گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

شهروندان چه گناهی دارند؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «شکار کاشمر و دست های دیجیتال»،«بازار سکه و اعتماد از دست رفته بانک مرکزی»،«طرف‌های بحران اروپا»،«سیاست رسانه ای اصولگرایان»،«آمریکا در آستانه انزوای جهانی»،«حفظ منافع ملی»،«بحران یورو»،«شهروندان چه گناهی دارند؟»،«عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری»،«تورم یک‌رقمی و روند تورمی»،«بازاری که آشفته‌تر شد»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۴۴۹۳۳

کیهان:شکار کاشمر و دست های دیجیتال

«شکار کاشمر و دست های دیجیتال»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛بلند پایگان سرویس جاسوسی سیا حالا حالا ها باید در خماری این سؤال غوطه ور بمانند که هواپیمای جاسوسی فوق مدرن «آرکیو- 170» آنها چگونه شکار «جنگال» ایران شد؟ شکار که نه، گویا این پهپاد رادار گریز و رام ناشدنی را «جلد» کرده و به زمین نشانده اند. اگر پدافند ایران، آرکیو170 آمریکایی - جانور قندهار- را منهدم کرده بود، آن قدر آزاردهنده نبود که الان هست. شوکی که به واسطه این ماجرا، عرض و طول ساختار اطلاعاتی و جنگ سایبری آمریکا را درنوردیده، غریب و کم سابقه است. جنگال (جنگ الکترونیک) ایران، هم توانسته ارتباط پهپاد (پرنده هدایت پذیر از دور) را با پایگاه اصلی درافغانستان- شیندند- قطع کند، هم هدایت راداری آن را در اختیار بگیرد و هم ظاهراً سیستم خود انهدامی آن را از کار بیندازد.

فناوران گمنام ایرانی پس از این با غنیمت خود چه خواهند کرد و چه رازها گشوده خواهدشد، مصیبت دیگری برای سازمان جاسوسی آمریکاست. اما مهم تر از خود هواپیما و اطلاعات مربوط به آن، همین فرآیند رخنه و نفوذ و اخلال در سیستم جنگی- جاسوسی سایبری آمریکاست که ابعادی کاملاً مبهم و ناپیدا دارد. اکنون نه ساختار سایبری سازمان سیا و نه پنتاگون و نه هیچ مرکز اطلاعاتی- نظامی آمریکا امنیت موهوم گذشته را ندارد. یعنی که جنگ پرهیاهوی سایبری- مجازی می تواند به مرز مغلوبه شدن و کمانه کردن نزدیک شده باشد.

می پذیریم که آمریکا و متحدان انگلیسی- اسرائیلی آن به طرز بی سابقه ای غافلگیر شده باشند. سیا، موساد و ام آی6 از دو سال پیش وارد فاز تازه ای از جنگ اطلاعاتی- امنیتی با ایران شدند. در همین دو سال چند تن از دانشمندان هسته ای ایران را سبعانه در کنار همسر ترور کردند و لابد به خاطر اینکه وسط خیابان توانسته اند بمب به خودرو شهید شهریاری بچسبانند، به یکدیگر تبریک هم گفتند! مئیر داگان و رابرت گیتس را عرض می کنم و این آخری، جان ساورز رئیس جدیدالورود «ام آی6» که اوایل آبان 1389 اعلام کرد فعالیت های دیپلماتیک به تنهایی قادر نیست فعالیت های هسته ای ایران را مهار کند و باید سراغ عملیات اطلاعاتی و امنیتی رفت.

چند هفته بعد مجید شهریاری و فریدون عباسی وسط خیابان ترور شدند. یکی با رفتن و دیگری با ماندن، اسوه شدند. (اگر این اسوه شدن را باور ندارید از آن نوجوان دانش آموز سوال کنید که وقتی می پرسند می خواهی چه کاره شوی؟ می گوید دانشمند هسته ای. چرا؟ «چون هم خدمت به کشور است و هم می خواهم مثل شهید شهریاری شهید شوم!»). در همین دو سال گذشته درحالی که انواع فشارها و تحریم ها شدت می گرفت، محافل غربی با هیجان تمام اعلام کردند برخی تأسیسات هسته ای ایران از جمله نیروگاه بوشهر مورد حمله ویروس استاکس نت قرار گرفته و عن قریب از کار خواهد افتاد. بدافزار استاکس نت محصول 2010 لابراتور مشترک سیا، موساد و ام آی6 بود تا قدرت جنگ اطلاعاتی- سایبری آنها را به رخ بکشد. اما سرانجام ماجرا چه شد؟ دشمن یک رزمایش کاملاً واقعی سایبری را به ایران هدیه داد و ایران ضعف ها و خلل ها را بازشناسی کرد.

 پاسخ ایران، رونمایی تأسیسات زیرزمینی فردو، غنی سازی 20درصد، به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته تر و گسترش غنی سازی 5/3درصدی بود. اگر پاسخ شسته رفته و تمیزتر و اتوکشیده تری برای استاکس به لحاظ «اطلاعاتی» می خواهید، در غنیمت اطلاعاتی- نظامی اخیری که از دشمن گرفتیم، جست وجو کنید؛ «جانور قندهار»ی که چون در کاشمر شکار جنگال ایران شد، از این پس باید به نام «شکار کاشمر» شناسایی شود.
اما «شکار کاشمر» همه قدرت غافلگیرکننده اطلاعاتی- نظامی و سایبری ایران را بازگو نمی کند. هنوز پژواک خبری که دو هفته پیش مانند انفجار توپ در آمریکا صدا کرد، فروکش نکرده است. شبکه ای .بی.سی آمریکا همین دو هفته پیش از قول مقامات ارشد فعلی و سابق سازمان سیا تأیید کرد که گزارش چند ماه قبل ایران و حزب الله مبنی بر شکار 12 جاسوس CIA واقعیت داشته است.

حالا خبر شاهکار تازه ایرانی، قوز بالای قوز می شود؛ یا به اصطلاح ایرانی «سپلشت»! فهرست غافلگیری های آمریکا و دو متحد اسرائیلی- انگلیسی آن به همین جا ختم نمی شود. اما پیش از مرور دنباله این فهرست، باید نکته ای را متذکر شد. غربی ها اصطلاحی دارند به نام «بازی». آنها تا همین یکی دو دهه پیشتر، چالش های موجود بر سر راه خود را به چشم بازی می دیدند. چارچوب و ابعاد و زمینی برای آن می چیدند، محاسبه و پیش بینی و برآورد می کردند، از کنار گود می نشستند، غافلگیر می کردند، ضربه می زدند و هیجان گلادیاتوربازی را از حاشیه ای امن تجربه می کردند. اما چالش هایی که از جانب جبهه مقاومت اسلامی به رهبری ایران متوجه جبهه استکبار شده، به غایت پیش بینی ناپذیر، رادارگریز و «ابعادناپذیر» می نماید. اکنون این دشمن نیست که زمین و زمان و قواعد به اصطلاح بازی را تعیین می کند. حریف در این میدان نه تنها طعمه منفعل نیست بلکه بارها به نحوی غافلگیرکننده طرف مهاجم را به دام می کشد و از جایی که گمان نمی برد، ضربه ای دردآور و فلج کننده بر پیکر وی وارد می کند.

اگر قرار است فهرست غافلگیری ها و ضرب شست های خردکننده را پی بگیریم، خوب است سری به جنوب لبنان و جنگ 33روزه (ژوئیه 2006) بزنیم. آنجا که تانک های پولادین و ضدانفجاری مرکاوا قطار شدند تا با پیشروی در عمق، کار حزب الله را بسازند. شما بگویید حسگرهای دستان آن مرد پارسایی که در تاریکی شب، شنی مرکاوا را لمس کرد، چه قدر باید دیجیتالی و دقیق بوده باشد که در بازگشت بتواند فرمول انفجار همین تانک ها را بنویسد و مدتی بعد، گورستانی از مرکاواها- اسطوره شکست ناپذیری اسرائیل- در جنوب لبنان تلنبار شود. فقط در یک روز 30مرکاوا شکار حزب الله شد و تا جنگ به سرآید این رقم به حدود 90فروند تانک رسید.

قدرت اطلاعاتی-نظامی و «اعتقادی» ایران را تاریخ، بعدها روایت خواهد کرد. بگذار فعلاً از همین شاهکارهای پیدا که همه - دوست و دشمن- می دانیم بنویسیم. باز هم جنگ 33 روزه! و خدا می داند که اطلاعات فشرده ده ها ترابایتی در همین 33 روزه نهفته است. در همین جنگ بود که حزب الله دو ناوچه جنگی بسیار پیشرفته و 85 متری ارتش صهیونیستی موسوم به «ساعر 5» را منهدم کرد تا کارشناسان نظامی-اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل انگشت به دهان بمانند.

البته این شکار نیز به شکل «های کلاس» و آمیخته با ظرافت انجام شد؛ آنجا که سیدحسن نصر الله در گفت وگویی مستقیم با شبکه المنار از مردم خواست به دریای مدیترانه نگاه کنند و تا لحظاتی دیگر شاهد انهدام ناوچه اسرائیلی باشند و.... «گرومپ»! این عبارات که از المنار پخش شده، یادگاری است: «فرمانده نیروی دریایی اسراییل اعلام کرد که دستگاه های ما خاموش بود و الاّ حزب الله نمی توانست ناو ساعر را بزند؛ من همین جا به او می گویم که اگر دستگاه هایتان خاموش است آنها را روشن کنید و از مردم لبنان هم می خواهم به پشت بام بروند و دریای مدیترانه را تماشا کنند که ما می خواهیم چند دقیقه بعد یک ناو دیگر اسرائیل را بزنیم.» (گویا فرمانده یکی از همین ناوها قبلاً گفته بود اگر به من دستوری داده شود، لازم نیست به خلیج فارس بروم، از همین جا در حیفا هر هدفی را در بندرعباس می زنم!). به این فهرست بیافزایید بالگردهای پرواز در شبی که گرفتار تیرهای غیب حزب الله شدند.

حالا اگر کسی خواست از لبنان اوج بگیرد و چرخی در منطقه بزند، می بیند که ایران چگونه بساط پروژه پیچیده و چند لایه آمریکایی-انگلیسی-صهیونیستی «فتنه سبز» را که سالها روی آن کار شده بود، در هم پیچید و در اثر اقتدار و انرژی آزادشده به واسطه «نهضت عاشورایی 9 دی»، چگونه امواج انقلاب، خاورمیانه اسلامی را پیش چشمان از حدقه درآمده دیکتاتورهای وابسته درنوردید. اتفاق کوچکی نبود.

یک ملت تمام قد برای پاسداری از انقلاب خود به خیابان آمدند تا نیویورک تایمز خاضعانه و از سر احترام بنویسد «این بزرگ ترین راهپیمایی در خیابان های تهران پس از تشییع باشکوه آیت الله خمینی است.» الحمدالله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء. یعنی نهضت 9 دی را راه اندازی سفارتخانه مجازی یا تولید نرم افزار «هی استک» (انبارکاه) و از این قبیل بازی های مجازی جبران می کند؟! خودشان نوشتند که همین نرم افزار هی استک (Hay stack) کاملاً امن می نمود- مانند یافتن سوزنی در انبار کاه- اما تله بزرگی در خدمت سیستم اطلاعاتی ایران شد تا شبکه ای از مرتبطین با سرویس جاسوسی و وزارت خارجه آمریکا را شناسایی کند. این رفتار سایبری انباشته از بلاهت کجا و «جنگال» ایران کجا؟ اگرچه هنوز ابتدای ماجرا است و آمریکا باید منتظر بماند تا ایران برگ های برنده ناشناخته و رونشده ای را روی میز بگذارد.

بازی بزرگی که ایران برای آمریکا چیده، حالا دیگر صرفاً شطرنجی (موزائیکی- نامتقارن) نیست. هر صفحه شطرنجی ابعادی دارد و با همه سختی، محاسبه پذیر است. ایران خارج از صفحه محاسبات و رادار آمریکا عمل می کند. حداکثر آنچه رادارهای آمریکا قرار بوده رصد کنند و حالا به معضل خورده اند، «تأسیسات» بوده است. این، نوعی نگاه مکانیکی به صحنه است. مگر 33 سال پیش «جس جیمز لایف» رئیس میز ایران در سازمان سیا به مجله آلمانی اشپیگل نگفت «شعار سازمان سیا همیشه این است که با دیکتاتورها تا وقتی که با ما باشند مخالفتی نخواهیم کرد. مثلاً هر وقت که مسئله ایران در ستاد مرکزی سیا مطرح می شد روسا همیشه می گفتند آمریکا به شاه احتیاج دارد و تا او را داریم هیچ غمی نباید داشت... از این رو جای تعجب نیست که ما در مقابل انقلاب ایران چنین انگشت به دهان مانده ایم... ما آنقدر مجهز هستیم که می توانیم نمره اتومبیل لیموزین برژنف را هنگام ورود به کاخ کرملین از هوا برداریم ولی متأسفانه عکس های ماهواره ای ما کما فی السابق از منعکس کردن افکاری که مردم در سر دارند، عاجزند. گناه بزرگ ما این است که در ایران با همه کس جز مردم کوچه و بازار تماس داشته ایم».

آیا ضعف و اختلال راداری آنها برطرف شده بود که پای حسنی مبارک و بن علی و دیگر دیکتاتورها آن قدر ماندند تا در آتش انقلاب ملت ها آب پز شدند؟ آیا آن ماشه تحریمی که جان ساورز بهمن ماه سال 86- قبل از انتصاب به ریاست ام آی 6- می گفت اگر چکانده شود، باعث اختلاف در ایران و تسلیم آنان خواهد شد و چکانده شد، گرهی از گره های کور جبهه استکبار گشود یا ایران را به سوی خلاقیت و خودکفایی بیشتر سوق داد؟ از همه گزینه های روی میز چیزی برای آمریکا و اسرائیل و انگلیس نمانده؛ حال آن که ایران هنوز همه توانایی های خود را رو نکرده است. حزب الله لبنان نیز در حالی که جنگ 33 روزه به سر آمده بود، همه توانایی خود را رو نکرد و البته موشک های مقاومت 10 کیلومتر، 10 کیلومتر، برد خود را افزایش داده و به تل آویو نزدیک شده بودند. شکار «جانور قندهار» در کاشمر، یکی از آن رودست های اطلاعاتی بود که آمریکا از ایران خورد. رودست که نه، یک سیلی و ضرب شست جانانه که تا مدت ها اثر آن بر سیمای سازمان سیا خواهد ماند. محاسبات غرب اینک یکی پس از دیگری خطا از آب درمی آید و شکار کاشمر- نظیر شکار ریگی- تا مدت ها آنها را در خماری نگاه خواهد داشت. حالا بدترین کابوس های اطلاعاتی آمریکا، یکی پس از دیگری تعبیر می شود.

این نوشته به روح بلند دانشمند گمنام و پارسا سردار حسن تهرانی مقدم (رضوان الله تعالی علیه) تقدیم می شود.

خراسان:بازار سکه و اعتماد از دست رفته بانک مرکزی

«بازار سکه و اعتماد از دست رفته بانک مرکزی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می‌خوانید؛بازار سکه این روزها به عرصه کارزار و جنگ مغلوبه ای تبدیل شده است که یک سوی آن بانک مرکزی ویک سوی آن دلالان خرد و کلان قرارگرفته اند و در این میان غلبه گاه و بی گاه هریک بر دیگری سودی به حال مردم نداشته است بلکه آنان در گرماگرم این رقابت داغ همواره بازنده میدان بوده اند اما بازندگان این میدان چنان که در ادامه خواهیم گفت فقط متقاضیان خرد سکه و طلا نبوده اند.

اجازه دهید برای ورود به بحث از آخرین اقدام بانک مرکزی برای ساماندهی بازار سکه سخن بگوییم رئیس کل بانک مرکزی ۲ هفته قبل با اشاره به حباب ۷۰ تا ۸۰هزار تومانی قیمت سکه قول شکستن این حباب را داد. به طور طبیعی انتظار می رفت این بانک برای عمل به وعده خود از ابزار حراج سکه در بانک ها استفاده کند که چنین کرد و در نهایت طی ۳روز قیمت سکه های بانکی را تا حدود ۸۰هزار تومان کاهش داد. به تبع این اقدام قیمت سکه در بازار طی ۳روز حدود ۴۰هزار تومان کاهش یافت ولی پس از آن قیمت سکه در بازار به قیمت های قبل از وعده رئیس کل بانک مرکزی بازگشت. در این میان فاصله حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار تومانی قیمت سکه عرضه شده در شعب منتخب بانک ملی و بازار طی روزهای اخیر باعث تشدید حضور دلالان خرد و کلان و حتی برخی مردم عادی برای خرید سکه بانکی و فروش به قیمت های بالاتر در بازار شد که در پی آن دلالان حرفه ای سکه برای حفظ اقتدار خود در صفوف به هم فشرده تر و متراکم تر خرید سکه دست به دامان زورگیران و قلدران شوند. حال اجازه دهید فراتر از شرح اتفاقات به تحلیل روند کنونی بازار سکه و سیاست های بانک مرکزی برای سروسامان دادن در این باره بپردازیم:

۱ - واضح است که سیاست اخیر افزایش عرضه سکه در بانک ها همانند اکثر دفعات قبل اگرچه باعث کاهش قیمت سکه بانکی شده است ولی هدف نهایی برای شکستن حباب قیمت سکه را محقق نکرده است.

اساسا برای کاهش حدود ۷۰ تا ۸۰هزار تومانی قیمت سکه بانکی حتی ۳روز هم لازم نبود و بانک مرکزی به عنوان عرضه کننده انحصاری سکه در صورت وجود حباب قیمت نه تنها می تواند بلکه ملزم است قیمت سکه عرضه شده توسط بانک مرکزی در بانک ها را واقعی کند. فراتر از این باید سوال کرد که چرا تاکنون سکه بانکی گران تر از قیمت واقعی فروخته شده است؟ درباره وجود حباب قیمتی در سکه های بازار ممکن است متوازن نبودن عرضه و تقاضا به عنوان عامل وجود حباب ذکر شود ولی درباره سکه های بانکی که بانک مرکزی عرضه می کند و به عنوان یک نهاد دولتی به طور طبیعی نباید به دنبال سودآوری ناشی از گران فروشی باشد چه توجیهی وجود دارد؟ اگر بانک مرکزی از گران فروشی سیاست خاصی را دنبال می کند چرا این سیاست را به طور شفاف عنوان نمی کند تا متهم به سودآوری و کسب درآمد برای دولت از این راه نباشد.

۲ - اما دومین نتیجه اقدام اخیر بانک مرکزی در بازار سکه این است که سودآوری دلالان افزایش یافته است. نگاهی به گزارش های میدانی رسانه ها و مشاهدات خبرنگاران و سایر مردم از صفوف خرید سکه نشان می دهد که متقاضیان خرد سکه یا به عبارت دیگر مردم عادی که ممکن است برای هدیه دادن یا حتی سرمایه گذاری اندک متقاضی چند سکه بهار آزادی باشند ترجیح می دهند به جای چند ساعت ایستادن در صفوف شلوغ خرید سکه که ممکن است نوبت نیز به آن ها نرسد، نیاز خود را از بازار تهیه کنند.

در مقابل دلالان سرخوش از رانت ۷۰ تا ۸۰ هزار تومانی تفاوت قیمت سکه عرضه شده در بانک ها و بازار به فکر استفاده از فنون جدید برای خرید سکه بیشتر می باشند و این اقدام رسما منجر به تقویت جریان ناسالم و فاسد دلالی در بازار سکه و به حاشیه رفتن عناصر اخلاق و اعتماد در اقتصاد کشوری است که داعیه دار اقتصاد اسلامی و حرکت جهادی در عرصه اقتصاد است.

۳ - اما یکی از مهم ترین اثرات منفی غلبه دلالان بر مناسبات بازار سکه زیرسوال رفتن اقتدار نهاد تخصصی بانک مرکزی است. بانک مرکزی که به واسطه وظایف کلیدی خود در مدیریت بازار طلا و ارز، تنظیم سیاست های پولی و نظارت بر عملکرد بانک ها در هر اقتصادی جزو حساس ترین مراکز دولتی به شمار می رود امروزه در اقتصاد ایران به نهادی تبدیل شده است که موفق به عملی کردن اکثر وعده های گاه و بی گاه خود در بازار سکه و ارز و نظارت بر بانک ها نیست. جایی که رئیس کل بانک مرکزی با شور و حرارت در برابر دوربین و ضبط صوت رسانه ها وعده های امیدبخش به مردم و هشدارهای شدید و غلیظ به دلالان و متخلفان می دهد ولی معمولا بیش از چند روز در عمل به وعده های خود برای تنظیم بازار سکه و ارز موفق نیست. بماند که در عرصه نظارت بر بانک ها به ویژه در موضوع فساد مالی اخیر ضعف اقتدار بانک مرکزی در اعمال نظارت و مجبورکردن بانک ها به جلوگیری از تخلف های هشدار داده شده کاملا مشهود بود.

این بدترین پیام برای یک اقتصاد خواهد بود که در قلب فرماندهی آن نمی توان به وعده های یکی از بازیگران اصلی اقتصاد دل بست.

تداوم این وضعیت می تواند به ریشه دارشدن اقتصاد دلالی در بازارهایی همانند سکه و ارز کمک کند و تبعات تداوم چنین روندی به هیچ وجه برای اقتصاد مدعی رشد ۸درصدی مثبت نخواهد بود. آیا بانک مرکزی اعتماد از دست رفته را بازخواهد یافت؟ امید که این چنین باشد.

جمهوری اسلامی:طرف‌های بحران اروپا

«طرف‌های بحران اروپا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دو دهه پیش، زمانی که رنگین کمان اتحادیه اروپا در آسمان قدیمی‌ترین قاره مغرب زمین نقش بست و ستاره‌های اقبال این ابرقدرت جدید اقتصادی و سیاسی بلند شد، منفی‌نگرترین تحلیل گران جهانی و بدبین‌‌ترین نظریه پردازان سیاسی نیز به خود جرأت نمی‌دادند واقعیت تلخ و دردناکی را که امروز بر سرنوشت این اتحادیه نوپا سایه افکنده، پیش‌بینی کنند. آن روزها که کشورهای اروپایی برای عضویت در این اتحادیه از همدیگر سبقت می‌گرفتند تا یکی پس از دیگری خود را به این پیمان گره بزنند، هیچکس تصور نمی‌کرد چنین روزهایی در انتظار این قطب بزرگ اروپایی باشد، آنچنان که پس از مدت کوتاهی همان کشورهایی که برای سوار شدن به این قطار عجله داشتند، اکنون برای پیاده شدن از آن بر دیگری سبقت بگیرند.

دقیقاً 18 سال پیش، اتحادیه اروپا با هدف افزایش همکاری‌ها و اتحاد میان کشورهای اروپایی در سطح جهانی و شکل‌گیری بلوک جدید سیاسی و اقتصادی پس از فروپاشی شوروی شکل گرفت ولی اکنون پس از مدت زمان کوتاهی، بحران مالی و وضعیت وخیم برخی کشورهای عضو، اهداف تشکیل این اتحادیه را مورد تهدید قرار داده و به سمت و سویی می‌رود که به اعتراف رئیس‌جمهور فرانسه "این اتحادیه در آستانه سقوط قرار دارد و اگر توافقی اساسی در راستای حل بحران یورو صورت نپذیرد، شانس دیگری وجود ندارد." شاید بی‌سبب نباشد که سران 27 کشور اروپایی طی شش ماه گذشته سه بار گردهم آمده‌اند تا راهی را برای خروج از بن‌بست بیابند که آخرین نشست آنها نیز روز جمعه با کارشکنی انگلیس بی‌ثمر ماند.
اما اکنون سئوال اینست که بحران اقتصادی اروپا از کجا آغاز شده، درحال حاضر چه دامنه‌ای دارد و چه کشورهایی از این بحران سود می‌برند؟

شروع بحران به طور عام به بحران اقتصادی و پولی آمریکا باز می‌گردد که در سال 87 به دنبال بحران مسکن ایجاد شد و بعد دایره آن به بانکها کشیده شد و کم کم تمام دوایر تجاری و اقتصادی آمریکا را در بر گرفت. آمریکائی‌ها که با هوشمندی تمام سیاست‌های اقتصادی خود را به گونه‌ای تنظیم کرده‌اند که در هر گوشه‌ای از جهان و در هر یک از کشورها بوئی از رونق اقتصادی به مشام برسد، برای آنکه سهمی را عاید خود کنند، راهکارهائی را پیش‌بینی کرده‌اند ولی هرگاه در همان کشورها بحران مالی بروز کند، سر خود را به زیر آب می‌کنند تا امواج را از سر گذرانده و در نهایت ضربات سهمگین را به دیگر شرکا و رقبای اقتصادی خود منتقل کنند. برهمین اساس بحران مالی آمریکا در سال 88 به اروپا منتقل شد و در ابتدا اقتصاد کشورهای ضعیف و بیمار را که دارای بدهی‌های مالی بسیار و کسری بودجه فراوان بودند از قبیل یونان، پرتغال، اسپانیا و ایرلند به چالش شدید کشید و بعدها ایتالیا را که از کشورهای بنیان گذار یورو و جزء چهار کشور اروپایی عضو گروه هفت کشور بزرگ صنعتی دنیا موسوم به گروه هفت بود را تکان داد و این کشور را با بیش از 1900 میلیارد یورو بدهی خارجی زمین گیر کرد. اگرچه رسانه‌های اروپایی سعی در مخفی کردن ابعاد بحران‌های مالی، اقتصادی و سیاسی دارند اما اوضاع آنقدر آشفته است که قابل کتمان و مخفی کاری نیست، چرا که عواقب بحران از دولت‌ها و موسسات اقتصادی به سطح عمومی مردم رسیده و بحران اقتصادی را به یک بحران سیاسی تبدیل کرده است.

بحران یورو در اروپا ظرف یکسال گذشته آنچنان وسعت یافته که دیگر کشورهای قدرتمند اروپایی از جمله آلمان، فرانسه، سوئیس، سوئد و لوکزامبورگ نیز با ورود به این باتلاق و تحت فشار قرار گرفتن برای تأمین کسری بودجه کشورهای دیگر اروپایی و اعطای وام از صندوق پول اتحادیه اروپا، خود نیز در صف دومینوی بحران قرار گرفته‌اند.

در چنین سطحی از بحران که کشورهای زیادی در اروپا با وخامت روزافزون شرایط اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم می‌کنند، برخی کشورها نیز از وضعیت موجود، نهایت استفاده و بهره‌برداری را بعمل می‌آورند که چه بسا بتوان در یک بررسی تحلیلی آنها را در زمره تشدید کنندگان بحران در اتحادیه اروپا قرار داد.

1 - آمریکا گرچه از ابتدای شکل گیری اتحادیه اروپا به ظاهر مخالفتی با آن نداشت ولی از آنجا که در اصل، آنرا به مثابه قدرت گرفتن مجموعه کشورهای اروپایی و ایجاد قطب جدید سیاسی و اقتصادی در راستای مقابله با منافع آنسوی آتلانتیک می‌دید، همواره در جهت مانع تراشی و کارشکنی در تقویت این قدرت بزرگ عمل کرده و هیچ زمینه‌ای را برای رشد آن فراهم نکرده است. در این میان اگرچه به ظاهر، همسویی آمریکا و اروپا در برخی مسائل خودنمایی می‌کند ولی واقعیت آنست که این دو قطب در بسیاری از موارد با یکدیگر رقابت داشته و حاضر به تحمل یکدیگر نیستند. از این رو بی‌سبب نیست که آمریکا از ابتدای شکل گیری پول واحد اروپا (یورو) انواع کارشکنی‌ها را بر سر راه قدرت گرفتن آن بکار بست آنچنانکه حاضر نشد به یاری آن بشتابد. شاید قسمت عمده‌ای از عدم موفقیت اتحادیه اروپا در حل بحران مالی، عدم همراهی صندوق بین‌المللی پول باشد که در آن آمریکا حرف اول را می‌زند.

آنچه مسلم است اینست که آمریکا نه تنها در ایجاد بحران اقتصادی در اروپا نقش داشت و با تغییر جهت دادن به بحران مالی آمریکا، آن را به بازارهای پولی اروپا منتقل کرد، بلکه از هرگونه همکاری برای خروج اروپا از این بحران خودداری می‌کند و وانمود می‌نماید که در این صحنه، صرفاً یک تماشاچی بیطرف است!
2- انگلیس گرچه به واسطه قرار گرفتن در قاره اروپا ناگزیر باید در آن سهم داشته و مثل بقیه کشورهای اروپایی در خیر و شر آن سهیم باشند، ولی همواره سعی کرده‌اند سهم خود را از سفره اروپا به گونه‌ای جدا کنند که فقط در منافع آن شریک باشند. به همین دلیل جزء آخرین کشورهایی بودند که به اتحادیه اروپا ملحق شده و در پیوستن به واحد پول اروپا نیز از آن شانه خالی کردند و در اجلاس روز جمعه سران اتحادیه اروپا هم به تنهایی به مخالفت با مصوبه 26 کشور دیگر پرداخته و آن را وتو کردند. طبعاً از دولتمردانی که در سالهای اخیر خود مردم انگلیس آنها را آلت دست سیاست‌های آمریکا در جهان نامیده اند، انتظاری غیر از این نیست. به همین دلیل مقامات انگلیسی نیز همچون سران کاخ سفید عمل کرده و مانع اتحاد و همگرایی اروپا در مقابل آمریکا هستند.

3 - آلمان و فرانسه، گرچه به عنوان دو کشور قدرتمند در عرصه اقتصاد اروپا و موتور محرکه اتحادیه، مجبور به برعهده گرفتن عواقب بحران کشورهای دیگر نیز هستند ولی در سالهای اخیر که کشورهای کوچکتر اروپایی با مشکل مواجه شده اند، سعی کرده‌اند از این اوضاع در جهت تقویت اقتدار و محوریت خود در میان کشورهای اروپایی بهره‌برداری کرده و موقعیت خود را با گرفتن امتیاز از دیگر کشورهای این قاره تثبیت کنند، به گونه‌ای که این موضوع، بحث‌ها و اعتراضات زیادی را برانگیخته و رئیس گروه وزرای دارایی کشورهای اروپایی را نیز به انتقاد از آلمان و فرانسه وارد کرده و گفته است: "این دو کشور نباید در این موقعیت طوری عمل کنند که گوئی آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها بر دیگر اعضای اروپایی برتری دارند. مرکل و سارکوزی باید به سیاست دیکته کردن مواضع خود در نجات یورو پایان دهند."

بدین ترتیب، اروپا در وضعیت بغرنجی قرار گرفته و از داخل و خارج با کوهی از مشکلات مواجه است. هر چند تلاش‌هایی برای خروج اروپا از وضعیت بحران در جریان است ولی از شواهد و قرائن به خوبی پیداست که جو حاکم بر این رایزنی‌ها هرگز مثبت نبوده و وجود روحیه "رقیب‌کشی"، نتیجه بخش بودن گفتگوها را نقش بر آب کرده است.

رسالت:سیاست رسانه ای اصولگرایان

«سیاست رسانه ای اصولگرایان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛کمتر از سه ماه تا نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی زمان باقی است اما هنوز اصولگرایان به یک سیاست رسانه ای منسجم دست پیدا نکرده اند. رقیب اصلی جریان اصولگرا بر اساس یک «مدیا پالسی» مدون کلیه تحرکات رسانه ای خود را سامان داده و منطبق بر آخرین متدهای جنگ روانی و حتی با توسل به تبلیغات منفی در حال تخریب پایگاه اجتماعی اصولگرایان است اما رسانه های اصولگرا فاقد دستور کار مشخص و نقشه راه برای انتخابات نهم مجلس هستند.

سیاست رسانه ای اساسا برنامه ای طراحی شده برای اتخاذ رویکردها و تصمیمات مقتضی در جهت پیشبرد اهداف سازمان های رسانه ای و جریانات همسو است که با توجه به تشکیلات، اختصاصات محیطی و اقتضائات نیروی انسانی تعریف می شود. بدیهی است سیاست رسانه‌های یک جناح سیاسی به لحاظ استراتژیک با خط مشی ها و اولویت بندی در سیاست گذاری های آن جناح همپوشانی دارد.

اما سیاست رسانه ای اصولگرایان در آستانه انتخابات فراروی مجلس چیست و یا بهتر، چه می تواند باشد؟
پاسخ به این سئوال در درجه اول مسبوق به پرداختن به پرسش اساسی دیگری است که حریف اصلی اصولگرایان در انتخابات نهم چه جریانی است؟ و یا به تعبیری اغیار و «دگر» گفتمانی اصولگرایان چه کسانی هستند؟ کدام جریان قادر است اصولگرایان را در انتخابات پیش رو با چالش مواجه کند و یا حتی آنها را در اسفند ماه امسال غافلگیر نماید؟

نقشه عملیات رسانه ای اصولگرایان از دل شناسایی هندسه و زمین بازی رقیب اصلی بیرون می آید. اگر اصولگرایان در جریان پسندیده نقد درون گفتمانی، مدیریت را به رقبا و رسانه های وابسته به آنها واگذار کنند رقیب به راحتی با جابجایی افکار، دوستان دیروز را در جایگاه حریف می نشاند و بر آتش تفرقه بین اصولگرایان می دمد. این روند در جابجایی پنجره دید اصولگرایان مبتنی بر ایده «جوزف اورتون» توسط رسانه های رقیب در حال مدیریت است. همانگونه که در پنجره اورتون یک موضوع «محال» در افکارعمومی به مرور قابلیت تبدیل شدن به «سیاست» را پیدا می کند، دوستان مسلم در جریان اصولگرا در حال تبدیل شدن به دشمنان مسلم هستند. رقبا به خوبی می دانند دود سفید همگرایی همواره جلوی  زوال حیات اصولگرایان را در کشور طی یک دهه گذشته گرفته است.

از این رو در طراحی سیاست رسانه ای اصولگرایان ملاحظات راهبردی زیر نباید مورد غفلت قرار گیرد:
1- جنگ نرم پایان نیافته است و این مار خوش خط و خال هر روز پوست می اندازد و در پی روزنه جدیدی برای رخنه در ارکان نظام است تا پروژه براندازی از درون را کلید بزند. دشمن در ابعاد مختلف، هنجاری، ارزشی، استراتژیک، اقتصادی و فرهنگی برای مقابله با جمهوری اسلامی در قالب ‏‎(soft war)‎‏ برنامه ریزی کرده است. دشمن به دنبال آن است که دوست را دشمن و دشمن را دوست نزد ملت ایران جلوه دهد.

 دشمن در پی آن است اخلاق سکولار را جایگزین اعتقادات مذهبی مردم کند. دشمن می خواهد مصرف گرایی و عدم تمایل به خرید کالاهای ایرانی را بین مردم رواج دهد. دشمن اباحی گری فرهنگی و اخلاقی را هدف قرار داده است. دشمن سیاست زدگی در دانشگاه و عدم میل به تحقیق و پژوهش را بین دانشجویان نشانه گرفته است. دشمن قصد دارد حوادث تلخ فتنه 88 را بار دیگر در انتخابات اسفند ماه تکرار کند. این خطی است که از تجزیه و تحلیل کمی-کیفی رسانه های دشمن و دنباله ها و اذناب داخلی آن به دست آمده است.

2- گفتمان پیشرفت، عدالت، خدمت و مبارزه با فساد یک گفتمان پذیرفته شده و غالب در کشور است. هیچ حادثه و اتفاقی نباید بر این مسیر گفتمانی اثر بگذارد. بر این اساس می توان پیش بینی کرد گفتمان انتخاباتی مجلس در اسفند ماه اولویت پیشرفت کشور، تحقق عدالت به منظور کاهش فشار های اقتصادی، خدمت صادقانه و عالمانه به مردم و مبارزه با فساد است.

هر جریانی که بتواند برنامه های انتخاباتی و رویکردهای سیاستگذارانه خود را حول این گفتمان صورتبندی کند نقطه مرکزی دارت آراء رای دهندگان ایرانی را هدف گرفته است و می تواند امیدهای زیادی به پیروزی در انتخابات آینده داشته باشد.

3- اصولگرایان هیچ راهی جز همگرایی با یکدیگر ندارند. آنها به نقطه غیر قابل بازگشتی رسیده اند. همان‌گونه که مردم بین سروش و اکبر گنجی با محمد خاتمی و کروبی تفاوتی قائل نبودند بلا تشبیه امروز نمی توان از آنها انتظار داشت بین جبهه متحد اصولگرایان، جبهه پایداری و ... تفکیک کنند. کوچکترین شکاف میان اصولگرایان منفذی برای رخنه دشمن در گفتمان انقلاب است. دخول دشمن در ساحت گفتمانی انقلاب این گفتمان را به پوستی بی مغز و بدون محتوا تبدیل می کند. طبیعی است هر گفتمانی که سکه رایج کشور شود بلافاصله نسخه تقلبی آن ساخته شود. دشمن از همین حالا به دنبال فروختن نسخه تقلبی گفتمان انقلاب در بازار افکار عمومی است.

4- بازخوانی مطالبات مردم و ارزیابی پاسخگویی دولت ها، مجالس و شوراهای اصولگرا در یک دهه گذشته یک ضرورت است. اصولگرایان باید به مردم پاسخ دهند که کشور کجا بوده، امروز کجاست و در آینده به کجا خواهد رفت. اوضاع رفاهی مردم و قدرت خرید در سبد خانوار در اوایل دهه 80 چطور بود، امروز چطور است و در آینده به کدام سمت خواهد رفت و ... .‏

‏5- کارنامه موفق اصولگرایان در 10 سال گذشته موجی از امید را در بین مردم ایجاد کرده است. اشکالات، اشتباهات و خطاها وجود دارند اما آنقدر بزرگ نیستند که این توفیقات را کم رنگ کنند. رسانه های اصولگرا باید مراقب باشند که رقیب اشکالات را بزرگنمایی نکند. صفحه اول برخی از روزنامه‌های وابسته به یک جریان خاص هر روزه به سیاهنمایی و بزرگنمایی برخی کاستی ها اختصاص داده می شود. برخی رسانه های اصولگرا نیز متاسفانه دانسته یا نادانسته حریف را در این پروژه همراهی می کنند.

6- باید به آینده اندیشید. گذشته تمام شده و حال نیز به سرعت در حال سپری شدن است. تحولات منطقه و بحران در اردوگاه سرمایه داری یک فرصت مغتنم برای «خیز مجدد اصولگرایان» است که می تواند کشور را در برون رفت از مشکلات داخلی یاری کند. امروز اصولگرایان و طرفداران انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان نفس تازه کرده اند و به کانون این تحولات امید بسته اند. آنها به مردم ایران به چشم یک ملت مصمم، متحد و معتقد به آرمان های انقلاب اسلامی و مسیری که طی سه دهه گذشته سپری شده می نگرند. شایسته است در برهه ای تاریخی و تاریخ ساز که اصولگرایان بین المللی نبض تحولات در سرتاسر جهان را به دست گرفته اند اصولگرایان ایران پیشتاز و پیش قراول
 عدالتخواهی و عدالت گستری و از همه مهمتر همگرایی باشند.‏

قدس:آمریکا در آستانه انزوای جهانی

«آمریکا در آستانه انزوای جهانی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب 9 قطعنامه و با رأی اکثریت کشورهای عضو، درخصوص جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین در زمینه حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی، شهرکهای اسرائیلی در مناطق اشغالی عربی و به کارگیری زور توسط صهیونیستها علیه مردم غیرنظامی فلسطین، واکنش نشان داد.

صدور 9 قطعنامه در یک روز علیه رژیم جعلی صهیونیستی، بیانگر انزوای رو به گسترش این رژیم در صحنه جهانی است. هر چند اسرائیلیها عادت دارند انزوای روزافزون خود در صحنه بین المللی را با این ادعا که از سال 1947، اوضاع همواره این گونه بوده است، انکار کنند. این ادعا در حالی مطرح می شود که در عرض 10 روز، سفرای اسرائیل غاصب در آنکارا، قاهره و امان به علت تنزل روابط دوجانبه تل آویو با این پایتختها، مجبور شدند محل مأموریتشان را ترک کنند. دولتمردان این رژیم، حامیان و کشورهای اسلامی را که در منطقه فضای مناسب برای جنگ افروزی آنها فراهم کرده بودند، از دست دادند و در محورهای مذکور خواسته های انقلابی جایگزین رابطه گذشته گردید، به نحوی که اکنون مهمترین مطالبه مردم، قطع رابطه با این رژیم است. «لئون پانه تا» رئیس سابق سازمان سیا با ابراز نگرانی نسبت به انزوای گسترده رژیم صهیونیستی، اذعان نمود: «متأسفانه در طول سالهای اخیر شاهد آن بوده ایم که اسرائیل به گونه ای روزافزون در میان همسایگان خود در منطقه منزوی می شود.»

این اقدام علیه سران تل آویو نشان داد کشورهای جهان بیدار شده اند و دیگر القائات دولتهای مدعی و زیاده خواه را نمی پذیرند. رأی اکثریت در مجمع عمومی، بیانگر خشم و نفرت ملتها از سیاستهای ضد بشری رژیم نامشروع صهیونیستی است. شعارهای مردم در کشورهای مختلف دنیا علیه صهیونیستها، اکنون به عنوان تصمیم نمایندگان آنها در سازمان ملل تبلور یافته است.

اسرائیل غاصب امروزه در مردابی وارد شده که دست و پا زدن در آن بی فایده است. در شرایط کنونی، دولتها نمی توانند بر خلاف خواست مردم گام بردارند. موج جهانی و فراگیر با پیام آزادیخواهی و ظلم ستیزی در جهان طنین انداز است و این فرصت تاریخی عزت ملتها را رقم زده و توانسته است بیش از پیش بر محدودیتهای رژیم جعلی بیفزاید.

آرای منفی کشورهای آمریکا، استرالیا، کانادا، رژیم صهیونیستی، بویژه ایالات متحده آمریکا، مبین مخالفت جامعه جهانی با سیاستهای واشنگتن در عرصه مناسبات جهانی است. اکنون کشورهایی که ادعای دفاع از حقوق بشر را دارند، و برخی بازیگران غیرهمسو با سیاستهایشان را محکوم می کنند و با جوسازی تلاش می کنند تا دیگران را در صدور قطعنامه ها در سازمان ملل تشویق کنند، با پارادوکس رفتارهایشان مواجه می باشند. کاخ سفید تاکنون بارها ثابت کرده است که موضوع حقوق بشر را به عنوان یک ابزار برخورد علیه کشورها در دستور کار قرار داده است و با شعار دموکراسی خواهی، علیه حقوق شهروندان جهانی اقدام می کند. به عبارت دیگر، دموکراسی به عنوان احقاق حقوق ملتها در ادبیات آمریکایی، دارای جایگاه نیست، بلکه ترجمه آمریکایی آن تأمین منافع واشنگتن است. به همین دلیل، سران کاخ سفید همواره از این واژه با برداشتهای متعارض مواجه می شوند.

رویارویی واشنگتن و همراهان انگشت شمار آن با جامعه جهانی، زیاده خواهی، رفتار غیرحقوقی، شخصیت ضد بشری دولتمردان این کشور را بیش از پیش شفاف نمود و نشان داد چرا وزیر امور خارجه آمریکا انتخابات روسیه را مخدوش اعلام و مداخلات این کشور در گستره جهانی را موجه معرفی می کند. اکنون سیاستهای کاخ سفید در قبال بیداری اسلامی و انسانی غرب، جنبش آزادیخواهی در واشنگتن، طراحی مدلهای سخت افزاری علیه بشار اسد و جوسازیهای کاذب در قبال جمهوری اسلامی را می توان به درستی آنالیز نمود. این رفتار سازمان ملل در مقابل ایده سران کاخ سفید را به مثابه شتاب بیشتر روند سقوط آمریکا که از مدتها قبل شروع شده بود، می توان ارزیابی نمود.

صدور قطعنامه های 9 گانه در مجمع عمومی نشان داد اگر موضوعهای کلان و محوری از شورای امنیت به مجمع عمومی سازمان ملل که به عنوان صدای همه کشورهاست، برگردد و تصمیمها در مجمع حقوقی از منظر حقوقی الزام آور تلقی شود، خروجی تصمیمهای این مرجع حقوقی جهان، با دیدگاه باشگاه سلطه گران کاملاً متفاوت خواهد بود؛ نکته ای که صاحبان قدرت و ویژه خواران جهانی از آن اجتناب می کنند.

شورای امنیت به عنوان جولانگاه 5 قدرت دارای حق وتو ظالم محور و غیرمنصفانه، مبادرت به صدور قطعنامه کرده است که می توان وتوی آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی را از این منظر مورد ارزیابی قرارداد. آمریکا از زمان تشکیل سازمان ملل متحد تا کنون بارها برای جلوگیری از صدور قطعنامه ها و بیانیه هایی علیه اسرائیل، از وتو استفاده کرده است. در سال 2011 نیز آمریکا قطعنامه محکومیت شهرک سازی صهیونیستی را با وجود 14 رأی موافق وتو کرد و از محکوم شدن اسرائیل در این پرونده نیز جلوگیری نمود.


گفتنی است، اگر سازمان ملل به عنوان یک مجمعی از نمایندگان کشورهای جهان و تجلی آرای ملتها به ایفای نقش حقوقی خودش مبادرت نماید، ستم سازمان یافته و مدون با نقاب قانونی نمی تواند ملتی را مورد ظلم قرار دهد. از سوی دیگر، زمامداران کاخ سفید باید بپذیرند که با این حق کشی نمی توانند آرای لابی های صهیونیسم را از آن خود کنند، زیرا آنها خروجی این رفتار را بی تدبیری دولتمردان آمریکایی ارزیابی خواهند نمود. بنابراین، شایسته است سران این کشور با اندکی تأمل در اصول انسانی و اخلاقی، بیش از این خود را در جنایتهای رژیم جعلی علیه بشریت سهیم نکنند. استمرار این سیاست به انزوای آمریکا در جامعه بین المللی شتاب بیشتری خواهد داد.

آفرینش:ضرورت خروج از انزوای سیاسی

«ضرورت خروج از انزوای سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛ برنامه هسته ای کشورمان بیش از یک دهه است که به موضوع مورد مناقشه میان ما و کشورهای غربی تبدیل شده است. در چند سال گذشته این اختلافات بیشتر و بیشتر گردیده است. هر چقدر وزن و جایگاه سیاسی ما درمیان کشورهای دنیا افزایش یابد موضع گیری ها بر علیه ما ملایم‌تر و منطقی‌تر خواهدشد .در حال حاضر غرب با رویکردی زیرکانه ما را به سمت انزوای سیاسی سوق می دهد و با ایجاد یک اجماع حداکثری پی در پی بر علیه ما قطعنامه و تحریم های جدید اعمال می کند.اما باید دید که دستاوردهای ما درعرصه دیپلماتیک چه بوده است؟ تا چه اندازه ای توانسته ایم از حجم این فشارها و اجماع جهانی برعلیه خود بکاهیم.

در این زمینه لازم است تا مولفه هایی را به عنوان نقاط قوت و نقاط ضعف دیپلماسی کشورمان مشخص کنیم تا بتوانیم بر اساس نیازها و داشته های کشور نگرش دقیقی به واقعیت ها داشته باشیم .سیاست خارجی و محور دیپلماسی ما بعد از انقلاب، به سبب ایجاد تنش های فراوان بین ایران، آمریکا و غرب نوعی سردی و تاریکی در روابط دو طرف ایجاد کرد. در عوض ایران برای خروج از انزوا و جبران قطع رابطه با غرب ، تمایل بیشتری به رابطه با شرق پیدا کرد. افزایش سطح روابط با روسیه و چین به عنوان دوقدرت بزرگ ایران را در نقطه تعادلی قرار می داد که کاهش ارتباط با غرب برایش قابل تحمل بود. قطعا نمی توان ابراز داشت که دوستی و رابطه با روسیه وچین برای ما سودآور بوده است. چون دلیل همراهی های نسبی آنها به خاطر منافع کلانی است که از ارتباط با ایران کسب می کنند.

پس باید یک ارزیابی فایده-هزینه از نوع ارتباط و سیاست خارجی خود داشته باشیم. درحال حاضر تمام سناریوهای سیاسی و اقتصادی که برعلیه کشورمان نوشته می شود از سوی کشورهای غربی انجام می پذیرد و ما با رویکردی که درپیش گرفته ایم ارتباط حداقلی خود با غرب را نیز قطع می کنیم و راهی برای بازگشت نمی گذاریم درصورتی که این ضعف بزرگ دیپلماسی تلقی می شود. دیپلماسی ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی کشورها است که می تواند در نهایت اختلافات راه سومی را برای رسیدن به اشتراک نظر پیدا کند.

به لحاظ سیاسی شاهدیم که در حال حاضر آمریکا، اروپا، اعراب و حتی کشورهای ذره ای خلیج فارس بر علیه کشورمان موضع گیری و در همراهی با اربابان خود در فشار به ایران از هیچ اقدامی کوتاهی نمی کنند . لذا مشخص است که عملکرد مثبتی در نحوه برخورد با مخالفانمان نداشته ایم و تنها گزینه قطع ارتباط را مدنظر گرفته ایم. وزن و جایگاه سیاسی ایران بیش از این است که در یک رای گیری تنها 9 کشور با ما همراهی کنند! و از نوع برخوردهایشان مشخص است که رأیشان خاکستری است و به هنگام ضرورت مخالف ما خواهند بود.

اما در مورد دوستانمان هم وضعیت بر وفق مراد نیست. سوریه درگیر مشکلات داخلی است به نحوی که کشورهای غربی فشار بر این کشور را در راستای انزوای ایران در نظر گرفته اند. لبنان هم عرب بودن خود را دلیل رای مثبت دادن برعلیه کشورمان عنوان می کند، نوع ارتباطمان با اعراب روزبه روز سردتر می شود، درمورد روسیه و چین هم که باید گفت " گرگند در پوست میش" و منتظر فرصتی مناسب برای پس زدن نقاب دوستی خویش هستند. پس باید اذعان داشت که دیپلماسی ما در عرصه بین الملل دستاوردهای چندانی در عرصه سیاسی برای ما به ارمغان نیاورده است.

به لحاظ اقتصادی هم که از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر مورد فشارقرارگرفته ایم. مجبوریم نفت خود را به چینی ها و هندی ها آنهم به قیمت ارزان بفروشیم و درنهایت برای دریافت پول خود ماه هابه انتظار بنشینیم. تحریم بانک مرکزی و صنعت پتروشیمی کشورمان از سوی کشورهای غربی نتیجه همین کم کاری های ما در عرصه دیپلماسی می باشد. همانطور که کشورهای غربی هرروز به لحاظ سیاسی از ما دور می شوند ابایی هم از قطع روابط اقتصادی ندارند. چون به خاطر نداشتن روابط سیاسی فعال، زمینه ای برای گسترش مراودات تجاری وجود نخواهد داشت. درثانی قطع ارتباطات اقتصادی ما با غرب به منزله انزوای بیشتر ما می باشد. تنها اهرم فشار و برگ برنده ما در بخش نفت و گاز است که بعضا تهدید می کنیم که با قطع صادرات نفت فشار مضاعفی را برغرب وارد خواهیم کرد. درحالی که استفاده از این گزینه خودزنی است و ابتداً خودمان را از پای درمی آورد و بعد به حریفان آسیب می رساند.

خواسته یا ناخواسته به سمت انزوای سیاسی و اقتصادی حرکت می کنیم. نباید اجازه دهیم این اجماع جهانی بر علیه کشورمان به رویه ای متداول تبدیل شود و برای مدت های مدید فشارهای سیاسی و اقتصادی را برما تحمیل کنند. قدرت و داشته های دیپلماسی ما به حدی هست که بتوانیم در همین برهه زمانی خود را از زیر بارفشارها و انزوای غرب رها سازیم.

حمایت:روز جهانی حقوق بشر وتلاطم جهانی

«روز جهانی حقوق بشر وتلاطم جهانی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛برابر تقویم جهانی روز دهم مارس برابر با 19 آذر ماه روز جهانی حقوق بشر نامیده شده و به همین مناسبت بیش از 6 دهه است که در سطح جهانی در این روز یا هفته مقارن با این روز ،برنامه های مختلفی با عنوان حقوق بشر به اجرا در می آید. معمول است که در هر سال سازمان ملل متناسب با تحولات آن سال موضوعی را به عنوان شعار سال مطرح می کند واز فعالان حقوقی در سراسر جهان می خواهد که در این خصوص دیدگاهها ونظرات خود را مطرح کنند.امسال با توجه به اینکه طی ماه های گذشته در کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه تاثیر گذاری مردم در ایجاد شبکه های اطلاع رسانی زیاد بوده است عنوان « رسانه های اجتماعی و حقوق بشر» را برای شعار سال 2011 مطرح کرده اند.

بدیهی است اهل فن در خصوص مفهوم رسانه اجتماعی وابعاد حقوقی آن مطالب بسیاری می توانند مطرح کنند.چنانچه در نشست علمی بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر در کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران در 21/9/90 آن گونه که اطلاع رسانی شده است ، قرار است همین موضوع از منظر فرصتها وچالشهای فراروی کشورهای در حال توسعه توسط اساتید علوم ارتباطات و حقوق مورد بحث بررسی قرار گیرد. از این کلیات که بگذریم روز جهانی حقوق بشر فرصت مغتنمی است که در چارچوب مناسبتهای جهانی که بهر حال توجهات بدان جلب می شود، برخی از دغدغه های عدالت خواهانه را مطرح کنیم و مروری داشته باشیم بر اینکه تلاطم های جهانی درحال حاضر از چه ویژگی هایی برخوردارند.از این زاویه چند نکته بشرح زیر تقدیم می شود .امید است مفید واقع شود.

نکته اول اینکه برابر اندیشه اسلامی ،بنی آدم بر همه مخلوقات دیگر هستی شرافت ذاتی دارد وبه همین میزان نیز مسئولیت سنگین تری بر دوش انسان است.انسان وقتی اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان دیده شد ،طبیعتا نه خود ونه دیگران نباید کاری کنند که از اوج عزت انسانی به حضیض پستی و ذلت نوکری این وآن کشیده شود. در این اندیشه، هیچ صاحب قدرتی در این جهان حق ندارد از انسان بخواهد که تن به خلاف ونقض حیثیت انسانی خود بدهد. آحاد بشر بنده خدا هستند وحول بندگی او حق دارند در این جهان از نعمتهای مختلف به صورت عادلانه برخوردار شوند و هر گونه تبعیض وظلم به انسان ها با هر نامی که صورت گیرد، مردود است و مستوجب مسئولیت حقوقی می باشد. نقطه مقابل این اندیشه ، متعلق به افراد یا دولتهایی است که خود را محور حق می دانند ودر جهت منافع خود هر ظلم وجفایی را تجویز می کنند وهر فسادی را معمولی جلوه می دهند.

نمونه بارز آن را در عملکرد دولتمردان آمریکایی وبرخی از دیگر کشورهای غربی می توان یافت که اصرار دارند فهم آنها از انسان وحقوق او کاملترین فهم هاست ودر عمل نیز اصرار دارند که همه ملتها از آنها الگوبرداری کنند، حال انکه در خود آمریکا مردم معترض طی ماههای اخیر به صراحت اعلام داشتند که 99 درصد مردم در بند و یک درصد حاکم بر منابع وامکانات این کشور هستند. در روز جهانی حقوق بشر این درد بزرگ ومبنایی را بار دیگر باید یاد آور شد وهر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم باید تلاش کنیم تا این خود محوری وزور مداری را از جامعه جهانی دور سازیم وخود را ملزم بدانیم که عزت وکرامت بشر در سراسر جهان احیا شود.

نکته دوم اینکه تجربیات یکساله اخیر در مناطق مختلف جهان نشان داد که مردم می توانند بسیاری از محاسبات قدرتها را در هم بشکنند وطرحی نو در اندازند .تا قبل از یکسال قبل شاید کمتر کسی فکر می کرد که حاکمان ستمگر تونس ، مصر یا لیبی به این نحو از صحنه خارج خواهند شد وهیچ یک از حامیان غربی آنها نیز نخواهند توانست که حتی در مقام لفظ وبیان حمایت خود را از آنها اعلام دارند. کمتر کسی فکر می کرد که رژیم مبارک با آن همه سیطره نظامی وپشتیبانی غرب این گونه در هم شکسته شود. ریشه این وضعیت را در اگاهی مردم می توان یافت. در واقع عنصر اگاهی اگر بدرستی فعال شود مردم به حسب فطرت الهی خود در مقابل ظلم وستم قیام می کنند وهیچ قدرت مادی نمی تواند یک ملت بپا خاسته را از حرکت بازدارد. از این منظر، اهتمام به رسانه های اجتماعی یعنی درک قدرت اطلاع رسانی مردم و توان شبکه سازی آنها که البته برای هر تحول آتی نیز مورد نیاز ومحور اصلی هستند.

تجربیات یکساله اخیر این پیام را برای همه دولتمردان در سراسر جهان در بر داشتند که عصر بی اطلاعی یا عدم دسترسی به منابع مختلف خبری سپری شده وبه سرعت واقعیات بر همگان آشکار می شود فلذا هر چه شفاف تر با مردم سخن گفته شود وهر چه حاکمان در قبال مردم خود صادق تر باشند، روند اداره امور روان تر وبهتر قابل انجام است. البته در همین بخش از یک نکته پیرامونی نیز نمی توان غافل شد وآن اینکه قدرت های بزرگ سیاسی در دنیا تلاش می کنند تا به اتکای توان رسانه های برجسته ای که در اختیار دارند به روند شبکه های اجتماعی واطلاع رسانی های مختلف سمت وسوی خاصی بدهند تا برای مثال توجهات عمومی به هدف هایی معطوف شود که مورد نظر آنهاست ویا بی توجهی وغفلت در خصوص مواردی صورت گیرد که آنها مایلند سانسور اعمال شود. این پدیده استعماری را باید شناخت ودر صدد افشا وتضعیف آن بر آمد.

به عنوان مثال این همه جنایت در بحرین صورت می گیرد ولی پوشش رسانه ای خاصی از سوی رسانه های قدرتهای جهانی به این وقایع داده نمی شود ولی کوچکترین تحول درکشورهای مستقل منتقد غرب به سرعت ودر حد وسیع انعکاس پیدا می کند.در همین راستا گاه مشاهده می شود که رویدادهای بی ارزشی شبیه اینکه فلان هنر پیشه از چه لباسی خوشش آمده یا فلان بازیگر به چه کسی علاقه مند شده سر تیتر خبرهای برخی رسانه ها در فضای سایبری می شود چنانچه هر روزه این وضعیت را در صفحه اول سایت هایی شبیه «یاهو» می توان دید.این اقدامات قطعا در راستای جهت دهی به یکایک شبکه های اجتماعی در کشورهای مختلف انجام می پذیرد . روز جهانی حقوق بشر آن هم سالی که شعارش رسانه های اجتماعی وحقوق بشر است فرصت مغتنمی است که این آسیبها را نیز یاد آور شویم.

سخن آخر:
روز جهانی حقوق بشر امسال در حالی گرامی داشته می شود که برخی از ملتها از یوغ حاکمان زورگو نجات یافته اند ودر حال گذار بسوی تثبیت حق تعیین سرنوشت خود هستند وبرخی ملتها هم چنان برای رسیدن به اهداف آزادی خواهانه با حاکمان مستبد در ستیز هستند.نکته بارز تحولات یک ساله اخیر تاثیر گذاری جوامع اسلامی بر کل مطالبات حق خواهانه است چنانچه شاهد بودیم که شبیه روشهای اعتراضی مردم مصر را در آمریکا وانگلیس مردم این کشورها تکرار کردند. این ظرفیت عظیم جهان اسلام را باید قدر نهاد وتلاش نمود تا روز به روز در عرصه جهانی این صدای حق خواهی قوی تر شنیده شود.قطعا یکی از مهمترین زمینه های اثر گذاری این است که جوامع اسلامی در درون خود قوی وکارآمد باشند ورعایت حقوق انسانی در عالی ترین وجوه در کشورهای مزبور دیده شود .

متاسفانه هنوز در بسیاری از کشورهای اسلامی این زمینه لازم فراهم نیست وحاکمان نامشروع بر مسند قدرت هستند . در روز جهانی حقوق بشر بار دیگر می توان با مظلومان وستمدیدگان سراسر جهان خصوصا مردم فلسطین غصب شده پیمان بست که تا حق شما را از غاصبان نگیریم کوتاه نخواهیم آمد . به امید اینکه در یک ساله آتی گام های موثرتری بسوی اهداف عدالت خواهانه در سطح جهانی برداشته شود وملت ایران کمافی السابق در این مسیر نقش برجسته ای از خود برجای بگذارد.

مردم سالاری: حفظ منافع ملی

«حفظ منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛چند روز پیش خبر ورود عده ای از جوانان به سفارت انگلیس و باغ قلهک اخبار ایران و جهان را تحت تاثیر قرار داد و غرب هم قضیه را بزرگ تر از آنچه بود، جلوه داد و نتیجه اش را همه خواندیم و شنیدیم و عوارضش نیز هنوز ادامه دارد و تا کجا ختم به خیر شود، خدا می داند. در ایران هم عده ای این عمل را بازخورد اعمال استعمارگرانه و خودخواهانه غرب به سردمداری آمریکا و انگلیس دانستند و تایید کردند. گروهی هم به نقد پرداختند و تعبیرها کردند و آن را بویژه در موقعیت کنونی ایران، مضر به حال منافع ملی ما دانستند. چون معتقد بودند که جبهه  حقوقی دشمن قوی تر خواهد شد و بر شدت دشمنی ها و تاثیر تحریم ها خواهد افزود. چون این عمل برگ برنده به دست دشمن داد. در این باره بیان چند نکته ضروری به نظر می رسد:
 
1- اقدام جوانان و هدایتگران آنان، بازخورد عمل استعمارگرانه و منفعت طلبانه و زورگویانه شیطان بزرگ و روباه پیر استعمار است چون با انقلاب اسلامی، آمریکا و همراهانش، آقایی و فرمانفرمایی خود را در این کشور از دست داده و منافع نامشروعشان به خطر افتاده است. پس آنی از تحرک و تحریک خود باز نایستاده و نمی ایستند. جنگ عراق علیه ما با آن همه مصایب از آن جمله است و مسائلی که در کشورهای همجوار پیش آورده اند; و توطئه های روزانه و مدام آنها و القای ایران ترسی در همسایگان ما در زمره آن شیطان صفتی هاست. همچنین تحریم های ظالمانه و روز افزون شان که صد البته اگر سنجیده عمل نکنیم و هشیار نباشیم و تدبیر نکنیم نه کاغذ پاره، که مضر به حال ملت است. چون خواسته و ناخواسته ما را درگیر نبردی نابرابر کرده اند که راه رهایی از این گرداب جز با الطاف الهی و زبان سیاسی و تعامل و تفاهم و شناخت توانمندی های خود و حریفان، حفظ منافع ملی و منزلت سیاسی و اقتصادی و نظامی ممکن نیست. 

2- اعمال غیر قانونی و خروج از عرف بین المللی و زیر پا نهادن تعهدات و میثاق های حقوقی و شناخته شده  جهانی که ایران هم به آن پای بند است، زیبنده  وجهه و فرهنگ حقوقی ما نیست و بزرگان کشور و قوانین جاری ما هم هرگز آن را تایید نکرده اند. 

3-حفظ منافع ملی از ضروریات مسلم است و نباید فدای منافع گروهی و پایمال هیجانات و غلیان احساسات عده ای شود; آن چنان که جبران آن با صرف هزینه بسیار هم ممکن نباشد، هزینه ای که نه عده ای معدود بلکه همه  ملت ایران باید  آن را بپردازند.

4- جوانان عزیز دانشجوی ما با ابزار پژوهشی، مستندات بدیهی خود را از ورود برادران شرلی به ایران و اعمال حیله گرانه  انگلیس در عصر قاجار و پهلوی و جنگ ایران و عراق و تداوم اقدامات استعماری و استثماری مستمر برملا کنند و با انعکاس این اعمال مزورانه با ابزارهای مختلف رسانه ای که در اختیار دارند، در بیداری و روشنگری جوانان جهان به ویژه جوانان انگلیسی همت کنند.  

5-افکار عمومی بخصوص عقلای جهان به تعهدات بین المللی ملت ها بسیار اهمیت می دهند. نگذاریم که این نگرش و تلقی آنان در مورد پای بندی ایرانیان به حقوق انسانی و اجتماعی با بی اعتمادی همراه باشد و به خطر افتد.

6- سنجیده گویی و لحن مدارا در کلام، وجهه ما را در افکار عمومی جهان بالا می برد. به هوش باشیم که در دنیای کنونی که دهکده  جهانی اش لقب داده اند اخبارو  قضایا پنهان نمی ماند و در اقصی نقاط گیتی همه می شنوند و به تحلیل می پردازند.   

7- دعوت از نخبگان فکری و علمی و اندیشمندان جهانی که نسبت به سیاست سیاستمداران کشور خود، انتقادی درست دارند در همایشی بدین منظور و بازتاب نظرها و پیشنهادهای آنان در افکار عمومی جهان بسیار تاثیرگذار خواهد بود.  

8- با همکاری صاحب نظران حقوق بین الملل می توانیم بدون هیجان زدگی و خشونت کلامی و پراکنده گویی، اسناد حقانیت خود را در محاکم ذی ربط حقوقی مطرح کنیم و این اعاده  حقوق بر حق خود را به استمرار خواستار باشیم .   

9- سفارت خانه های ما با دعوت از رسانه ها ی مستقل و بیان نظریه های متقن حقوقی و انسانی و با تبیین سیاست های بشردوستانه جمهوری اسلامی می توانند نقش بسیار موثری در تثبیت حقوق مسلم ملت ما داشته باشند.  10- میلیون ها ایرانی فرهیخته و صاحب علم و اندیشه و همچنین مدیران و نخبگان اقتصادی با سرمایه های قابل اعتنا در سراسر جهان اقامت گزیده اند و عده کثیری از آنان شیفتگان ایران عزیز هستند. با سیاست درست و ظرافت رفتاری و گفتاری می توانیم از توان مندی های بسیارشان در اعتلای وطن کمک بگیریم و پیامد تحریم های سنگین را کم کنیم.

شرق:بحران یورو

«بحران یورو»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین راغفر است که در آن می‌خوانید؛بسیاری از مشکلات حال حاضر اروپا از بحرانی نشات می‌گیرد که در سال 2007 در ایالات متحده آغاز شد. آلمان و فرانسه به عنوان قدرت‌های اقتصادی اول و دوم اتحادیه اروپا و پایه‌گذاران این اتحادیه به سایر کشور‌های عضو، ادامه ریاضت اقتصادی را وعظ می‌کنند. اتحادیه اروپا متشکل از اقتصاد‌هایی با قدرت‌های اقتصادی بسیار نابرابر است و همین امر مشکل اصلی بحران کنونی اقتصاد اتحادیه اروپاست. آلمانی‌‌ها قدرتمند‌ترین اقتصاد اروپا را دارا هستند. با فروپاشی دیوار برلین و ادغام دو آلمان غربی و شرقی نیروی کار صنعتی بسیار ماهر، بسیار منضبط، با دستمزد پایین وارد اقتصاد آلمان غربی شد و مزیت بزرگی به این کشور بخشید؛ مزیتی که سایر کشور‌های اروپای غربی از آن محروم بودند.

بنابراین، آلمان نسبت به بقیه کشور‌های اروپایی یک جهش بزرگ را تجربه کرد و توانست در مواجهه با بحران اقتصادی کنونی جهان بسیار بهتر از دیگر کشور‌ها عمل کند. بقیه کشور‌های اروپایی – یونان، پرتغال، ایرلند، اسپانیا و اکنون ایتالیا - اسیر بحران شده‌اند. اتحادیه اروپا امروز در ابتدای فرآیندی است که می‌تواند به خاتمه پول واحد این اتحادیه منتهی شود.

تعهد اروپا به حفظ پول واحد اکنون وارد یک آزمون جدی شده است؛ آزمونی که در جدی‌ترین بحران اقتصادی منطقه یورو بروز کرده است. اکنون بیکاری در حال افزایش می‌باشد و به دنبال آن سیاست‌های عوام‌گرایی در کشور‌های عضو در حال اوج گرفتن است. در کشور‌هایی مثل ایتالیا که بازار‌های داخلی خود را در رقابت با کالا‌های چینی از دست داده‌اند و اسپانیا که با فروپاشی عظیمی در بازار مسکن مواجه شده، درد‌های اقتصادی مشقت‌بار‌تر از همیشه شده است. این کشور‌ها هیچ نشانه‌ای از ترک منطقه یورو و بازگشت به پول ملی از خود نشان نداده‌اند.

آنها دریافته‌اند حتی زمزمه ترک یورو می‌تواند به هراس بیشتر سرمایه‌داران دچار اضطراب منجر شود. آنها می‌بینند که چطور کشور‌هایی مثل دانمارک با پول ملی خود مجبور به افزایش نرخ‌های بهره شده‌اند تا از نرخ مبادله پول خود دفاع کنند، این در حالی است که فدرال رزرو آمریکا و بانک مرکزی اروپا در حال کاهش نرخ‌های بهره هستند. کشور‌هایی مثل ایتالیا و اسپانیا درک کرده‌اند که اگر پول‌های سابق خود را همچون لیره و پزوتا داشتند امروز با فرار سرمایه مواجه می‌شدند. کل کشور‌های اتحادیه دریافته‌اند که سرنوشت واحدی در انتظار همه آنهاست و از این‌رو می‌کوشند هیچ نقطه ضعفی در دفاع از یورو از خود بروز ندهند. اما نتیجه این بازی به سرنوشت ایتالیا گره خورده است.

دولت ایتالیا برای جلب منابع مالی به فروش اوراق قرضه با بهره 5/6 درصد پرداخته است که بالا‌ترین میزان بهره برای استقراض در تمام تاریخ منطقه یورو است. سوال اینجاست که آیا این اقدام مانع از فروپاشی یورو می‌شود یا خیر؟ این اقدام ممکن است منجر به شکست شود که عواقب دردناک و خطرناکی برای ایتالیا و اتحادیه اروپا در پی دارد. شکست این تلاش ایتالیا برای جلب منابع مالی احتمالا منجر به ملی کردن نظام بانکی این کشور و سرانجام بازنگری در نظم سیاسی اتحادیه اروپا حول دو قدرت کانونی اتحادیه یعنی آلمان و فرانسه می‌شود. وضعیت کنونی بسیار سیال است و می‌تواند به هر جهتی حرکت کند. اکنون اتحادیه با قواعد مالی مهم و جدیدی روبه‌روست. اما آنچه مشخص نیست، این است که آیا ایتالیا می‌تواند با این استقراض به وضعیت پیش از بحران کنونی برگردد یا خیر؟ اگر موفق نشود بازی یورو خاتمه یافته است.

اکنون قمار دیگری در حال انجام است. هیچ نهاد مالی دیگری در اروپا به جز بانک مرکزی اروپا وجود ندارد که بتواند منابع مورد نیاز ایتالیا را تامین کند و به دلیل اضطراب‌های بازار هنوز مشخص نیست که بانک مرکزی اروپا چه تصمیمی خواهد گرفت. تامین نقدینگی کشور‌های عضو اتحادیه توسط بانک مرکزی اروپا خطر بزرگ ناتوانی این کشور‌ها در فایق آمدن بر بحران‌های آنها را در پی دارد. بنابراین یورو در عمیق‌ترین بحران خود از زمان پیدایش آن قرار گرفته است.

تهران امروز:شهروندان چه گناهی دارند؟

«شهروندان چه گناهی دارند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم وحید نوروزی است که در آن می‌خوانید؛چند وقتی بود لطف و منت بی‌پایان پروردگار متعال در بارش‌های ارزشمند باعث شده بود از هرچه آلودگی و دود است فاصله بگیریم و چنان خواب عمیقی فرو رویم که گویا همچنان در چنارستان تهران زندگی می‌کنیم و انگار قرار بود تا ابد هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شویم آسمان آبی و خورشیدی که برای رخ نمایاندن از پشت ابرهای باران‌زا طنازی می‌کند مهمان شهرمان باشد.

متاسفانه در چند روز گذشته هوای شهر تهران واقعیت وجودی خود را نمایاند و وارونگی چند روز اخیر، چنان زیبایی‌های گذشته را به کام شهروندان تلخ نمود که به ناچار اول صبح شنبه، اعضای کارگروه کاهش آلودگی هوای تهران در جلسه فوق‌العاده گردهم آمدند تا شاید کاری کنند و تصمیمی بگیرند.

هر آنچه که در جلسه بیان شد تکرار مکررات بود و اقدام جدیدی مطرح نشد و کار به جایی رسید که مدیرکل محیط زیست تهران تقاضا کردند اگر کسی چیزی به ذهنش می‌رسد که مرهمی برای جلوگیری از وقوع پدیده وارونگی هوا باشد به کارگروه بگوید چون دیگر کارد به استخوان رسیده است.اما توفانی‌ترین اظهارنظرات را معاون استاندار تهران بیان کردند که از حجم بالای ورود خودروهای شخصی به شهر گله می‌کردند و رسما از مسئولین ذی‌ربط تقاضای استمداد می‌کردند.

ایشان به درستی مرهم کاهش آلودگی هوای تهران را گسترش حمل‌ونقل عمومی در کنار محدودیت تردد برای خودروهای شخصی بیان کردند و حتی بیان کردند که گره تمام مشکلات گسترش حمل‌ونقل عمومی در پول است و بایستی این پول را از شهروندانی که به تعبیر ایشان خودخواهانه با خودرو شخصی تردد می‌کنند اخذ نمود.نقطه عکس نظرات من و ایشان دقیقا همین جاست.من اعتقاد دارم نقش شهروندان در کاهش آلودگی هوا بسیار ناچیز است و برعکس این مسئولین دولتی هستند که نقش اصلی در کاهش آلودگی هوا دارند. فکر می‌کنم شما هم مثل من چند سوال کوتاه به ذهنتان می‌رسد.

من شهروند چه نقشی در تولید خودرو کم کیفیت دارم؟ من شهروند چه نقشی در تولید سوخت نامناسب دارم؟ من شهروند در احداث مترو و خطوط

پر‌سرعت اتوبوس چه نقشی دارم؟ آیا در خرید اتوبوس و ترخیص واگنهای خاک خورده در گمرک کاری از دستم بر می‌آید؟ آیا می‌توانم بیلی بر دست بگیرم و در حفاری تونل مترو نقش ایفا کنم؟ آیا من شهروند در ستاد سوخت برای از رده خارج کردن خودروهای فرسوده نقشی بر عهده دارم؟ آیا وقتی برای دومیلیون تومان وام اسقاط باید کفش آهنی بپوشم کاری از دستم بر می‌آید؟ قطعا پاسخ تمام این سوالات منفی است و کاری از من شهروند که به تعبیر ایشان خودخواه قلمداد شدیم بر نمی‌آید.اگر من و امثال من را به استفاده از حمل‌ونقل عمومی ترغیب می‌کنید و می‌خواهید خودخواهانه خودرو شخصی مان را کنار بگذاریم از مسئولین ذی‌ربط هم صمیمانه تقاضا داریم لجبازی و مشکلات

غیر اداری را کنار بگذارند و به تعبیرعوام حتی به قیمت فروش فرش زیر پای خویش حمل‌ونقل عمومی تهران را گسترش دهند.اگر حمل‌ونقل عمومی کارآمد در اختیار شهروندان تهرانی باشد آن وقت ما خودخواه خواهیم بود که با خودرو شخصی در خیابان‌های شهر پرسه می‌زنیم. تا قبل از آن، خودخواه به کسانی اطلاق می‌شود که نمی‌گذارند حمل‌ونقل عمومی کارآمد و انبوه بر به سرعت گسترش پیدا کند. به امید روزی که عزم ملی برای گسترش حمل‌ونقل عمومی در هر مرتبه و مسئولیتی پدید آید و شهروندان تهرانی در قالب شبکه به هم پیوسته حمل‌ونقل عمومی، خود را از شر آن پاره‌هایی که نام خودرو شخصی بر آنها گذاشته شده‌اند برهانند.به امید آن روز

ابتکار:عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

«عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی‌پناه است که در آن می‌خوانید؛خبر ناگهانی و تلخ بود. سایت‌ها و رسانه‌های گوناگون، اخبار و تصاویر ناخوشایندی از «تسخیر سفارت انگلیس» در سطح جهان پخش نمودند. چیزی نبود که ما ایرانیان به آن افتخار کنیم؛ البته بجز یکی‌دو مسئول که از سَرِ شتابزدگی تلویحاً این اقدام را تحسین کردند. خوشبختانه اکثر مسئولان ارشد مملکت از رهبر معظم تا رئیس‌جمهور محترم و مراجع و روحانیون از تأیید این حرکت خودداری نمودند و در پاره‌ای موارد، آن‌را سرزنش و نقد کردند؛ برای نمونه آیت‌اللّه مکارم‌شیرازی، حجت‌الاسلام احمد خاتمی، وزارت خارجه و... این حرکت را ناشایست به‌شمار آوردند. این اقدام به‌اندازه‌ای برای منافع ملی ما زیان‌آور بوده و چنان تصویر ناخوشایندی از مسئولیت‌پذیری و ایجاد امنیت در کشور ما به جهانیان نشان داده که بسیاری از مردم عادی در کوچه و بازار از روی طنز یا جد می‌گویند «کار، کار انگلیسی‌ها بوده است».

اینکه چه کسانی پشت سرِ این قصّه‌ی پرغصه بوده‌اند، روشن نیست؛ امّا تحلیل‌های گوناگونی صورت گرفته است که پذیرش و ردِّ آن‌ها به‌طورکلی نیاز به زمان و پیداشدن جعبه سیاه این حادثه دارد. ظاهر قضیه این است که تعدادی دانشجوی بسیجی خودسرانه برای تخلیه عصبانیت خویش بر سر استعمار، جلوی سفارت انگلیس تجمع می‌کنند. ناگهان خشم بر آنان غلبه می‌کند و شعله‌ور می‌شود و آتش در خرمن رابطه‌ی نیمه‌جان ایران و انگلیس می‌اندازد. برخی ادعا کرده‌اند که یکی از نمایندگان شاخص مجلس در میان آنان بوده و به آنان خط و ربط داده است. دسته‌ای گفته‌اند ریشه‌ی این کار زیر سرِ گروه انحرافی در دولت است و قصد این جریان، انحرافِ افکار عمومی از پرونده‌ی اختلاس بزرگ بوده است.

دسته‌ی دیگری معتقدند که مخالفان دولت در مجلس و سایر نهادها چنین نقشه‌ای را طراحی کرده‌اند تا دولت احمدی‌نژاد را نزد دولت‌های خارجی و مردم ایران ناتوان و نالایق جلوه دهند. بعضی هم ناشیانه آن‌را سیاست نظام تلقی کرده‌اند. عده‌ای هم باور دارند که تعدادی گرگ در  لباس میش وارد شده و با سوءاستفاده از شعارها و اقدامات دانشجویان، زمینه‌ی این بدنامی را فراهم آورده‌اند. به‌هرحال هرچه که هست، دستگاه‌های موظف و مسئول باید ریشه‌ها و پیامدها را شناسایی و با آن برخورد کنند.

ما چه می‌خواستیم و چه شد؟ می‌خواستیم ضرب‌شستی به دشمن نشان دهیم؛ اما ناگهان ضربه‌فنی شدیم. دشمنان ما خشنود شدند. به دست خویش هدیه‌ای قیمتی به بدخواهان نظام در خارج داده‌ایم. تندروها در غرب، موضعشان علیه ما تقویت شد. در داخل، دامنه‌ی اختلاف‌ها بیشتر گردید. خسارات مادّی و معنوی این حرکت به کشور بسیار بیشتر از همه‌ی اختلاس‌های صورت‌گرفته است. بیاییم برای یک‌بار هم که شده، پدیده‌ی «سفارت‌گیری» را در این کشور ریشه‌کن کنیم.

کسانی که به اقدامات زیان‌بار این‌چنینی دست می‌زنند، هر نیّتی هم داشته باشند، باید جوابگوی عمل خود باشند و همگان باید به قانون تن دهند و قانون باید برای همگان یکسان باشد. بسیجی و غیربسیجی، اصولگرا و اصلاح‌طلب و هرکسی‌که در این سرزمین کار و زندگی می‌کند، باید بداند که هزینه‌ی قانون‌شکنی به هر نیتی سنگین خواهد بود و البته کسانی که خود را به نظام نزدیک‌تر می‌بینند، باید بدانند که سهم بیشتری از این جام بلا نصیب آنان می‌گردد.

هرکه در این بحر مقرب‌تر است / جام بلا بیشترش می‌دهند    
قطعا با چنین رفتارهایی هم عرض خود را می‌بریم و هم خویش را به زحمت می‌اندازیم.

خبر خبر؛ خبر ناگهانی و شیرین است. این بار کسی از سفارت بالا نرفته است. زیرا این آسان ترین است و البته چندان هم افتخارآمیز نیست. این بار شکوه و عظمت فکر و توان ایرانی دنیا را تکان داد.درجنگ سایبری دلاوران تیزهوش بر دشمن قوی پنجه و مغرور و اشغالگر برتری یافتند. جایی برای مانور و عرض اندام دشمن باقی نگذاشتند. یکی از تیزترین و پیچیده ترین پرندگان آمریکا،ابرقدرت جهان،شکار آرش های زمانه شد. این خبر موجی از خوشحالی در دل مردمان کشورهای ضعیف ایجاد کرد. در عوض بدخواهان ایران را به وحشت انداخت. آنان سکوت کردند؛ زیرا کار از کار گذشته بود. تصویر مربوط به هواپیمای پیشرفته و جاسوس آمریکا چشم و دل بسیاری از مردم جهان را نواخت.به همان میزان که در دشمن دلهره ایجاد کرد،نزد جهانیان برای فکر و توان ایرانی احترام و عظمت به ارمغان آورد.

برای اولین بار استکه آمریکا در مصاف فناوری سر تسلیم فرود می‌آورد.جاسوسان فوق مدرنی که از شرق تا غرب عالم و از جنوب تا شمال جهان رادر سیطره ی قدرت خود دارندو آزادانه و بی هیچ مزاحمی،مغرور از سرعت و تکنیک خویش بر فراز روسیه، اروپا،چین و.... در جولان هستند؛این بار در دام تیزهوشانی گرفتار می‌شوند که به آنان می‌فهمانند که این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست قهرمانان واقعی در نگاه ملت ایران همین دلیران هوشیار و تیزچنگی هستندکه باور کرده اند خود عقاب های برتری هستندو در برابر فن آوری برتر رقیب خود را ناتوان و زبون نمی‌بینند و اینگونه افتخارآمیز به بیگانه ی بدسگال هشدار می‌دهند که:
ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

دنیای اقتصاد:تورم یک‌رقمی و روند تورمی

«تورم یک‌رقمی و روند تورمی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می‌خوانید؛اخیرا از مسوولان ذی‌ربط شنیده شده است که تورم به زودی کاهنده شده و یک رقمی خواهد شد.

اینکه ظرف چند ماه آینده و تا پیش از پایان سال روند تغییرات تورم کاهنده خواهد شد می‌تواند درست باشد اما شواهد موجود، گویای این معنا نیست که تورم یک رقمی در انتظار اقتصاد ایران است. زیرا برای یک رقمی شدن تورم لازم است ابتدا نرخ تورم ماهانه در دامنه کمتر از 8/0 درصد به مدت یک تا دو سال حفظ شود، در صورتی که داده‌های قیمتی نشان می‌دهد میانگین نرخ تورم ماهانه در 8 ماهه اخیر یعنی از ابتدای سال تاکنون 2/1 درصد در ماه بوده است.

نرخ تورم نهایی برای چنین عددی برابر 4/15 درصد است؛ یعنی پس از آنکه نرخ تورم فعلی کاهنده شود این روند کاهشی به سمت عدد 4/15 حرکت کرده و روی آن متوقف خواهد شد. تازه اگر مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها اجرا شود، تاثیر قیمتی آن را نیز باید به عدد 4/15 اضافه کرد. به عبارت دیگر، عملکرد پولی به گونه‌ای نبوده است که تورم یک رقمی مورد انتظار باشد. اگر تصمیم‌گیران پولی واقعا علاقه‌مند به یک رقمی شدن تورم باشند باید اولا توانایی خود را در ثبات نرخ ارز نشان دهند، ثانیا و به‌ویژه رشد نقدینگی سالانه را با توجه به وضعیت موجود، کمتر از 20 درصد نگه دارند.

اما در خصوص کاهنده شدن تورم در ماه‌های آتی، با توجه به اینکه نرخ تورم آبان ماه با افزایش 7/0 واحد درصد نسبت به ماه قبل به 8/19 درصد رسیده است، بر اساس محاسبات انجام شده، آغاز روند کاهشی تورم در اسفند یا بهمن‌ماه خواهد بود. به عبارت دیگر بعید است که پیش‌بینی رییس محترم بانک مرکزی مبنی بر کاهنده شدن تورم از دی ماه به وقوع بپیوندد.

از طرف دیگر، وزیر اقتصاد رقم تقریبی نقدینگی موجود در جامعه را حدود 350 هزار میلیارد تومان اعلام کرد و گفت‌: امروز کنترل نقدینگی به شدت مورد توجه دولت است (دنیای‌اقتصاد 9/9/90). با توجه به اینکه حجم نقدینگی تا پایان شهریور امسال 320 هزار میلیارد تومان بوده معنای خبر آقای حسینی این است که ظرف یکی دو ماه گذشته معادل 30 هزار میلیارد تومان نقدینگی، خلق شده است. به عبارت دیگر رشد نقدینگی سالانه که در پایان شهریور حدود 23 درصد بوده از مرز 31 درصد فراتر رفته است. البته ممکن است آقای حسینی اشتباه کرده باشند زیرا آمارهای پولی و تورم بیشتر در حوزه بانک مرکزی تولید می‌شود. به هر حال امیدواریم بانک مرکزی با انتشار زودتر آمار نقدینگی، امکان رصد تحولات اقتصادی را برای کارشناسان فراهم کند تا از این طریق بتوان برآوردی از نرخ تورم در نیمه دوم سال 1391 به‌دست آورد.

اما صرف نظر از اینکه حجم نقدینگی 350 هزار میلیارد باشد یا نباشد، قسمت دوم گفته آقای حسینی مهم است. زیرا در 22 سال گذشته همواره سیاست‌گذاران اقتصادی با همین بهانه تزریق پول به تولید، سرنوشت تورمی را برای اقتصاد کشور رقم زده‌اند. همین پول‌هاست که تورم را ایجاد می‌کند، پول‌هایی که دقیقا کارکرد ربا را دارند و نگارنده قبلا نسبت تورم با ربا را در این روزنامه شرح داده است. (دنیای‌اقتصاد سه‌شنبه 8/10/88)

جهان صنعت:بازاری که آشفته‌تر شد

«بازاری که آشفته‌تر شد»عنوان یادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد میهن دوست است که در آن می‌خوانید؛ «اگر لازم باشد در سوپرمارکت‌ها هم ارز و هم سکه می‌فروشیم» این جمله‌ای بود که محمود بهمنی، رییس کل بانک مرکزی چند ماه قبل گفت. وی حتی مدعی بود که می‌تواند تقاضای سر چهارراه‌ها را هم اشباع کند.حالا چندماه پس از آن وعده‌ها برای بازار، افسار کار از دست همه در رفته و متاسفانه ادعاهای آقای رییس کل نیز نه تنها به واقعیت نزدیک نشده که خلافش نیز در حال اثبات است.یکی از نشانه‌های این اثبات دیروز رخ نمود. طبق دستور بهمنی ارایه ارز مسافرتی به مسافران که پیشتر تا سقف دو هزار دلار انجام می‌شد حالا تا 500 دلار کاهش یافته است.

کاستن 75 درصدی از عرضه دلار به مسافران به خوبی نشان می‌دهداشباع کردن تقاضای سر چهارراه‌ها و فروختن دلار کنار چیپس و پفک به واقعیت نزدیک است یا بلوفی برای ترساندن دلال‌هایی بود که گوششان از تهدیدهای این‌گونه پر است.

بخش اعظمی از پشتوانه ارزی کشور با رای بهمنی به طلا تبدیل شده و او این مساله را جزو افتخارات خود می‌داند اما با شدت گرفتن روند تحریم بانک مرکزی و سخت‌تر شدن وضعیت نقل و انتقال بین‌المللی پول معلوم نیست شمش‌های زرد رنگ خزانه چگونه قرار است گره از کار فروبسته اقتصاد باز کند. وضعیت آشفته بازار ارز مقصران فراوانی دارد که مطمئنا در ردیف جلو، اولین صندلی را به نام محمود بهمنی رزرو کرده‌اند. او باید پاسخگوی اوضاع به وجود آمده باشد.  

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها