زایش های معنوی و معرفتی انقلاب و دفاع مقدس را بدانند و تا می توانند از این سرمایه ها و ذخایر گرانقدر انسان های پاک و معنویت گرا و شهید باور که برکت مدارس و دانشگاه ها و خانواده ها و کشور هستند محافظت کنند.

استفاده حداکثری از مسیرهای ریلی و قطارهای کشور، ابتدایی ترین و کمترین سهم فرزندان این سرزمین برای اعزام به مناطق جنگی سال های دفاع مقدس است که متأسفانه چنین ظرفیتی حتی برای شهرهایی مانند مشهد مقدس که یکی از مراکز اصلی ریلی و قطار محسوب می شود مهیا نیست. مگر اعزام کاروان راهیان نور یک اقدام فرهنگی موثر و یک حرکت معرفت افزا و معنویت گرا و بسیار اثربخش در روح و روان جوانان این مرز و بوم نیست؟ پس باید «ظرفیت های ملی» هم برای این «اقدام ملی فرهنگی» به تمامت در اختیار قرار داده شود.

نه این که بشنویم که سیستم ریلی و قطار کشور برای اعزام دانش آموزان و دانشجویان راهیان نور امکانات لازم و کافی را ندارد!

نمی دانم چه چیزی مهمتر از حفظ جان این نوگلان سراسر مهر و عاطفه و معنویت و خداباور است که برخی آقایان اگر نگوییم برای اعزام کارشکنی می کنند می توانیم بگوییم که قصور کرده اند و همچنان قصور می کنند؟ آیا جان حتی یکی از این ۳ دختر معصوم دانش آموز شرکت کننده کاروان راهیان نور که ۳ روز پیش بر اثر سانحه واژگونی اتوبوس تا عرش خدا پر کشیدند به هر هزینه ای رجحان و برتری ندارد که برخی کمبود واگن و قطار را بهانه قرار دهند برای پوشش کامل ندادن به کاروان راهیان نور؟ البته امیدوارم کسی در این رابطه عمدا مقصر نباشد. اما سوال این است که اگر کارشکنی، تقصیر یا قصوری متوجه فرد یا افرادی هست، چگونه می خواهند پاسخ کوتاهی یا تقصیر خود را بدهند؟ آیا اگر یکی از این عزیزان دختر خودتان بود باز هم میزان همکاری شما با این کاروانیان نور همین اندازه بود؟

۲ - حتی اگر در برخی موارد مجبور به اعزام کاروان راهیان نور با اتوبوس هستیم واقعا نمی توان و نباید اسکورت های حفاظتی پلیس راه، بسیج و یا مانند آن را به شکل جدی و اثرگذار همراه این کاروان ها کنیم.

آیا در صورت اجبار به اعزام این عزیزان مان با اتوبوس نباید این اتوبوس ها همه شرایط ایمنی را به طور کامل دارا باشند که هیچ گاه نشنویم مثل آن چه درباره این اتوبوس واژگون شده در برخی خبرها آمده که سیستم ترمزش آن چنان که باید عمل نکرده است؟

آیا در صورت اجبار استفاده از اتوبوس در برخی مسیرها نباید رانندگان این وسایل نقلیه به طور ویژه آموزش ببینند و توجیه شوند و مسائل ایمنی را به طور کامل رعایت کنند تا شنیده نشود که مثلا سرعت این اتوبوس زیاد بوده است.

آیا نباید در هر یک از این اتوبوس ها یک نفر از مسئولان اعزام به طور جدی بر همه امور اتوبوس و از همه مهمتر نوع رانندگی راننده نظارت جدی و دخالت موثر داشته باشد؟ و هر جا لازم بود تذکر دهد و وارد عمل شود.

۳ - ای کاش برخی مجلسیان و دولتمردانی که برای کنترل بازار ارز و سکه یقه چاک می دهند که باید خیلی پیشتر از این ها چاره ای اساسی می اندیشیدند، نیم نگاهی هم به تامین امنیت تمام عیار نوجوانان و جوانان داوطلب شرکت کننده در کاروان راهیان نور که هر کدام ذخیره ای بس گرانقدرتر و غیرقابل مقایسه با هر معدن الماس و یاقوتی هستند، می داشتند و «برنامه ای ملی» و «بودجه ای ملی» و «مسئولانی» کاملا پاسخ گو و ظرفیت و امکانات ملی برای این اقدام «ملی فرهنگی» در نظر می گرفتند نه این که به دلایل گوناگون شاهد باشیم که گاه حتی از در اختیار گذاشتن چند واگن قطار به این عزیزان مضایقه می شود!

۴ - باید پای حرف و روایت های شیرین و از سویدای دل برخاسته اهل کاروان راهیان نور نشسته باشی که ببینی دیدار آن ها با جای خالی شهدا در جبهه ها چه غوغا و شور و حالی در دل و جان شان به پا کرده و چه سرمایه های معنوی برایشان ذخیره کرده، باید پای صحبت حتی آن خانم مسیحی لهستانی نشسته باشی که با حضور در مناطق جنگی به هنگام اعزام کاروان راهیان نور، به آنچنان معرفت و معنویتی دست می یابد که مشتری و مسافر و همراه این کاروانیان می شود، تشهد بر زبان جاری می کند به آغوش اسلام می آید و به درگاه خدا سجده گزار می شود.

۵ - در روایاتی آمده است که حتی خطر کردن برای زیارت کربلای سرور و سالار شهیدان مباح است، این جوانان و خانواده هایشان چون حقیقت شهیدان کربلاهای مکرر دفاع مقدس ایران را در ادامه حقیقت عاشورا و کربلای حسین بن علی می دانند حتی خطر سفر به این مناطق را به جان می خرند و حادثه دیدن و حتی به لقاء الله پیوستن و تا عرش پر کشیدن در این راه را چون شهادت در راه زیارت کربلای حسین می دانند، چه بنیاد شهید آنان را شهید به حساب بیاورد چه نیاورد!!

اما آنان که خدای ناکرده تقصیر یا قصوری در برنامه ریزی های ضروری و یا مضایقه امکانات از جمله قطار کرده اند چه پاسخی در محضر شهیدان و خدای شهیدان خواهند داشت؟ امیدوارم هیچ کس در این مقوله تقصیری نکرده باشد. و جمله آخر با این ۳ دختر دانش آموز پاک دل و پاک طینت و فرشته خو که دور از محل تولد خود و در غربت از حرم و بارگاه مولای خود علی بن موسی الرضا تا عرش خدا پرکشیدند، این کمترین و بسیاری از مردم این سرزمین به شما که در عرش خدا و نزد فرشتگان آبرومندید التماس دعا می گوییم و برای خانواده های بزرگوار و حق باور و راضی به رضای خداوند شما صبر جمیل و اجر جزیل از درگاه خداوند منان مسئلت می کنیم.

امید که خداوند توفیق شهادت را روزیمان فرماید. 

جمهوری اسلامی:بیداری اسلامی و میوه‌چینان

«بیداری اسلامی و میوه‌چینان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛واقعیت‌های ملموس در کشورهائی که ظرف یکسال گذشته صحنه انقلاب‌های مردمی بودند و دیکتاتورهای آنها سقوط کردند، نشان داد که "بیداری اسلامی" عامل اصلی انقلاب در این کشورها بوده است ولی آیا نتیجه هم همین خواهد بود؟

هر چند نمی‌توان منکر وجود گروه‌های ملی، کمونیست و سکولار در میان مخالفان نظام‌های حکومتی کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن شد، لکن این واقعیت نیز غیرقابل انکار است که آنچه قیام‌های مردمی در این کشورها را سازمان‌دهی کرد و به سرانجام رساند، انگیزه‌های اسلامی مردم بود. گروه‌های غیراسلامی نیز با اسلامی‌ها همراهی کردند و به همان اندازه که اکنون در مجالس تونس و مصر کرسی به دست آورده‌اند در این انقلاب‌ها سهم داشتند.

در انتخابات مجلس مصر، اسلامی‌ها 70 درصد کرسی‌ها را تصاحب کردند و 30 درصد بقیه، سهم گروه‌های دیگر شد. این، می‌تواند نشان دهنده میزان حضور اسلامی‌ها و غیراسلامی‌ها در انقلاب نیز باشد. همین نسبت را می‌توان در تونس نیز در نظر گرفت ولی در یمن و لیبی احتمال بالاتر بودن سهم اسلامی‌ها زیاد است. بطوری که ممکن است گروه‌های دیگر حضوری کمتر از 10 درصد داشته باشند. این واقعیت را علاوه بر شرایط خاص فرهنگی این دو کشور، از شعارهای آنها در راه پیمائی‌های این روزها که با دست نوشته‌های "الاسلام هوالحل" (چاره کار فقط اسلام است) اعلام می‌نمایند، می‌توان تشخیص داد.

در عین حال، نباید از کشورهائی همچون مصر، تونس، لیبی و یمن انتظار داشته باشیم به نظام حکومتی مشابه آنچه در ایران تأسیس شده است روی آورند. شرایط این کشورها از جهات مختلف با ایران متفاوت است و نظام حکومتی آنها نیز براساس همین شرایط اقتضائاتی دارد که آن را متفاوت می‌کند. آنچه قطعی است اینست که نظام‌های حکومتی در این کشورها، سکولار یا لائیک نخواهند بود و حتی صبغه اسلامی نیز خواهند داشت هر چند میزان حضور احکام و مقررات اسلامی در قوانین هر کشوری با کشور دیگر متفاوت خواهد بود.

علاوه بر این، یکی از آثار مهم حضور بیداری اسلامی در کشورهای عربی انقلاب کرده این خواهد بود که حاکمان با آراء مردم و در انتخابات آزاد تعیین خواهند شد و همین امر، عدم وابستگی دولت‌ها به بیگانگان را تضمین خواهد کرد. این، یعنی تأمین استقلال و آزادی در این کشورها، همان چیزی که گمشده مردم بود و اکنون به برکت این بیداری و قیام و البته به بهای سنگین تقدیم هزاران شهید به دست آمده است.

نکته حساسی که باید مورد توجه قرار گیرد اینست که همواره در انقلاب‌ها آنچه از اصل به دست آوردن استقلال و آزادی مهم‌تر است، حفظ آنهاست. چه بسا انقلاب‌های مردمی و حتی دینی که به برکت فداکاری‌ها و ریخته شدن خون‌های زیاد به ثمر رسیدند ولی ادامه نیافتند و حتی به ضد خود تبدیل شدند و حکومت‌های فراهم آمده از آنها سر از استبداد و دیکتاتوری در آوردند. خطرهای دیگری نیز بعضی انقلاب‌ها را تهدید کرده و آنها را از مسیر اصلی منحرف ساخته‌اند که اکنون همان خطرها در کمین انقلاب‌های کشورهای عربی هستند.

در مصر، وجود سلفی‌ها در کمیت قابل ملاحظه ای، که خود را در انتخابات مجلس این کشور نشان داده، اکنون یک خطر عمده است. سلفی‌ها حدود یک چهارم کرسی‌های مجلس جدید مصر را در اختیار دارند و این به معنای حضور قابل توجه آنها در بدنه نظام حکومتی این کشور تازه انقلاب کرده است، زیرا سلفی‌ها با تفکر افراطی خود می‌توانند انقلاب مصر را به ورطه هولناکی بکشانند که از دل آن یک تفکر تفریطی در قالب سکولاریسم ظاهر شود و در آینده‌ای نه چندان دور، خود را بر نظام حکومتی مصر تحمیل نماید.

اخوان المسلمین، که حدود دو برابر سلفی‌ها در مجلس مصر حضور دارند، در عین حال که دارای مشی اعتدالی هستند، متأسفانه گرفتار تفکر لیبرالی شده‌اند و همین امر می‌تواند آنها را از چشم مردم بیاندازد و راه را برای افراطیون سلفی هموار نماید. سلفی‌ها نیز با سوءاستفاده از این فرصت و دنبال کردن مشی افراطی خود، همان بلائی را بر سر انقلاب مصر خواهند آورد که همواره عناصر افراطی بر هر جامعه‌ای نازل می‌کنند.

مسامحه در برابر رئیس شورای نظامی حاکم بر مصر که دستش به خون ده‌ها نفر از انقلابیون مصری آلوده است و موضع عجیب اخوان المسلمین درباره قرارداد ننگین کمپ دیوید که خود را به آن وفادار اعلام کرده، از نشانه‌های بارز مشی لیبرالی و غیرانقلابی گروه اخوان المسلمین مصر است.

چگونگی برخورد با مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی از قبیل استمرار روابط سیاسی با آن، ادامه کار سفارت این رژیم در قاهره، ادامه فروش گاز به صهیونیست‌ها، نوع تعامل با مسأله فلسطین و بسیاری مسائل دیگر که به زودی در دستور کار حاکمیت جدید مصر قرار خواهند گرفت، از موضوعاتی هستند که گروه اخوان المسلمین را با آزمون دشواری مواجه خواهند کرد.

بافت اجتماعی مصر، سابقه گروه‌های غیراسلامی در جامعه مصر، نفوذ غرب در این جامعه، ماهیت فکری سلفی‌ها که در عملکرد آنها به ویژه در جایگاه قانون‌گذاری و مسئولیت‌های سیاسی ظاهر خواهد شد و از همه مهم‌تر توقعات انقلابیون مصری که در زمینه‌های مختلف بسیار بالاست، اقتضائاتی دارد که اگر رهبران اخوان المسلمین نتوانند آنها را درک نموده و به موقع برآورده کنند، خطری که در کمین است انقلاب نوپای مصر را تهدید خواهد کرد. این، خطری است که سایر کشورهای انقلاب کرده عربی را نیز تهدید می‌کند. اکنون سلفی‌ها در شکل و شمایل گوناگون درحال نفوذ در نظام‌های حکومتی این کشورها هستند و از شرایط خاص حاکم بر جوامع انقلاب کرده سوءاستفاده می‌کنند. قدرت‌های استعماری و سلطه گر غربی نیز با درک همین واقعیت، به صورت پنهانی از سلفی‌ها حمایت می‌کنند تا در موقع مقتضی بتوانند از آب گل آلود شده در اثر برخوردهای افراطی و تفریطی، ماهی مقصود را بگیرند و این انقلاب‌ها را مصادره نمایند و به مسیری که خود می‌خواهند هدایت کنند.

این واقعیت‌های غیرقابل انکار، وظیفه کسانی را که برای حمایت از موج بیداری اسلامی و گسترش آن مسئولیت‌هائی برعهده گرفته‌اند، سنگین می‌کند. آنها باید بدانند که با نشست و برخاست‌ها نمی‌توان به جائی رسید. کسانی که برای این موج "بیداری اسلامی" نام و عنوان "بهار عربی" را در نظر گرفته اند، بی‌صبرانه در انتظار فصل میوه چینی هستند تا با ترفندهای عملی خود، میوه‌ها را به سبدهای خود سرازیز کنند. 
 
رسالت:انتخابات مصونیت بخش

«انتخابات مصونیت بخش»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می‌خوانید؛محمود فرشیدیدشمنان مردم همواره فرهنگ انزوا و ترس از اجتماع را رواج داده‌اند و توصیه کرده‌اند که: «دلا خو کن به تنهایی که از تن‌ها بلاخیزد» چرا که از ارتباط و پیوستن انسان‌ها به یکدیگر و سیل خروشان مردم وحشت داشته‌اند. اما امام خمینی (ره) که به دلیل آگاهی از مبانی اسلامی،‌شناختی واقع‌بینانه از جامعه داشت با تکیه بر نیرویی که خداوند در همدلی و همراهی مردم قرار داده است، توانست رژیم شاهنشاهی را ساقط کند و حکومتی براساس مردم‌سالاری دینی بنیان نهد و با همین شناخت و باور بود که همواره ضرورت حضور مردم را در صحنه،‌خصوصا در انتخابات، به مردم و مسئولین یادآور می‌شد و از آن به عنوان یک تکلیف و پشتوانه حکومت یاد می‌کرد.

با این نگاه، انتخابات در نظام مردم‌سالاری دینی، امتحان و مسابقه‌ای هیجان‌برانگیز است که بازنده‌ای ندارد مگر آنکه کسی در امتحان «جرزنی» کند و در پایان این مسابقه و رقابت فشرده، مردم به عنوان داور در یک کمیته ارزشیابی به بزرگی کشور گردهم می‌آ‌یند و در فضایی آرام به گزینه یا گزینه‌ها نمره می‌دهند و به همین سادگی و متانت، رئیس‌جمهور یا نماینده‌ای را کنار می‌گذارند و فرد یا افرادی را جایگزین می‌کنند و پس از ادای این فریضه و تفویض قدرت، همه به زندگانی خویش باز می‌گردند تا حضور متکثر انتخابات به «وحدت» جامعه، خدشه‌ای وارد نیاورد و به راستی چه راهکاری کارآمدتر از این می‌توان برای مهمترین مسئله جامعه، یعنی امر حکومت، پیشنهاد و پیش‌بینی کرد؟!

برگزاری انتخاباتی این‌چنین آثار و برکات فراوانی برای جامعه دارد، از جمله:
نیاز مسئولان به مردم و احساس مسئولیت مردم در قبال تعیین سرنوشت خویش را یادآوری می‌کند و موجب تقویت دلبستگی مردم به حکومت می‌شود.

جهت‌گیری کارگزاران حکومت از طریق مراجعه به آرای عمومی، تصحیح می‌شود زیرا انتخابات صحنه‌ای است برای تضارب افکار گوناگون در ارتباط با حل مشکلات کشور، که آرای عمومی مهمترین اولویت‌ها و بهترین راه حل‌ها را مشخص می‌کند.

انتخابات فرصتی است برای شناسایی استعدادهای جدید و ورود نیروهای تازه نفس به گردونه حکومت که موجب ارتقای جایگاه و اعتبار ملت ایران نزد جهانیان می‌شود و حکایت از بینش سیاسی مردم ما دارد.

در انتخابات مجلس، مجلسی قوی،‌موجب تقویت نظارت بر قوه قضائیه و قوه مجریه می‌شود.
برای حل مشکلات، روح امید در ملت می‌دمد.

اما از همه مهمتر آنکه انتخابات بخصوص در شرایط کنونی، موجب مصونیت بخشی به کشور می‌شود. چنان که مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه به این نکته مهم اشاره و یادآوری فرمودند که: «ملت عزیز ایران بدانند و می‌دانند که حضور مردمی،‌ اصلی‌ترین عاملی است که هیبت ایران را به رخ دشمنان می‌کشد و دشمنان را از تعرض به این کشور می‌ترساند.» (1)

هزینه‌ای که هر ملتی برای برگزاری یک انتخابات باشکوه می‌پردازد در برابر دستاوردهای عظیم این حضور شکوهمند‌، بسیار اندک است و اهمیت این دستاوردهای عظیم تنها با فقدان این حضور شکوهمند احساس می‌شود، یعنی زمانی که ملتی به دلیل عدم حضور فعال در حمایت از دولت و حکومت خویش دشمن را به طمع تجاوز می‌اندازد و استقلال خود را به خطر می‌افکند. به همین دلیل است که دشمنان ملت ایران بی‌وقفه تلاش می‌کنند تا مردم ما را از حضور در انتخابات مایوس نمایند زیرا ملتی که مایوس شد آماده شکست و سزاوار پذیرش سلطه دشمن است. اما ملتی که شور و امید در رگ‌هایش می‌جوشد دائما در طریق پیشرفت گام بر می‌دارد و هر روز قله‌های تازه‌ای را فتح می‌کند.

خوشبختانه انتخابات در کشور ما به برکت پشتوانه دینی و نگاه تکلیفی مردم به آن همواره با شور و نشاط خاصی برگزار شده است اما هر انتخاباتی و از جمله انتخابات مجلس نهم ویژگی‌های خاص خود را دارد که می‌بایست مورد واکاوی و تحلیل قرار گیرد تا افکار عمومی جامعه با آگاهی بیشتری در صحنه انتخابات حضور یابند.

از جمله آنکه انتخابات مجلس نهم، نخستین انتخاباتی است که پس از فتنه 88 دشمن برگزار می‌شود واز طرفی دشمن و معدود فریب خوردگان یا وابستگان به دشمن، همچنان سر ناسازگاری و ستیز با ملت را دارند و از طرف دیگر چه بسا هنوز آثار جراحت‌هایی که این فتنه بر پیکره ملت وارد آورده است کاملا التیام نیافته باشد و لذا برگزاری انتخابات در فضایی رقابتی موجب یاس دشمن و تسریع در ترمیم آن جراحات خواهد بود. در این زمینه مقام معظم رهبری به دست اندرکاران بررسی صلاحیت‌ها توصیه فرمودند که: «سطح صلاحیت‌ها را آنقدر بالا نبرند که عده کمی احراز صلاحیت شوند.» (2) عامل دیگری که در افزایش مشارکت مردم و در نتیجه ارتقای مصونیت بخشی انتخابات، موثر می‌باشد رقابت سالم در انتخابات است. نامزدهای انتخابات باید الگویی از رقابت سالم را در برابر چشم جهانیان و خصوصا کشورهای اسلامی به نمایش بگذارند. و لذا مسئولان اجرایی و هیئت‌های نظارت باید از بد اخلاقی‌های انتخاباتی آنچنان پیشگیری کنند که بر همگان ثابت شود نظام اسلامی در برگزاری انتخاباتی با رقابت سالم با کسی تعارف ندارد.

پی نوشتها:
2 و 1- خطبه نماز جمعه مقام معظم رهبری

تهران امروز:وحدت اصولگرایان و پریشانی تفرقه‌افکنان

«وحدت اصولگرایان و پریشانی تفرقه‌افکنان»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سید جواد سادات رضوی است که در آن می‌خوانید؛اصولگرایان نشان دادند که وحدت در عمل سیاسی قابل دستیابی است. به‌رغم تلاش‌ها و کوشش‌های تخریبی بسیاری که صورت گرفت، اصولگرایان با جدیت بر محور وحدت و یکپارچگی در عین تنوع و تکثر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی اصولگرا، پافشاری کردند.

نشانه‌ها حاکی از آن است که اصولگرایان با اقبال عمومی مواجه خواهند شد چرا که افکار عمومی از تنش و تفرقه‌ بیزار است و در برابر آن واکنش نشان می‌دهد.

از سوی دیگر آنان که مسیر خود را از اصولگرایان جدا کرده‌اند، از هم‌اکنون نگران آینده سیاسی خویش هستند. براساس برآوردها، رقبای سیاسی اصولگرایان از بخت چندان زیادی برای کسب کرسی های مجلس برخوردار نیستند.

در اوضاع و احوال کنونی از جریان اصولگرایی همین انتظار می‌رفت که رفتارشان وحدت‌محور باشد. اختلاف سلیقه‌های جزئی در جریان سامان‌دادن به لیست‌های انتخاباتی در تهران و دیگر شهرها، مانع از آن نشد که اصولگرایان با همراهی و همدلی گونه‌ای همگرایی سیاسی در طیف خویش ایجاد کنند.

با این حال انتظار می‌رود که وحدت اصولگرایان همواره ادامه داشته باشد و لیست‌های تهران و شهرستان‌ها مستقل از سایر جریانات باشد و از آوردن افراد و اشخاص مشترک با سایر لیست‌ها پرهیز شود چه در این صورت احتمال دارد سایر جریان‌ها و اضلاع جبهه نیز به اشتراک‌گذاری یا مشترک‌گیری با سایر لیست‌ها بپردازند و عملا باعث تشتت در نظر رای‌دهندگان شوند. وحدت‌شکنان نباید سودی از تفاهم، اتحاد و همدلی خیل گسترده‌ای از اصولگرایان داشته باشند.

مردودین فتنه 88 و منحرفین، به رغم هجمه‌های تبلیغاتی ـ رسانه‌ای خود نتوانستند به اهداف و اغراض سوء خود دست یابند. در واقع اصولگرایان با حفظ وحدت، میزان ولایتمداری خویش را نشان دادند اما برخی از جریان‌های تفرقه‌افکن در عمل فاصله‌گذاری با ولایت را نمایان ساختند.

اکنون باید منتظر آینده بود و ثمره شیرین وحدت را در روز انتخابات چشید. گوارایی میوه وحدت، ملت را شاد و دشمن را سرافکنده خواهد کرد. دشمنی که از مدت‌ها پیش کوشیده است چنین القا کند که یأس سیاسی مردم را فرا گرفته است. انتخابات مجلس نهم نشان خواهد داد که امید و شادابی و نشاط سیاسی در مردم بیشتر از پیش شده و جریان اصولگرایی از یک‌سو با ولایت‌پذیری، نظام را پشتیبانی می‌کند و از سوی دیگر ریشه‌های ژرفی در لایه‌های مختلف اجتماعی دارد.

مردم سالاری:پیراهن عثمان و جنگ رومیزی

«پیراهن عثمان و جنگ رومیزی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛پرونده  اتمی ایران آنقدر حجیم است که برای صفحات آن شاید چندین هکتار فضا نیاز باشد. ایستادگی و مقاومت ایرانیان، منفعت طلبی برخی رفقا، حملات غربی ها و دشمنان ایران، همه و همه پرونده ای مهلک برای غربی ها ساخته است. آن هم نه به دلیل حمایت قدرت های سابقا بلوک شرق که در طول سالیان سال که غرب برای تهران خط و نشان می کشید همواره برخی کلمات به عنوان کلید واژه تکرار می شدند; البته این موضوع در پرونده های دیگری همچون القاعده، عراق، افغانستان و تمام کشورهایی که در جبهه مقابل غرب تلقی می شوند، تکرار شده است.  واشنگتن و به خصوص تل آویو همواره گفته اند «گزینه حمله به ایران روی میز است»; آنها مدعی هستند «تهران ممکن است به تسلیحات هسته ای دست یابد و امنیت اسرائیل و ایالات متحده یک امر حیاتی برای جامعه جهانی است». اقدامات خرابکارانه علیه فعالیت های هسته ای ایران یکی از اصول اصلی دیپلماسی کاخ سفید، پنتاگون، موساد، اتحادیه اروپا و در نهایت آژانس انرژی اتمی محسوب می شود و در همین راستا تحریم های رنگارنگی علیه تهران وضع شده است تا آنکه ماه گذشته میلادی (23 ژانویه) تحریم های سخت گیرانه ای علیه مبادلات نفتی ایران با مصرف کنندگان و خریداران تشنه انرژی وضع شد.  اگرچه اگر هیچ مشتری  جدیدی  برای نفت ایران پیدا نشود که غیرممکن است، در بد بینانه ترین  حالت ایران 600 هزار بشکه نفت را در جیب می گذارد و بخشی از درآمد نفتی خود را از دست  می دهد اما اروپایی ها هم متحمل دردسرهای سختی می شوند.

در کنار شرکت های نفتی اروپا، شرکت ها و صنایع وابسته به نفت هم  چشم انداز روشنی برای آینده خود نمی بینند و شاهد افزایش  قیمت جهانی  نفت خواهیم بود. درگیرو دار بحث تحریم های غرب علیه ایران به ناگاه، لئون یانه تا در مصاحبه  با روزنامه واشنگتن پست خبر از توطئه ای داد که ذهن همه را درگیر کرد.  وزیر دفاع ایالات متحده اعلام کرد، اسرائیل برنامه ریزی کرده بین ماه های آوریل تا ژوئن به ایران حمله خواهد کرد. در تل آویو خاخام های تندرو در آرزوی وقوع جنگ مقدس هستند.  رژیم صهیونیستی پس از پایان جنگ شش روزه که گاه حملاتی را علیه دشمنان «سرزمین موعود» انجام داده است، در سال 1981 زمانی که دیکتاتوری صدام حسین مشغول جنگ با ایران بود، عراق در یک حمله برق آسا به راکتور اوسیراک که توسط ایرانی ها پیشتر مورد حمله قرار گرفته بود، آن را با خاک یکسان کرد. رژیم صهیونیستی اعلام کرد «عراق قصد دستیابی به سلاح های اتمی دارد»، پس اجرای عملیات اوپرا برای تل آویو مشروع تلقی می شد! اسرائیلی ها در سال 2007 هم در عملیات اورچرد به تاسیسات اتمی سوریه حمله کردند. رسانه های غربی در آن سال ادعا کردند این تجهیزات توسط کره شمالی ساخته شده است. عراق و کره شمالی به ناگاه ذهن مخاطب را به میان سخنان جنگ طلبانه جورج بوش پرتاب می کند، این کشورها در کنار ایران، «محور شرارت» را تشکیل می دادند.  آیا جمهوریخواهان جنگ طلب سال ها پیشتر بهانه برای حمله به ایران را تراشیده اند؟ آری، جنگ طلبان عادت خود را ترک نکرده اند، بهانه همان پیراهن عثمان «جنگ با تروریسم است» که سال 2001 کلید واژه رسانه های غربی بود. این بار جمهوری اسلا می «قصد دستیابی به سلا ح های اتمی دارد»، اما موضوع همان جنگ است. در سال 2001 غرب برای حذف تروریسم به افغانستان لشکرکشی کرد اما با یک لشکر مصدوم و کشته و مرگ هزاران غیرنظامی هنوز نتوانسته پیروزی شگرفی در مقابل طالبان و القاعده کسب کند.

 امروز در سلا مت دولت افغانستان تردیدهای جدی وجود دارد و «تروریست ها» در همه جای جهان پخش شده اند.

القاعده امروز در آفریقا و شرق آسیا به راحتی قدرت نمایی می کند و سیستم های امنیتی مثلا  مخوف غربی توان مقابله با گسترش قارچ گونه تروریست ها را ندارند.

عراق هم سرنوشتی بهتر از افغانستان نداشت; غربی ها به عراق لشکر کشی کردند تا جلوی روند ساخت تسلیحات شیمیایی و میکروبی را بگیرند اما با گذشت چندین سال از اشغال عراق و گریز ارتش آمریکا همچنان این کشور با مرگ و ترور دست و پنجه نرم می کند.

به راستی چرا مرد سابق سیا، بهار را به عنوان موعد حمله به ایران اسلا می اعلا م کرده است؟
بهار موعد شش ماهه غرب به پایان می رسد پس باید آنچنان تبلیغاتی علیه ایران انجام شود که تهران وادار به عقب نشینی شود. واشنگتن به همراه تلآویو جو سنگین برای تهران راه انداخته است تا بوی باروت مشام ایرانی ها را کور کند. اما در نگاه تحلیل گران غربی حمله به ایران موقعیت جمهوری اسلا می را در طولا نی مدت تثبیت می کند و در کوتاه مدت شوک سنگینی به اقتصاد جهانی که در لبه پرتگاه ایستاده است، وارد خواهد کرد.

در راهروهای اتحادیه اروپا می توان نگرانی را به خوبی در چشمان دیپلمات ها دید. هر حمله به ایران ممکن است همانند یک جرقه در اطاق گاز و باروت، خاورمیانه را به آتش بکشد و در این بین قاره سبز نیز مصون نیست.

سرانجام دو روز پس از پیام صریح مقام معظم رهبری مبنی بر ایستادگی پارسیان در مقابل تهدیدهای غرب، اوباما که ظاهرا نگران وقوع یک جنگ مرگبار دامنه دار بود، حمله به ایران را منتفی اعلا م کرد. البته او در این بین فشار افکار عمومی بر کاخ سفید که حمله به ایران را نفی می کنند رد کرد. جالب اینجاست که واشنگتن به برخی عناصر نابخرد در داخل ایران نیز امید زیادی دارد.

جنگ سالا ران پنتاگون از هر کلا می برای بهانه تراشی در جهت حمله به ایران و اختلا ف افکنی بین تهران و دیگر کشورهای مسلمان سو»استفاده می کنند. به راستی چرا در روزهایی که بحث جنگ و حمله به ایران مطرح شد، به شکل مرموزی قیمت طلا ، ارز و اقلام مصرفی در ایران پرواز کرد و فضای عمومی ایران توسط دست های پنهان دچار التهاب شد؟ آیا برخی در تهران به عنوان پیاده نظام ناوهای آمریکایی که پشت مرزها مستقر شده اند، عمل می کنند؟

پیراهن عثمان غربی ها و گزینه های جنگ رومیزی، نباید باعث شود که مباحث داخلی سیاست های ایران آن هم در آستانه انتخابات مجلس، فراموش شود.

مبادا شعار جنگ ایران با غرب باعث شود شعار اصولی جمهوری اسلا می مبنی بر «نه شرقی، نه غربی» فراموش شود و ایران به دامن کشورهای بلوک شرق، پناه برد تا هر زمان که آنها اراده کنند به عنوان وجه المصالحه قرار گیرد.

در آشفته بازاری که ظرف چند هفته گذشته حول حمله احتمالی به ایران راه افتاده است، انتقاداتی هم به باغ ملی وارد است! اگرچه دستگاه دیپلماسی و دولت تحرکاتی داشته اند اما قیاس فعالیت دیپلمات های ایرانی با دیپلمات های غربی، باعث طرح گلا یه از کم تحرکی وزارت امور خارجه می شود.
مسوولین تهران باید بدانند میتوکرونیگ، مشاور ویژه پنتاگون، درباره دلا یل بحث حمله به ایران می نویسد «یک ایران هسته ای و مقتدر، آزادی عمل ایالا ت متحده را در خاورمیانه محدود می کند و دست های واشنگتن بسته می شود.»

ایران مقتدر تنها در سایه اجرای قانون اساسی و مبارزه با هر نوع انحراف که ممکن است در مسیر حرکت جمهوری اسلا می روی دهد به حرکت خود ادامه می دهد. تهران ممکن است در راستای توطئه  دست های پنهان که گه گاه از پشت پرده بیرون میآید با التهاباتی از جنس آنچه که هفته گذشته تجربه کرد و نیز اختلا ف افکنی بین مسوولین مواجه شود که باید با شدت با آنها مقابله شود.

شرق:گامی در مسیر وحدت ملی

«گامی در مسیر وحدت ملی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛روز گذشته یکی از مهم‌ترین اتفاقات تقویم سیاسی فلسطین رقم خورد. به خصوص پس از حدود چهار سال که از جنگ و درگیری میان حماس و سلطه خودگردان فلسطین می‌گذرد، جهان عرب با یک تحول عمیق مواجه شده است. حماس با ورود به انتخابات در سال 2006 و پیروزی در آن انتخابات به تسلط کامل فتح که همه تاریخ سیاسی فلسطین را به دنبال خود کشیده بود، پایان داد. در واقع می‌توان گفت فلسطین پیشتاز تحولات دموکراتیک در جهان عرب بوده است. حماس با به دست آوردن اکثریت کرسی‌های مجلس قانون‌گذاری، صاحب دولت فلسطین شد اما از زمان وقوع این حادثه تا زمانی که موافقت‌نامه فعلی توسط رییس دفتر سیاسی حماس و رییس سلطه خودگردان و با مشارکت دولت قطر به امضا برسد و درگیری میان قدرت سنتی فتح و نیروی اسلامی مقاومت که مدعی جدید قدرت سیاسی در فلسطین به حساب می‌آید، به پایان برسد.


نباید فراموش کرد که این نزاع در شکل‌های مختلف جامعه فلسطینی را تحت‌تاثیر دوگانگی عمیق و خسته‌کننده‌ای قرار داده است. درگیری‌هایی که به جدایی منطقه غزه و کرانه غربی رود اردن انجامید، مردم را به عکس‌العمل واداشت. همزمان با تحولات بهار عرب، فلسطینی‌ها نیز به تغییر فکر می‌کنند و در حال فاصله‌گیری از اختلافات مأیوس‌کننده چند سال گذشته هستند. بالاخره پس از ماه‌ها قرارداد امضا شد و خالد مشعل و محمود عباس در قطر و با حضور رییس دولت قطر توافق کردند که محمود عباس همزمان با حفظ سمت کنونی یعنی ریاست سلطه فلسطین، رییس دولت انتقالی نیز باشد و دولت انتقالی توافقی وظیفه‌اش برگزاری انتخابات باشد و همچنین به تشکیل مجدد مجلس ملی فلسطین مبادرت کند. طرفین موافقت کردند که برای حمایت از حقوق مشروع مردم فلسطین برای تشکیل دولت مستقل به پایتختی قدس یک صلح کامل و واقعی بین خود را محقق کنند.

پس از امضای توافق‌نامه، محمود عباس- که اکنون به چهره ملی فلسطین تبدیل شده- تاکید کرد که این توافق‌نامه فقط برای انتشار، امضا نشد بلکه برای تحقق وحدت ملی در فلسطین به‌طور واقعی است. خالد مشعل هم با خوشبینی نسبت به این توافق‌نامه گفت: اجرای توافق‌نامه زمان زیادی طول نمی‌کشد و در خلال چند ماه آینده انتخابات مجلس قانون‌گذاری و مجلس ملی و نیز انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار خواهد شد. این توافق از نظر بین‌المللی و منطقه‌ای و نیز از جهت داخلی فلسطین دارای اهمیت است.

 در این یادداشت کوتاه صرفا به دو نکته که به بعد داخلی فلسطین مربوط می‌شود، اشاره می‌کنم: 1- در آینده نزدیک، تمامی گروه‌های فلسطینی در قاهره در اجلاسی شرکت کرده و توافقات مشعل و عباس که مناسب است از آن به عنوان موافقت‌نامه «وحدت ملی» یاد شود را تایید خواهند کرد و در این صورت پس از ده‌ها سال، یک سند ملی جدید که همه ملت فلسطینی به آن پایبند خواهند شد، مورد قبول قرار خواهد گرفت؛ سندی که می‌تواند مبنایی برای همکاری مشترک همه نیروهای فلسطینی باشد.

آنانی که از آنها با عنوان مقاومت یاد می‌شود و دیگرانی که به طرفداران صلح با اسراییل معروف شدند. نفس امضای قرارداد مهم است اما در صورت عملی شدن آن، تاثیراتش در میان فلسطینی‌ها و در تحولات منطقه و جهان عرب بسیار مهم‌تر خواهد بود. 2- حماس و فتح و سایر نیروهای فلسطینی از دو طرف طرفداران مقاومت و هواداران صلح با اسراییل از نزدیک شاهد تحولات یک‌ساله اخیر جهان عرب بوده‌اند.

آنها تحولات در مصر و سوریه را بهتر از هر جهت خارجی دیگر درک کرده‌اند. حماس همراهی مردم فلسطین و جهان عرب با مردم سوریه را مشاهده و درک کرده است و بدون شک برای آنها همراهی با مردم سوریه بااهمیت‌تر است و منافع آینده خود را در همراهی با آنان جست‌وجو می‌کنند.

از طرفی سقوط حسنی‌مبارک و شکل‌گیری دولت مردمی در مصر امکان فعالیت حماس در مصر را افزایش داده است و حماس همراهی نیروهای انگیزه‌دار و پیروز صحنه سیاسی جهان عرب را ترجیح می‌دهد؛ نیروهایی که تاکنون مصر، لیبی، تونس، یمن و سوریه را درنوردیده‌اند و فعالان دموکراسی‌خواهی که همه دولت‌های عرب را به انفعال کشیده‌اند. نیروهای فلسطینی از جمله حماس به این نتیجه رسیده‌اند که برای عبور از این مرحله بحرانی در جهان عرب باید در چارچوب وحدت ملی در فلسطین گام برداشته شود.

حمایت:سالگرد پیروزی انقلاب و دستاوردهای حقوقی

«سالگرد پیروزی انقلاب و دستاوردهای حقوقی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در آستانه سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و طبیعتاً دستگاه های مختلف در تلاشند تا خاطرات پیروزی انقلاب اسلامی را به نسل امروز معرفی و درس ها و عبرت های آن را یادآوری نمایند. همچنین نهادهای مختلف در تلاشند تا سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با شکوه و مشارکت وسیع مردم در سراسر کشور برگزار شود. طبیعتاً در جهت همراهی با این رویداد بزرگ منطقی است که از منظر دغدغه های ستونِ به سوی عدالت، نگاهی به دستاوردهای حقوقی انقلاب اسلامی داشته باشیم با این امید که قدر موفقیت های خود را بدانیم و برای رفع نقصان های موجود یا جبران ناکامی ها نیز تلاش شایسته معمول داریم. به هر حال نکاتی از این منظر به شرح زیر تقدیم می شود:

اولین دستاورد مهم انقلاب اسلامی از منظر حقوقی، تدوین قانون اساسی است که در سال 1358 با رفراندوم عمومی به تصویب ملت رسید. این دستاورد کمی نیست. اگر به انقلاب های مردمی اخیر در برخی کشورها از جمله مصر یا تونس یا لیبی توجه شود اهمیت اقدام انجام شده در جمهوری اسلامی ایران را بیشتر می فهمیم. در برخی از کشورهای یاد شده پس از انقلاب مردمی، همچنان نیروهای نظامی رژیم قبلی به استمرار قدرت خود ادامه می دهند و کشتار یا محدودسازی مردم ادامه دارد و یا برای رسیدن به توافقی حقوقی برای تدوین قانون اساسی شایسته، فراز و فرودهای مختلفی در جریان است ولی در انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام خمینی (ره)، به سرعت قانون، ملاک امور قرار گرفت و در قانون اصلی موضوعه یعنی قانون اساسی، فصلی به حقوق ملت اختصاص یافت .

در این قانون تأکید شد که همه امور کشور از طریق اتکا به آرای عمومی انجام خواهد شد؛ تصریح شد که حقوق و آزادی های مشروع مردم را به هیچ نحو، حتی با وضع قانون عادی نمی توان سلب کرد؛ تصریح شد که مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد، تاکید شد حتی در مورد مجرمین سیاسی که طبیعتاً با نظام سیاسی مشکل پیدا می کنند و نظر مخالف دارند نیز باید هیئت منصفه باشد و دادگاه علنی و ده ها باید و نباید دیگر که جملگی در جهت تضمین حقوق ملت است. از آن زمان، بیش از سه دهه می گذرد و بسیاری از آن اصول در قوانین عادی نیز شرح و تفصیل یافته‌اند و البته برخی از اصول نیز هستند که هنوز در قوانین عادی تعیین تکلیف نشده اند، از قبیل همان اصل 168 در مورد مجرمین سیاسی یا اصل هشتم در حیطه امر به معروف و نهی از منکر و برخی اصول دیگر.

در این سه دهه، از حیث تدوین قوانین عادی مربوط به حیطه های مختلف حقوق مردم نیز قانونگذاری‌های بسیار صورت گرفته است. از حیث افق حرکت آینده کشور نیز سند چشم انداز 20 ساله تهیه شده که در آن بر حقوق و کرامت انسان ها تأکید بسیار صورت گرفته است. همچنین در بخش‌های مختلف قضایی و اجرایی، دستاوردهای حقوقی متعددی به وقوع پیوسته که شرح هر مورد تفصیل زیادی می طلبد.

از این موارد گذرا چند نکته را می‌توان استنباط کرد: اول اینکه انقلاب اسلامی، مردم را محور تعیین سرنوشت خود قرار داد و دوم اینکه مردم نیز با لحاظ مبانی اعتقادی خود که همانا اسلام است، همواره تلاش کرده اند تا مردم سالاری مبتنی بر اندیشه اسلامی را به پیش ببرند.نکته دوم اینکه با همه دستاوردهای حقوقی چه در بُعد هنجارها و قواعد حقوقی و چه از حیث سازوکارها و نهادهای متناسب با حقوق ملت، هنوز مشکلات و کمبودهای مختلف فراروی حرکت بزرگ ملت ایران قرار دارد. برخی از این مشکلات و کمبودها و نارسایی ها ناشی از سوء عملکرد و بی تدبیری هاست و برخی از مشکلات به متغیرهای بیرونی مربوط می شود.

مثلاً در حیطه حقوق اقتصادی، اگرچه بی تدبیری های مختلف متولیان امور در هر دوره را نمی توان نادیده گرفت ولی از متغیرهای مهمی مثل فشارهای سیاسی، اقتصادی و روانی قدرت های خارجی نمی توان غافل شد یا در عرصه حقوق فرهنگی مردم اگرچه به هرحال متولیان امور فرهنگی در هر دوره نقصان هایی د اشته و خطاهایی درعملکرد دارند ولی از جنگ رسانه ای و فرهنگی فراملی علیه کشورمان نمی توان غافل شد یا در بُعد سیاسی و حقوقی اگرچه کوتاهی هایی در هر دوره دولت های مختلف قابل احصاء است ولی از مداخلات مختلف متغیرهای خارجی برای بر هم زدن فرایند طبیعی پیشرفت ها و اصلاحات مورد نظر در کشورمان نمی توان به سادگی گذشت. در همین بخش، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که هرگاه متولیان امور کشور خواسته اند فضای سیاسی و عمومی جامعه را بازتر کنند و تکثر آراء و دیدگاه ها را دامن زنند بلافاصله قدرت های بزرگ در صدد برآمده تا از تکثر دیدگاه ها و فضای باز برای ساقط نمودن نظام جمهوری اسلامی بهره مند شوند.

نمونه بارز این امر را در وقایع دو سال قبل شاهد بودیم که هنوز برخی از آثار آن ادامه دارد. پس ضمن اذعان به کوتاهی ها و سوءعملکردهای خودمان در مسیر تحقق مدینه فاضلۀ مورد نظر انقلاب اسلامی، از نقش مخرب و موانع متعدد بازیگران جهانی نباید به سادگی گذشت و در سالگرد انقلاب اسلامی جا دارد همه یکصدا به این نقش مخرب و ضدانسانی آنان اعتراض کنیم در عین اینکه به عملکردهای خود نیز توجه لازم را معمول داریم. نکته سوم اینکه همه دستاوردهای حقوقی انقلاب اسلامی، چه آنچه در قوانین و معیارهای حقوقی متبلور شده است و چه آنان که شکل عینی و ملموس در عرصه های مختلف حیات جامعه پیدا کرده اند به برکت همدلی و همبستگی مردم و مسئولان و صبوری و پایداری به دست آمده است. این عامل مهم را باید قدر نهاد و همواره مراقب بود که آسیب نبیند.

متأسفانه در مقاطعی از سیر حرکت ملی و اسلامی مان به علل و عوامل مختلف بین برخی افراد و مسئولان یا بین برخی گروه ها با یکدیگر یا بین خود مسئولان با هم شقاق ها و قهر و کدورت هایی بروز یافته که همین امر، عواقب و آثار منفی در داخل وخارج کشور از خود برجای گذاشته است ومی گذارد. در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی جا دارد این کدورت ها و شقاق‌ها را نیز بشناسیم و با تدبیر و دلسوزی رفع کنیم و همه خود را موظف بدانیم که همدلی و همبستگی ملی تقویت شود و نشاط و شادابی جامعه ارتقا یابد.

سخن آخر
امروزه در هر نقطۀ کشور که وارد شویم مردم خود را صاحب حق می دانند. امروز در هر نقطۀ کشور حتی دورترین روستاها اگر بی حساب و کتاب دستوری به کسی داده شود مورد پذیرش قرار نمی گیرد و قطعاً دستورگیرنده می پرسد که چرا و به چه علت باید بپذیرم؟ همین واکنش را یکایک مردم در قبال قدرت های بزرگ خارجی دارند. این وضعیت، یعنی تحقق دستاوردهای حقوقی . مهمترین کارایی قواعد حقوقی برای این است که حاکمیت قانون و پاسخگو بودن مراجع رسمی و حفظ کرامت انسان ها واجرای عدالت عینیت یابند. انقلاب اسلامی، در هر یک از حیطه های یاد شده دستاوردهای متعددی برای ما به ارمغان آورد؛ مبادا در پیچ و خم برخی سختی های معیشتی یا بگومگوهای سیاسی یا تأثیرپذیری ها از تبلیغات دشمنان این ملت ویا دیگر غفلتها، این دستاوردها را نادیده بگیریم و پاسدار خون های پاک شهدا و ایثارگران نباشیم. سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و همه دستاوردهای آن، از جمله در عرصه حقوقی، بر یکایک شهروندان و عموم عدالت خواهان در سراسر جهان مبارک باد. با این امید که همه در این جشن ملی سهم موثری ایفا کنیم و با خدای خود پیمان ببندیم که برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی و اصول بر زمین ماندۀ قانون اساسی از هیچ کوششی دریغ نخواهیم ورزید. 

آفرینش:وتو ابزاری امنیتی یا امتیازگیر

«وتو ابزاری امنیتی یا امتیازگیر»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛دومین قطعنامه ضد سوری ظرف چهارماه گذشته در شورای امنیت به رای گذاشته شد که توسط چین و روسیه وتو گردید. این قطعنامه براساس طرح اتحادیه عرب بود که براساس آن بشاراسد باید از قدرت کناره گیری می کرد و ظرف دوماه کابینه وحدت ملی با حضور مخالفان و موافقان تشکیل می‌شد تا با برگزاری انتخابات، مجلس موسسان راه اندازی می گردید. گرچه این اقدام روسیه و چین رفتاری به حق، دیپلماتیک و پسندیده بود و نمی‌توان آن را انکار کرد اما اینکه با چه هدفی میان قدرت های بزرگ شکاف ایجاد شده و از همراهی و همگرایی به واگرایی رسیده اند موضوع مورد بحث ما می باشد.

درمورد روسیه و مخالفتش با افزایش فشارها برسوریه باید گفت که این کشور معمولا برای رسیدن به دوهدف دست به چنین اقداماتی می زند. اولین دلیل آن، عرض اندام و اعلام موجودیت در عرصه سیاسی- امنیتی جهان است. روسها درپی این هستندکه نزد جهانیان خود را کشوری قدرتمند و تاثیرگذار نشان دهند که همچنان از قدرت تصمیم گیری برخوردارند.

 دومین دلیل روسها برای انجام چنین مخالفت هایی انگیزه های منفعت طلبانه می باشد. روسها به بهانه عدم همراهی با سیاست های غرب شرایطی را ایجاد می کنند که درآن غرب با دادن امتیازهایی به آنها موافقتشان راجلب نماید. نمونه هایی از این اقدام سیاسی و منفعت طلبانه روسها را در مورد پرونده کشورمان در شورای امنیت مشاهده کرده ایم، که چگونه روسها ابتدا به مخالفت با افزایش فشارها علیه ایران اصرار می ورزند و یک دفعه با رایزنی با غرب، به قطعنامه ها رای مثبت می دهند.

اما درمورد چین باید گفت که این کشور اغلب موارد منافع اقتصادی خویش را محور تصمیم گیری های خود قرار می دهد و از همراهی با تصمیماتی که به ضرر اقتصادیش باشد، سرباز می زند. اما معمولا به سبب حفظ بازارهای غربی وسطح مراودات اقتصادی- سیاسی خود با غرب، مخالفت چندانی با تصمیمات دیگراعضای شورای امنیت ندارد.این یک سطح تحلیل از استفاده وتوی این دوکشوربود. اما موارد دیگری که در این وتوی سیاسی روسیه و چین مورد توجه است، بدین شرح است:

اینکه روسیه تاکنون در جریان تحولات مختلف خاورمیانه و انقلاب های عربی نتوانسته نقشی داشته باشد به عنوان نقطه ضعفی برای این کشور محسوب می گردد. لذا اگر روسیه آخرین پایگاه خود در خاورمیانه یعنی سوریه را ازدست بدهد عملا دیگر هیچ جایگاهی درخاورمیانه نخواهد داشت. روسها سعی کرده اند تا با نقش آفرینی در سرنوشت سوریه خود را از انزوای بین المللی خارج و عقب افتادگی سیاسی نسبت به امریکا را جبران نمایند و از سوی دیگر عمق استراتژیک خود در خاورمیانه را حفظ کنند.اما دیدگاه دیگری که درمورد وتوی این دوکشور مطرح است اینکه، به نظر می رسد نوعی شکاف و اختلاف میان قدرت های بزرگ دنیا درحال شکل گیری است.همانطور که گفته شد کشورچین معمولا با تصمیمات اکثریت اعضا همراه بوده و کمتر از حق وتوی خود استفاده کرده است. اما درحال حاضر علنا به مخالفت با طرح های غرب پرداخته است. آنطور که مشخص است کشورهای شورای امنیت اقدام به یک بلوک بندی میان خود نموده اند. در یک سوی میز آمریکا، انگلیس و فرانسه قرار دارند و در طرف دیگر روسیه و چین. اما نتیجه این بلوک بندی ها چیزی جز ناکارآمدی شورای امنیت را به همراه نخواهد داشت.

دراین صورت هریک از طرفین هر تصمیمی را که برخلاف منافعشان باشد را وتو می کنند و از دستورخارج می سازند. جنبه منفی دیگرآن افزایش امتیازخواهی ها و زد و بند کردن قدرت ها بایکدیگر خواهد بود. دراین میان نقش اصلی شورا که حفظ امنیت و ثبات جهان می باشد از بین خواهد رفت و بنگاه تامین منافع کشورهای بزرگ تبدیل خواهد شد.

ابتکار: پاهایی کوچک در کفش‌هایی بزرگ

«پاهایی کوچک در کفش‌هایی بزرگ»عنوان سرمثقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛« تو در اینجا میهمانی، پس احترام خودت را نگه‌ دار و به اندازه خودت سخن بگو. من اساساً با تو حرف نمی‌زنم؛ من به نام روسیه بزرگ، فقط با بزرگان حرف می‌زنم. اگر یک بار دیگر با من این‌گونه صحبت کنی، بعد از امروز دیگر چیزی به اسم قطر وجود نخواهد داشت».

روز شنبه گذشته، «ویتالی چورکین» دیپلمات ارشد روس در سازمان ملل، دقایقی پیش از آغاز نشست شورای امنیت، در اوج عصبانیت و در پایان یک مشاجره لفظی این جملات را بر زبان راند و مخاطبش نیز، کسی نبود جز «شیخ حمد بن جاسم» نخست‌وزیر، وزیر امور خارجه و مرد شماره دوی یکی از کوچک‌ترین کشورهای جهان؛ یعنی قطر. مشاجره این نماینده پهناورترین کشور دنیا با شیخ قطری که با خط و نشان‌کشیدن‌های شیخ حمد برای طرف روسی شروع شده بود و از سوی کانال تلویزیونی «فرانس2»منتشر شد، در نوع خود بسیار غریب اما معنادار است. این مشاجره از یک سو، نشان از تلاش نوکشورها برای قد علم کردن در تحولات و مناسبات بین‌المللی دارد و از سوی دیگر نشان‌دهنده تحمل نشدن پدیده‌هایی از این دست، از سوی برخی از قطب‌ها و قدرت‌های سنتی جهان است.

تا همین یکی دو دهه پیش، کمتر تحلیل‌گر و پیش‌گویی پیش‌بینی می‌کرد که در دومین دهه از قرن بیست و یکم، کشور کوچک و کم‌جمعیتی مانند قطر، بدون کمترین پیشینه تاریخی و وسعت جغرافیایی، به سطحی از اعتماد به نفس و قدرت چانه‌زنی در عرصه بین‌المللی برسد که این‌گونه با یکی از قدرت‌های سنتی جهان رو در رو قرار گیرد و نمایندگان دو کشور برای هم خط و نشان و شاخ و شانه بکشند.

اما در عصر نوین، مناسبات بین‌المللی به‌گونه‌ای متفاوت و طنزآلود شده‌است که حکومت‌ها به مثابه شرکت‌ها و کارتل‌های بزرگ اقتصادی و نه به شکل دولت ـ ملت‌ها عمل می‌کنند. در این بین، اثرگذاری این دسته از کشورهای شرکت‌گونه در عرصه بین‌المللی، گویی هیچ نسبتی با قواعد سیاسی و اجتماعی معمول در جهان و یا شرایط تاریخی، جغرافیایی، هویتی و فرهنگی ملت‌ها و حتی قابلیت‌های حاکمان آن کشورها ندارد.

این‌گونه از حکومت‌ها به دو نیروی پیش‌برنده ثروت و فرصت، اتکا دارند و صرفاً با اتکای به این دو نیرو، بدون هیچ‌گونه احساس نیاز به دیگر مولفه‌ها و شاخص‌های تعیین‌کننده اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و جغر افیایی می‌توانند به راحتی به عضوی مؤثر و برجسته در جامعه جهانی مبدل گردند.
قطر، علی‌رغم قرار داشتن در جایگاه سومین کشور دارنده ذخایر گاز جهان، از کشورهایی است که در بین جغرافی‌دان‌ها به کشورهای ذره‌بینی معروف هستند. امیر میانسال کشور قطر که با کودتا علیه پدر خود بر تخت سلطنت و ثروت سرشار ناشی از دلارهای گازی تکیه زده‌است، طی سال‌های اخیر به پشتوانه دو پارامتر ثروت سرشار و فرصت‌شناسی، تحرکات مرموزی را در قبال همسایگان کشورهای حوزه خلیج فارس و سایر کشورهای عرب منطقه آغاز کرده‌است.

مردان شماره یک و دوی قطر کوچک؛ یعنی شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر و شیخ حمد بن جاسم، نخست وزیر که رویای بدل کردن دوحه را به نیویورک و یا ژنو خاورمیانه به عنوان پایتخت سیاسی منطقه در سر می‌پرورانند، در دو سال گذشته بیش از رهبران هر کشور دیگری به رفت‌وآمد، چانه‌زنی و رایزنی برای میانجی‌گری یا آتش‌افروزی مشغول بوده‌اند.

قطر در بحران لیبی نقش فعالی را بازی کرد؛ در حمایت از انقلابیون لیبی، ناتو را هم در عرصه سیاسی و هم عرصه مالی، تا فتح طرابلس و سقوط خاندان قذافی همراهی کرد. این کشور با فارغ شدن از لیبی، آتش‌بیار معرکه سوریه شد و در میانه راه حتی در تشدید اختلافات داخلی در سوریه، ابتکار عمل را از ترکیه گرفت. لغو عضویت سوریه در اتحادیه عرب، همسو‌سازی گزارش ناظران اتحادیه عرب با خواست غربی‌ها، بین‌المللی کردن پرونده سوریه و ارسال آن به شورای امنیت و همراهی در تدوین قطعنامه اخیر علیه سوریه که نتیجه آن، مشاجره عجیب شیخ حمد با ویتالی چورکین و در نهایت، وتوی قطعنامه شد؛ همه و همه با فعالیت و میان‌داری قطر اتفاق افتاده است.
همان‌گونه که تعریف حاکمیت در قطر متفاوت از هر کشور دیگر و چندان بر پایه قواعد سیاسی دولت- ملت ها استوار نیست، دیپلماسی هم برای مردان قطری تعریف متفاوتی دارد. امیر قطر که با اعتماد به نفسی عجیب، پاهای کوچک خود را در کفش بزرگان منطقه از تهران و ریاض گرفته تا قاهره و آنکارا می‌کند، در رابطه با حکومت های مهم منطقه خود را از قید هرگونه محدودیتی ‌رها کرده‌است و با هرکدام به نوعی متفاوت ارتباط برقرار می‌نماید.

امیر و نخست وزیرش از یک سو محرمانه اما صمیمانه، دست در دست سران صهیونیست می‌گذارند و از سوی دیگر، از در دوستی و روابط مثال‌زدنی با تهران بر می‌آیند؛ به‌گونه‌ای که در فاصله زمانی کوتاهی، دوحه هم میزبان شیمون پرز اسرائیلی می‌شود و هم احمدی‌نژاد را برای شرکت در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس، میهمان می‌کند.

دوحه اما در این سال‌ها، به این حجم از مناسبات هم بسنده نکرده‌است. آنها از یک سو در رقابت با سران اسلام‌گرا و دموکراسی‌خواه ترکیه، حامی درجه یک جوانان انقلابی و تجددخواه عرب در دومینوی بهارعربی می‌شوند و از سوی دیگر نیز، هم‌زمان از در رقابت با ریاض سنت‌گرا وارد می‌شوند و جامه حمایت بی‌قید و شرط از سلفی‌های جهان عرب را بر تن می‌کنند تا شیخوخیت عربستان را در جهان عرب به چالش بکشانند.

در این مدت، دستگاه دیپلماسی قطر به پشتوانه ثروت فراوان و رسانه قدرتمند خود یعنی الجزیره، در بسیاری از مناقشات منطقه‌ای و عربی فعالانه، ورود کرده و با تشکیل نشست‌هایی دوجانبه و چندجانبه به مذاکره برای حل بحران‌های منطقه‌ای پرداخته‌است. دو روز پیش، دوحه میزبان محمودعباس و خالد مشعل سران فتح و حماس بود و چند روز پیشتر، اسماعیل هنیه راهی کاخ امیر دوحه شده بود. خروجی این میانجی‌گری، توافقات تازه دو گروه اصلی فلسطینی برای تقسیم قدرت و انتخابات آینده بود. هنوز گفت‌وگوهای ابومازن و مشعل به پایان نرسیده بود که ناگهان خبر رسید که نخست‌وزیر پاکستان هم برای گفت‌وگو درباره مسئله صلح طالبان و رفع اختلافات موجود با افغانستان، به دوحه دعوت شده‌است.

هنوز تحلیل‌های مربوط به میانجی‌گری قطر در اختلافات پاکستان و افغانستان به طور کامل منتشر نشده بود که باز منابع خبری گزارش دادند که «خالد العطیه» مرد سرشناس قطری و وزیر مشاور در امور همکاری‌های بین‌الملل این کشور، در سخنانی در کنفرانس امنیتی مونیخ، ضمن اعلام مخالفت کشورش با هرگونه حمله نظامی به ایران خواستار انجام گفت‌وگوهای جدی با ایران و میانجی گری کشورش برای حل موضوع هسته‌ای شده‌است.

هر چند عرض‌اندام قطری‌ها در نگاه اول پر تراکم، جدی و موثر به نظر می‌رسد و انگار به این راحتی‌ها هم،کوتاه نمی‌آیند و سهمی ده‌ها بار بیشتر از توان و وزن خود در جامعه جهانی را می‌طلبند، اما این حجم از مداخله و عرض‌اندام در عرصه‌های بین‌المللی از سوی یک کشور کوچک برای قدرت‌های سنتی و بزرگ، چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی، قابل هضم و قانع‌کننده نیست بلکه مشکوک، متزلزل و ماموریتی از سوی قدرت‌های خارج از منطقه به نظر می‌آید.

دنیای اقتصاد:آیا لایحه بودجه محقق می‌شود؟

«آیا لایحه بودجه محقق می‌شود؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید؛تئوری مالی سطح قیمت (Fiscal Theory of Price Level) اگرچه از نظریه‌های جریان رایج اقتصادی نیست،اما حکایت از موضوعی دارد که برای ما ایرانیان بسیار ملموس است و گویی ما نیاز به آن نداریم تا این تئوری برایمان اثبات شود. به طور خیلی خلاصه این نظریه باور دارد که سیاست‌های مالی دولت بر تورم تاثیر مستقیم دارد. یعنی بر خلاف نظریه جریان رایج مبتنی بر عرضه پول و تورم می‌گوید که اگر دولت نتواند در دوره‌های زمانی یک بودجه متوازن را پیش برد و دچار کسری بودجه ساختاری باشد، آن گاه سطوح قیمتی افزایش می‌یابد.

توجه کنید که این تئوری می‌تواند کاملا با اسلوب نظریه جریان رایج که از همان تئوری مقداری پول ناشی می‌شود، هماهنگ و مکملی برای آن باشد. در حقیقت افزایش عرضه پول می‌تواند ناشی از فشار کسری بودجه و وابستگی بانک مرکزی به دولت و پر کردن خلأ عملکرد دولت با قدرت مقامات پولی باشد. این چرخه حتی پیش از زمانی که کسانی چون وود فورد آن را تئوریزه کنند برای سالیان سال در ایران رخ داده و اقتصاددانان ایرانی به آن خو کرده‌اند و راه‌حل‌ها نیز بارها و بارها ارائه شده است. راه‌حل‌هایی چون نظم بیشتر دولت در دخل و خرجش و استقلال بانک مرکزی. راه‌هایی که گویی به این آسانی، رهرویی برای آن نیست.

لایحه بودجه سال 1391 برای آنانی که نگاهی به کل آن انداخته‌اند، امیدوارکننده نبوده و البته برخی از ارقام اصلی بودجه نشانی از این نگرانی دارد؛ هر چند تحولی نیز در آن دیده می‌شود. مهم‌ترین تحول کاهش قریب 7 درصدی بودجه جاری است که می‌تواند اتفاق میمونی باشد، اگر واقعا قابل اجرا باشد. فراموش نکنیم که در سال گذشته دولت با تاکید بسیار بر رقم 5/34 هزار میلیارد تومانی بودجه عمرانی، آن را باعث تحولی در اقتصاد می‌دانست؛ اما متاسفانه آمار حکایت از تحقق 29 درصدی آن دارد و این می‌رساند که چون همیشه هزینه‌های جاری بر گرده بودجه عمرانی یکه‌تازی می‌کند.

به این مساله توجه کنید که هر چه بودجه‌های عمرانی به شکل کارآ محقق شود، به این معنا که مثلا دولت هزینه دیر کرد پروژه ندهد، نه تنها رشد اقتصادی افزایش می‌یابد که می‌تواند آثار تورمی بودجه را تقلیل دهد. با این وجود حجم ناچیز محقق شده در سال جاری ناامیدکننده است و معلوم نیست که چرا دولت این رقم را واقعی نکرده است.

اما نکته جالب توجه بودجه شرکت‌های دولتی است. در حالی که دولت می‌گوید 11 درصد از شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی واگذار شده است، بودجه شرکت‌های دولتی بیش از 3 درصد رشد داشته است.

آیا بودجه‌ریزان دولت تنها ارقام سال پیش را معیار قرار داده‌اند و بر مبنای آن بودجه را تهیه کرده‌اند؟ یا مساله دیگری وجود دارد؟ البته یک پاسخ بسیار هوشمندانه وجود دارد و این پرسش به جای خود باقی است که دولت به آن اندیشیده یانه و آن مساله تورم است. اگر شما با احتساب تورم بیش از 22 درصدی اقتصاد ایران در ماه آذر که توسط بانک مرکزی ارائه شده به مساله نگاه کنید، می‌بینید که تمام ارقام بودجه به طور واقعی افت کرده‌اند.

یعنی کارشناسان دولت می‌توانند مدعی باشند که مثلا در مورد شرکت‌های دولتی بودجه واقعی 19 درصد کاهش دارد. با توجه به تورم می‌توان مدعی بود که دولت کاملا بودجه‌ای انقباضی را بسته است؛ اما مشکل آنجاست که تحقق آن بسیار کم‌رنگ است و بیم آن می‌رود تا با کسری بودجه مشکل حادتر شود. بودجه برای این طرح‌ریزی می‌شود تا دولت نظم بیشتری در درآمدها و مخارج خود پیدا کند، اگر قرار است تا بودجه‌ای غیرواقعی ریخته شود و از آن سو دولت در طول سال بارها و بارها از آن تخطی کند، عملا نوشتن بودجه معنایی ندارد.

پیشنهادی که می‌توان مطرح کرد آن است که مجلس ارقام را واقعی کند و حتی بر مبنای خرج‌کرد امسال و نگاه به استقراض دولت از بانک مرکزی یا برداشت از صندوق توسعه ملی بر بودجه جاری لایحه بیفزاید و حتی بودجه عمرانی را با توجه به تحقق معیارهای امسال کاهش دهد؛ اما دولت را ملزم به انجام آن کند و با تعریف درصدی انحراف از بودجه، هزینه عمل نکردن به آن را افزایش دهد. این تنها راه برای احیای معنای بودجه است که اگر محقق شود، می‌تواند آثار بسیار مثبتی را بر متغیر‌های کلان بگذارد.

جهان صنعت:ضرورت کنترل جریان سفته‌بازانه در بخش مسکن

«ضرورت کنترل جریان سفته‌بازانه در بخش مسکن»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم علی دینی ترکمانی است که در آن می‌خوانید؛

 1- کنترل بازار دارایی‌های نقدپذیر ارز و طلا به معنای هدایت نقدینگی موجود در این بازارها به سوی شبکه بانکی و دارایی‌های جایگزین از جمله مسکن است بنابراین بخش مسکن باید به‌گونه‌ای مدیریت شود که جذب بخشی از این نقدینگی موجب رشد حبابی قیمت آن نشود.

2- تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که قیمت مسکن به دنبال سکونی چندساله با درصد رشد قابل توجهیافزایش پیدا می‌کند تا هزینه‌های افزایش یافته عوامل تولید را پوشش دهد؛ به عبارتی دیگر با چنین افزایشی نسبت قیمت مسکن به قیمت سایر دارایی‌ها تعدیل می‌شود به این اعتبار می‌توان گفت که تابع قیمت مسکن و به طور کلی مستغلات از نوع تابع پله‌ای است؛ یعنی چند سال ساکن و بعد یک جهش دوباره چند سال ساکن و بعد یک جهش. دلیل این امر آن است که وقتی قیمت مسکن افزایش می‌یابد، درصدی از تقاضای بالفعل به دلیل ناتوانی در تامین واحد مسکونی مورد نیاز در قیمت‌های جدید به تقاضای بالقوه تبدیل و بازار راکد می‌شود، با گذشت چند سال و تامین پس‌انداز لازم توسط متقاضیان، این تقاضای بالقوه به بالفعل تبدیل و بازار دوباره تب و تابی دیگر پیدا می‌کند. از این منظر، یعنی تحولات واقعی مربوط به طرف عرضه و تقاضا، افزایش قیمت مسکن به نحوی که هزینه‌های عوامل تولید و حاشیه سود منطقی را پوشش دهد توجیه‌پذیر است اما درصدی از تقاضای موجود در بازار معطوف به تقاضای سفته‌بازانه است که منافعش در افزایش هرچه بیشتر قیمت در زمان التهاب بازار است، این تقاضای سفته‌بازانه به نظر می‌رسد که از بنگاه‌های معاملاتی به مثابه بالی برای پرواز خود استفاده می‌کند.

تردیدی نیست که بدون بنگاه‌های معاملاتی امکانی برای انجام معاملات وجود ندارد. در اینکه این بنگاه‌ها نقش مهمی در رتق و فتق امور مربوط به خرید و فروش در بازار مسکن و مستغلات ایفا می‌کنند، شکی وجود ندارد اما آنچه از نظر این قلم به عنوان یک اقتصاددان، محل تردید است رابطه میان تعداد بنگاه‌های معاملاتی و نقش واسطه‌گری صرف است.

3- در متون اقتصادی، معمولا فرض می‌شود که هرچه رقابت بیش از اندازه باشد و هرچه بازار ذره‌ای باشد، مصرف‌کننده منفعت بیشتری می‌برد، چراکه نتیجه رقابت زیاد و ذره‌ای شدن بازار کاهش قیمت به حداقل میزان ممکن خود است. طبیعی است چنانچه رقابت زیاد زمینه‌ای برای تلاش جهت افزایش تحولات فناورانه و در تحلیل نهایی کاهش هزینه‌های تمام شده کالاها و خدمات باشد، انتظار می‌رود که قیمت نیز کاهش یابد. اما اگر تحولات فناورانه به هر دلیلی کشش‌پذیر نباشد در این صورت ذره‌ای شدن بازار می‌تواند به کاهش سهم بازاری هرکدام از عرضه‌کنندگان کالاها و خدمات بینجامد که نتیجه آن هماهنگی مکتوب یا نامکتوب آنها جهت افزایش قیمت کالاها و خدمات به منظور پوشش هزینه‌ها و دسترسی به سود موردنظر است.

بازار خدمات مسکن به نظر می‌رسد که شاهد خوبی بر این فرضیه است. وقتی تعداد زیادی بنگاه معاملاتی مسکن در مکانی واحد تاسیس می‌شود و رشد قارچ‌گونه پیدا می‌کند، تنها راه پیش روی آنها با فرض ثبات تعداد معاملات انجام شده در این بازار- یا میزان رشد اندک آن در مقایسه با بنگاه‌های تازه تاسیس یا حتی در برخی از مواقع رکودی کاهش معاملات- تلاش برای افزایش قیمت مستغلات و بازارگرمی در این زمینه است، تنها با افزایش قیمت واحد‌های مسکونی و مستغلات است که کاهش سهم‌بری از بازار را می‌توان جبران کرد.

به عبارتی دیگر، ذره‌ای شدن بازار خدمات مستغلات به معنای کاهش سهم هرکدام از بنگاه‌ها از کل معاملات انجام شده است، با ثبات درصد پورسانت و با فرض سهل و آسان نبودن تغییر کاربری‌های واحدهای موردنظر به دلیل هزینه‌های ثابت صورت گرفته. تنها راه برای جبران هزینه‌ها و دسترسی به سود موردنظر افزایش قیمت مستغلات است در چنین شرایطی، کارکرد این کارگزاری‌ها و آژانس‌ها از واسطه‌گری صرف در بخش مسکن به دمیدن و داغ کردن تنور بازار مستغلات تغییر ماهیت می‌دهد به این صورت، به یکی از بال‌های‌ جریان‌های سفته‌باز تبدیل می‌شوند و با بازارگرمی و بازی‌های روانی نقش مهمی در افزایش بیش از اندازه قیمت مستغلات ایفا می‌کنند.

این فرضیه به معنای نادیده گرفتن سایر عوامل مهم مربوط به تقاضای سفته‌بازانه در بخش مسکن از جمله مقررات مربوط به تراکم یا به طور اساسی نقدینگی بالای موجود در اقتصاد یا سیاست‌های اعتباری چه در طرف تقاضا و چه در طرف عرضه نیست. نقدینگی که به دلیل پایین بودن حاشیه سود و بالا بودن هزینه‌های معاملاتی به بخش‌های صنعتی و کشاورزی راه پیدا نمی‌کند یا به سختی پیدا می‌کند یکی از دلایلی اصلی و واقعی نوسان‌های قیمتی در بازارهای مختلف از جمله بازار مسکن است.

4- اگر این فرضیه بخشی از دلایل افزایش بیش از اندازه قیمت مسکن و مستغلات را توضیح دهد در این صورت چه باید کرد؟ به نظر این قلم، راهکار برای کنترل این متغیر اثرگذار در بازار مسکن، اعمال حریم صنفی و کاهش تعداد بنگاه‌ها به تعدادی بنگاه با سابقه طولانی و تحت مدیریت امور صنفی املاک و شفاف‌سازی هرچه بیشتر اطلاعات است. در کنار این مورد که ساماندهی آن می‌تواند هم زمانبر باشد و هم همراه با تنش‌هایی شود، می‌توان از افزایش میزان تراکم دست‌کم به اندازه یک طبقه و کاهش هزینه تراکم در برخی از مناطق شهری کلانشهرها به ویژه تهران که دارای معابر عمومی استاندارد هستند، استفاده کرد.

اگر پروژه «مسکن مهر» توانسته کم و بیش تقاضای اقشار آسیب‌پذیر جامعه را از طریق تولید انبوه تا حدی پاسخ دهد و چشم‌انداز مثبتی برای این بخش از بازار فراهم کند از طریق افزایش میزان تراکم نیز می‌توان تقاضای افزایش‌یافته در مناطق با درآمد متوسط به بالای کلانشهرها را تا حدی پاسخ داد. نکته مهم درباره چنین توصیه‌ای این است که هم موجب کاهش متوسط هزینه تولید مسکن و افزایش حاشیه سود ساخت‌وساز می‌شود و هم با افزایش عرضه مسکن به ازای مساحتی خاص از زمین، تقاضای افزایش‌یافته در این مناطق در قیمتی مناسب‌تر پاسخ داده می‌شود.

در عین حال به دلیل بافت‌های کم و بیش استاندارد بسیاری از این مناطق، مشکلی از نظر پارک اتومبیل درصدی از واحدهای مسکونی در معابر عمومی پیش نمی‌آید یا اگر هم پیش بیاید منفعت آن (افزایش بهره‌وری زمین و کنترل قیمت مسکن) بیش از هزینه آن است.
چنین راهکارهایی با توجه به کنترل بازارهای ارز و طلا و سوق یافتن نقدینگی موجود در این بازارها به سوی دارایی‌های جانشین از جمله مسکن، ضروری است. در غیر این صورت، فشارهای تورمی و رشد حبابی قیمت مسکن بیشتر خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها